جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۵
«بیان‌الفرقان» مکتب تفکیک در یک نگاه /به مناسبت سالروز وفات شیخ مجبتی قزوینی

شیخ مجتبی قزوینی را به نام مکتب تفکیک می‌شناسند. به تعبیر محمد رضا حکیمی، عالمان و فاضلان بسیاری دارای مذاق تفکیک بوده‌اند اما «سید موسی زرآبادی»، «میرزا مهدی اصفهانی» و «شیخ مجتبی قزوینی خراسانی» را بدین امر تعلقی ویژه است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سید هادی طباطبایی: آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، کمتر به تألیف، علاقه نشان می‌داد. وی به تدریس و تربیت شاگردان، تعلق خاطری بیشتر داشت اما با وجود این، آثاری از وی به یادگار مانده است.

شیخ قزوینی، رساله‌ای در «معرفه النفس» نوشته و در آن، نظریه ارسطو را در مورد نفس،نقد کرده است. وی همچنین در بخش دیگری از رساله‌اش، «مادیه‌الحدوث» بودن نفس را مورد انتقاد قرار داده است. بیان نظریه مادییّن درباره نفس و نقد آن نیز فصل دیگر این رساله است؛ پس از این است که نویسنده، تبیین قرآنی از نفس را ارائه می‌کند و رای واحد خود را به تصویر می‌کشد.

شیخ مجتبی قزوینی رساله‌ای نیز در نقد اصول «یازده‌گانه ملاصدرای شیرازی» در مبانی «حکمت متعالیه» به رشته تحریر در آورد. نسخه‌هایی در برخی علوم غریبه نیز از ایشان بر جای مانده  که در آنها، مطالبی به صورت مبهم، ذکر شده است.

بیان‌الفرقان، اثر ماندگار شیخ مجتبی
مهمترین اثر شیخ مجتبی قزوینی، کتاب «بیان‌الفرقان» است. وی این کتاب را در پنج جلد به نگارش درآورده است. او در باب انگیزه نگارش این اثر می‌گوید:

«بر ارباب اطلاع و واردین در علوم، واضح و هویداست که در قدیم‌الایام، طریق فقهای آل محمد که پیروان قرآن مجید و سنت سید المرسلین باشند، ممتاز از طریق فلاسفه یونان و عرفان صوفیه بوده و پیروان فلسفه و عرفان هم از یکدیگر ممتاز بوده‌اند و هر یک طریق خود را حق و طریق دیگری را باطل دانسته‌اند و باکی هم از مخالفت با یکدیگر نداشته‌اند. از این جهت هر یک از دیگری تبرّی و بیزاری می‌جستند زیرا که از مسلّمات بود که طریق قرآن و سنت مخالف طریق فلسفه است. فلسفه یونان در عصر خلفا، ترجمه شده و متکلمین مختلف که پیرو قرآن بودند، متابعت از ائمّه (ع) نکردند، خواستند که مطالب فلسفه را مطابق با قرآن کنند و به دو فرقه «اشاعره» و «معتزله» متفرق شدند ... و فرقه‌ای هم در زمان خلفا به نام صوفیه و عرفا مانند «حسن بصری»، «سفیان ثوری» و امثال آنها پیدا شدند که مدعی مقام کشف حقایق و اسرار و علم به حقایق قرآن بودند و خود و پیروان خود را از ائمه (ع) بی‌نیاز می‌دانستند. از این جهت، دسته فقها که پیرو قرآن و سنت پیغمبر و ائمه (ع) بودند، از دسته فلاسفه و عرفای صوفیه ممتاز بودند.

این امر تا قریب یکصد سال قبل، مسلّم و محفوظ بود. بعد از آن به واسطه اینکه عرفا، صوفیه و پیروان فلسفه یونان در اقلیت و از جامعه مسلمین مخصوصا شیعه و فقها مطرود بودند، بنای تاویل را گذاشتند و کلمات مقدسه انبیاء (ع) را مطابق با معتقدات فلسفه و عرفان تأویل کردند و این روش، کاملا موثر افتاد تا کار به جایی رسید که پیروان مکتب قرآن و شیعه و فقها، چنین معتقد شدند که علوم قرآن مجید و ائمه (ع)، عین علوم فلسفه و عرفان است. فقهای بزرگ را ظاهری و قشری خواندند و از اسرار قرآن بی‌بهره دانستند و به همین گونه کلمات، عوام شیعه را فریفتند و از فقها منزجر نمودند.

داعی پس از سالها تحصیل فلسفه و عرفان، بر خود واجب دیدم که در این مقصد، بذل سعی کنم و طریقی را که بعضی فقهای سلف در ترویج علوم و معارف آل محمد (ص) پیموده‌اند، بپیمایم؛ لذا برای جمعی از آقایان طلاب و غیر هم که جویای دانش واقعی بودند به تدریس معارف قرآن پرداختم و بر حسب استقبال و تشویق آنان برای تعمیم فایده، دروس را به رشته تحریر در آوردم تا اینکه به توفیق خداوند متعال و تأیید ائمه هدی(ع) و ولی‌عصر (عج) آن را به صورت کتابی به نام «بیان‌الفرقان» کردم.» (بیان‌الفرقان، ج1، مقدمه)

جلد اول این اثر در بیان توحید قرآن و تفاوت‌های آن با توحید نزد فلاسفه و عرفاست. مجتبی قزوینی در این مورد به هشت تفاوت اساسی میان دیدگاه‌های فلسفی و دیدگاه قرآنی اشاره کرده است.

همچنین او در جلد دوم این کتاب به بیان وحی و نبوت از دید قرآن می‌پردازد و نشان می‌دهد که آنچه قرآن در باب نبوت می‌گوید، ویژگی‌های ممتازی دارد.

جلد سوم بیان‌الفرقان به بحث از معاد اختصاص دارد. قزوینی در این‌باره به معاد جسمانی که از قرآن قابل استنباط است، حکم می‌کند. وی سپس به تمایز میان معاد قرآنی و آن‌چه که فلاسفه و عرفا می‌گویند، می‌پردازد. تفاوت میان معاد جسمانی و معاد مثالی، تاکید اصلی شیخ مجتبی قزوینی در این اثر است.

این عالم تفکیکی در جلد چهارم بیان‌الفرقان، به شبهاتی پاسخ می‌گوید که ابوحامد غزالی طرح کرده است. شیخ قزوینی در مقدمه جلد چهارم اشاره می‌کند:

«رفقای بحث، پس از اتمام مباحث توحید و نبوت و معاد قرآن، تقاضای بحث امامت می‌نمودند؛ من در جواب می‌گفتم موضوع امامت، امری‌ است که از جهت صغری و کبری مسلم و علماء و دانشمندان شیعه کتبی، کافی و وافی در این موضوع نوشته‌اند که هرکس به دیده انصاف به آنها مراجعه کند برای او یقین به حقانیت مذهب تشیع حاصل خواهد شد. تا اینکه بعد از مدتی به کتاب «قسطاس المستقیم» ـ تالیف ابوحامد غزالی ـ برخورد کرده و پس از مراجعه به آن یافتم که کتاب، بر رد مذهب شیعه و انکار امامت و کفایت قرآن مجید، بدون تمسک به عترت طاهره پیغمبر (ص) نوشته شده است. در نظر گرفتم که منظور رفقای بحث را به بیان و توضیح کلمات این مرد با تذکر به اشتباهات و خطاهای او اجابت کنم؛ لذا کتاب مزبور را به فارسی ترجمه کرده تا نفعش عام بوده باشد و مطالب آن را توضیح داده تا مقصود نویسنده بر خوانندگان گرامی، کاملاً واضح و روشن شود و پس از توضیح و بیان، قضاوت در مطالب و تشخیص حق و باطل را به وجدان خوانندگان محترم واگذار می‌نمایم.» (مقدمه جلد چهارم بیان‌الفرقان)

شیخ مجتبی قزوینی، جلد پنجم این اثر را در بحث رجعت و غیبت و شفاعت به رشته تحریر در آورده است. وی در این اثر، تفکرات و تفاسیر فلاسفه را بر نمی‌تابد و به نقد می‌کشد. این کتاب را می‌توان، نمود کامل تفکر مکتب تفکیک دانست؛ تفکری که شیخ مجتبی قزوینی از بزرگان آن محسوب می‌شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها