شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۹
کتابی که در ابداع مفهوم فرهنگ سیاسی پیشرو شد

نخستين بار واژه فرهنگ سياسي را «گابريل آلموند» در علم سياست به كار برد. وي نخست در سال 1956 ميلادي در تلاش اوليه‌ای كه براي طبقه‌بندی و مقايسه نظام‌های سياسی صورت داد، مفهوم فرهنگ سياسي را در کتاب «فرهنگ مدنی» تعریف کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) محتوای کتاب «فرهنگ مدنی» تالیف «گابریل آلموند» و «سیدنی وربا» در جهان به صورت یک فرضیه سیاسی شناخته شده و اصول و تعاریف آن رسمیت یافته است. این کتاب به موضوع دموکراسی و رفتار سیاسی بشر پرداخته است.

فرهنگ سیاسی، بدون شک یکی از مفاهیم مناقشه‌انگیز در علوم سیاسی بوده است. به طوری‌که با وجود گذشت سال‌ها از زمان پیدایش آن، هم‌چنان نظریه‌پردازی و گفت‌وگو درباره آن داغ است. تمایز فرهنگ سیاسی از فرهنگ عمومی بدین جهت است که محور اصلی آن بیشتر بر شناخت مردم از نحوه کارکرد قدرت و اقتدار، هم از لحاظ اصولی و هم در عمل قرار دارد. در واقع فرهنگ سیاسی است که قواعد بنیادین را برای به اجرا در آوردن سیاست وضع می‌کند. بنابراین اساس این رویکرد این است که با مطالعه فرهنگ سیاسی کشورها و جوامع مختلف می‌توان تفاوت رفتار سیاسی آن‌ها را درک کرد.

نخستين بار واژه فرهنگ سياسي را «گابريل آلموند» در علم سياست به كار برد. وي نخست در سال 1956 ميلادي در تلاش اوليه‌ای كه براي طبقه‌بندی و مقايسه نظام‌های سياسی صورت داد، مفهوم فرهنگ سياسي را چنين تعريف كرد: «هر نظام سياسي در درون الگوی خاصي از سمت‌گيری برای كنش سياسي فعاليت دارد كه خوب است آن را فرهنگ سياسی بناميم.»

آلموند با همكاري وربا در كتاب «فرهنگ مدني»، اين مفهوم‌بندی از فرهنگ سياسي را گسترش داد و از آن برای بازكاوی تجربی ايستارهای موجود در پنج كشور، بريتانيا، آلمان، ايتاليا، مكزيک و آمريكا بهره گرفت. کتاب معروف «فرهنگ مدنی: ایستارهای سیاسی و دموکراسی در پنج کشور» (The Civic Culture: Political Attitudes and Democracy in Five Nations)  10 نوامبر 1963 منتشر شد.

کار مشترکی که آلموند و وربا در این کتاب انجام دادند، کار جدید و نو در عرصه نظریه‌پردازی در زمینه فرهنگ سیاسی محسوب می‌شد. تفاوتی که با دیگر مطالعات پیش از خود درباره فرهنگ سیاسی داشتند در این بود که از دوره باستان تا در چند سده گذشته معمولا فرهنگ سیاسی به صورت نگرش، آداب و رسوم، ترسیم‌های ذهنی یا خیال و... به عنوان الگوی جدا مورد بررسی قرار نگرفته، بلکه به عنوان بخشی از یک نظریه فلسفه سیاسی مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان قرار گرفته بود و در تبیین علل بقا یا ناپایداری، موفقیت یا ناکامی نظام‌های سیاسی به ساختار رسمی آن، که معمولا در قانون اساسی نمود می‌یافت، توجه می‌شد. چگونگی تصویب قوانین، ساختار سیاسی رژیم جمهوری، پارلمانی، پادشاهی، وضعیت تفکیک قوا و نهادهای مختلف و سازوکار عمل آن نهادها مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گرفت.

آلموند، تحت تاثیر پژوهش‌های مردم‌شناسی فرهنگی، به ابداع مفهوم فرهنگ سیاسی دست زد. در پژوهش‌های مردم‌شناسانه فرهنگ هر ملت «آمیزه‌ای یک دست از ارزش‌ها، باورها و شیوه‌های عمل» تصور می‌شد. از این منظر، هر ملت فرهنگ خاص خود را داشت و از این رو، بررسی مقایسه‌ای فرهنگ‌ها دور از انتظار بود. تلاش‌های آلموند و وربا و همکاران آن‌ها، برای بررسی مقایسه‌ای فرهنگ‌ ملت‌ها و آن هم در سطح سیاسی بود. مساله آلموند و وربا به دست دادن تبیینی در علل پایداری دموکراسی در برخی از کشورها و ناپایداری آن در کشورهای دیگر در دوران بین دو جنگ جهانی به‌شمار می‌رفت.

«گابریل آلموند» و «سیدنی وربا» در این کتاب، نقش جامعه مدنی را در نظم دموکراتیک ضروری دانسته‌اند. آن‌ها در این رابطه بحث کرده‌اند که عنصرهای سیاسی بسیاری از نهادهای جامعه مدنی، هوشیاری بیشتر و شهروندی آگاه‌تر پدید می‌آورند. کسانی که به گزینه‌های بهتری در انتخابات رای می‌دهند، در سیاست مشارکت می‌کنند و در نتیجه حاکمیت را پاسخ‌گوتر نگاه می‌دارند.

روش‌ تحقیقاتی مورد استفاده آن‌ها شیوه کمی است که در این نوع تحقیقات بر اساس روش‌شناسی‌های قیاسی- استخراج سوال‌ها و فرضیات تحقیق از الگوهای نظری و آزمون آن‌ها در برابر شواهد تجربی – صورت می‌گیرد، پژوهش با نظریه‌ها و آزمون آن‌ها آغاز می‌شود. در واقع در این تحقیقات با استفاده از داده‌های آماری کمی جامعه مورد مطالعه خود، فرضیه‌هایی را که مطرح کرده بودند در بوته آزمایش قرار داده و با الگوهای نظری مورد استفاده شده مقایسه می‌کنند و در آخر به رد یا پذیرش فرضیه مطرح شده خود می‌پردازند.

آن‌ها در کتاب خود به جهت‌گیری احساسی، ارزشیابی و شناختی اهمیت زیادی می‌دهند و این را به خوبی از تعریفی که از فرهنگ سیاسی در این کتاب ارایه داده‌اند به خوبی نمایان است: «فرهنگ سیاسی مجموعه ای از تمایلات شناختی، تحلیلی (ارزشیابی) و احساسی است که نسبت به پدیده‌های سیاسی ابراز می‌شود» و در جای دیگر این کتاب مطرح شده است: «زمانی‌که از فرهنگ سیاسی یک جامعه صحبت می‌کنیم به نظام‌های سیاسی، آن چنان که در شناخت، احساسات و ارزشیابی افراد آن نظام درونی شده‌اند، برمی‌گردیم.»


آلموند و وربا به سه نوع فرهنگ سیاسی اعتقاد دارند که البته مبنای اصلی این تقسیم‌بندی، سطح و نوع مشارکت سیاسی است که عبارتند از: 

1. فرهنگ سیاسی محدود (parochial)، که پایین‌ترین سطح فرهنگ سیاسی است و در جوامعی که هیچ‌گونه خودآگاهی درباره دولت در آن پیدا نشده به وجود می‌آید. در این جوامع، افراد خود را به عنوان عضوی از جامعه تصور نمی‌کنند و اساسا نقشی در تصمیم‌گیری‌ها ندارند. در این جوامع هیچ‌گونه مشارکت سیاسی وجود ندارد.

2. فرهنگ سیاسی تبعی (subject)، که در این نوع فرهنگ سیاسی، افراد از وجود نظام سیاسی آگاهی و از نقش‌های گوناگون حکومت اطلاع دارند. در این نوع فرهنگ سیاسی، افراد از نتایج تصمیم‌های حکومت مطلع هستند، ولی در فرایندهای سیاست‌گذاری هیچ‌گونه نقش تعیین‌کننده‌ ندارند.

3. فرهنگ سیاسی مشارکتی (participant)، در این نوع فرهنگ، سطح آگاهی از نظام سیاسی بسیار بالاست و در واقع این فرهنگ، ویژه جوامع توسعه یافته است. مردم به طور نسبی در حوزه‌های مختلف دخالت می‌کنند و به رفتارهای سیاسی نخبگان حساس هستند. در این نوع فرهنگ سیاسی، مردم خود را متعلق به نظام سیاسی می‌دانند و معتقدند که می‌توانند در بهبود تصمیم‌های سیاسی موثر باشند.

از آن‌جا که هیچ یک از این سه نوع فرهنگ سیاسی به طور خالص در هیچ کجا وجود ندارد، آلموند و پاول به ترکیبی از این سه نوع فرهنگ اشاره می‌کنند. این فرهنگ‌های سیاسی مختلط عبارتند از: فرهنگ سیاسیِ تبعی مشارکتی، محدود مشارکتی و محدود-تبعی. آن‌ها در تجزیه و تحلیل خود از فرهنگ سیاسی پنج کشور دموکراتیک پیش گفته به این نتیجه می‌رسند که فرهنگ مدنی، مناسب‌ترین فرهنگ سیاسی برای جوامع دموکراتیک است.

طبق فرضیه آن‌ها، دموکراسی واقعی بدون درک کامل آن از سوی مردم و مشارکت وسیع و دلسوزانه در آن به وجود نخواهد آمد. بنابراین، مردمی که از فرهنگ مدنی برخوردار نباشند «دموکراسی واقعی» نخواهند داشت. باید مردم به دموکراسی وفادار و اصحاب دموکراسی اعتماد مردم را به کارایی چنین نظامی جلب کنند، و تا این دو اصل تحقق نیابد؛ مردم داوطلبانه آماده دفاع از دموکراسی خود نخواهند بود.

در پی بررسی آلموند و وربا در این کتاب، آن‌ها توانستند پیشرفتی بزرگ در راه این‌گونه تحلیل‌ها ایجاد کنند و دقتی بالا در سنجش و اندازه‌گیری فرهنگ سیاسی را نوید دهند. علاوه بر این، آن‌ها در این پژوهش‌ها نه تنها برای گردآوری اطلاعات از عموم در خصوص مسایل جاری، بلکه برای پرده برداشتن از باورهای نهفته آن‌ها نیز بهره گرفتند و در دهه 1960، به دنبال موج روشنفکری انقلاب رفتارگرایی، سمت و سوی پژوهش‌ها از مسایل فرهنگی عمده که تمرکز آن بر همه جوامع بود، دور شد و بر ابعاد خاص فرهنگ سیاسی و به ویژه مشارکت سیاسی معطوف شد.

به این‌ترتیب پژوهش‌های آلموند و همکاران او، سطح جدیدی از تحلیل را در تبیین رفتار سیاسی انسان در علوم سیاسی و اجتماعی گشود. پیدایش مفهوم فرهنگ سیاسی، در ادبیات علوم سیاسی و اجتماعی، مرهون پژوهش‌های رفتارگرایانه آن‌ها بود. پژوهش‌هایی که هدف آن گشودن سطح جدیدی از تحلیل در مطالعه رفتار سیاسی انسان در مناسبات سیاسی و اجتماعی از طریق توجه به نگرش‌ها، باورها و معتقدات سیاسی و تاثیرات آن در رفتار سیاسی به‌شمار می‌‌رفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها