در دو سال آینده تعداد کلمات بیشتری در توییتر نسبت به همه کتابهایی که تا کنون چاپ شده، وجود خواهد داشت. این مظهر ارتباطات جدید است، کوتاه و فوری بودن. در واقع توییترتنها سرویسی است که اختصار و فوریت را میطلبد و این دوشناسه باعث محبوبیت آن شد.
توییتر به کاربران اجازه میدهد تا ۱۴۰ حرف، پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند. توییتر با شعار «چه کار میکنید؟» (?What are you doing) پا به میدان وب گذاشت امّا در نوامبر سال ۲۰۰۹ میلادی این شعار به «چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟» (؟What's happening) تغییر کرد.
به نظر میرسد محبوبیت ناگهانی توییتر همچون تعریف جدیدی که از نوشتن ارائه داده تأیید میکند که «اینترنت فرهنگ ما را میکشد.» مردم چگونه میتوانند در این فضای جدید محدود، درست فکر کنند و درست بنویسند؟
در توییتر آنقدر واژههای انگلیسی موجود در نمایشنامههای شکسپیر یا دیگر بزرگان ادبیات کم به کار میرود، که مردم اکنون معنی بسیاری از آنها را هم نمیدانند.
بررسیهای اولیه نشان میدهند که زبان در توییتر حتی بسیار از شکل تخریبشده آن نیز فاصله دارد. در اینجا لغات متداول در توییتر با معادل صحیح آنها در لغتنامه آکسفورد مقایسه شده است. گرچه این تعداد 100 کلمه از میان دهها هزار کلمه است ولی تقریباً نیمی از همه نوشتههای انگلیسیزبانان از این لغات تشکیل شده است. OEC در جدول تعداد استاندارد واژگان انگلیسی رایج است.
در این جدول وقتی متوسط طول کلمات لیست توییتر را محاسبه میکنید، میبینید که بیشتر از کلمات لیست OEC است. فردی که توییت میکند چارهای جز اختصار و ایجاز در بیان مفهوم ندارد و این باعث استفاده از لغات طولانیتر میشود.
از سوی دیگر شاید توییتر به این دلیل که کاربران خود را مجبور میکند منظور خود را در کوتاهترین شکل بیان و کلمات غیر ضروری را حذف کنند، مهارت نوشتن آنها را بهبود ببخشد. گرچه مفاهیم بیان شده در توییتر ممکن است خلاصه شده باشند ولی هیچ مدرکی وجود ندارد که بتوان گفت کاهش یافته و کامل نیستند.
«مارک لیبرمن» استاد زبانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا با محاسبه طول کلمات معمولی در نمایشنامه «هملت» و در داستانهای «پی. جی. وود هاوس» نشان داد که طول آنها کوتاهتر از نمونههای توییتریشان است.
لیبرمن تنها یکی از زبانشناسانی است که به استخراج دادههای توییتر پرداخته است. گروه دیگری در ایالت آریزونا پا را فراتر از تعداد کلمات و طول آنها نهاده و به بررسی احساسات و سبک نوشتن در توییتر پرداخت و به این نتیجه رسید که توییتر سبک نوشتن یک فرد را تغییر نمیدهد.
در نهایت اینکه توییتر نوشتن ما را چندان تغییر نداده است بلکه فقط آن را متناسب با قرار گرفتن در فضایی کوچکتر کرده است. در واقع تغییری که توییتر در زبان ایجاد کرده در مقایسه با تغییری که در مطالعه زبانی پدید آورده، هیچ است.
توییتر حس کلمات را نه به عنوان واحدهای سازمانیافته فکری بلکه به عنوان رابط اجتماعی به ما القا میکند و این همان هدف زبان از ابتدای شناخت آن بوده است.
توییتر برخلاف رسانههای قدیمیتر، کمک میکند نه تنها بفهمیم یک نفر چه میگوید بلکه درمی یابیم کسی که چنین میگوید کیست. اکنون زبانشناسان افراد را برحسب زبانی که در توییتر استفاده میکنند، گروهبندی می کنند.
در سالهای آینده جالب خواهد بود که چگونه تکنوکراتها، سیاستمداران و بازاریابها با هم ادغام و ترکیب میشوند و ما قادر به پیگیری و شناسایی همه آنها از طریق نوشتههایشان خواهیم بود!
کتاب Dataclysm روز نهم سپتامبر به قیمت 17 دلار در 304 صفحه توسط انتشارات «کرآون» راهی بازار شد. {لینک}
نظر شما