جناب شرفشاهی! اگر موافق باشید ابتدا نگاهی داشته باشیم به سابقه ادبیات کودک و نوجوان در کشورمان. لطفا کمی در این زمینه توضیح دهید.
ادبیات کودک و نوجوان ما از سابقه چندان طولانی و درازی برخوردار نیست و بیشترین سابقهای را که میشود برای این ادبیات در نظر گرفت زمانی حدود 70 تا 75 سال تخمین زده میشود. البته اگر ما به آثار پیشینیان برگردیم، با اشعاری روبهرو می شویم که بیشتر جنبه تعلیمی داشته و دارای زبان سهل و ممتنعتری بوده اند. چنان که مولانا در بیتی میگوید:«چون که با کودک سرو کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد» این بیت بیانگر این واقعیت است که سخنوران بزرگ ادب پارسی به موضوع کودک و لزوم سخن گفتن با او به زبان خاص خودش اِشراف و همچنین اصرار داشته اند.
بفرمایید که این جریان در پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن با چه افت و خیزهایی مواجه بوده است؟
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد یک جهش بسیار عظیم بودیم. البته در سالهای قبل از پیروزی انقلاب هم شاهد آثاری درخشان از شاعرانی مانند محمود کیانوش و پروین دولتآبادی با مضامین و رگههای مذهبی بودیم اما پس از وقوع انقلاب اسلامی یک نگرش عمیقتر و جدیتر در این زمینه ایجاد شد و با ظهور نسلی از شاعران و نویسندگان توانمند که دارای گرایشهای دینی بودند، شاهد خلق آثار بسیار ارزنده و زیبایی بودیم که روند رو به رشدی داشت و همچنان ادامه دارد.
در حوزه داستان نویسی کودکان و نوجوانان چطور؟
داستان کودک و نوجوان نیز از سرنوشت مشابهی برخوردار بود. در سالهای قبل از انقلاب، شاهد حضور نویسندگان و اشخاصی در عرصه داستان کوتاه بودیم که سعی می کردند با سادهکردن احادیث و روایات به زبان ساده، امکان بهرهمندی کودکان و نوجوانان را از این آثار فراهم کنند. در اینجا میتوان از اشخاص مانند مرحوم مهدی آذریزدی با مجموعة قصهای خوب برای بچههای خوب و همچنین از محمود حکیمی که آثارش دارای زبان و حال و هوای مناسبتر برای کودکان و نوجوانان بود یاد کرد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب در حوزه داستان دینی ما با ظهور چهرههای متعددی روبهرو شدیم. نویسندگانی که شمارشان بسیار فراوان شد و هر یک سعی کردند با بیان روایات و احادیث و حتی داستانهای قرآنی به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان، فرصت قابل ملاحظهای فراهم کنند تا بچهها بتوانند از این آثار بهره ببرند و بسیاری از مفاهیم دینی به زبان شیرین داستان در جامعه گسترش یابد.
به عنوان یک نویسنده بگویید که تا به امروز چه آسیبهایی متوجه این گونه آثار در حیطه کودک و نوجوان بوده؟
آثاری را که تا به امروز در حوزه کودک و نوجوان منتشر شده میشود به دو گروه کلی تقسیم کرد. یک دسته آثار شاعران و نویسندگانی است که از احاطه و اشرافِ ادبی بسیار بالایی برخوردارند و توانستهاند از رهگذ این توانمندیها، آثاری ارزنده و قابل ملاحظه خلق کنند و در گروه دیگر، آثار کسانی است که از چنین قابلیتهایی برخوردار نبوده و با نیّت سودجویی یا نیتهای دیگر قدم در این عرصه گذاشته اند و نگاهی کاسبکارانه به این موضوع داشتهاند و سعی کردهاند با توجه به نیاز جامعه، چنین کارهایی را با شمارگان بالا چاپ و منتشر کنند که این مسأله باعث شده جا برای آثار خوب از نوع اول تنگ شود. به این اعتبار میشود گفت که قلمرو ادبیات کودک و نوجوان را نباید سهل و ساده پنداشت؛ اگرچه زبان در این گونه آثار بسیار ساده و روان است و مسائل به صورت خیلی ساده بیان میشود اما این مساله نباید این توهم را ایجاد کند و اشخاصی با سهل پنداشتن این وادی، در این عرصه وارد شود.
پیشنهاد شما چیست؟
همین تلاش برای خلق آثاری با زبان و بیانی سهل و ساده خودش یک دشواری بزرگ است و شاعر و نویسنده باید هم به لحاظ شیوه تفکر و هم به لحاظ زبان به کارگیری صناعات ادبی، خود را در حدّ کودکان و نوجوانان قرار بدهد و حتی لازم است با روانشناسی کودک نوجوان نیز تا حدودی آشنایی داشته باشد.
به نظر شما میتوان آسیبهای دیگری را هم برشمرد که ادبیات مذهبی ما در حوزه کودک و نوجوان گرفتار آن است؟
یکی دیگر از نکتههایی که در ادبیات کودک و نوجوان باید به آن توجه فراوان کرد، موضوع تحریفهایی است که ممکن است به خاطر حُب و بغضها در این آثار پدید آمده باشد. شاعر یا نویسنده در تعریفها و توصیفها نباید عَنان خرد را رها کند و لازم است که تنها به محفوظات و دانستههای خودش تکیه نکند؛ بلکه به تاریخ مراجعه کند و حتماً قبل از نوشتن، مطالعه عمیق و گستردهای داشته باشد زیرا مطالعات عمیق، اشراف و احاطهای دیگرگون برای شاعران و نویسندگان فراهم میکند و مجبور شان می کند از کلی گوییهای بیمورد فاصله بگیرند و در اثر خود به فضایی نزدیک شوند که دارای نکاتی آموزنده و همچنین دارای افقهای تازهای است. یک بحث دیگر در خصوص آسیبشناسی اشعار و داستانهای دینی، مساله پررنگ کردن بیش از اندازه بعضی صحنههای تاریخ صدر اسلام است و شاعر یا نویسنده گاه خیلی غلو آمیز عمل میکند.
شاید بیمناسب نباشد گریزی به جایگاه تخیل در این وادی بزنیم.
تخیل یکی از عوامل مهم در آثار ادبی است که حدو مرزی نمیشناسد. در عرصه پهناور شعر و داستان باید همواره این را در نظر داشت که استفاده از تخیل به طور کامل و بدون ضابطه و حد و مرز ، به ویژه درکارهای متمایل به مذهب، روا و پسندیده نیست. مثلاً شما می توانید از تخیل برای توصیف فضا و شرایط استفاده کنید اما نمیتوانید با این تخیل به سراغ یک بزرگ دینی بروید. حتی باز در مواردی به جا نیست که با تخیل خودتان ذهنیت آن شخصیت را به گونه دیگری به جز آنچه در احادیث و روایات آمده، نمایش بدهید. لازم است آنچه در تاریخ آمده، به همان شکلی که روایت شده بیان شود اما همانطور که گفتم میتوان در حاشیهها و بیان موقعیت، فضا و دیگر مسائلی که در آن عصر اتفاق افتاده به عنوان چاشنی از تخیل استفاده کرد. در قصههای قرآنی نیز باز همین حالت وجود دارد و شاعر یا نویسنده نباید بیش از حد معین و مجاز ،به تخیل در باز آفرینی یک اثر ادبی روی بیاورد. حد مجاز در واقع این است که شاعر و نویسنده وارد حریم و حدود انبیاء و اولیاء که دارای شأن مقدس هستند نشود و سعی کند که این قداست و امانت تاریخی، همچنان به همان صورت خاص و بکر خود باقی بماند.
نظر شما