دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۰
خاطرات وزیر ارشاد از آغاز جنگ تحمیلی/استانداری که جنگ را از دریچه خوزستان دید

جنگ در خاطرات سیاستمداران ایرانی سهم ویژه‌ای دارد اما کتاب «خاطرات علی جنتی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حاکی از لمس لحظه‌ها و توصیف صحنه‌های بدیعی از غرور رزمندگانی است که با بذل رشادت و جانفشان در تاریخ ایران ماندگار شدند.

 خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- صدای غرش توپ‌های حزب بعث خبر از هجوم وحشیانه‌ای می‌داد که کمتر کسی فکر می‌کرد هشت سال به طول بینجامد؛ جنگی که هنوز تن خرمشهر، دزفول و دهلاویه و ... از آن زخمی است و اگر نبود طنین پیام ایستادگی که امام سر دادند و محمد جهان‌آراها، محمد بروجردی‌ها و مصطفی چمران‌هایی که تن را سپر وطن کردند، شاید امروز وطنی به نام ایران عزیز بر جای نمانده بود تا در برگ برگ خاطرات سیاستمداران، آن روزهای پر‌تنش و سخت جنگ ورق بخورد.

استفاده از خاطرات شخصیت‌ها و کسانی که در عرصه فعالیت‌های سیاسی نقش‌آفرین بوده، یا از نزدیک شاهد وقایع بوده‌اند برای بررسی‌های تاریخی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است، از این رو در این گونه تحقیقات، خاطرات نقش و جایگاه ویژه‌ای دارند. این موضوع به ویژه درباره وقایعی که عمر چندانی از آ‌نها نمی‌گذرد و بسیاری از افراد جامعه تحولات و وقایع آن را به یاد دارند، از ضرورت بیشتری برخوردار است. در این گزارش خاطرات علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را درباره آغاز جنگ تحمیلی واکاوی کرده‌ایم و یادهایی را از آن روزگار از کتاب «خاطرات علی جنتی» برگزیده‌ایم که از نظر می‌گذرانید.

هیچ کس باور نمی‌کرد جنگی تمام عیار شروع شود

جنتی در این خاطرات از 31 شهریور سال 59 یاد می‌کند و این‌گونه آغاز جنگ تحمیلی را به تصویر می‌کشد: «در تابستان 1359 بود که خوزستان دچار نوعی التهاب شد. ما در مناطق مرزی درگیری‌هایی داشتیم و به طور مرتب از آن طرف مرز، به این طرف شلیک می‌کردند و عناصر وابسته‌شان (خلق عرب) هم در داخل برای آنها جاسوسی و خراب‌کاری می‌کردند. من به دلیل آشنایی که با دوستان در استانداری داشتم، مرتب مناطق مرزی را بازدید می‌کردم. اولین بار به مرز شلمچه رفتم و در نقطه‌ی صفر مرزی، پاسگاه ژاندارمری را بازدید کردم تا ببینم آمادگی آنها تا چه اندازه است. البته در آن زمان هیچ کس باور نمی‌کرد جنگی تمام عیار شروع بشود. همه فکر می‌کردند که درگیری‌های مرزی را عراقی‌ها برای تشنج‌آفرینی انجام می‌دهند. در آبادان نیز من در منطقه‌ای مرزی، شاهد بودم که دو طرف به یکدیگر تیراندازی می‌کردند که در نهایت منجر به شروع جنگ در 31 شهریور شد. 

31 شهریور که در مرکز صدا و سیمای آبادان مشغول کار بودم، ناگهان اطلاع پیدا کردم که عراقی‌ها به چند منطقه در خوزستان از جمله به فرستنده‌ی نیرومند هشتصد کیلو واتی اهواز، ‌که می‌توانست تا شمال آفریقا را پوشش دهد، حمله کرده و آنجا را بمباران کرده‌اند به گونه‌ای که دیگران قابل استفاده نبود. همزمان، فرودگاه مهرآباد و چند منطقه‌ی دیگر را نیز بمباران کرده بودند که در واقع آغاز رسمی جنگ بود و دشمن شروع به پیش روی در خاک ایران نمود و از مرز شلمچه و بستان و چند منطقه‌ی مرزی دیگر گذشت. در کشور، وضعیت فوق‌العاده‌ اعلام شد و من بلافاصله به اهواز برگشتم. آن روز شاهد بودم که عده‌ای از مردم آبادان به سرعت شهر را تخلیه می‌کردند. نکته‌ای که در این هنگام برایم جالب بود، اینکه به هنگام بازگشت به سمت اهواز، نزدیک دروازه‌ی آبادان، چند ماشین مدل بالا را دیدم که صاحبان آنها حتی سگ‌هایشان را هم پشت شیشه‌ی عقب ماشین گذاشته بودند و از شهر خارج می‌شدند. پیش روی دشمن خیلی سریع بود و ژاندارمری توان مقابله با چنین نیروهای مجهزی را نداشت و طبیعتاً بخشی از آن متلاشی شد و بخش دیگر هم عقب‌نشینی کرد.»

مقاومت خوزستان در برابر هجوم دشمن
 
سپس جنتی به شرح مختصری از وضعیت شهرهای خوزستان می‌پردازد که از حملات هوایی دشمن بی‌نصیب نمانده‌اند؛ وضعیتی که شرایط دشواری را برای ساکنان جنوب ایران ایجاد کرده بود. وضعیت شهرهایی که جنگ، مهمان ناخوانده آنها بود در خاطرات وی چنین آمده است: «حملات هوایی دشمن، گلوله‌باران‌هایی که می‌کرد، موشک‌باران بعضی از شهرها مانند دزفول، حتی شهرهای ماهشهر و رامهرمز، مرتب ادامه داشت تقریبا ‌هیچ‌کدام از شهرهای استان خوزستان، به جز ایذه و بهبهان، از تیررس دشمن در امان نبود و مرتب به آنها حمله می‌شد. تدارک رزمندگان، فراهم کردن زمینه برای فعالیت‌هایی که داشتند کار مشکلی بود به علاوه رسیدگی به وضعیت صنایع استان و تأسیسات حیاتی که در استان بود؛ از جمله تأسیسات نفت که به طور مرتب مورد هجوم قرار داشت، بسیار دشوار بود.» 

در زمان حضور این شخصیت سیاسی در خوزستان وی جنگ را از دور به نظاره نمی‌نشیند و با حضور در قرارگاه‌های نظامی جنگ را از نزدیک لمس می‌کند، حضوری که باعث می‌شود در خاطراتش درباره فرماندهان جنگ و وضعیت نظامی ایران بنویسد: «خاطرات زیادی از آن زمان به یاد دارم. تقریبا به طور مرتب و تا جایی که فرصت پیدا می‌کردم، به قرارگاه می‌رفتم، به خصوص جاهایی که قرارگاه اصلی ما بود: چه قرارگاه‌های ارتش، چه قرارگاه‌های سپاه. آقای محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، آقای رحیم صفوی و سایر فرماندهان لشکرها، عموما در قرارگاه‌ها حضور داشتند. فرماندهان ارتش، نیروی هوایی و نیروهای پدافندی خودشان قرارگاه‌های خاصی داشتند. من در قرارگاه‌های آنها شرکت می‌کردم و اعلام آمادگی می‌کردم تا کمک‌هایی را که می‌خواهند به آنها بدهیم. دو پایگاه هوایی بزرگ، در دزفول و امیدیه داشتیم که از آنجا بسیاری از حملات ما علیه عراق صورت می‌گرفت و باید تدارک و پشتیبانی می‌شد.»
 
فتح فاو یکی از برگ‌های زرین جنگ تحمیلی

رو در رو شدن با جنگ در آن برهه ربطی به سمت سیاسی و اجرایی نداشت. هر ایرانی در آن زمان در هر پستی نخست یک رزمنده بود و بعد وظیفه داشت از هر لحظه لحظه جنگ اخبار دقیقی فراتر از رسانه‌ها داشته باشد. به همین دلیل جنتی با ارتباط تنگاتنگی که از جبهه و جنگ داشته درباره عملیات‌های مهم جنگ تحمیلی آورده است: «در طول سال‌های جنگ، چندین عملیات از سوی رزمندگان اسلام صورت گرفت. از مهم‌ترین آنها می‌توان از عملیات کربلای 4 و کربلای 5 و عملیات فتح فاو نام برد که در برخی از این عملیات‌ها، مثل کربلای 4 و کربلای 5، ما شهدای زیادی را تقدیم کردیم.»

در جنگ لحظات تلخ و شیرین در تنگاتنگ هم قرار دارند و با هم تاریخ جنگ را تشکیل می‌دهند مانند فتح فاو که یکی از برگ‌های زرین جنگ تحمیلی است و در خاطرات وزیر ارشاد درباره آن می‌خوانیم: «در فتح فاو، که من فکر می‌کنم یکی از فراز‌های بسیار بلند تاریخ دفاع مقدس است، وضعیتی را که رزمندگان اسلام، خودشان را برای عبور از اروندرود آماده می‌کردند، به خاطر دارم. فتح فاو بسیار هیجان‌انگیز بود. به طور طبیعی، از مدت‌ها‌ قبل، شاید از حدود یک سال قبل از عملیات، شناسایی‌های لازم صورت گرفت. غواصانی که در سپاه پاسداران بودند، عرض اروند را شنا می‌کردند و به آن طرف می‌رفتند و در آنجا از آب بیرون می‌آمدند. در ساحل دشمن پیاده می‌شدند و به عمق خاک دشمن رفته، شناسایی‌های لازم را انجام داده و وضعیت‌های مختلف را بررسی کرده، بازمی‌گشتند.» 

نقل خاطره‌هایی از جنتی، حامل خبر شهادت رزمندگان

علی جنتی در لابه‌لای سطور خاطراتش گاه تصویری از حضور کسانی می‌دهد که جنگ را از پشت میز کارشان رصد نمی‌کردند و در کنار میدان رزم برای دفع هر چه بیشتر حملات دشمن و فائق آمدن بر او به ابتکاراتی دست می‌زدند و در فضایی که ایران از چندان امکاناتی برخوردار نبود با مدد از توانایی و غیرت فرماندهان و یاران انقلابی دیروز دشمن را به زانو درآوردند. در بخشی از این خاطرات درباره صحنه‌های همراهی فرماندهان و وزرا در صحنه جنگ می‌نویسد: «یادم است آن روزها، آقای محسن رفیق‌دوست که وزیر سپاه هم بود، چون پشتیبانی جنگ را به عهده داشت، خودش هم آمده بود و پای این پل ایستاده بود و مرتب دستور می‌داد تا قطعات پیش ساخته را آورده، آنجا نصب نمایند و با این‌که دشمن به شدت بمباران می‌کرد و خیلی از افراد هم ایشان را برحذر می‌داشتند از این‌که خودش در کنار پل حضور داشته باشد؛ ولی ایشان برای این‌که موجب تشویق سایر رزمندگان شود، در آنجا حضور داشت. حماسه‌ای که در آن سرزمین به دست رزمندگان اسلام آفریده شد، واقعاً توصیف ناشدنی است.»
 
استاندار خوزستان در برهه‌ای از جنگ درباره رسانیدن خبر شهادت برخی رزمندگان که وی حامل خبر شهادت آنها بوده با نقل خاطرهای می‌نویسد: «مرحوم شیخ عباس شیرازی، قائم مقام سازمان تبلیغات، در مقام فرمانده تبلیغات جنگ، در منطقه حضور پیدا کرده بود. روزی که عازم دزفول بود و می‌خواست در مراسم نماز جمعه شرکت بکند، در همان طول مسیر دچار ضربه مغزی شده، به شهادت رسیده بود. وقتی که ایشان را به اهواز آوردند و هنوز هم روح در بدنش بود. بلافاصله با هواپیمای نظامی، ایشان را به تهران حمل کردند؛ اما در بین مسیر در هواپیما جان داد و به شهادت رسید. من به تهران زنگ زدم و به پدرم خبر دادم. در طول مدتی که من با اشاره در ارتباط بودم، خبر شهادت خیلی‌ها را به ایشان دادم، اما هیچ یک به اندازه خبر شهادت مرحوم شیخ عباس شیرازی، ایشان را متأثر نکرد. جوری بود که اصلا من احساس کردم ایشان پشت تلفن دیگر قادر به صحبت کردن نیست و همین‌طور گوشی تلفن را رها کرده است.» 

از قرارگاه خاتم تا تامین اقلام نظامی

وی در بخش دیگری از خاطراتش به قرارگاه خاتم اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از سال 66 به تهران آمدم و در ستاد قرارگاه خاتم که زیر نظر فرمانده جنگ، یعنی آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شده بود و مسئولیتش به عهده جناب آقای دکتر روحانی بود شروع به فعالیت کردم. در جلساتی که با فرماندهان جنگ درباره مسایل مربوط به برنامه‌ریزی‌های جنگ برگزار می‌شد، شرکت می‌کردم. البته در آنجا مسئولیت خاصی نداشتم و بیشتر در سمت مشاور دکتر روحانی بودم. همچنین کارهای مختلفی را که ارجاع می‌شد، انجام می‌دادم، به خصوص که در آن وقت خود آقای دکتر روحانی هم مسئولیت ستاد پدافند هوایی کل کشور را به عهده داشت و این مسئولیت بزرگی بود. خیلی از جلسات، کارها و برنامه‌ریزی‌های ایشان آنجا انجام می‌گرفت.»

خاطرات جنتی با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در جنگ

سپس جنتی به خاطراتی که با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در جنگ دارد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بعد از اینکه آقای هاشمی رفسنجانی، به صورت رسمی به سمت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شد، من نیز در اوایل سال 67 به سمت مسوئل دفتر ایشان منصوب شدم. دفتر رسمی در ستاد مشترک ارتش گذاشتیم. در آن زمان ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح هم تشکیل شده بود. ستادهای ارتش و سپاه، همه منحل شده، یک ستاد با عنوان ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح تشکیل شده بود که آقای فیروزآبادی مسئولیتش را به عهده گرفت و جناب آقای هاشمی هم به جانشینی فرمانده کل قوا از طرف امام منصوب شد و مسئولیت کل فرماندهی نیروها را به عهده گرفت. 

از جمله مسایلی که در آن دوران اتفاق افتاد سفری بود که جناب آقای هاشمی به اتحاد جماهیر شوروی داشت. ایشان برای گسترش رابطه و تامین اقلام نظامی به این سفر مبادرت نمود. چون در آنزمان به شدت تحت محاصره بودیم و در مذاکراتی که با روس‌ها صورت گرفته بود، آنها موافقت کرده بودند که برخی از اقلام مهم نظامی را به ما بفروشند؛ بر همین اساس طراحی شد که جناب آقای هاشمی، که هنوز رئیس مجلس بود، این سفر را انجام بدهد.

پیش از این یکی دوبار به صورت سفر مقدماتی همراه گروه نظامی، به مسکو رفته بودم که در یکی از این سفرها آقای بهزاد نبوی، که مسئولیت معاونت پشتیبانی و لجستیک ستاد فرماندهی کل قوا را به عهده داشت، مسئول هیئت بود و هیئت نظامی عالی رتبه‌ای از فرماندهان نیروی هوایی ارتش و سپاه و نیروی زمینی ایشان را همراهی می‌کردند. مذاکرات خیلی فشرده‌ای با روس‌ها برای خرید اقلام نظامی صورت گرفت. در آن وقت به آسانی سلاح‌های نظامی را به ما نمی‌دادند. فرماندهان نظامی شوروی در آن زمان کمونیست‌ها بودند. در مذاکراتی که ما با آن‌ها داشتیم در نهایت گفتند که واگذاری اقلام نظامی یک تصمیم سیاسی است که باید به وسیله‌ی مسئولین سیاسی گرفته شود و ما بیشتر روی بخش‌های کارشناسی‌اش بحث کنیم.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها