گفتوگوی ایبنا با حسین اسرافیلی در آستانه مراسم بزرگداشتش
خاطره شاعر از مقالهای درباره امام(ره)/ از خواندن آثار شاملو و فروغ لذت میبردم
حسين اسرافيلي به بهانه مراسم بزرگداشتش در گفتوگو با ایبنا گفت که معلمي روحاني سالها پيش در او انگیزه شعرسرایی را برانگیخته است. این شاعر که طرفدار همیشگی شعرهاي احمد شاملو و فروغ فرخزاد بوده است، از خاطرهای درباره علاقهاش به امام(ره) در سالهای قبل از انقلاب نیز یاد کرد.
اسرافيلي متولد 1331 تبريز است. از وي تاكنون کتابهای آتش در خیمهها (مجموعه شعرهای عاشورایی)، در سایه ذوالفقار (مجموعه شعر دفاع مقدس)، «عبور از صاعقه»، «مردان آتشنهاد»، «گزیده ادبیات معاصر (شماره 5)»، «آتش در گلو»، «آینه و سنگ» «مریمها و شقایقها» منتشر شده است. تازهترين مجموعه شعر اين شاعر با نام «باران آرزوها را خيس ميكند» در بيست و هفتمين نمايشگاه كتاب تهران از سوي انتشارات فصل پنجم منتشر شد.
بر خلاف معمول گفتوگوهاي ادبي اينجا ديگر بايد با خاطرهاي شروع كرد. خاطرهاي از زندگيتان كه با شعر و شاعري پيوندي ناگسستني دارد و در طول ساليان در ذهن و حافظه شما به عنوان خاطرهاي خوش ماندگار شده است.
آدمي خاطرهها زيادي دارد كه برخيشان ارزشي و برخيشان شخصي و خانوادگي است. در همه عمرش اين خاطرات با او همراه است اما چون موضوع شعر و بزرگداشت است، ميخواهم خاطرهاي درباره شعر بگويم. كلاس هشتم بودم، يعني دوم دبيرستان، معلمي روحاني داشتيم كه براي ما علوم ديني را از روي كتاب به ما تدريس ميكرد. كتابمان كتاب فقه بود. او خيلي دوست داشت كه بچهها اهل مطالعه باشند. ميگفت هر وقت كتابي خوانديد كه دوستش داشتيد و علاقهمند شديد خلاصهاي از آن را مانند انشايي در كلاس ديني بخوانيد، اگر تشخيص دهم كه آن كتاب و نوشته شما خوب است، به نمره امتحانيتان سه چهار نمره اضافه ميكنم. با اين كار بچهها تشويق ميشدند كه كتاب بخوانند. آن موقع مقالهاي نوشتم و در كنارش شعري هم براي حضرت علي(ع) سرودم. امام(ره) تازه تبعيد شده بودند و نامشان در ذهن و زبان مردم بود. مقاله اشارهاي غيرمستقيم به حضرت امام(ره) داشت. پس از اينكه مقاله را خواندم به من گفت آن را از كجا نوشتهاي؟ پاسخ دادم كه همهاش را خودم نوشتهام. بدون مكث گفت ثلث اول نمرهات 20 است. خيلي خوشحال شدم و گفتم شعري هم نوشتهام. از من خواست كه آن شعر را هم بخوانم. شعرم قصيدهاي 30، 40 بيتي براي حضرت مولا(ع) بود. آن معلم خيلي مرا تحويل گرفت و تشويقم كرد. حتي پس از آن روز مرا به كلاسهايي دعوت كرد كه در آنها قرآن را تفسیر ميكردند.
هنوز هم آن قصيده را داريد؟
بله. اما نميدانم در جابجاییهاي اخير آن را كجا گذاشتهام. بعد از مدتها كه آن را خواندم متوجه شدم آن شعر اشكالاتی دارد. به طور مثال قافيههايش شايگان است. يعني قافيههاي «ان» در برخي كلمات مثل آسمان و باران جزو واژه است و بسياري از «آن»هاي جمع را مثل دختران، پسران، مردان و... به اشتباه وارد شعر كرده بودم. شعرم اختلالات وزني هم داشت. اما آن معلم بزرگوار با پذيرفتن آن شعر از من مرا تشويق كرد تا جديتر وارد اين حوزه شوم و بيشتر دنبال شعر باشم.
نخستين كتابهايي كه در جواني در زمينه شعر ميخوانديد چه كتابهايي بود؟
من از همان ابتدا آثار كلاسيك را ميخواندم و آثار شاعران روزگار خودمان را مثل زندهياد فروغ فرخزاد و زندهياد احمد شاملو ميخواندم و لذت ميبردم. گاهي متوجه ظرافتهاي شعر حافظ نميشدم ولي به مطالعهام ادامه ميدادم. در زمان خدمت سربازي كه در دزفول بودم هنگامي كه كتاب شعر يكی از شاعران مطرح آن روزگار چاپ شد، به دليل آنكه كتاب مورد نظر را از دست ندهم، مرخصي گرفتم و به تهران آمدم. با خودم ميگفتم نكند آن كتاب ناياب شود. همواره به خواندن شعرهاي تازه از شاعران مطرح علاقهمند بودم.
شعر و شاعري چگونه سراغ شما آمد؟ از چه زماني متوجه شديد كه مسير اصلي خودتان را در شعر و شاعري يافتهايد؟
باور كنيد من شعر را انتخاب نكردم، شعر به سراغ من آمد. كسي كه ميخواهد شعر بنويسد، هميشه در ذهن و انديشهاش غليانهايي وجود دارد كه شايد كمتر قابل عرضه باشد يا زمان عرضه شدنش فرا نرسيده باشد؛ اما مدام در وجود او اين غليان موج مي زند و شعر در ذهنش ميجوشد. اين غليان وجود دارد تا اينكه به صورت شعر خود را بروز ميدهد و به جايي ميرسد. فاصله اين دو مقطع زماني بايد با مطالعه و حضور در كلاسها مختلف طي شود.
پس از آن دوره باز هم شعر گفتيد؟
در سالهاي 47، 48 آثارم را به مطبوعات به ويژه مجله جوانان امروز آن زمان ميفرستادم. عليرضا طبايي آن موقع مسوول صفحه شعر مجله جوانان بود. اين عزيزان معلمان ما محسوب مي شوند. ايشان مرا راهنمايي ميكردند و اگر شعرم قابل چاپ بود، آن را منتشر ميكرد. پس از آن به سربازي رفتم. در اين مدت هم شعر ميسرودم اما به طور جدي نه. سال 1356 مجموعهاي از شعرهايم را به انتشارات اميركبير سپردم. مرا با كارشناسشان آشنا كردند و او گفت كارت را ميخوانم و نظر ميدهم. چند هفته بعد او مرا راهنمايي كرد و غير مستقيم به من گفت هنوز براي چاپ سرودههايت زود است. حرف او را گوش دادم. حسني كه از همان ابتداي جواني در من وجود داشت، اين بود كه راهنمايي استادان اين عرصه را با گوش جان ميشنيدم و به آنها عمل ميكردم. بسياري از شاعران جوان امروز متأسفانه توجهي به گفتههاي شاعران پيشكسوت ندارند. به گمانم شاعر جوان تا وقتي كه استادي را نديده باشد با مطالعه شخصي نميتواند به جايي برسد. بايد حتماً مباحثه داشته باشد و تجربيات استاد را گوش بگيرد. بعد از انقلاب به واسطه استادان كلاسيكسرايي مثل مشفق كاشاني، مهرداد اوستا، طاهره صفارزاده، حميد سبزواري و محمود شاهرخي خواه و ناخواه جذب شعر كلاسيك شدم. در ابتداي سرودنم شعر كلاسيك مينوشتم و بعد به شعر آزاد روي آوردم اما دوباره به شعر كلاسيك بازگشتم.
چرا؟
حس كردم شعارها و ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس در اين قالب بهتر بيان ميشود و وزن و قافيه به انتقال اين مفاهيم بيشتر كمك ميكند. البته در همه مجموعههايم شعر نيمايي و آزاد نيز وجود دارد. به تازگي نيز مجموعهاي از شعرهاي آزاد نيماييام را كه حجم هر كدام حدود چهار پنج سطر ميشود، سرودهام كه انتشارات فصل پنجم در نمايشگاه كتاب امسال آن را چاپ كرد.
جلسات شعرخواني شايد به بالا بردن سليقه شاعران كمك كند، این جلسات شعرخواني از نظر شما چه تأثيري ميتواند بر ذهنيت و خلاقیت يك شاعر داشته باشد؟
قطعاً تأثير مثبت دارد. حتي اگر شما كتابي را بخريد و بخوانيد، گرچه تأثيرش از مطالعه حضوري در يك جمع كه همه شاعر و صاحب نظرند كمتر است، به شكوفايي خلاقيت شاعرانه كمك ميكند. بعضي مواقع كتاب شعري شما را خسته ميكند و چه بسا با خواندنش به اصطلاح از شعر زده ميشويد اما در جلسهاي وقتي چند شعر زيبا ميشنويد، چنان شما را وسوسه ميكند كه به فكر سرودن شعر ميافتيد. به ويژه در جلساتي كه برخي اهل ذوق و نظرند و شعرهايي قشنگ هم ميتوان آنجا شنيد و متوجه ظرافتهاي شعري در آثار شد. مثل اين شعر از زندهياد احمد شاملو كه ميگويد: «ميوه بر شاخه شدم/ سنگپاره در کف کودک/ طلسم معجزتی مگر رهاندم از گزند خويشتنم». تضاد و طباق بي نظيري در اين شعر وجود دارد. يا زندهياد قيصر امينپور درباره امام(ره) ميگويد: «با ما بدون فاصله صحبت كن/ اي آنكه ارتفاع تو دور از ماست» ببينيد كه او نيز اين تضاد و طباق را چه زيبا به كار گرفته است. اين ظرافتها به شعر نوعي شعريت و دلنشيني ويژه ميدهد كه به دل خواننده مينشيند و جذب اين نوع گفتمان و گفتار و ساختار ميشود.
برگزاري نكوداشت براي اهل قلم چه تأثيري در روحيه آنان خواهد داشت؟ از اين گونه برنامهها استقبال ميكنيد؟
چند سالي است كه عزيزان بزرگوار اهل فرهنگ به بزرگداشت، نكوداشت و پاسداشت اهل فرهنگ و قلم ميپردازند. جداي از برنامه امروز كه براي من در نظر گرفتهاند، به طور مجموع و عمومي بايد بگويم كه معتقدم چنين برنامههايي خوب است. شاعران يا نويسندگاني كه عمري تلاش و كار كردهاند و همه هستي و توان و زندگيشان را براي فعاليت در اين عرصه صرف ميكنند، بهتر است تا زماني كه زندهاند مورد توجه قرار گيرند. ما هميشه در اين كشور نكوداشتها و بزرگداشتها را بعد از درگذشت هنرمندان گرفتهايم يا در آخرين لحظاتي كه آن هنرمند راهي بيمارستان ميشود و پزشكان ميگويند كه فلاني تا يك هفته ديگر بيشتر زنده نيست، به فكر تجليل از او افتادهايم. در واقع برخي بزرگداشتها خداحافظي با آن هنرمند تلقي ميشود اما يكي دو سالي است كه اهالي فرهنگ به اين موضوع توجه ويژه نشان ميدهند و براي شاعران و هنرمندان و اهل قلم در زمان حياتشان بزرگداشت ميگيرند. اين كار از لحاظ روحي براي آنها لازم است و در ميان خانواده و بستگان و محله و همدورهايهاي مدرسه و دانشگاه آنها تأثير نيكي دارد و انرژي مثبتي براي ادامه كار خلاق هنري به آن هنرمند ميدهد.
مراسم نكوداشت حسين اسرافيلي ساعت 17 امروز، یازده خرداد، در دهمین «شب شاعر» سازمان هنری و رسانهاي اوج واقع در خیابان طالقانی، روبهروی سینما فلسطین، خیابان برادران شهید مظفر شمالی، پلاک 98، نخلستان سازمان هنری رسانهاي اوج برگزار ميشود.
نظر شما