خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمدباقر شمسیپور: علیاصغر گرجیزاده، رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه، شاید از نادر مسئولان بلندپایه نظامی در میان اسرای ایرانی بود. او چهارم تیرماه 1367- تنها حدود یک ماه به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و حدود دوماه مانده به برقراری آتشبس، در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی- پس از سقوط جزیره مجنون و تخلیه قریب به اتفاق نیروهای ایرانی از آنجا، در پی بمباران شدید شیمیایی عراقیها، با حمله کماندوهای عراقی به قرارگاه سپاه ششم، همراه با علی هاشمی، فرمانده قرارگاه مذکور، قصد عقبنشینی دارند که گرجیزاده به اسارت در میآید و علی هاشمی ناپدید میشود.
«زندان الرشید» بیانگر خاطراتی از گرجیزاده است که در آن به افشانکردن فرماندهی خود بر قرارگاه سپاه ششم به مدت چهار ماه میپردازد. موضوعی که برملاشدن آن بدترین شکنجههای عراقیها را برای این فرمانده به همره داشته است. این امر باعث انتقال گرجیزاده به «زندان الرشید»، مخوفترین زندان عراقیها میشود و این فرمانده دوسال و اندی دوران اسارت خود را در این زندان میگذراند...
«زندان الرشید» با مقدمه کوتاه نگارنده؛ بهداروند، آغاز میشود. سالشمار زندگی سردار علیاصغر(فریدون) گرجیزاده در پی آن میآید و سپس فصلهای هجدهگانه کتاب روایت میشود.
فصل اول روایت سقوط قرارگاه خاتم 4 در جزیره مجنون و حمله کماندوهای عراقی به مقر فرماندهی، دستور علی هاشمی برای عقبنشینی و فرار به داخل نیزارها و ناپدیدشدن او درپی اصابت موشک هلیکوپترهای عراقی به سمت آنهاست.
گرجیزاده در فصل دوم ماجرای اسارتش در چهارم تیرماه 67، هنگام سرگردانی در جزیره مجنون و انتقالش به مقر نیروهای عراقی را باز میگوید. در اینجا با مشخصشدن پاسداربودنش از روی جنس و رنگ شلوارش، نخستین بازجوییها و شکنجهها آغاز میشود.
در فصلهای سوم تا پنجم بازجوییها، شکنجهها و آشنایی مخاطب با حال و هوای ساعتها و روزهای اول اسارت باگو میشود. فصل سوم گرجیزاده انتقال از مجنون همراه با حدود 60 اسیر دیگر و رسیدن به تنومه را روایت میکند. فصل چهارم ادامه اسارت در تنومه است. روایت سه ماه پایانی سال 66 و روزهای تا اسارت سال 67 از زبان گرجی زاده و تحلیلها و پیشبینیهای فرماندهان از حمله عراق برای بازپس گیری جزیره و ... در ادامه این فصل آمده است. فصل پنجم: ادامه توضیحات و روایت گرجیزاده از اوضاع روزهای تیرماه 67- ادامه بازجوییها و شکنجهها- انتقال از تنومه به بصره- مصاحبه تبلیغاتی با اسرا- حرکت به سمت بغداد و رسیدن به آنجا- ورود به زندان الرشید بازگو شده است. در این فصل هویت او مشخص میشود- اعزام به زندان استخبارات عراق- بازجویی ها ادامه دارد- اطلاع از پذیرش قطعنامه از سوی ایران و...
فصل ششم مسائل و موضوعهایی از این دست روایت میشود: ادامه بازجویی و آزار و شکنجهها- گریزی بر فعالیتهای گرجیزاده در دوران انقلاب و پس از پیروزی.
در فصلهای بعدی ادامه ماجرای اسارت و رفت و آمد هم بندها روایت میشود. در بخشی از فصل دهم، گرجیزاده آشنایی با یک ساواکی پناهنده به عراق و زندانی در آنجا به نام داریوش را روایت میکند. در این فصلها نگارنده بسیار دقیق و با هوشیاری و البته استادانه، زندگی در اردوگاه، ادامه فعالیت گرجیزاده در داخل اردوگاه مخفی زندان استخبارات عراق، موسوم به محجر، ترکیب بعضاً نامتجانس اسرا و زندانیان را که حتی در میانشان مسئولان دولتی و امرا و درجهداران بلندپایه عراقی و نظامیان متمرد و اعضای خانواده اسرای عراقی که برای دیدار با اسیرشان به ایران آمده بودند و ... هم دیده میشوند، شفاف و با جزییات مناسب بازگو میکند. فصل هجدهم: سرانجام در تاریخ 23 شهریور 1369 گرجی زاده پس از حدود دوسال ونیم اسارت به میهن برمیگردد.
حدود 30 صفحه از انتهای کتاب به تصاویری نسبتاً مرتبط با محتوا اختصاص دارد. آخرین صفحات کتابپذیرای «نمایه» است.
حضور شخصی در قد و قواره علیاصغر گرجیزاده در میان اسرا و دقت و حضور ذهن و انضباط فکری و نیروی تجزیه و تحلیل و توان فرماندهیاش، حتی در دوران اسارت، بر غنای محتوایی اثر افزوده است و کار پژوهشی و نگارشی محمدمهدی بهداروند، ارزش تحقیقی و اعتبار تطبیقی اثر و مقایسهاش با آثار مشابه را بسیار فراتر برده است.
این نکته به اندازهای مهم و ارزنده است که حتی «زندان الرشید» میتواند الگو، معیار و مکیالی برای سنجش آثار مشابه و ارزشگذاری و امتیازدهی آنها در هنگام ارزیابی پیش از انتشار و یا پس از آن باشد.
در این کتاب به خوبی میتوان هدفمندبودن ثبت و ضبط خاطرات، دقت و آگاهی در تدوین و شیوه بهکار گرفته شده در این امر، تشریح فضای اردوگاهها، نحوه تعامل اسرا با یکدیگر و همچنین با اسیربانان عراقی، رفت و برگشتهای بسیار ملایم و حساب شده در نقل رویدادها و حوادث و تحلیلهای عامهفهم در لابهلای توضیحات و رعایت بیطرفی و انصاف در نقل و ثبت روایتها را مشاهده کرد.
از دیگر نکات درخور توجه در کتاب، دقت در حروفچینی و صفحهآرایی آن و پیراستگینسبتاً کاملش ار اغلاط تایپی و سهو نگارشی و لغزشهای ویرایشی، روانبودن و یکدستی سبک ادبی آن و ارجاعهای بجا و پانوشتهای ضروری است.
روند خاطرهنویسی دفاع مقدس در چند سال گذشته گسترش کیفی و کمّی یافته و رهبر معظم انقلاب نیز بر ضرورت نشر این آثار توجه و تاکید خاصی داشتهاند. برای مثال ایشان سال ۷۰ در دیدار با فرماندهان و جمعی از کارکنان سپاه فرمودهاند: «... سرگذشت پاسدارى در کشور ما، یک واقعیت شبیه به افسانه است. اگر همین حالا قطعههاى متفرقى از زندگى پاسداران فداکار را در کتابى جمع و به زبانهاى دیگر ترجمه کنند، کسانى که در حال و هواى مسائل ایران و هشت سال جنگ تحمیلى و حوادث کردستان و… نبودهاند، چنانچه این کتاب را بخوانند، به احتمال زیاد از هر ده نفر، هشت، نُه نفر خواهند گفت که اینها افسانه و مبالغه است؛ در حالى که افسانه نیست؛ واقعیت است؛ اما این واقعیت آنقدر برتر از سطح عادى زندگى مردم مادى است که براى بشر امروز به آسانى قابل باور نیست...»(18/11/1370)
کتاب «زندان الرشید»، خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه، سردار علیاصغر گرجیزاده، خاطرهنگار محمدمهدی بهداروند، با شمارگان پنج هزار نسخه، 746 صفحه، قطع وزیری، مصور، جلد گالینگور، به بهای 299 هزار ریال از سوی انتشارات سوره مهر در آستانه چاپ سوم است.
یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۸
نظر شما