در مقدمه کتاب «بحُورالالحان» آمده است: بعد از عبدالقادر مراغی آخرین موسیقیدان بزرگ، از قرن هشتم هجری به بعد، این هنر رو به خاموشی و فراموشی نهاده شد تا اینکه در عصر قاجار خاصه در زمان ناصرالدینشاه به دلیل مسافرتهای پی در پی وی به فرنگ و آشناییاش با محافل فرهنگی و هنری غرب و با توجه به اهل ذوق بودن شاه قاجار، موسیقی نیز از خاموشی قرون سر درآورد و روحی تازه گرفت، ولی متأسفانه این هنر نیز چون دیگر هنرها، بازیچه بوالهوسیهای دربار قاجار شد.
در ادامه این مطلب میخوانیم: این ابتذال که اکثراً در قالب بعضی تصانیف جلوهگر میشد تا آن حدی بود که کنت دوگوبینو سیاح معروف فرانسوی در نامه مورخ ژوئن ۱۸۶۳ میلادی مینویسد: تصانیفی که مردم در حق وزرای ناصرالدینشاه میخوانند، شاه حکم میکند در مجالس شاهانه برایشان بخوانند و مضمون این تصنیفها بهقدری زننده است که در مملکت ما پلیس هرگز اجازه نمیدهد که چنین تصانیفی را مردم بخوانند.
کتاب «بُحورالالحان» ثمره فرهنگ بعد از انقلاب مشروطیت و سند ممتازی درباره گوشه ای از موسیقی ایران در دوره قاجار است. دوران تألیف این کتاب از هر نظر، یکی از پر حادثهترین ادوار تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بوده است.
مشروطیت، طلیعه دوران اجتماعی- فرهنگی است
در بخشی از این کتاب آمده است: دوران مشروطیت را از نظر موقعیت تاریخی به نوعی میتوان طلیعه دوران اجتماعی-فرهنگی نامید که به نوعی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است. موسیقی نیز در این برهه در کنار شعر رشدی اجتماعی یافته و به همت موسیقیدانان مسئول و ترقیخواه چون عارف قزوینی، علیاکبر خان شیدا، میرزا عبدالله و امثالهم به میان مرم کوچه و بازار رفته و استعدادهای درخشان نهفته در خلوت و تنهایی را به سوی خود کشاند.
موسیقی ایرانی در درجه اول یک موسیقی با کلام است و به همین دلیل وزن شعر در آن به عنوان یک عامل مشترک بین موسیقی و شعر، نقش مهمی در حفظ و نگهداری وزنهای قدیم در موسیقی با کلام فعلی داشته است. میتوان گفت این کتاب آخرین و شاید برجستهترین اثری باشد که در دوره قاجار درباره نسبت ادبیات و موسیقی تألیف شده است.
این کتاب با توجه به وزن اشعار آنها را در قالبهای غزلیات، رباعیات، دوبیتیها، مثنوی، ساقینامه، مقطعات و مناجات قرار داده و در بخش نخست به معرفی غزلیات شیخ سعدی، خواجه حافظ، مولانا جامی، غزلیات متفرقه و غزلیات فرصت الدوله شیرازی پرداخته و هماهنگی هر یک را با موسیقی خاص خود معرفی میکنند.
همچنین بخش رباعیات آن شامل رباعیات شیخ سعدی، خواجه حافظ، حکیم عمر خیام، رباعیات متفرقه از چند نفر شعرای عالی مقدار و فرصت الدوله است. در قسمت مثنویها نویسنده به بررسی و معرفی موسیقی مناسب با مثنوی پیر و جوان از جدّ مؤلف، مثنوی از وحشی (بافقی) کرمانی، مثنوی از انیسی شاملو، شیخ سعدی، مثنوی لیلی و مجنون مکتبی، مثنوی میرزا ابوالقاسم کابلی و مولوی معنوی پرداخته است.
ساقینامه در دو بخش خواجه حافظ و شیخ سعدی قرار دارد و در ادامه نویسنده مناجات عربی از حضرت مولای متقیان علی (ع) و مناجات به نثر فارسی قرار دارد.
رابطه شعر و موسیقی از نظر وزن
مؤلف در قسمت پیش گفتار رابطه شعر و موسیقی از نظر وزن را بررسی میکند و مینویسد: خلق این اثر نشان دهنده عشق مؤلف به هنر اصیل موسیقی ایرانی و معاشرت با اساتید درجه اول این فن بود. وی که خود شاعر و صاحب قریحه و کتابت دیوانی قطور از اشعار است، در مقدمه جامعی که با استفاده از کتب متقدمان بر کتاب «بُحورالالحان» نوشته سعی داشته رابطه موسیقی و شعر را از لحاظ وزن بیان کند و به طور خلاصه اسامی دستگاهها و گوشههای آواز ایرانی را معرفی نماید و با گزینش زیباترین اشعار مقدمان که متأسفانه جای غزلیات شورانگیز شمس تبریزی، اثر مولانا جلالالدین محمد بلخی در آن مشهود است، به سلیقه خود از حدود چهل شاعر و تخصیص هر شعر به دستگاه یا آوازی معین، جُنگی بدیع و دفتری لطیف فراهم آورده است.
از نگاه مؤلف، انطباق عروضی اشعار با الحان و اوزان مختلف موسیقیایی و مطلقانگاری در این امر، کمی غیر متقن و دور از ساحت هنر است و ذوق امروزی با این مقوله با احترام و احتیاط و با سنجش و گزینش برخورد میکند، چرا که معیار هنر و زیباییشناسی در هر دوره با دوره دیگر فرق دارد.
«بُحورالاحان» اولین بار در سال 1293 قمری در بمبئی چاپ شد
«بُحورالاحان» اولین بار در سال 1293 قمری در بمبئی چاپ شد و ده سال بعد که فرصت الدوله به تهران آمد و با شاگردان برگزیده مکتب میرزا عبدالله فراهانی، مهدی صلحی (منتظم الحکماء) دوست و همنشین شد، بخش دیگری به آن افزود.
اشعار سعدی و حافظ را با این آواز بخوانید
در بخشی دیگر از مقدمه این کتاب نیز مؤلف نظر مرحوم خالقی را در مورد اشعار سعدی و حافظ بازنشر میکند و میگوید: مؤلف مخصوصاً از اطلاعات مهدی صلحی که او را بسیار ستوده، استفاده کرده است. مقدمه این کتاب اقتباس از رسالات موسیقی قدماست که به طور خلاصه به آنها اشاره و رابطه شعر و موسیقی را از نظر وزن بیان داشته است. سپس اسامی دستگاهها و گوشهها را هم به سبک اخیر که هنوز معمول است نوشته، و مقداری از اشعار شعرای متقدم مخصوصاً غزلیات سعدی و حافظ را انتخاب کرده و در بالای هر غزل نوشته است با چه آوازی مناسبت بیشتری دارد و در این قسمت نیز به طوری که خود مینویسد با شش تن از اهل فن مشورت کرده است.
اینکه استاد در بالای غزلیات نوشته است: «به فلان لحن خوانده شود مناسب است» مقصودش ذکر قاعده قطعی و از لحاظ حصر نبوده بلکه تناسب و حتی موضوع شعر و وزن و غیره را در نظر گرفته است. چنانکه در آخر کتاب، اشعاری که مناسب خواندن در روز و شب و چمن و باغ و صحرا و منزل و غیره است تعیین کرده و این نیز از همان نظریه قدما سرچشمه گرفته است که برای نواختن و خواندن آهنگها موقع مخصوص را در نظر میگرفتند چنانچه میگفتند: فلان مقام برای صبح مناسب است و آهنگ دیگر شام راست، یا مزاج اشخاص را برای نواختن نغمات منظور میداشتند و از این قبیل.
امتیاز «بُحورالالحان» موسیقیشناس بودن مؤلف آن است
امتیاز «بُحورالاحان» در این است که نویسنده آن مردی ادیب و موسیقیشناس و شعرشناس بوده است. این کتاب یکی از معدود کتابهایی است که پس از تغییر موسیقی مقامی گذشته به موسیقی دستگاهی امروز نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۴۵ در تهران به کوشش علی زرین قلم به چاپ رسید. مرحوم زرین قلم مقدمه ای کوتاه بر آن نوشت و از روی نسخه چاپ سنگیان را افست کرد.
لیما صالح رامسری در سال ۱۳۶۷ از روی نسخه چاپ سنگی بمبئی به شماره ۱۲۷۳۹ محفوظ در کتابخانه مجلس، این کتاب را تصحیح کرده و با نگاشتن مقدمه و آوردن واژهنامه ای از اصلاحات موسیقی بکار رفته در متن کتاب، به همراه فهرست اعلام، منتشر کرده است. این کتاب اکنون با ویرایشی جدید و اصلاحات و اضافاتی چند و کامل کردن واژهنامه آخر کتاب به چاپ مجدد رسیده است.
کتاب «بحُورالالحان» نوشته نیما صالح رامسری در ۳۷۲ صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه، طراحی جلد پارسوا باشی، قیمت 17 هزار تومان در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات معین چاپ و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما