خانم مهین ترابی، با توجه به شناخت چندین ساله ای که از شما دارم، می دانم به شدت اهل مطالعه هستید؛ سوال نخست من این است که اشتیاق به مطالعه، از چه زمانی در شما شکل گرفت؟
من از زمان بچگی، که الفبا را یاد گرفتم، مطالعه را هم شروع کردم و همیشه ولع خواندن داشتم منتها یک عیبی آن موقع وجود داشت که الان هم هست و آن اینکه، این علایق، زیاد هدایت نمی شوند که چه چیزهایی خوانده شود؛ پراکنده خوانی زیاد است و خواندن های ما در آن سنین مهم، جهت ندارد برای همین، زیاد از این شاخه به آن شاخه می پریم. نوعی سرگردانی است در خواندن ها که فکر می کنم باید سیاست هایی مدنظر مسئولان آموزش و پرورش و دیگر نهادهای ذیربط قرار بگیرد تا علایق بچه ها در کتابخوانی هدایت شود و آن علایق سنجیده شود و در آن مسیر خودش قرار بگیرد تا بتوانیم خیلی زودتر به نتیجه فردی و اجتماعی مطلوب برسیم. این کار سبب می شود تا بچه های ما بیشتر بفهمند که چه می خواهند و به دنبالش بگردند تا پیدایش کنند. کتاب یکی از زیباترین پدیده هایی است که در زندگی بشر اتفاق افتاده است؛ به اشتراک گذاشتن افکار و آرزوها و آرمان های انسان ها با یکدیگر، واقعا در رشد یک فرد موثر است مخصوصا برای بچه ها تا دایره دیدشان را نسبت به زندگی، وسیع و معنایافته تر و زاویه دیدشان را اصلاح کنند. ضمن اینکه کتاب، به درک متقابل آدم ها از یکدیگر به شدت کمک می کند و این یکی از واجب ترین فعالیت هایی است که هر انسانی در زندگی خود باید داشته باشد؛ هم به جهت اعتلای خودش و هم به دلیل درک انسان های دیگر در همجواری خودش و در تعاملات روزمره اش.
آخرین کتابی که در فصل بهار مطالعه کردید چه نام داشت؟
آخرین کتابی که در بهار و در ایام نمایشگاه کتاب مطالعه کردم، کتاب "شعاع شمس" بود. غزلیات شمس تبریزی به روایت دکتر دینانی که آقای "کریم فیضی" آن را نوشتند و انتشارات اطلاعات هم آن را منتشر کردند.
خانم مهین ترابی، از میان نویسندگان داخلی، کار کدام نویسنده را دنبال می کنید؟
نویسنده مورد علاقه من در تمام زندگی ام، آقای دولت آبادی بوده و هست؛ من همیشه قلم ایشان را دوست داشتم. همچنین آثار آقای فصیح را هم دنبال کردم و خواندم اما نویسنده های جدید را زیاد نمی شناسم مثلا من از جدیدها، به جز چند کار از خانم پیرزاد، چیز دیگری نخواندم چون احساس می کنم بیشتر رمان هایی که جدیدا به چاپ می رسد، جنبه سرگرمی دارد تا تفکر و به همین دلیل زیاد سمتشان نرفتم. زیاد هم رغبتی نداشتم و ندارم برای خواندن رمان های جدیدی که به بازار می آید؛ تازه هایی که نویسنده هایش را نمی شناسم و زیاد به آنها اعتماد نمی کنم.
و از میان خارجی ها کدام نویسنده؟
من بیشتر کتاب هایی که خواندم در رابطه با جامعه شناسی بوده یا کتاب های خاص که رمان نبودند بنابراین نویسنده چندان معروفی نداشتند.
بنابراین به این نتیجه می رسیم که گونه ادبی مورد علاقه شما، جامعه شناسی است.
بله، معمولا جامعه شناسی بوده.
در تمام این سال هایی که مطالعه می کنید، کدام کتاب بوده که بیشترین تاثیر را بر روی شما داشته است؟
من سال ها دنبال این گشتم که جامعیتی را در یک کتاب پیدا کنم که من را به لحاظ معنایی و مفهومی راضی کند تا بالاخره توانستم تمام این جوانب را در "مثنوی معنوی" پیدا کنم. الان فکر می کنم این کتاب برابری می کند با تمام کتاب هایی که در تمام زندگی ام خواندم؛ درس هایی که آدم از آن می گیرد همچون یک قلمروی وسیعی است که بسیار عجیب است. این کتاب، یک گنجینه عجیب، دوست داشتنی و بی نظیر است.
شما چطور از تازه های نشر مطلع می شوید؟
از اخبار پراکنده ای که در اطرافم می شنوم، مطلع می شوم. گاهی هم از طریق برنامه "کتابنامه" و گاهی هم به شهر کتاب سر می زنم و کتاب ها را نگاه می کنم.
آیا قیمت کتاب بر روی تصمیم تان برای خرید یا عدم خرید کتابی تاثیر گذاشته است؟
الان قیمت کتاب چندان برایم مهم نیست اما قبلا چرا. من یک خاطره هم در این باره دارم؛ یادم است سال ها پیش که تازه دو جلد اول "کلیدر" منتشر شده بود، من وقتی رفتم این کتاب را بخرم، خود آقای دولت آبادی هم در آن کتابفروشی بودند؛ قیمت دوجلدی این کتاب در آن زمان فکر کنم 5 تا یک تومانی بود، منتها من دانشجو بودم و پول چندانی نداشتم؛ همانجا به آقای دولت آبادی گفتم پس چرا این کتاب را اینقدر گران منتشر کردید که گفت قیمت کاغذ بالاست و از این حرف ها. از آن زمان تا به الان و تا همیشه اینقدر از این سوال خودم ناراحتم که وقتی به یاد می آورمش، خیلی شرمنده می شوم که در برابر کتابی به آن باارزشی، به لحاظ جوانی و بی پولی، چنین سوالی را از ایشان کردم.
تا به حال به این صرافت افتاده اید که دست به قلم شده و کتاب بنویسید؟
یکی دو تا از نویسنده ها، از جمله خانم "روانی پور" خیلی من را تشویق کردند که بنویسم و دیگرانی که فکر می کنند من از اوقات فراغتم می توانم اینگونه استفاده کنم اما راستش اصلا در این خیال نیستم چون به نظرم نمی تواند چیزی از آب در بیاید که قابل خواندن باشد.
نظر شما