در این کتاب میخوانیم که جواد به شوق روز اول مدرسه صبحانهاش را کامل نمیخورد اما زنگ تفریح با خوردن نان و پنیر و سبزی و آجیل مشکل گشا به همراه دوستان ،نخوردن صبحانه را جبران می کند. در پایان داستان بچه ها قرار میگذارند هر روز یک خوراکی خوشمزه با نان و پنیر و مواد طبیعی با خود به مدرسه بیاورند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «جواد گفت: مادربزرگم میگه قدیما هر کس هر مشکلی داشت، مثلا اگه مریض داشت یا بچهدار نمی شد یا چیزی از خدا میخواست، آجیل مشکل گشا نذر میکرد تا خدا مشکلش رو حل کنه. واسه همین میرفت بازار و آجیل میگرفت؛ مثل پسته، بادام، فندق، نخودچی کشمش، تخمه، انجیر و نقل. اونارو پوست میکرد و بعد اونارو با هم قاطی می کرد و داخل بسته های کوچک پارچهای می گذاشت و چهل تا بسته تهیه می کرد. دور هر بسته رو با نخ میبست و بین مردم پخش میکرد تا بخورند و براش دعا کنند تا خدا مشکلش رو حل کنه.
حرف جواد که تمام شد سه نفری آجیل مشکل گشا را خوردند. بقیه خوراکی هارو هم قسمت کردند، ولی بیشتر از همه از خوردن لقمه نون و پنیر و سبزی جواد کیف کردند . جواد هم خیلی خوشحال بود که مادربزرگش خوراکی های خوشمزه رو براش گذاشته بود...»
کتاب «آجیل مشکل گشا» با شمارگان سه هزار و 500 نسخه و قیمت سه هزار تومان توسط انتشارات سرو یاسین در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
نظر شما