چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۷
چرخش نگاه بر سطر و چرخش هرمنوتيكي فهم اثر / اندیشه‌های فلسفی چگونه در آثار هنری متجلی می‌شوند؟

محمدرضا بهشتی، مدرس فلسفه دانشگاه تهران در سخنان خود با موضوع «بازتاب اندیشه‌های فلسفی در آثار هنری» که فشرده مباحثي بود كه قرار است کتاب شود، ضمن اشاره به نحوه درك و تحول فهم و تفسير و اقتباس يك كتاب، شيوه‌هاي ظهور انديشه‌هاي فلسفي در آثار هنري را تشريح كرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمدرضا بهشتی در نشست این هفته شهر کتاب که با عنوان «بازتاب اندیشه‌های فلسفی در آثار هنری» روز گذشته 11شهریور ماه برگزار شد، در سخنانی با اشاره به انگیزه خود از پرداختن به این موضوع گفت: نخستین برخوردم با مباحث فلسفه هنر به زمان تحصیل دوره دکترایم در آلمان بر می‌گردد. این در حالی است که این رشته سابقه طولانی دارد اما در فضای ایران با آن زیاد آشنا نیستیم و در واقع فلسفه هنر رشته‌ای بکر است. زمانی من در یک کتابفروشی با کتابی از دلوز درباره فلسفه و سینما آشنا شدم و بسیار برایم جالب بود که فلسفه به هنر پرداخته است. 

وی ادامه داد: دومین ایستگاه این ماجرا و علاقه من به این موضوع به دورانی برمی‌گردد که در فرهنگستان هنر مدیر گروه بودم. کارهای خوبی در آنجا شروع شد و جرقه‌های جدیدی برای آینده زده شد. در آنجا به ذهنم رسید که چه نسبتی میان آثار هنری و اندیشه فلسفی برقرار است؟ 

وی در پاسخ به این سوال افزود: دو گونه نسبت را می‌توان درباره این موضوع مشاهده کرد. نسبت نخست که در آن آثار هنری به منزله موضوعاتی برای تامل و تفسیر فلسفی است. همان طور که فلسفه مسائلی را به عنوان موضوع در دایره مشاهدات قرار می‌دهد و پرسش فلسفی درباره آن مطرح می‌کند، آثار هنری هم می‌توانند برای فلسفه موضوع باشند. نسبت دوم این است که حوزه آثار هنری را مورد توجه قرار دهیم که این آثار هنری در پس زمینه خود یک اندیشه فلسفی دارد یا بازتاب اندیشه فلسفی در یک زمان و دوره است. 

مدرس فلسفه دانشگاه تهران یادآور شد: در نسبت نخست، اثر هنری را از آن لحاظ که یک اثر هنری است مورد مطالعه فلسفی قرار می‌دهیم. بدین معنی که چگونه اثری را می‌بینیم و در آن تامل فلسفی می‌کنیم یا این‌که چگونه متن‌هایی را می‌خوانیم و در آن‌ها مطالعه فلسفی می‌کنیم.
 
وی در توضیح بیشتر این موضوع با ذکر مثالی عنوان کرد: پدیده فهم، خود ماجرای غریبی است. واقعا چگونه می‌شود که ما می‌فهمیم؟ الان که من سخنانی را می‌گویم و شما می‌شنوید، در همین گفت‌وگو یک مفاهمه‌ای در حال شکل‌گیری است که واقعا اعجاز انگیز است. اعجاز زبان بالاترین اعجاز است و اگر قرار باشد پیامبری معجزه‌ای داشته باشد معجزه‌اش باید زبان باشد. این اعجاز از زنده کردن مردگان بالاتر و مهم‌تر است. چگونه می‌شود که ما کتابی را می‌خوانیم و آن را درک می‌کنیم؟ ما با یک چرخش هرمنوتیکی در کلمات و پاراگراف‌های یک اثر آن را فهم می‌کنیم. 

بهشتی با بیان این‌که آثار و کتاب‌های فاخر مجال این را می‌دهند که همیشه نو به نو تفسیر شوند، افزود: داستان پدید آمدن یک کتاب یک ماجراست و داستان دریافت و اقتباس آن اثر نیز ماجرایی دیگر دارد. من سال‌ها پیش تفسیری دیگر از قرآن در مقایسه با وضعیتی که اکنون دارم، داشتم و تفسیر من در دوره تحصیلاتم در دبیرستان از کتاب قرآن متفاوت با تفسیر امروزم است.

این مدرس فلسفه همچنین با اشاره به این‌که می‌توان سه دایره را درباره بازتاب اندیشه‌های فلسفی در آثار هنری مشخص کرد گفت: نخست مناطقی است که در آن خود فلسفه در آثار هنری به نمایش درآمده و فلسفه خودش موضوع است و چگونه فلسفه به نمایش در آمده است. دایره دوم فیلسوف است که شامل چهره فیلسوف و فیلسوفان است و تفاوت‌ها و طرز نگرش‌های متفاوت آن‌ها در آثار هنری بازتاب پیدا می‌کند. دایره سوم هم موضوعات فلسفی است مثلا درباره حقیقت و پیدایش جهان آثار هنری داریم و می‌توان دید که نگرش فلسفی درباره این موضوعات چگونه نمود یافته است. 

بهشتی همچنین گفت: تحقیقی که من درباره بازتاب اندیشه‌های فلسفی در آثار هنری انجام دادم قرار بود به صورت کار پژوهشی در انجمن حکمت و فلسفه در زمان مدیریت دکتر اعوانی انجام شود که متاسفانه محقق نشد اما به هر سوی این پروژه را شخصا دنبال می‌کنم و می‌خواهم به صورت مجموعه‌ کتاب منتشر شود.

وی ادامه داد: ما وقتی کتاب فلسفی را باز می‌کنیم که شامل سرفصل‌ها و موضوعات متفاوتی است می‌توانیم از آن استدلال‌هایی را استخراج کنیم اما آیا مثلا یک شکل یا یک اثر انضمامی هنری را می‌توانیم از آن استدلال استخراج کنیم؟ 

این استاد فلسفه با بیان این‌که این موضوع عرصه بازی برای تحقیق است تاکید کرد: من ادعای این را ندارم که نخستین فردی هستم که در این باره کار کرده است اما برای ورود به این حوزه الزاماتی مورد نیاز است و باید افراد با نگرش عمیقی در این زمینه کار کنند. 

بهشتی همچنین با بیان این‌که برای ورود به هر فرهنگی باید به زبان آن آشنا بود گفت: نمی‌شود وارد فرهنگ یونانی شد و هیچ آشنایی با زبان و فرهنگ آن نداشت و به دنبال بازتاب آن باشیم. نمی‌شود کتاب مقدس را بررسی کنیم اما به فرهنگ و زبان آنها آشنایی نداشته باشیم. برای بررسی کتاب باید لوازم بررسی آن را داشت. 

وی افزود: من در این کار فقط به مسائل مغرب زمین پرداختم چرا که این حوزه بسیار گسترده است و هند و شرق در این باره جای بحث و تحقیق دارد. بنابراین برای ورود به این عرصه‌ها باید لوازم را آماده کرد. نکته دوم این که ما از عهد باستان برنامه‌ای را درباره این موضوع تهیه کردیم که تا امروز آمده است. بازتاب نگرش فلسفی به فیلسوف یعنی به سقراط که نماد آن است، از آغاز تا امروز توجه شده است. 

به گفته بهشتی، چند اثر هنری مربوط به سده‌های پیش از میلاد داریم که تندیس سقراط در واتیکان جزو قدیمی‌ترین آثار است. همچنین می‌توانیم در اینجا سردیس سقراط در موزه‌های مختلف جهان از جمله رم، مونیخ و ... را بررسی کنیم. نکته دیگر این است که بر خلاف رایج در یونان تمام مجسمه‌ها به صورت کامل است بر خلاف رم که سردیس بوده است. ما شاهد چهره یک فیلسوف و بلکه سرآغاز فلسفه هستیم که به صورت تمام بدن، ردا و ... است. دست ها را توجه کنید که چگونه لباس را گرفته است (اشاره به تندیس سقراط). این نوع ایستادن و نگاه کردن و دست‌ها مهم است و این زمانی معلوم می‌شود که شما با تندیس‌ها دیگر از جمله تندیس‌های زمان حاضر آن را مقایسه می‌کنید. 

این مدرس فلسفه دانشگاه تهران اضافه کرد: چهره دوم معلم فلسفه‌ای است که به صورت نشسته در حال فکر کردن است و در حال شمارش براهین با انگشتانش است. باید توجه داشت که اندیشه فلسفی در مقابل سوفیست‌ها شکل گرفته و نقد افلاطون در مقابل آنهاست. سوفیست‌ها می‌گفتند ما دانایی داریم در صورتی که نقدش این است که دانایی در اختیار کسی نیست. ما فیلوسوفیست هستیم و تلاش می‌کنیم که دانایی را به دست آوریم البته این بدین معنی نیست که دانایی در اختیار کسی است.

بهشتی درباره تفاوت فلاسفه و سوفیستها نیز توضیح داد: سوفیست‌ها مسلمات یک فرد را می‌گرفتند و فرد را قانع می‌کردند فارغ از اینکه این مسلمات درست یا غلط باشد. نقد سوم افلاطون بر سوفیست‌ها نیز این بود که سوفیست‌ها در برابر چیزی که ندارند و نمی‌توانند به دیگران بدهند پولی دریافت می‌کردند.

وی در پایان سخنانش با اشاره به نقل سخنی از سقراط گفت: روزی جوانی به سقراط گفت که می‌خواهد علیه پدرش در دادگاه شهادت بدهد. در اینجا سقراط می‌گوید آیا پدرت خلاف عدالت رفتار کرده است؟ در نهایت او این سوال را تا آنجا پیش می‌برد که فرد به نمی‌دانم می‌رسد. چون تا جایی که می‌دانیم به سراغ سؤال نمی‌رویم و فلسفه از اینجا آغاز می‌شود و اصولاً سؤال فلسفی این گونه آغاز می‌شود که بگوییم نمی‌دانیم. حال این را با آنچه که سوفیست‌ها می‌گفتند و دانایی را جزء لایملک خود می دانستند قیاس کنید. افلاطون از همین جا شروع می‌کند و فلسفه از این سوال آغاز می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها