شعرهای فرخی یزدی در غیاب رسانهها، روشنگری میکرد/ گفت وگو با محمدعلی سپانلو به مناسبت سالروز درگذشت شاعر لبدوخته
محمدعلی سپانلو، شاعر و نویسنده کتاب «چهار شاعر آزادی» بر این باور است، با این که فرخی یزدی فعالیت عملی در زمینه مبارزات سیاست نداشت، به دلیل اشعار روشنگرانهاش ازنظر حکومت رضاشاه، خطرناک تشخیص داده میشود و همین موجب قتلش شد.
آقای سپانلو، آیا ادبیات بهویژه شعر در دوره رضاشاه آن قدر تأثیر گذار بود که هیات حاکمه فرمان قتل فرخی یزدی شاعر را صادر کند؟
مسلماً تأثیر گذار بوده است. فرخی یزدی بهعنوان شاعر مبارز معروف بوده و با اینکه فعالیت عملی نداشت، اوضاع ازنظر حکومت نامطلوب تشخیص داده میشد و یزدی هم عنصری خطرناک به حساب میآمد. زمانی که حکومت ایران به او امان داد و او از برلن به تهران برگشت همچنان در گوشه و کنار با رژیم مخالفت میکرد.از این رو دستگیرش کردند و به زندان انداختند تا شاید راحتتر و بهتر کنترل شود، ولی برخلاف تصور حکومت در زندان شروع کرد به مبارزه و مقاومت در برابر تقاضای سکوت. وقتی این شعر را نوشت منجر به مرگش شد:
به زندان قفس مرغدلم چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
این شعر را خبر چینها وقتی به دست رضاشاه میدهند حکم مرگش را صادر میکند. بههرحال به نظر رضاشاه اینطور میآمد، آنهایی که مخالف او و سلطنت هستند پیش از آن که کنار برود و نوبت پادشاهی ولیعهدش برسد، خودش این مخالفان را از بین ببرد. از مدرس بگیرید تا فرخی یزدی همه را از دم تیغ گذراند.
این نگرش سیاسی در ادبیات پس از مشروطه تداوم پیدا کرد، یا بهمرور در ادبیات کمرنگ و کمرنگ تر شد؟ مخصوصاً در ادبیات مدرن.
نه دیگر، چون دولتها ادبیات را آنقدر خطرناک تلقی نمیکردند هرچند در مقاطعی نویسندگان کشته شدند. ولی شاید به علت این که دیگر شاعران و نویسندگان خیلی به سیاست نپرداختند و بیشتر روی ادبیات متمرکز شدند. بههرحال به نظر میرسد که ادبیات آن قدر هم خطرناک نیست که منجر به این فجایع شود مگر اینکه به کسی بر خورده باشد که دستور قتل شاعری را در زندان بدهد، به یاد داشته باشید در آن عصر اینهمه رسانه و اینهمه جمعیت تحصیلکرده وجود نداشت درنتیجه شعر کار رسانه را میکرد ، و از برکردن آنهم برای جامعه ای که اکثر افرادش بیسوادند، راحت و ساده بود و این حساسیت حکومت را برانگیخت. ادبیات تأثیر فوری و آنی ندارد، آگاهی دادن ادبیات آهسته آهسته است، در واقع زمینهساز آینده است. بنابراین برای روزگار خودش، برای روزگار تولدش خطر ندارد.
انگیزه شما از نوشتن کتاب «چهار شاعر آزادی» چه بود؟ ادبیات سیاسی برای شما چه قدر مهم بود ؟
انگیزه من در نوشتن چهار شاعر آزادی این بود که برخی مسائل را روشن کنم، دکتر مصدق میگفت پایههای هویت ما ایرانیت و اسلامیت است. به این دیدگاه من هم معتقدم، برای اثبات ایرانیت با هویت و ماهیت مشخص تصمیم گرفتم در باره زندگی و شعر چهار شاعر مشروطیت که انگیزه اصلی آنها دموکراسی، میهندوستی و ایراندوستی بود، کتابی بنویسم و نسبت به آنها ادای دین بکنم . این شاعران با من در دموکراسی خواهی و تجلیل از ملیت اشتراک نظر داشتند.
بازتاب چاپ این کتاب در جامعه چطور بود؟
تأثیرش آنقدر بوده که امروز به مناسبت سالروز کشته شدن فرخی یزدی شما از من در مورد زندگی و شعر یزدی سوال میکنید. در هر صورت تحقیقاتی که من و دیگران درباره یزدی و شاعران راه آزادی انجام میدهیم،روی شناخت نسل جوان تأثیری اجتنابناپذیری دارد.
شعر امروز از سیاست فاصله گرفته است، سوال این است که درگذشته آنچه سروده میشد شعار بود؟ و اصولا تفاوت شعر و شعار چگونه مشخص میشود؟
شعر و شعار باهم فرق دارند، همچنان که بی شعار بودن هم یک اثر را شعر نمیکند. شعر میتواند با شعار باشد، شعر میتواند بدون شعار هم باشد، یک اثر میتواند هر دو این شاخصه را داشته باشد اما شعر نباشد؛ یعنی اثری خشک و بیروح بماند.مسلماً نسل جدید سرخورده است از شعارهای سیاسی، ولی بههرحال در شعر امروز هم جنبه اجتماعی قوی دیده میشود. اما شعر شدن اثر به این نوع مضامین نیست، چگونگی مواجهشدن با سوژه تکلیف اثر را روشن میکند.
از این که این فرصت را در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار دادید سپاسگزارم.
من هم یاد و نام فرخی یزدی شاعر آزادی و عدالت را گرامی می دارم و از شما ممنونم که در این روز به یاد این شاعر مبارز و شعرهای آزادی خواهانه اش بودید.
نظر شما