یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۰

مهتاب بلوکی نویسنده کتاب «ژان ژنه و معماری خلأ» در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا عنوان کرد: با وجود نقد و تحلیل‌های بسیار زیادی که روی آثار ژنه نوشته شده، کتاب «ژان ژنه و معماری خلأ» اولین پژوهشی است که مفهوم «خلأ» را در آثار نمایشی او جستجو و به شکلی مستدل و منطقی ارائه می‌دهد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مالک خواجه وند: کتاب «ژان ژنه و معماری خلأ» نوشته مهتاب بلوکی، اولین اثر تألیفی یک ایرانی است که به شکل روشمند و آکادمیک به نقد آثار ژنه می‌پردازد. اصل این پژوهش به زبان فرانسه و به عنوان پایان‌نامه دکتری نویسنده در رشته ادبیات فرانسه در دانشگاه سوربن بوده است. همچنین این پژوهش را باید اولین تجربه جدّی نقد مضمونی در این زمینه در کشورمان دانست. شیوه‌ای که به دلیل دشواری و نیازمندی آن به خلاقیت ناقد، کمتر در ایران تجربه شده و اساساً کمتر مورد توجه بوده است.

بنیانگذار این شیوه در نقد را گاستون باشلار فیلسوف فرانسوی می‌دانند که با دو اثر مهم او «روانکاوی آتش» و «شعله شمع»، توسط ترجمه‌های جلال ستاری آشنا هستیم. به طور خلاصه نقد مضمونی را چنین می‌توان توضیح داد: کشف مضمون یا مضامین موجود در یک اثر ادبی یا نمایشی یا غیره که توانسته‌اند به عنوان مضامین محوری، بنیان‌های تخیل و آفرینشگریِ نویسنده باشند.

این شیوه نقد، با فراهم کردن استدلالی منطقی و با ارائه شواهدی روشن از خود اثر، اشکال مختلف حضور و ظهور یک مضمون را در آن اثرِ مورد نظر آشکار می‌کند؛ مضامینی همچون آتش، شعله، باد و خاک که باشلار آن‌ها را در متون ادبی جستجو می‌کرد و اینجا، در این کتاب، مضمون «خلأ» که مهتاب بلوکی با استناد بر پنج نمایشنامه اصلی ژنه به نام‌های «کلفت‌ها»، «بالکن»، «پرده‌ها»، «مراقبت ویژه» و «سیاهان» در پی اثبات مستدل و منطقیِ حضور این مضمون در آثار ژنه است.

به گفته بلوکی: «ژنه در آثار نمایشی‌اش اصطلاح «معماری خلأ» را به کار می‌برد. هدف این پژوهش روشن کردن ساخت‌های مضمونی- نمایشی این معماری با بررسی انواع گسست‌ها، فاصله‌ها و شفافیت‌های خلأ است که خود را در نوعی گسستِ از واقعیت نشان می‌دهند.»

وی ادامه می‌دهد: «این گسست از طریق «بازی» و نمایش آن در صحنه به شیوه‌های گوناگون و ابهام میان «واقعی» و «ناواقعی» انجام می‌گیرد. ژنه با براندازی مفهوم غیاب و مستهلک سازی بی پایان آن در بازی انعکاس‌های آینه ای به شفافیتی بسیار فراتر از واقعیت اولیّه خودِ آن دست می‌یابد.»

به ادعای مهتاب بلوکی: «فضا و زمان ژنه ای با درهم شکستن زمان خطّی، با توهّم، با بازی و با ابهام، می‌کوشد خلأ واقعیت را در تمام سطوح نمایشی کامل کند و مضمون «خلأ» را به سرچشمه و غایت هر گونه آفرینش هنری تبدیل کند.»

ژان ژنه (Jean Genet) شاعر، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس برجسته و جنجالی فرانسوی (تولد 1910 – مرگ 1986) از دوستان نزدیک ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی بود و از آثار و نظریات آنتونن آرتو تئاتریسین فرانسوی تأثیر گرفته بود.

