ابوالفضل زرویی نویسنده کتاب «غلاغه به خونه ش نرسید» درباره این کتاب گفت: سالها پیش در میانه دهه هفتاد که هفتهنامه «مهر» فعالیت میکرد، سید علی میرفتاح سردبیری آن را بر عهده داشت و پیشنهاد کرد ستونی در این هفتهنامه اضافه شود و نوشتن افسانههای آن بر عهده من بود.
وی ادامه داد: خاطرات آن روزها آنقدر برایم شیرین بود که هنوز هم از یادم نمیروند. میرفتاح بهقدری به من اعتماد داشت که حتی گاهی اوقات که مطالبم شامل غلطهای املایی هم میشد بدون آنکه آن را بخواند منتشر میکرد. همین دلیل موجب میشد کسانی که در این نشریه کار میکردند با دقت مطالب خود را بنویسند چون همه ما میدانستیم که میرفتاح به نویسندگان اعتماد دارد و خودش نوشتههایمان را دوباره نمیخواند.
کتابی که با ستون روزنامهها و هفتهنامهها کامل شد
زرویی درباره داستانهای کتاب «غلاغه به خونه ش نرسید» توضیح داد: برای نوشتن داستانهایم در این هفتهنامه هیچ پیشزمینهای نداشتم و من هم مانند مخاطبان داستان پا به پای آنها پیش میرفتم و از داستانهای بعدی خود اطلاعی نداشتم. ۴۰ قسمت از مجموعه افسانههای من در نشریه «مهر» منتشر شد و ۱۲ قسمت بعد نیز در روزنامه شرق بهعنوان ستون ثابت چاپ شد. این مجموعه داستانها بعد از گذشت چند سال توسط انتشارات نیستان در قالب کتابی با عنوان «افسانههای امروزی» منتشر شد.
نیما رئیسی گوینده و بازیگر نیز در سخنانی کوتاه با انتقاد از استقبال کمرنگ از مراسم رونمایی کتاب «غلاغه به خونه ش نرسید» گفت: مشکل امروز جامعه ما اطلاعرسانی به مردم است. با اینکه ما در دنیایی زندگی میکنیم که آن را دیجیتال مینامیم و با مردم صحبت میکنیم ولی متأسفانه امروزه سالن برگزاری مراسم رونمایی از این کتاب گویا خالی است. امیدوارم روزی برسد که مراسم رونمایی از کتابها روی زمین برگزار شود نه روی صندلیهای خالی!
مهدی زارع آهنگساز و تنظیمکننده این کتاب گفت: امروز میخواهم از دو زاویه فنی و آهنگسازی صحبت کنم. قبل از شروع این کار جلسهای در انتشارات نیستان با حضور نویسنده کتاب «غلاغه به خونه ش نرسید» داشتیم تا بتوانیم این کتاب را تبدیل به یک کتاب گویا کنیم. برای این کار خیلی دوست داشتم همان چیزی را که نویسنده از من توقع دارد در طنز اجرا کنم. خروجی این کار ۴۰۰ دقیقه است و این موضوع خود گویای این است که چقدر مدتزمان صرف انجام این کار شده است.
وی ادامه داد: با توجه به داستانهای این کتاب حدود ۵۵ آهنگ اجرا کردیم و تمام سعی من بر این بود که با توجه به خود داستان آهنگهای مختلفی را هم اجرا کنیم با وجود کار زیادی که در پیش داشتیم متن داستان بهقدری زیبا بود که خستگی را احساس نمیکردیم.
استفاده از موسیقی محلی در آهنگسازی کتاب
او در رابطه با سختیهای کار توضیح داد: سختترین قسمت موسیقی این کار زبان طنز آن بو.د زبان طنز در موسیقی سنتی ما کم و در موسیقی محلی بسیار زیاد است ولی مشکل ما این بود که نمیتوانستیم از موسیقی محلی در کارهایمان استفاده کنیم چرا که ممکن بود موجب ناراحتی برخی اقوام شود. به همین دلیل سعی کردیم بسیار محتاطانه موسیقی محلی وارد طنزهایمان کنیم.
سید علی میرفتاح با انتقاد از تعطیلی 15 ساله هفتهنامه «مهر» گفت: همه میگویند نشریه «مهر» را خواندهاند و آن را دوست دارند اما نمیدانم چرا 15 سال است که تعطیلشده و همه اعضایش را از دستداده است. امروز تنها چیزی که برایمان مانده زبان و ادبیات فارسی است که متأسفانه آن را هم کم کم در روزنامهها، تلویزیون و رسانههای دیگر نابود میکنیم و مسئولان مان همچنان سهل انگاری میکنند. ما اگر این زبان فارسی را که از پدرانمان برایمان به یادگار مانده از دست دهیم دیگر چیزی برایمان نمیماند.
وی با انتقاد از مراسمهای بزرگداشت هفته دفاع مقدس افزود: متأسفانه بزرگداشت هفته دفاع مقدس به چند گونی و یونولیت در ورودی ساختمانهای اداری خلاصهشده است به طوریکه گویی دفاع تنها در چند کیسه خلاصهشده است.
داریوش کاردان بهعنوان مجری این برنامه نیز در راستای صحبتهای سید علی میرفتاح گفت: حرفهای آقای میرفتاح را در خصوص از بین رفتن زبان و ادبیات فارسی تأیید میکنم. وقتی برای من پیام کوتاهی را ارسال میکنند میبینم تعداد قابلتوجهی در آن غلطهای املایی وجود دارد این موضوع حتی در رسانهها و تلویزیون هم دیده میشود.
مسئولان نسبت به طنز بیمهری میکنند
شهرام شکیبا طنزپرداز و روزنامهنگار در رابطه با بیمهری مسئولان به طنز گفت: با توجه به مبارزات مجدانه که با طنز میشود این موضوع طبیعی است که مردم ما با طنز سرگرم نشوند. مدتی است که در جلسات طنز شرکت میکنم و میبینم چیزی که در ادبیات فارسی آموختهایم در این برنامهها اجرا نمیشود درحالیکه ما بخش اعظمی از اخلاق طنز را در ادبیات فارسی آموختهایم.
وی درباره چگونگی ورودش به برنامههای طنز توضیح داد: یک روز در نشریه مهر با ابوالفضل زرویی نشسته بودیم که متوجه شدم او جلسه ای با رادیو جوان دارد. از من خواست تا با او همراه شوم و هر دو به رادیو رفتیم در آنجا از زرویی خواستند چند داستان را در قالب نمایشنامههای رادیویی ویرایش کند. او مرا به عنوان نویسنده معرفی کرد و به این ترتیب بازنویسی این آثار بر عهده من گذاشته شد و از آن زمان تا به امروز بنده بهعنوان طنزپرداز در رادیو معرفی شدم.
به گفته شکیبا، زرویی از ابتدا بیارتباط با اخبار روز کار میکرد و همین موضوع موجب ماندگاری آثار او شد به طوری که امروزه ما میتوانیم آن آثار را در قالب یک کتاب سخنگو بشنویم.
آمار خرید سیگار و لوازمآرایشی بیش از کتاب است
این طنزپرداز در پایان سخنانش درباره با آمار خرید کتاب گفت: همه میگوییم قیمت کتاب بسیار بالاست و آن را بهانه ای برای نخریدن کتاب کردهایم درحالیکه اگر مقایسه کنیم میبینیم که قیمت لوازمآرایشی و حتی سیگار هم افزایش پیداکرده است اما اقدام به خرید آنها میکنیم پس اگر کتاب جزو نیازهای ما محسوب شود میتوانیم برای به دست آوردن آن هزینه کنیم.
مصطفی رحماندوست، شاعر نیز در سخنانی کوتاه به کتاب گویای «بازی با انگشتها» که نوشته خودش بود اشاره کرد که چندی پیش توسط نوین کتاب گویا منتشرشده بود و یک قسمت از شعرهای این کتاب را انتخاب و برای حاضران خواند.
فاطمه محمدی، مدیرمسئول موسسه نوین کتاب گویا نیز درباره شرایط کاری این موسسه توضیح داد: خیلی اوقات پیشآمده که ناشران از من می پرسند با توجه به شرایط امروز و کتاب نخوانی مردم چگونه این کارها را تولید میکنید و توانستهاید موفق باشد که اگر بخواهم جواب این معما را بدهم؟ باید بگویم که مهمترین دلیل این موفقیت لطف و محبت تمام عزیزانی است که با من و دوستانم صمیمانه همکاری کردند و ما را هیچوقت تنها نگذاشتهاند.
وی در پایان درباره روند تولید این کتاب سخنگو افزود: در روند تولید کتاب گویا افراد مختلفی به ما کمک کردند و میتوان یکی از افتخارآمیزترین بخشها را جمعآوری افراد از طیفهای مختلف در کنار هم و تعامل شکلگرفته میان آنها در تولید این اثر دانست و من بر خود واجب میدانم که از همه عزیزانی که در تولید این اثر ما را یاری کردند تشکر کنم.
نظر شما