این رمان در مورد دختری نوجوان به نام «ماری بل ریورا/ Maribel Rivera » است که مبتلا به اختلال مغزی است. پدر و مادر او زندگی راحت خود را در مکزیک رها کرده و به امید آنکه آموزشهای مخصوص در آمریکا بتواند فرزندشان را به زندگی عادی برگرداند، به آمریکا مهاجرت کردهاند. داستان پر از فقر و انزوای آنها از دو دیدگاه بیان میشود: یکی از دیدگاه «آلما» مادر ماری بل و دیگری از دیدگاه «مایور» پسر همسایه که عاشق ماری بل شده است.
به نظر میرسد قدرت این کتاب در بیان جزئیات تراژدی این خانواده است. در سرتاسر داستان اطلاعات دقیق ارائه میشود و محبت و دلبستگی آشکار «هنریکز» به شخصیتهای داستانش، فضای قصه را گرم و صمیمی کرده است.
جایی که میتوان گفت کتاب در آن با شکست مواجه شده، تغییرات مداومی است که در بیان دیدگاههای شخصیتهای داستان به وجود میآید. علاوه بر فصلهای مربوط به آلما و مایور، داستان زندگی مستأجران دیگر ساختمان نیز در چند فصل آورده شده است. روشن است که هنریکز بهمنظور گسترش دامنه رمان خود از یک درام خانوادگی ساده به یک گزارش اجتماعی از زندگی مهاجران، اینگونه به داستان خود شاخ و برگ داده است.
البته این ایدهای بحثبرانگیز است که میتواند مهم و مؤثر باشد. اما مهاجران باوجود دلایل و زمانهای متفاوت مهاجرت به طرز عجیبی همانند یکدیگرند. آنها همیشه خوشقلب، خوشبین و نیکوکارند نه افسرده و عصبانی و بدبین. آنها عقاید سیاسی یا جنجالی ندارند.
درنهایت مهمترین مسئله این است که نه آلما و نه مایور اسپانیایی به نظر نمیرسند. داستان در قالب زبان انگلیسی عامیانه و ساده که در هزاران داستان دیگر با آن آشنا هستیم نوشتهشده است. این سبکی است که برای قابلفهم بودن داستان طراحیشده و به خواننده امکان میدهد مستقیماً درگیر شرایط شخصیتها شود. اما در اینجا ما فرض میکنیم که شخصیتها به زبان اسپانیایی آمریکای لاتین فکر و صحبت میکنند. هنریکز این موضوع را بابیان گاهگاه کلمات اسپانیایی مانند «bueno به معنی خوب» و «señora به معنی خانم» و ذکر نام غذاهای آمریکای لاتین به فکر خواننده متبادر میکند.
اما خواننده به کمک نیروی عاطفی موجود در داستان ازاینگونه تداخلهای زبانی عبور میکند. نقطه اوج خشونت داستان از هیچ کجا و هیچچیز بیرون میآید و به نظر میرسد خود هنریکز نیز از این بینظمی و درهمی داستان، ناراضی و شرمنده است.
من این کتاب را به پایان رساندم درحالیکه تمایل داشتم خیلی بلندپروازانه نباشد. وقتی داستان بر شخصیتهای اصلی تمرکز میکند، بسیار قویتر میشود. اما هنریکز زمان زیادی را صرف پرداختن به حواشی داستان خود میکند. او باید به خواننده اجازه میداد آمریکاییهای غریبه داستان (مهاجران) را بدون درگیر شدن در یک حکایت تمثیلی بشناسد، بدون آنکه داستان همه شخصیتها را همزمان تعریف کند.
کتاب در 304 صفحه توسط انتشارات knopf /سوم ژوئن 2014 راهی بازار شده است.
نظر شما