به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) میرزا ابوالقاسم قائم مقام (زاده ۱۱۵۸ خورشیدی در هزاوه اراک - درگذشته ۱۲۱۴ خورشیدی در تهران) صدر اعظم ایران، سیاستمدار، ادیب، شخصیت برجسته و تاثیرگذار ایرانزمین در عرصه حکومت و سیاست و نیز ادب و هنر در نیمه اول قرن سیزدهم هجری بود. قائم مقام پیشتاز نگرش و رویکرد اصلاحات و نیز بهنوعی زمینهساز حکومتداری به شیوه میهندوستانه در ایران و از پیشگامان مبارزه با استعمار نوین در عصر جدید است. شیوهای که بعدها توسط افرادی مانند امیرکبیر و مصدق ادامه یافت.
میرزا ابوالقاسم در کودکی به تبریز نزد پدرش، که در آن زمان وزیر آذربایجان بود رفت و پس از چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال داشت و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از پدرش پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال ۱۲۰۰ هجری شمسی، پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر اختلاف افتاد تا اینکه سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او منصوب شد و لقب سیدالوزراء و قائممقام یافت و به وزارت نایبالسلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام به وجود آمد. این اختلاف تا جایی پیش رفت که با توطئهها و دسیسهچینیهای حاجی میرزا آقاسی و طرفدارانش و از آن مهمتر دشمنی انگلیسیها با وی به دنبال سختگیریهایش در رابطه با ایجاد تجارتخانه و اخذ امتیاز از دولت ایران سرانجام محمدشاه در سال دوم سلطنت خود
(۱۸۳۵ میلادی) دستور داد او را در باغ نگارستان، محل ییلاقی خانواده سلطنتی، زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی مردی که از بزرگان ایران بود در سال ۱۲۱۴ هجری شمسی پایان داده شد.
سیاستمداری در قامت یک ادیب
قائم مقام فراهانی علاوه بر تبحر و نامآوری در عرصه سیاست و کشورداری، در شعر و ادب نیز صاحبنظر بود، چنانکه از پیشروان سبک جدید ادبی ایران بهشمار میرفت و آثاری چون «منشآت» از خود بر جای گذاشت. منشات قائم مقام که موجب بیشترین شهرت وی در تاریخ ادبیات فارسی شده است، برخی از نوشتههای اوست که به دستور و تدبیر حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله قاجار که از شاگردان قائم مقام بود، در سال 1280 قمری گردآوری و در سال 1294 به کوشش فرزندش اویس میرزا، برای نخستین بار چاپ سنگی شد.
قائم مقام در نوشتههای خود به تشریح اوضاع اجتماعی دوران خویش پرداخته است. وی همچنین نامهها و دستورات شاه و ولیعهد را به شیوهای منشیانه و خاص خود ساخته و پرداخته کرده و حتی فکر جمعآوری آن را در قالب یک مجموعه نداشته است. مهارت و چیرگی قائم مقام در نویسندگی موجب شد نه تنها طرفدران و حامیانش بلکه دشمنانش که بارها او را به باد دشنام گرفته و متهم کرده است و از وی کینه به دل دارد، این مهارت وزیر را تحسین کنند. از جمله این افراد میتوان به اعتضادالدوله اشاره کرد.
وی درباره نویسندگی قائم مقام این چنین مینویسد: «قائم مقام در فنون عربیت استاد و اقسام خط را مضبوط تحریر مینمود و در انشای عربی و فارسی در عصر خود بینظیر بود و شعر را هم بد نمیگفت.» مولف صدرالتواریخ نیز درباره قدرت نویسندگی قائم مقام مینویسد: «بهطوری در انشا قادر بوده است که از آخر مطلب شروع به نوشتن میکرده و به اول عنوان کاغذ میرسانیده است.»
برگی از منشات
قائم مقام در وصف عباس میرزا نایبالسلطنه و تفاوتهای او و پدرش فتحعلیشاه مینویسد: «حضرت ولیعهد تا حال دنبال آکندن مال نرفتهاند و این کار بسیار سهل گرفتهاند حتی به خاصه وجود مبارک منتهای قناعت ماکول و ملبوس کنند و هر چه باشد صرف مدافعه روس و محافظت ملک محروس سازند. امصار(شهرهای بزرگ) و قلاع را بر انبار متاع مقدم دانند و هیچ گنج زر و درج گوهر را با یک جعبه آلات حرب و یک کیسه باروت و سرب برابر ندانند. این ملک مختصر را که از سه طرف بحر و بر با روم و روس مجاور است و جمیع اوضاعش با سایر ممالک مغایر، مالک الملکی چنین باید رزمخواه و نه بزمخواه، نامجو نه کامجو، چنانکه این وجود مسعود به نانی قانع است و عزمش به جهانی قانع نیست، چیت و کرباس پوشد، و لعل و الماس بخشد، فتح و نصرت خواهد و عیش و عشرت نخواهد، نای جنگش بکار است، نه نای و چنگ. اگر از ملک جهانش حاصلی است همین راحت خلق است و زحمت خود، و دادن گنج و بردن رنج. خلاف سایر ملوک که گاه وحشیان را صید کنند و گاه سرکشان را قید، حضرتش را اگر صیدی است قلوب است، و اگر قیدی است همان گفتار نیک است و کردار خوب.»
ماجرای قتل صدراعظم از نگاه مورخان
دشمنان قائم مقام به محمدشاه چنین وانمود کردند که قدرت روزافزون صدراعظم موجب زوال سلطنت او خواهد شد و برای اثبات مدعای خود عملی را که صدراعظم درباره تغییر قراولان مخصوص اندرون و حرمسرای شاه بنا بر مقتضیات و مصالح وقت انجام داده بود، دلیل بر سوء نیت قائم مقام قرار دادند و حتی به شاه تلقین کردند که صدراعظم مخفیانه با ظلالسلطان تماس گرفته و توطئهای برای برهم زدن اساس سلطنت شاه چیده است. این ماجرا از سوی مورخان هم عصر قائم مقام و تاریخنگاران ادوار پس از آن مورد توجه قرار گرفته و هریک به گونهای این واقعیت تاریخی را روایت میکنند که دراین بخش از گزارش به برخی از آنها اشاره میکنیم.
جهانگیر میرزا، مولف «تاریخ نو» که خود جزو شاهزادگان یاغی بوده و به امر قائم مقام دستگیر و مدتی زندانی شده است، چنین مینویسد: «این دعاگوی دولتشاهی (جهانگیر میرزا) از شاهزاده شاهقلی میرزا ولدخان مغفور، استماع نمود که چند روز قبل از ظهور خیانت قائم مقام از دالانی که به خلوت کریمخان میرود میگذشتم میرزا ابوالقاسم قائم مقام بر سکویی از آن دالان نشسته بود مرا پیش طلبیده نزدیک خود نشاند و احوال ظلالسلطان را از من پرسید گفتم خبری از او ندارم. میرزا ابوالقاسم گفت چرا خبر نداری از او بپرس که باز میل پادشاهی دارد؛ شاهقلی میرزا گفت که من تحاشی کرده و بیم و هراس بر من غلبه کرد. میرزا ابوالقاسم دانست که من خوف کردهام مرا استمالت داده گفت مترس به ظلالسلطان بگو دوباره پادشاه شدن تو اشکالی ندارد مثل آب خوردن آسان است. شاهزاده گفت من ترسان و لرزان از کلمات او شده رفتم چند روز دیگر شنیدم که او را گرفتهاند.»
لسانالملک صاحب «ناسخالتواریخ» نیز درباره فاجعه قتل صدراعظم ایران مینویسد: «معالقصه بعد از بازداشتن قائم مقام در بالاخانه دلگشا شاهنشاه غازی فرمودند؛ نخستین قلم و قرطاس را از دست او بگیرند و اگر خواهد شرحی به من نگار کند نیز نگذارید که سحری در قلم و جادویی در بنان و بیان اوست که اگر خط او را بینم فریفته شوم و او را رها کنم. پس بر حسب فرمان عوانان دژخیم ادات نگارش او را گرفته از بالاخانه دلگشا فرود کردند و در بیغولهای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و بعد از شش روز در شب شنبه سلخ (30) صفرش خپه «خفه» کردند و جسدش را در جوار بقعه شاهزاده عبدالعظیم رضی الله عنه به خاک سپردند.»
صنیعالدوله از هم عصران قائم مقام در کتاب «منتظم ناصری» این واقعه را به صورت یک مرگ طبیعی جلوه داده و نوشته است: «....او را (قائم مقام را) به نگارستان احضار کرده سه روز در اینجا محبوس بود تا درگشت و در بقعه حضرت عبدالعظیم مدفون گشت.»
نظر شما