مهم‌ترین نمایشنامه‌های ژنه «مراقبت ویژه» (deathwatch)، «کلفت‌ها» ((the maids، «بالکن» (the balcony)، «سیاهان» (the blacks) و «پرده‌ها»(the screen) هستند. از این میان، چهار نمایشنامه: کلفت‌ها، بالکن، سیاهان و مراقبت‌ویژه (نظارت‌عالیه) حدود 40 سال قبل توسط بهمن محصص، علی رفیعی، محسن کاسوند، ایرج انور و احمد کامیابی مسک و چند تن دیگر از مترجمان به فارسی برگردانده شده است.

از شش رمان او تاکنون هیچ یک به فارسی ترجمه نشده است. «ژان ژنه و معماری خلأ» کتابی است که باید آن را یک نمونه الگوییِ جدّی و دقیق برای نقد مضمونی در ایران دانست، به خصوص از آن رو که این نوعِ نقد به خوبی می‌تواند ظرفیت‌ها و زیبایی‌های مهجور مانده در مهم‌ترین آثار هنر معاصر ایران را، کشف و آشکار سازد.

دکتر مهتاب بلوکی زبان فرانسه را از دوران دبستان آموخته و در سال 68 در رشته ادبیات فرانسه وارد دانشگاه شهید بهشتی شده و تا کارشناسی ارشد در آن دانشگاه تحصیل کرده و مقطع دکتری را در رشته ادبیات و تمدن فرانسه، در دانشگاه سوربن فرانسه گذرانده است. وی پس از بازگشت به کشور در دانشگاه شهید بهشتی مشغول تدریس شده و این رساله هم به اصرار و همت، «ابوالفضل الله دادی»؛ یکی از دانشجویان او به فارسی ترجمه شده است.

کتاب «ژان ژنه و معماری خلأ» در چهار فصل اصلیِ «گسست»، «فاصله گذاری»، «شفافیت» و «خلأ» که به ادعای نویسنده، همگی مفاهیم محوری نمایشنامه‌های ژنه هستند، تدوین شده است. چاپ اول این کتاب در 500 صفحه و شمارگان هزار نسخه و بهای بیست و پنج هزار تومان، تابستان امسال از سوی نشر نی به بازار عرضه شده است.

محورهای اصلی این گفتگو را «کشف‌های اختصاصیِ این پژوهش»، «بازخوردهای استادان فرانسوی نویسنده در برابر این متن»، «شیوه پژوهش» و «مهم‌ترین متفکران و ژنه شناسانی که مورد توجه این پژوهش بوده‌اند» تشکیل می‌دهند.

- پژوهش و تدوین این کتاب را از چه سالی شروع کردید؟
رساله کارشناسی ارشد من در مورد ژنه بوده و آشنایی من با آثار ژنه از همان سال‌ها شروع شد. در واقع از سال‌های قبل از 1378 که دوره دکتری را آغاز کردم.

در نهایت، در پاییز سال 1383 رساله دکتری خود را که متن فرانسه همین کتاب است، ارائه و دفاع کردم. بعد از تحصیلاتم به ایران آمدم و در دانشگاه شهید بهشتی مشغول تدریس شدم.

این رساله سال‌ها همین طور ماند و من تقریباً هیچ قصدی نه برای چاپ آن و نه ترجمه‌اش داشتم. تا آن‌که در سال 87، ابوالفضل الله دادی، یکی از دانشجویان علاقه‌مند و جدّی ام، پیشنهاد ترجمه این رساله را داد و قرار شد که او ترجمه اولیه این کار را انجام دهد. ترجمه اولیه در حدود یک سال طول کشید و ویراستاری آن توسط خود من در طی دو سال انجام شد.

- آیا مضامین اصلی این کتاب را از «گسست»، «فاصله گذاری»، «شفافیت» و «خلاء»، اولین بار خود شما و طی مطالعه و پژوهش روی آثار ژنه، مطح کردید؟ یا پیشتر توسط دیگرانی که روی آثار ژنه کار کرده بودند، طرح و ارائه شده بودند؟
هیچکدام از این مضامین برگرفته از هیچیک از منتقدان و تحلیلگران آثار ژنه نیست. این مفاهیم در واقع از یک جملهِ خود ژنه در یکی از متون نظری‌اش به نام «واژه غریب شهرسازی» که به نسبت پراکنده و بدون انسجام منطقی است، الهام گرفته شده و در آن چنین می‌گوید: «اما نمایش؟ اگر سرمنشأ رعدآسای نمایش نزد نویسنده باشد، بر عهده اوست که این صاعقه را تسخیر و از وراء درخششی که خلأ را نشان می‌دهد، معماری کلامی – یعنی دستوری و آئینی ای – را سازماندهی کند تا موذیانه نشان دهد که از این خلأ، ظاهری جدا می‌شود که نمایانگر خلأ است.»

در آنجا ژنه مساله خلق ادبی را با مضمون خلاء پیوند می زند و این برای من نقطه شروعی برای پیدا کردنِ مضامین اصلی پژوهشم روی آن پنج نمایشنامه بود.

- بازخوردهای ارائه چنین پژوهشی در فرانسه چه بود؟
من این پژوهش را با رتبه خوبی دفاع کردم و در آنجا هم آثار ژنه محل توجه استادانم بود و بد نیست بگویم که مشکل‌ترین سؤال جلسه دفاع توسط استاد راهنمای خودم پرسیده شد. پرسید: مضمون خلاء را در این گفته ژنه: «حجّاری یک سنگ به شکل یک سنگ»، چطور می‌توان دید؟ که در آن شرایط پاسخ دادن به این سؤال برای من مشکل بود.

حدود چهار سال پیش متوجه شدم که متن فرانسه این کتاب به طور غیرقانونی در اینترنت قرار گرفته و توسط چند سایت به فروش می‌رسد. یک سالِ بعد از یک نشر اروپایی به نام انتشارات دانشگاهی اروپا با من تماس گرفتند و پیشنهاد کردند که این متن را چاپ کنند و نگذارند که فروش اینترنتی آن ادامه پیدا کند. این کار هم در حال انجام است.

- از بین متفکران و منتقدانی که روی آثار ژنه کار کرده بودند، کدامیک بیشتر در این پژوهش مورد توجه قرار گرفتند؟
ژنه منقّدین و تحلیل‌گران بسیار زیادی داشته است و تا سال 1982، فهرستی 600 صفحه ای از این کتاب‌ها و مقالات گردآوری شده بود که می‌توان برآورد کرد که تا سال 2004 این مقدار دو یا سه برابر شده باشد. به تقریب تا سال 1986 (سال مرگ ژنه) 6 هزار عنوان کتاب از ملیّت های مختلف درباره ژنه نوشته شده بود.

اما دو منتقد هستند که نظراتشان برای من خیلی جالب بود. یکی میشل کُروَن که قرار بود در جلسه دفاعیه من حضور داشته باشد که نشد. یکی از مقالات او تنها متنی است که در آن نامی از مضمون «خلاء» برای آثار ژنه برده شده که البته در آن مقاله هیچ بحثی حول این مضمون نشده است. اما کُروَن تنها منتقدی بود که حداقل همین اشاره گذرا را به مضمون خلاء داشت. در هیچ تحلیل دیگری من به این مفهوم برنخوردم.

منتقد بزرگ دیگری که نظراتش را دوست داشتم، ژان- برنارد مورالی، از استادان برجسته دانشگاه بود. رساله فوق لیسانس او در مورد ژنه بود که من آن را بسیار مطالعه کرده بودم. مورالی همچنین زندگینامه بسیار جالبی در مورد ژنه نوشته است.

- روالی که دراین کتاب پیش می‌گیرید عبارت است از محور قرار دادن یک مضمون اصلی - که می‌توان مختصراً آن را «گریز از واقعیت و نفوذ به ناواقعیت» دانست - و پس از آن، هرچه فَربه تر کردن استدلال‌های بیانگرِ آن مضمون، آیا منجر به نوعی تکرار در مباحث نشده است؟
شاید به دلیل ارجاعات بسیار به متن نمایشنامه‌هاست که اگرچه تکراری نیستند اما می‌توانند تکراری به نظر برسند. اما در کل من مساله تکرارِ صرف را رد می‌کنم.

اگر «خلاء» را همان فضای ادغام شده و بسیار نامفهوم میان «واقعیت» و «ناواقعیت» بدانیم، یک مفهوم بسیار کلیدی دیگر هم در آن وجود دارد و آن این است که این مفهوم «خلاء» به طور لایه لایه تکثیر می‌شود و دقیقاً به همین دلیل است که ژنه اساساً حوزه نمایش را انتخاب می‌کند. نمایش به او امکان می‌دهد که این تکثر واقعیت در ناواقعیت و دوباره در یک ناواقعیتِ دیگر را بتواند بیشتر و بهتر اجرا کند. امکان انجام این کار را در یک متن روایی به سختی می‌توان داشت. زیرا در فضای نمایش حتی اگر در صحنه نمایش چیزی ببینیم که عیناً خودِ واقعیت باشد، به دلیل صرف نمایش بودنش و به دلیل فاصله‌گذاری ذاتی که میان واقعیت و نمایش وجود دارد، در واقع وارد فضایی شده‌ایم که از واقعیت عینی مجزاست. خود ژنه هم می‌گوید خنده‌ای که در صحنه نمایش می‌بینید با خنده واقعی فرق می‌کند.

درست است که می گویید تکرار وجود دارد اما باید توجه داشت که تکرارِ صرف نیست و سعی داشتم تا این مفهوم خلأ را در سطوح مختلفِ تکثرش نشان دهم.

- در مورد مفهوم «فاصله‌گذاری»، می‌توان گفت شناخت معمولِ مخاطب ایرانی، سابقه این واژه را در آثار برشت می‌داند و برای او مفهوم فاصله‌گذاری با مفهوم وضوح در بیان، گره خورده است. اما با توجه به این‌که به گفته شما در کارهای ژنه ابهامی آشکار همواره وجود داشته است، چگونه می‌توان این واژه را برای آثار رنه به کار برد؟
در کتاب به شکل مفصل در فصل‌های گسست و فاصله‌گذاری پرداخته‌ام. باید توجه داشت که هرچند برشت تئوریسین اصلی بحث فاصله‌گذاری در نمایش بوده اما فقط او نبوده که این کار را در عمل انجام می‌داده است. اگر بخواهیم که دقیق تر باشیم باید آنچه ژنه دنبال کرد نزد آنتونن آرتو، نویسنده ای که خیلی کوتاه خود را در نمایش فرانسه نشان داد، بیابیم. آرتو خیلی روی ژنه تاثیرگذار بود.

مفهوم اولیه‌ای را که آرتور در «تئاتر شقاوت» دنبال می‌کرد، آن بود که باید به قدری فاصله میان تماشاچی با آنچه که روی صحنه اتفاق می افتد، از آن نظر که تماشاگر را بتواند شوکه کند، زیاد باشد که در واقع نوعی پالایش روحی-روانی برای تماشاچی اتفاق بیفتد. او تلاش می‌کرد تا آنچه در درون ناخودآگاه انسان مدفون است، توسط بازیگران نشان داده شود. مفهوم فاصله گذاری در نگاه آرتو، این بود.

ژنه از این نقطه حرکت کرد و نه خط برشت را دنبال کرد چرا که هرگز در تئاتر دنبال نشان دادن دعواهای اجتماعی و سیاسی نبود. او مساله ارتو را خیلی ظریف تر و به نوعی آن را فلسفی تر کرد. از آن رو که دوستی طولانی مدتی با سارتر داشت و مسلماً طرز فکر فلسفی سارتر روی ژنه بی تأثیر نبوده و توانسته به او دید وسیع‌تری بدهد.

فکر می‌کنید چقدر این مفهوم خلا را می‌توان اختصاصیِ آثار ژنه دانست؟
به نظرم خیلی وسیع تر از آثار ژنه خواهد بود زیرا ژنه کسی بود که به بسیاری از مباحث و مطالعات فلسفی اشراف داشت و کاملاً می‌شود ردپای آن‌ها را در نوشته‌ها و آثارش دید. خیلی مقاله‌ها و کتاب‌ها درباره آثار ژنه با عنوان تئاتر تقدس یا آیینی نوشته شده‌اند.

من دوست دارم که ژنه را به عنوان یک عارف در نوع خودش ببینم. کسی که دیدگاه خاص خودش را به دنیا و پیرامونش داشته و همیشه دوست می‌داشته که این تفکر را در زیر کلمات، تصاویر و تکنیک‌های نمایشی‌اش پنهان کند. همیشه دوست می‌داشته که به شکلی خواننده یا بیننده را از اصل مطلب دور کند.

