خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در 21 تیرماه سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی، از رخدادهای مهم دوران حکومت رضاشاه پهلوی و نخستوزیری محمدعلی فروغی به شمار میآید. خیزش مردم در جریان این واقعه، در اعتراض به اجباری شدن بر سرنهادن کلاه شاپو از سوي حکومت مرکزی، رخ داد. در واكنش به اين سياست، روحانيان و مردم مسلمان در هر نقطهاي به مخالفت برخاستند ولي در اين ماجرا مشهد پيشقدم شد و قيام بزرگي در دل تاريخ به ثبت رسيد.
«ايبنا» به همين مناسبت، گزارشي از كتابها، اسناد و اظهارات برخي سياسيون و مورخان را جمعآوري كرده است.
سید محسن محلاتی معروف به صدرالاشراف یا محسن صدر سیاستمدار و نخستوزیر ایران (از خرداد ۱۳۲۴ تا مهر) در كتاب خود با عنوان «خاطرات صدرالاشراف» درباره اين واقعه مينويسد: «بدین گونه فرمانى اجبارى صادر گردید تا مردها از اول فروردین 1314 کلاه فرنگى (لگنى) بر سر بگذارند این برنامه از اعضاى کابینه دولت و نمایندگان مجلس آغاز شد، ابتدا کوشیدند از طریق سیاستهاى فرهنگى و تبلیغى و ایجاد جوّ کاذب و برپایى جشنهاى مصنوعى مردم را متقاعد سازند که به این روند روى آورند ولى وقتى با عدم رضایت آنان روبهرو شدند، خشونتى شدید و تهدیدکننده به کار گرفته شد.»
مخیرالسلطنه هدایت (مهدى قلیخان) که در آن زمان ريیسالوزرا بود، از كشف حجاب به عنوان تمدن بولوارها ياد ميكند. وي در كتاب «خاطرات و خطرات» مىگوید: «در این موقع روزى به شاه عرض کردم، تمدنى که آوازهاش عالمگیر است، دو تمدن است، تمدنى که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشى از لابراتوارها و کتابخانههاست. یکى هم تمدن بولوارها. گمان کردم به این عرض من توجهى فرمودهاند، آثارى که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لالهزار مىخورد و مردم بىبندوبار خواستار بودند.»
عباس مسعودى، مدیر روزنامه اطلاعات که از همراهان رضاشاه در سفر به تركيه بوده است، از تاثير شديد تنها سفر رضا شاه به تركيه و قوت گرفتن فكر تغيير كلاه سخن ميگويد. او مىنویسد: «بعد از بازگشت از مسافرت ترکیه بود که فکر تغییر کلاه [از لبهدار پهلوى به کلاه اروپایى] در [ذهن] رضاشاه قوت گرفت و این تغییر را تشویق مىنمود و معتقد بود که اختلافات ظاهرى ایرانىها با اروپایىها برداشته شود. او مىگفت باید ایرانىها خود را با خارجىها یکسان بدانند و در ترقى و پیشرفت تشویق و تأیید شوند و بدانند تفاوتى از لحاظ روح و جسم و استعداد جز همین کلاه در ظاهر در بین نیست و باید این تفاوت را بردارند و عملاً کار کنند تا خود را به آنها برسانند.» (اطلاعات در یک ربع قرن، عباس مسعودى، ص137)
جلالالدین مدنى كه کتابهای زيادي در زمینه تاریخ معاصر ایران و حقوق اساسی دارد، نظرش بر اين بود: «وقتى رضاخان پایههاى قدرت خود را محکم کرد ضمن حاکم نمودن اختناقى شدید بر ایران، به مقابله با ارزشهاى اسلامى و شعائر مذهبى پرداخت و به بهانه گام نهادن به سوى ترقى و تمدن آداب مذهبى را خلاف تجدد دانست، تفکیک دین از سیاست را یک اصل قرار داد و براى کنار زدن روحانیت از صحنه، برنامههاى نگرانکننده زیادى را به اجرا نهاد. در عین اینکه خود را متولى آستان قدس رضوى معرفى کرد و اوقاف را به صورت ابزارى در دست خود درآورده بود با سرکوبى خشن و خونین هرگونه خیزش، خروش و اعتراضى را سرکوب کرد.» (تاریخ سیاسى معاصر ایران، جلالالدین مدنى، جاول، ص 120 - 119)
سرلشکر ایرج مطبوعی (۱۳۵۸-۱۲۷۴)، نظامی و سیاستمدار ایرانی دوره پهلوی به صراحت به دستور رضا شاه مبنی بر استفاده از قوای نظامی در سرکوب غائله مسجد گوهرشاد اشاره میکند و میگوید: «از تهران، دفتر مخصوص ابلاغ نمودند، بایستی فورا غائله کنده شود، با استاندار و رئیس شهربانی مذاکره نمودم، نظر من بر این بود که با نصیحت حتی به وسیله علما به غائله خاتمه دهیم، اسدی اظهار نمود که ایشان به دهات آستانه مینویسد که رعایا بیایند و آنها متحصنین را بیرون کنند، پاکروان هم استعمال قوای نظامی را پیشنهاد کرد قرار شد هر کسی نظریه خود را به مرکز بنویسد، من نظریه فوق را گزارش دادم، در جواب تلگراف اینجانب، رضاشاه، توسط دفتر مخصوص با نهایت تغیر و فحاشی جواب داد که تو نباید نظامی میشدی.» (قاسمپور، داود، قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1386 )
مخالفت محمدعلی فروغی، نخست وزیر رضا شاه با كشف حجاب
آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی (فرزند آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم) در گفتوگویی که با پژوهشگران دانشگاه هاروارد در قالب «طرح تاریخ شفاهی ایران» داشته است در اینباره میگوید:
«عده زیادی را زنده به گور کردند. به نظر من این یکی از گناهان نابخشودنی و تاریخی رضا شاه بود … من خودم از یکی از مشهدیها شنیدم که میگفت … رفتم به عنوان حمال، مرا استخدام کردند … از زیر منبر افرادی که هنوز داشتند نفس میکشیدند آوردم بیرون که ببرند برای دفن.»
همچنين فرزند موسس حوزه علمیه قم درباره مخالفت محمدعلی فروغی، نخست وزیر قدرتمند رضا شاه با اقدامات زورگویانه او گفته است:
«پدرم تلگراف خیلی تندی به رضاشاه کرد از قم که این مسائلی که دارد واقع میشود برخلاف مذهب است و خلاف مصالح خود ایران است … و من دیگر سکوت را جایز نمیدانم … یادم هست که آن را رضاشاه خودش جواب نداد. فروغی جواب داد به جای رضاشاه … چهار پنج صفحه بود جواب فروغی … یک مسائل عجیبی در آنجا تذکر داده بود … مرحوم فروغی گفته بود … این یک سلسله جریاناتی است که پس از بازگشت شاه از ترکیه، اراده سنیه ملوکانه تعلق گرفته که این کارها بشود. هرچه هم ما میگوییم و هر قدر هم برخلاف مذهب یا خلاف مصلحت کشور باشد، بالاخره چون اراده سنیه تعلق گرفته، باید بشود …. آن وقت همه تعجب کردند که چطور فروغی با این آزادی، انتقاد کرده اراده سنیه را … یک یا دو هفته بعد از این تلگراف، فروغی از کار افتاد.»
از سوی دیگر هنگام بازرسی از خانه محمد ولی اسدی که نایب التولیه (سرپرست) حرم امام رضا (ع) و پدر دامادهای فروغی بود، کاغذی در میان نامههای اسدی به دست آمده بود که فروغی به طور دوستانه و خصوصی، در پاسخ نامه اسدی ضمن شرح مطالبی درباره رضا شاه، این بیت مولوی را نقل کرده بود که:
در کف شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟
این نامه را سرلشگر آیرم رییس کل شهربانی برای شاه تلگراف کرد. رضا شاه آنچنان از دست فروغی خشمگین شده بود که با فریاد از وی با عنوان «زن ریشدار» یاد کرد. (بهنود، مسعود. دولتهای ایران از سوم اسفند ۱۲۹۹ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷: از سید ضیا تا بختیار. تهران: سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۷۰)
شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۴
نظر شما