مترجم کتاب (محمدابراهيم فتاحي) در يادداشت كوتاه ابتداي كتاب، بر اين نكته تاكيد ميكند كه آبراهاميان در پژوهش خود كليات و روندهاي عمده تاريخ معاصر ايران طي دو سده اخير را بررسي ميكند و چندان اشارهاي به جزييات رويدادها ندارد. از اين رو تمركز اصلي نويسنده بر جمعبندي مسايل و تحليل آنهاست. نويسنده نيز در آغاز يادآوري ميكند كه اثر او يك پژوهش متعارف براي تاريخدانان حرفهاي نيست بلكه شرح دگرگونيهاي اثرگذاري است كه در سده بيستم در ايران روي داده است و چون محور اصلي اين دگرگونيها دولت مركزي بوده، بنابراين توجه او بر چگونگي شكلگيري دولت و گسترش آن در سده بيستم است.
ايران وارد جهان مدرن شد
بر اين پايه، آبراهاميان مقدمه كتاب را با شرح كوتاهي درباره جغرافياي طبيعي، هويت ايراني، دگرگونيهاي عميق زندگي ايرانيان در سده بيستم، جمعيت كشور، گويشهاي رايج در ايران، آغاز ميكند و مينويسد كه در طي چنين فرآيندهايي بود كه «ايران وارد جهان مدرن» شد. از سويي ديگر، اشاره آبراهاميان بر مفهوم دولت در ايران قديم و دگرگوني معنايي آن در حال حاضر، در خور يادآوري است.
او مينويسد: «واژه دولت طي سدههاي متوالي به معناي دولت شاهي بوده، اما اين واژه هم اكنون به دولت به مفهوم كاملا مدرن آن تبديل شده است.» تحولات ايران در ارتباط با مذهب تشيع از ديگر مباحثي است كه در مقدمه كتاب عنوان ميشود. از اين رو تلاش نويسنده بر اين است تا چگونگي گذر ايران از سده بيستم را نشان دهد.
شاهان مستبد: دولت و جامعه در دوره قاجار
«تاریخ ایران مدرن» در شش فصل تدوين شده است. فصل نخست «شاهان مستبد: دولت و جامعه در دوره قاجار» نام دارد و شامل سه بخش است: دولت قاجار، جامعه در دوره قاجار، و دولت و جامعه. آبراهاميان در بخش نخست از اقتدار فراوان و بي قانون شاه قاجار ياد ميكند و مينويسد: «شاه تمام كشور را ملك شخصي خود ميدانست و ميتوانست مدعي همه اموال و املاك شود.» اما اين فقط يك پوشش ظاهري بود و «به دليل فقدان يك نظام ديوان سالاري و يك ارتش ثابت»، اقتدار شاه محدود بود و متكي به اعيان و متنفذان محلي. بحثهاي بعدي اين فصل درباره وزارتخانهها، نظام پيچيده مستوفيگري در ايران، وضعيت ارتش و نظاميان در اين دوره، كاركرد وزارت عدليه و ديگر وزارتخانهها و وضعيت مذهبي ايران در آن روزگار است.
در بحث جامعه ايران در دوره قاجار، از جمعيت كشور و نقش قبايل و ايلات و عشاير ياد ميشود و نيز ساكنان روستايي و شهري ايران مورد توجه قرار ميگيرد، به ويژه به بافت شهر تهران و جمعيت و محلات آن پرداخته و از سوءاستفاده قاجاريان از رقابتهاي ايلي و قبيلهاي در بخش «دولت و جامعه» ياد ميشود. نتيجهگيري پاياني نويسنده چنين است كه: «قاجارها بيشتر با آلت دست قرار دادن سيستماتيك تقسيم بنديهاي اجتماعي و به ويژه تفاوتهاي فرقهاي، منطقهاي، نژادي، ايلي و طايفهاي بر ايران حكومت ميكردند تا به واسطه نهادهاي بوروكراتيك، اعمال زور يا توسل به الوهيت و تاريخ» (ص 71).
رفرم، انقلاب و جنگ بزرگ
فصل دوم كتاب يرواند آبراهاميان «رفرم، انقلاب و جنگ بزرگ» نام دارد و دربردارنده پنج بخش زير است: ريشههاي انقلاب (مشروطيت)، آغاز انقلاب، مشروطيت جنگ داخلي، تنگناهاي نظام مشروطه. آبراهاميان مينويسد: «انقلاب مشروطه ايران با انتظارات بزرگ آغاز شد؛ اما فرجام آن غرق شدن در درياي ژرف ياس و نااميدي بود.» او سپس اشاره ميكند كه مشروطه در پي برقراري يك دولت مركزي كارآمد و پايدار بود. اشاره به ريشههاي انقلاب مشروطه، طبقات متوسط سنتي و پيوند آنها با بازاريان، ارتباط و آشنايي طبقات متوسط با غرب، تاثير معاهدات تجاري و نظامي دولت قاجار بر جامعه و افكار مردم و تاسيس مراكزي چون دارالفنون و اثرگذاري آن در بيداري دانش آموختگان، از موضوعهایی است كه نويسنده به كوتاهي بدانها ميپردازد تا تصويري از شرايط سياسي و اجتماعي ايران در روزگار پُر تنش مشروطيت بهدست داده باشد.
مروري گذرا بر حوادث مشروطه، فرآيند انجام انتخابات مجلس، پيدايش جرايد و نشريههایی كه بر مفاهيم نو و انقلابي تاكيد ميكردند، نوشتن قانون اساسي و متمم آن، نيز در بخش «آغاز انقلاب» به ميان آمده است و در بخش ديگر از درگيري و كودتاي محمدعلي شاه قاجار، ماجراي استقرار دوباره مشروطيت، تنگناهاي مالي دولتهاي مشروطه، بحث شده است. پيداست كه در اين ميان از فشارهاي خارجي و دشواريهايي كه در اين موارد پيش ميآيد، سخن گفته شده و از جنگ جهاني اول و پيامدهاي آن در ايران و آغاز جنگهاي داخلي ياد شده است. همه اين مسايل اوضاع بحراني و ناپايدار ايران را در سالهاي پس از مشروطه نشان ميدهد. آبراهاميان مينويسد كه در اين شرايط، دولت بريتانيا، همانند مالكان اموال و داراييها، در پي برپايي نظامي مقتدر و سلطهگر در ايران بودند.
سياست مشت آهنين رضا شاه
فصل سوم «سياست مشت آهنين رضا شاه» عنوان گرفته و شامل بخشهاي: كودتا، تاسيس دولت، دگرگونيها، و دولت و جامعه است. آبراهاميان بسيار گذرا و فهرستوار از كودتاي سوم اسفند 1299 رضاخان و انقراض قاجاريه ياد ميكند و در بحث از دوره رضا شاهي، شاخص اساسي آن روزگار را «دولت سازي» مينامد. منظور نويسنده از اين اصطلاح، ايجاد دولت متمركز و ساختار حكومتي گسترده است. او همچنين پايه دولت رضا شاهي را بر دو ستون: ارتش و بوروكراسي، ميداند و سپس چگونگي دستيابي رضا شاه به چنين امكاني را برميشمارد.
توجه اساسي نويسنده در بخش «تاسيس دولت» بر گسترش نيروي نظامي ايران متمركز است. از سويي ديگر، اين را نيز در نظر ميگيرد كه اقدامات رضا شاه براي مدرنيزاسيون كردن جامعه و نيز براي گسترش سلطه شاه بود. ايجاد نظام آموزشي واحد، اعمال نفوذ بر نهادهاي مذهبي و موضوعهای ديگر، هر كدام به فراخور بحث مورد بررسي قرار ميگيرند. واكنش مردم و مخالفت روحانيون و روشنفكران با دولت رضا شاه نيز از مباحثي است كه در پايان اين فصل آورده شده است.
فترت ناسيوناليستي، جنبش و ناسيوناليستي
فصل چهارم «فترت ناسيوناليستي» عنوان گرفته و داراي چهار بخش زير است: ظهور دوباره اعيان و اشراف، جنبش سوسياليستي، جنبش ناسيوناليستي و كودتاي 28 مرداد 1332. اشاره به حوادث پس از شهريور 1320 و بركناري رضا شاه و جانشيني پسر او به سلطنت، آغازگر فصل چهارم است. دلبستگي محمد رضا شاه به مسايل نظامي و تلاش او براي تسلط بر قواي ارتش، موضوعي است كه در اين بخش از كتاب آبراهاميان برجستگي ويژهاي دارد. بلند پروازيهاي محمدرضا شاه كه بعدها بر اثر «درآمدهاي باد آورده نفتي» بدل به «جنون خود بزرگبيني» شد، از ديد نويسنده پنهان نميماند و او به بررسي و شناخت رفتارهاي شاه در سالهاي نخستين سلطنتش ميپردازد.
به نظر آبراهاميان از سال 1320 تا كودتاي 1332 دورهاي پديد آمد كه در آن شاه كنترل بر بوروكراسي و پشتيباني دربار را از دست داده بود اما بر ارتش تسلط داشت. اعيان و اشراف نيز در سطوح متعددي همانند مجلس و كابينه دولتها نفوذ داشتند. نويسنده عملكرد نخست وزيران اين دوره را بررسي ميكند و خاستگاه اعياني و اشرافي آنها را نشان ميدهد. اين نيز گفتني است كه خاندانهاي اشرافي در طي اين سيزده سال، چهاردوره مجلس را در سيطره خود داشتند.
آبراهاميان در بخش «جنبش سوسياليستي» از پيدايش حزب توده، پايگاه طبقاتي و عملكرد آن ياد ميكند و در بخش «جنبش ناسيوناليستي» به مصدق و هواداران مليگراي او توجه ميكند. از نظر او پشتيبانان مصدق، به رغم خاستگاه اشرافي او، از طبقات متوسط جامعه بودند. مصدق توانست با چنين پشتيباني، يك جنبش تودهاي را به منظور ملي شدن صنعت نفت بسيج كند. در اين راه آيتالله كاشاني همراه و حامي او بود اما در ماجراي كودتاي 28 مرداد 1332 توسط آمريكا، دولت مصدق سرنگون شد. آبراهاميان در اين بخش به بررسي تاثيرات ملي شدن نفت بر ايران ميپردازد و پيامدهاي دراز مدت و عميق كودتاي 28 مرداد را برميشمارد.
انقلاب سفيد و محمدرضا شاه
فصل پنجم «انقلاب سفيد و محمدرضا شاه» عنوان گرفته و داراي بخشهاي زير است: گسترش دولت، دگرگونيهاي اجتماعي، تنشهاي سياسي و دولت تك حزبي. آبراهاميان سه ستون اصلي را نگه دارنده دولت پهلوي در آن سالها ميداند: ارتش، بوركراسي و نظام پشتيباني دربار. او به افزايش قيمت نفت و درآمد سرشار شاه از فروش آن اشاره ميكند و در تحليل ساختار دولت در آن سالها، به نقش نخست وزيران و رجال متنفذ دربار ميپردازد. نويسنده ضمن بررسي دگرگونيهاي اجتماعي، تنشهايي را نام ميبرد كه بر اثر تغييرات اجتماعي پديد آمده بود. آنگاه به نقش امام خميني در مبارزه و ايستادگي عليه شاه توجه ميكند و در تحليلي ديگر، انديشههاي دكتر علي شريعتي را واكاوي ميكند. در پايان اين فصل نيز از تاسيس حزب رستاخيز توسط شاه و عواقب آن ياد شده است.
جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي،
فصل ششم و انتهايي كتاب، «جمهوري اسلامي» نام دارد و داراي پنج بخش است: انقلاب اسلامي، قانون اساسي اسلامي، مرحله تثبيت، تريميدور و ايران كنوني. بررسي سلسله حوادثي كه به پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 انجاميد ، سرآغاز مباحث اين فصل است. در ادامه از رويدادهاي سالهاي نخستين انقلاب اسلامي ياد ميشود. بررسيهاي گذراي آبراهاميان تا رويدادهاي سال 1384 ادامه پيدا ميكند. كتابشناسي و نمايه، صفحات پاياني كتاب را شكل ميدهند. بدين گونه فصلهاي ششگانه كتاب «تاريخ ايران مدرن» به پايان ميرسد.
چاپ نهم كتاب «تاريخ ايران مدرن» را نشر ني در 352 صفحه، شمارگان دو هزار و 200 نسخه و به بهاي 12 هزار تومان منتشر كرده است.
نظر شما