در مورد شیوه پژوهشی خود در این کتاب بگویید. آیا این شیوه را در دسته خاصی قرار می‌دهید؟
این شیوه را عمدتاً تحلیل مضمونی می دانم. منتها تحلیلی مضمونی که بر پایه مضامین هیچ یک از ناقدان و صاحبان مکتب تحلیل مضمونی پیش نرفته است مگر در بخش‌های کوچکی که مستقیماً به نوشته‌های باشلار در مورد آتش می‌پردازد. این در واقع تحلیل مضمونی است که مضامین و شیوه آن برگرفته از خودِ آثار ژنه است.

چقدر با فضای نقد و تحلیل در ایران آشنا هستید؟ در مورد جایگاه این شیوه تحلیل برای آثار داخلی، چه نظری دارید؟ احساس می‌شود نقد مضمونی در ایران بسیار بیشتر از باقی شیوه‌های نقد مغفول مانده است، شاید به دلیل دشواری به کارگیری این شیوه است که روحیه ای کاشفانه و تیز بین می‌خواهد. آیا ممکن است که برای متون هنری داخل ایران هم یک چنین شیوه دقیقی برای نقد جدّی آن‌ها پیش گرفت؟
من آشنایی زیادی با نقدهایی که در ایران برای آثار داخلی و خارجی نوشته می‌شوند ندارم ولی خاطرم هست که در طول تدریسم در دانشگاه، شیوه نقد مضمونی برای دانشجویان چقدر جالب بود و باعث شد استعداد آنها شکوفا شود. همیشه صحبت من با تعدادی از همکارانم بر این مبنا بود که باید شیوه‌های پایه ای نقد را در ایران رواج داد. من هیچ مشکلی با نقد ساختاری و پساساختاری و انواع مختلف دیگر نقد ندارم اما از طرفی هم معتقد نیستم که دائماً باید دنبال وارد کردن شیوه‌های نقد جدید باشیم که عمدتاً عناوین جالبی دارند تا کارکردهایی مهم.

باید یادآور شد که پایه نقد در فرانسه و با همین نقد مضمونی شکل گرفته است، حتی قبل از زمانی که صحبتی از فرمالیست‌های روس باشد، پایه گذار آن هم گاستون باشلار فیلسوف فرانسوی بود.

نقد مضمونی برخلاف نقدهای ساختارگرا یا مبتنی بر اصول روانشناسی یا غیره ویژگی بسیار خوبی دارد و آن انعطاف پذیری‌اش است. نقدهای دیگر را باید بر مبنای اصول خاصی انجام داد که الهام پذیری خود منقد را خیلی محدود می‌کنند و در واقع اثر به گونه‌ای در چارچوبی از پیش مشخص شده، بسته می‌شود. اما نقد مضمونی اگر منسجم و منطقی باشد، این امکان را می‌دهد که هم بتوان جنبه ای تازه را از اثر ارائه داد و هم این‌که در آن نکات شخصی منتقد یا محقق بهتر جلوه می‌کند و علاوه بر آن امکان ارائه خوانش های متفاوت از آن اثر را فراهم می‌کند.

- فارغ از آثار ژنه، مفهوم «خلأ» در نظریه تئاتر چه جایگاهی می‌تواند پیدا کند؟ سیر پژوهش شما خواننده را به جایی می‌برد که حرف‌های بیشتری درباره این مفهوم می‌توانسته گفته شود و نشده است آیا این طور است؟
هر تحقیقی یک چارچوب و بُردی دارد که از آن فراتر نمی‌تواند برود و گرنه انسجام خود را از دست می‌دهد. ولی مفهوم «خلأ» را می‌توان با هر نگرشی، مبنای تحقیقات بسیار زیادی قرار داد. در زمینه‌های روانشناسی، فلسفه، تئاتر و...
در ارتباط با موضوعات این کتاب چه کارهای دیگری در دستِ انجام دارید؟
ژنه تعدادی آثار تئوریک دارد و یک سری نامه‌ها که آن‌ها را هم جزو آثار تئوریک قرار می‌دهند. من این آثار را ترجمه کرده‌ام و در مرحله بازبینی هستند. همچنین ترجمه یک اثر از باشلار به نام بوطیقای خیال پردازی را شروع کرده‌ام.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها