اما داستان زندگی او به عنوان یک خبرنگار مشهور تلویزیون فرانسه و نوه یک تاجر مشهور آثار هنری و نیز دختری که اجازه نداد پیکاسو چهرهاش را نقاشی کند، بسیار جالب است. در ماه مه 2011 استراوس کان همسر سینکلر به اتهام تجاوز به یکی از خدمتکاران هتل محل اقامتش در نیویورک، بازداشت شد.
سینکلر در ابتدا این اتهامات را باور نکرد و کنار شوهرش ایستاد. هرجا که میرفت خبرنگاران به دنبالش بودند و زندگی شخصی او و دلیل تصمیمش برای ماندن در کنار استراوس در رسانهها منتشر میشد. سینکلر از آن دوران به عنوان «نوعی خشونت» یاد میکند.
اما منظور او از «خشونت» چیست؟ سینکلر در مصاحبه با گاردین میگوید: «عدالت و مطبوعات، خشونت بودند. خبرنگاران بیرون خانه من بودند و وقتی بیرون میرفتم تعقیبم میکردند و من احساس میکردم مورد تهاجم واقع شدهام.»
سرانجام اتهامات علیه استراوس در اوت 2011 رد شد، اما شایعات آنقدر بالا گرفت که سینکلر با وجود وفاداری به شوهر خود نتوانست آنها را نشنیده بگیرد و در نهایت در ژوئن 2012 از استراوس جدا شد.
سینکلر ماهها قربانی این ماجرا و در کانون توجه بیامان رسانهها باقی ماند. او متوجه حقایقی وحشتناک درمورد مردی شده بود که 25 سال عاشقش بود. اما چگونه از این طوفان عبور کرد؟ او میگوید: «این موضوع برای من و خانوادهام بسیار دردناک بود. نمیتوانم بگویم به عنوان یک خبرنگار، یک مادر و یک همسر چه تجربه تلخی را پشت سر گذاشتم.
اما همه چیز گذشت و من دوباره زندگیام را ساختم.» اما گرچه او تلاش میکند به زندگی عادی برگردد، حوادث گذشته رهایش نمیکنند. «به نیویورک خوش آمدید» نام فیلمی بر اساس رسوایی اخلاقی استراوس است که ماه پیش در انگلستان اکران شد.
چیزی که سینکلر آن را فیلم درجه چندم مینامد. آیا سینکلر حق داشت در آن زمان کنار شوهرش بماند؟ او پاسخ میدهد: «بله، در آن زمان کاری را کردم که فکر میکردم باید انجام دهم.» سینکلر با وجود ثروت زیادی که از مجموعه هنری پدربزرگش به ارث برد، همیشه دوست داشت یک خبرنگار شود و در پاسخ به این سؤال که آیا ممکن است وارد عرصه سیاسی شود، گفت: «هرگز. من ترجیح میدهم سؤال بپرسم تا اینکه به سؤالات پاسخ دهم.»
سینکلر همچنان الگویی برای خبرنگاران زن فرانسوی است و همکارانش او را فردی دوستداشتنی، با محبت، شایسته ستایش و پرجذبه میدانند. اما داستان سینکلر و پیکاسو برمیگردد به دوران کودکی او.
«پل روزنبرگ» پدربزرگ سینکلر یک تاجر موفق در زمینه آثار هنری مانند آثار پیکاسو در اوایل قرن 20 بود که تبدیل به یکی از دوستان نزدیک پیکاسو نیز شده بود. سینکلر هنوز خاطرات دوران کودکی خود و ملاقات با این نقاش نامدار در منزلش در جنوب فرانسه را به یاد دارد.
سینکلر در اینباره میگوید: من نگاه پیکاسو را به یاد دارم، بسیار خاص، بسیار عمیق و بسیار دقیق. اما من کوچکتر از آن بودم که درک کنم او که بود. وقتی پیکاسو به من که 14 سال داشتم گفت که میخواهد چهرهام را نقاشی کند، با وحشت فریاد زدم: نه! چراکه از داشتن چهرهای مانند «دورا مار» با چشمهایی در تمام صورت، میترسیدم.
وقتی فرانسه در سال 1940 توسط نازیها اشغال شد، گالری روزنبرگ نیز غارت شد. گرچه او دوباره در منهتن کار خود را از سر گرفت ولی برخی آثار مهم از دست رفت. سینکلر پس از مرگ مادرش در میان کاغذهای قدیمی به شناخت دوباره پدربزرگ پرداخت و کتاب جدید خود به نام «گالری پدر بزرگم» را با الهام از آنها نوشت. این کتاب دو سال پیش در فرانسه منتشر شد. «آن سینکلر» در حال حاضر مدیر تحریریه هافینگتنپست در فرانسه است.
نظر شما