زنجیرهای نامریی
وقتی اسباب و وسایل آهنی جایگزین ابزار و یراق چوبی شد و صنعت، زندگی جامعه بشری را وارد مرحله نوینی کرد، عواطف و قداست انسانی اندک مقهور پدیده ای به نام ماشین شد. بشر برده وار و تمام قد برای صنعت تعظیم کرد و هویت خود را از یاد برد. دکتر ناظر زاده در تحلیل خود از نمایش «گوریل پشمالو» در کتاب گزاره گرایی در ادبیات نمایشی گفته است: «در تراژدی گوریل پشمالو خیل بردگان جدید را میبینیم که در موتورخانه گودنای کشتی مشغول کارند و یا به تعبیری به حبس با اعمال شاقه محکوم شدهاند. آنها در زنجیری نامریی، در اسارت موجودی ناشناخته به بیگاری گرفته شده و در پای این مخلوق «مخدوم صفت» قربانی شدهاند. انسان از صنعت و ماشین، گریزی ندارد، زیرا یکی از ارکان تمدن صنعت و تکنولوژی است. اما این رکن هرگز نمیبایست بایست بر ماهیت و کیفیت شخصیت انسانی و نحوه زندگی او غلبه کرده و او را مُسخر کند. یکی از بن اندیشههای های تراژدی گوریل پشمالو اینجاست که انسان باید هوشیار و بیدار باشد تا مبادا قربانی مخلوق و خادم خود – ماشین – شود.»
اونیل جرقه اصلی نگارش این نمایشنامه را در صفحه 5 کتاب این گونه شرح داده است: «اگر دست بر قضا با یکی از این تونتابان کشتیها در کافه جیمی دپرست آشنا نمیشدم ممکن بود با تونتابان هیچ گونه برخوردی نمیداشتم . نام این شخص دریسکول و ایرلندی الاصل بود که به لیورپول مهاجرت کرده بود. به گمانم سالها پیش تعدادی زیادی ایرلندی لیورپول را برای اقامت برگزیدند که بیشتر آنان بعدها به دریا رو آوردند. همه آنها آدمهایی کله شق و بی باک بودند. همه جای دنیا، ملوانان متفق القولند که ایرلندی ساکن لیورپول یعنی آدمی کله شق و ونترس. آشنایی با او برایم فرصتی مغتنم بود تا تونتابان دیگر را هم بشناسم. دریسکول خودش عاقبت به خیر نشد. او از عرشه کشتی به دریا زد و در دل اقیانوس خودکشی کرد.»
ماری ب. مولت در پیشگفتار کتاب درباره این نمایشنامه نویس شهیر گفته است: «اونیل کسی است که نه تنها حرفی برای گفتن دارد، بلکه روش بیان او منحصر به فرد است. پس از نمایش آنسوی افق، دو نمایشنامه دیگر او به نام آنا کریستی و گوریل پشمالو روی صحنه آمد. هر دو نمایشنامه تصویری هولناک از یک زندگی شوم و ترسناک بودند و هر دو سیلی سختی بودند بر چهره سنت بارگان، چه در جامعه و چه در کار تئاتر، فرود آمدند. با این حال انبوهی از همین مردم به تماشای این دو نمایشنامه نشستند و در حالی که به صورت استعاری و کنایه آمیز از هر دو نمایشنامه سیلی میخوردند خوردند، مشتاقانه آنها را تحسین میکردند.»
فرار از قفس
قهرمان نمایشنامه «گوریل پشمالو» مرد تنومندی به نام ینک است. او مظهر و تمثیلی از کارگری است که در کار خود استحاله یافته و به صورت نیروی بخار، یا نیروی کار در آمده است. دکتر ناظر زاده استاد ادبیات نمایشی در تشریح سکنات ینک در کتاب خود گفته: «ینک از شرایط کار برای ماشین میگریزد، به مسیحیت پناه میبرد، مسیحیت او را پس می زند، زیرا مسیحیت معاصر با ثروت و اشرافیت عجین شده و دیگر آتشکار کشتی بخاری به خود راه نمیدهد. به ایدئولوژی پناه میبرد، از آن هم سر میخورد. یک راه برای ینک باقی میماند و آن پناه بردن به حیوانیت و درنده خویی طبیعی و ذاتی خود است که به صورت تمثیلی گوریل پشمالو متجلی شده است. ینک پس از سرخوردگی از ماشین، ایدئولوژی، و مسیحیت به باغ وحش میرود و به قفس گوریل وارد میشود و خود را تسلیم او میکند اما این میمون پشمالو که تمثیلی از حیوانیت است، او را نمیپذیرد. گوریل ینک را به قتل رسانده و خود از قفس میگریزد».
اونیل درباره فراز و فرود شخصیتی ینک در پیشگفتار کتاب عنوان کرده است: «در واقع ینک میتواند تو یا من باشد. او میتواند بیانگر هر فردی باشد اما به ظاهر کم اند افرادی که متوجه این حقیقت شوند. اینان با تکیه بر این یا آن صحنه از نمایشنامهها، در نوشتههایشان به بررسی این مطلب میپردازند که این صحنه یا موضوع تا چه اندازه با واقعیت مطابقت دارد اما هیچ کس نمیگوید من «ینک» هستم، یا این که «ینک» خویشتن خود من است. به هر حال هدف من از ترسیم ینک به عنوان فرد، چیزی جز این بوده است. تلاش او برای شناختن خویش و تعلق یافتن به جایی، که میخواهد سرنخی بیابد تا ثابت کند او هم در زندگی جایی دارد، کاری است که همه ما در زندگی انجام میدهیم تا از خویشتن خویش شناخت بهتری داشته باشیم.»
آرزوهای از یاد رفته
خالق گوریل پشمالو خیلی سخت و رنج آور قهرمانش را در صنعت حلق آویز میکند. سیاهی و پلشتی موجود در اتمسفر نمایش، موقعیت دردناک بشر معاصر را که در زنجیر صنعت به برده ای مسلم بدل شده به خوبی ترسیم میکند. تراژدی که اونیل خلق کرده در سبک و سیاق تراژدیهای کلاسیک یونان نمیگنجد. اونیل در پیشگفتار کتاب متذکر میشود: «در یونان باستان تراژدی مردم را با مفاهیم معنوی عمیقتری آشنا میساخت و آنها را از خواهشهای پست زندگی روزمره جدا میکرد. وقتی آنها تراژدی را بر روی صحنه میدیدند، احساس میکردند که امیدها و آرزوهای غیر ممکن آنها در هنر متعالی میشود. هر پیروزی که نصیب ما میشود آن چیزی نیست که در ابتدا آرزوی به دست آوردنش را داشتهایم. مسئله این است که زندگی به خودی خود چیزی نیست. امید و آرزوست که توان مبارزه و خواستن را که اساس زندگی است در ما احیا میکند. آن آرزوهایی که در سر میپرورانیم پرورانیم، اگر کاملاً دست یافتنی باشند دیگر آرزو نیستند. هر چه آرزوهای ما متعالی تر باشند امکان دستیابی کامل به آنهاها کمتر خواهد بود.»
یوجین اونیل که به گفته خودش پیوسته در جستجوی شناخت شخصیت انسان و معنای زندگی بوده از سال 1909 تا 1912 در نقاط دوردست و خطرناک به سیر و سفر پرداخته، به مشاغلی عجیبی چون جاشویی کشتیهای قاره پیما، استخراج طلا از معادن هندوراس، خبرنگاری در روزنامهها اشتغال داشت. ابتلای اونیل به بیماری سل به چنین ماجراجوییها و تکاپوهای فیلسوفانه پایان داد. او در زمان اقامت طولانی خود در آسایشگاه مسلولین، به خواندن و نوشتن پرداخت. پس از ترخیص از بیمارستان اونیل در سمینار نمایشنامه نویسی پرفسور «جرج پیرس بیکر» شرکت کرد. این کلاسها که به نام کارگاه نمایشنامه نویسی چهل و هفت مشهور است، در دانشگاه هاروارد به مدت یک سال تشکیل گردید.
اونیل در خانواده ایرلندی که به امریکا مهاجرت کرده بودند سال 1888 درون هتلی واقع در برادوی بدنیا آمد. پدرش بازیگر نمایشهای معمولی و مردم پسند و در اندازه خودش هنرپیشه ای سرشناس بود. او در چنین فضایی در دنیای تئاتر رشد کرد. اونیل پس از نوشتن بیش از سی نمایشنامه در زمستان 1953 در شهر بوستون دیده از جهان فروبست.
نمایشنامه «گوریل پشمالو» توسط انتشارات نمایش نخستین بار سال 1370 با برگردان بهزاد قادری در دو هزار نسخه در کتابفروشیها رویت شد. دو دهه پیش مشتاقان ادبیات نمایشی برای خرید این اثر اونیل 650 ریال هزینه میکردند کردند. ترجمه دیگری از این نمایشنامه را دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی در کتاب «گزاره گرایی در ادبیات نمایشی» با عنوان «میمون پشمالو» در معرض دید دانشجویان و اهل فن قرار داده است.
نظر شما