اي غريو تو ارغنون دلم/سطوت خطبهات ستون دلم
خطبههاي نماز جمعه تو/نقشه حمله با قشون دلم
چه فسوني است در فسانه تو/كه فسانهاست از او فسون دلم
با دلي لالهگون ترا گوشم / اي لبت لعل لاله گون دلم
چشم از نقش تو نگارين است/ مينگارد مگربخون دلم
عقل من پاره ميكند زنجير/كه به سر ميزند جنون دلم
من هم از آن فن و فنون دانم/كه جنون زايد از فنون دلم
كلماتت چو تيشه فرهاد/ميشكافند بيستون دلم
وز مواعظ كه ميكني آنگاه/صبر مي زايد از سكون دلم
انقلاب من از تو اسلامي است/كه حريفي به چند و چون دلم
گوهر شبچراغ رفسنجان/اي چراغ تو رهنمون دلم
كفهاي همتراز خامنهاي/در ترازوي آزمون دلم
بازوان امام آنكه دگر/بي قرين است در قرون دلم
چشم اميدي و چراغ نويد/هم شكوهي و هم شكون دلم
در ركوع و سجود خامنهاي/من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او كز غيب/دستها ميشود ستون دلم
او به يك دست و من هزاران دست/با وي افشانم از بطون دلم
عرشيان ميكنند صف به نماز/از درون دل و برون دلم
من برون نيم خدا داند/كاين صلا خيزد از درون دلم
من زبان دلم ولي افسوس/بسكه بي همزبان زبون دلم
پيرم از چرخ واژگون و عليل/بشنو از بخت واژگون دلم
چون كماني خميده ام ليكن/تيرآهي است در كمون دلم
طوطي عشقم و زبان از بر/جمله ماكان و ما يكون دلم
در ترازوي سنجشم مگذار/اي كم عشق تو فزون دلم
درس من خارج است و حاشيه نيست/كه دگر فارغ از متون دلم
درسی و بحثی از تن و جان نيست/دل به جانان رسيده چون دلم
شهريارم لسان حافظ غيب/شعر هم شاني از شئون دلم
نظر شما