یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۳
داستان خواندنی یک سرباز جاسوس مترجم

«ژان فیندلای» در کتاب زندگی‌نامه «چارلز اسکات مانکریف» او را مترجمی توانا معرفی کرده که ترجمه برایش فقط یک کار بود نه عشق و شغل دومش جاسوسی علیه دولت فاشیستی موسولینی بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از د تلگراف، «سی.کی اسکات مانکریف / C K Scott Moncrieff» مترجم رمان 7 جلدی مارسل پروست به نام «در جستجوی زمان ازدست‌رفته»، توانست این رمان فرانسوی را حتی واضح‌تر از اصل آن به انگلیسی ترجمه کند به‌گونه‌ای که ترجمه او را «دانشگاه عالی نبوغ» نامیدند.

ما تصور می‌کنیم که مترجمان ذاتاً عادت به جلوه‌گری ندارند، اما چارلز اسکات مانکریف زندگی پرزرق‌وبرق و رنگارنگی داشت.

او در یک خانواده اسکاتلندی در سال 1889 متولد شد و در وینچستر تحصیل کرد و در همان‌جا بود که تصمیم گرفت یک شاعر شود. اما درحالی‌که هنوز یک بچه‌مدرسه‌ای بود، دچار انحرافات اخلاقی شد.

او در رشته حقوق و زبان انگلیسی در ادینبورو تحصیل کرد و اشعارش در برخی مجلات چاپ شدند. سپس جنگ جهانی اول آغاز شد و او به خدمت در دانشگاه افسری پیوست. رفتار او بسیار شجاعانه بود به‌گونه‌ای که یکی از سربازان، رفتار او در مواجهه با مرگ را باعث حفظ روحیه دیگر سربازان دانسته بود.

اما جنگ باعث رونق و افزایش آثار ادبی او نیز شد و برایش نوعی بیداری معنوی به ارمغان آورد. او سپس با ویلفرد اوون آشنا شد و وقتی اوون به جنگ رفت و کشته شد، اسکات شعر را کنار گذاشت و به ترجمه روی آورد.

ظاهراً او هیچ علاقه خاصی به رمان «در جستجوی زمان ازدست‌رفته» نداشت و ترجمه رمان برایش فقط یک کار بود نه یک عشق. اسکات به‌سرعت کار می‌کرد و ترجمه‌هایش را با صدای بلند برای اطرافیانش می‌خواند. اما خود را در مورد توانائی‌هایش موردانتقاد و سرزنش قرار می‌داد. وی دراین‌باره می‌نویسد: مشکل من این است که تعداد کلمات فرانسوی محدودی را می‌دانم و چندان اطلاعی از دستور زبان آن ندارم.

اسکات پس از یک دوره کار خسته‌کننده به‌عنوان ویراستار زیردست، در سال 1923 به ایتالیا رفت، جایی که زندگی در آن کم‌هزینه‌تر بود. او از راه ترجمه زندگی خود را می‌گذراند. شغل دوم او نیز انجام کارهای جاسوسی علیه دولت فاشیستی موسولینی بود. اسکات در هتل‌های شیک و مجلل اقامت می‌کرد و با خلبانان جنگنده‌های ایتالیایی دوست می‌شد، تحرکات نظامی را از سکوهای راه‌آهن مشاهده می‌کرد و در کشتی‌سازی‌های نیروی دریایی، جستجو می‌کرد.

اسکات در سپتامبر 1929 در 40 سالگی مبتلابه سرطان مری شد و کمتر از شش ماه بعد در بیمارستانی در رم درگذشت.

آنچه ژان فیندلای در زندگی‌نامه اسکات مانکریف به‌عنوان یک مترجم آورده، سخن جدید و ناگفته‌ای نیست اما او حتی به بی‌اهمیت‌ترین اتفاقات زندگی اسکات نیز حساس بوده و نسبت به آن‌ها با امانت‌داری و احترام برخورد کرده است.

ژان فیندلای خواهرزاده اسکات بود و کتابش ادای احترام به مردی است که پیش از آنکه بتواند ترجمه آخرین جلد از رمان پروست را به پایان برساند، از دنیا رفت. رمانی که نامش به‌حق کنایه از زندگی اسکات بود: در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته.

23 سپتامبر این کتاب در 368 صفحه توسط انتشارات چاتو اند ویندوس عرضه می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها