دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۰
عاشورا نگاري بدون عاشورا پژوهي جايز نيست/ توجه به صلح‌طلبی و اصلاح گری به عنوان پيام و رسالت عاشورا/ اشعار محتشم بايد نقد شوند

ابوالقاسم حسينجاني، شاعر، نویسنده و پژوهشگر دینی و صاحب آثار عاشورايي در اين گفت وگو از پيام عاشورا و رسالت آثار عاشورايي مي‌گويد و نقدي بر آثار عاشورايي از جمله ترجيع‌بند محتشم دارد. او عاشورانگاري را بدون عاشوراپژوهي جايز نمي‌داند و بر روشمندي گزارشگري عاشورا تأكيد مي‌كند.

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) ـ فيروزه شريفي: «زنده باد مرگ/ مرگ سرخ که بازتعریف زندگی است/ در جایی که زندگی هست از مرگ نیز پروایی نیست/ بودن کار سنگ‌هاست/ برخیزیم و شدن را بیاموزیم ...» این پیش‌درآمدی است از «ابوالقاسم حسینجانی» بر چاپ پنجم کتاب «جغرافیای رازها» که مجموعه‌ای است از شعرهای عاشورایی او. حسينجاني در بخشي از این پیش‌درآمد از «کربلا» به عنوان «کیمیا» یاد می‌کند که راهبردی‌ترین راهکاری است که از راه آن می‌توان یکباره و هماره از شر تردید و تکرار و تقلاهای باتلاقی رهایی يافت و از گزش‌های هرگونه زندگی سیاه و سگی در امان ماند. درباره این مقدمه با او صحبت می‌کنم و پاسخ می‌دهد که من تمام توان انسان را در مدیریت و مهندسی او می‌بینم؛ یعنی اندازه داشتن و این يعني «تقدیر».
تقدیر، «اندازه‌گیری» است و اندازه‌گیری یعنی «قدر». «قدر» و «قدرت» همريشه‌اند و انسان زمانی صاحب قدرت می‌شود که کارهایش باری به هر جهت نباشد. انسانِ قادر است که می‌تواند زندگی را مدیریت کند؛ یعنی صاحب «مهارت» زندگی شده باشد. در مهارت زندگی شما قدرت آن را دارید تا مهار زندگی را به دست بگیرید و سوار بر آن باشید نه این که زندگي بر شما سوار باشد.

و اکنون بار دیگر او با ما می‌گوید درباره «حسین»؛ این که چگونه طی يك روز در مقطعی از زمان در نقطه‌ای از جغرافیا آنچنان شور و غوغایی به پا می‌شود که آثار آن از حدود 1400 سال تا هم‌اکنون باقی مانده است و می‌ماند.

به‌راستی آن حسین كه شما در آثار نثر و شعرتان مطرح مي‌كنيد، کیست؟
ـ در جریان زندگی کسانی هستند که غرق در «روزمرّگی» یا به عبارت دیگر «روزمرگی» می‌شوند و خود را در تنگنای کفر و ظلم، گم می‌کنند و هستند در مقابل، کسانی که نه‌تنها قادر به مدیریت زندگی خویش‌اند بلکه فراتر از آن، می‌توانند از پس مرگ خود هم برآیند و آن را مديريت كنند و مرگشان می‌شود دریچه‌ای برای نجات گروه اول. این گونه مرگ را می‌گویند «مرگ سرخ» یعنی «شهادت». شهیدان با مرگ خویش درها را به سوی مردمانی که می‌ترسند یا آنها که در تنگنا زندگی می‌کنند و گرفتار قبرستانهای خود شده‌اند، می‌گشاید. شهید گشاینده تازه‌ترین پنجره‌ها از محیط مسمومی است که مستکبران به وجود می‌آورند. فراسوی فضای رهایی و آزادی و آزادگی، انسان الهی است. شهادت یک تصمیم است. این مقام، موقعیت و موضعگیری حسین بن علی است. امام حسین از جنس شهادت و تصمیم است.

شهادت را معادل تصمیم به کار می‌برید. ممکن است در این باره بیشتر توضيح دهيد.
ـ شهید کسی است که از روی یک جهان‌بینی به مرحله‌ای راه پیدا می‌کند که می‌تواند پای اعتقاد خود بایستد و بمیرد. حرفی که امام حسین در زمان خود زد و گفت: «اگر دین محمد جز با کشته شدنم برپا نمی‌ماند، پس ای تیغ‌ها مرا در بر گیرید.»، نمايانگر يك تصميم برنامه‌ريزي‌شده است. من حرفم این است: فردی که تصمیم می‌گیرد و می‌تواند با تمام وجودش، با تمام دارایی‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی جانش، خانواده‌ و فرزندانش را برای باورش هزینه کند و جان بدهد، شهید است. و امام حسین(ع) در زمره این گونه تعریف است. حسین بی‌نظیر است.

در کتاب «جرأت تازگی» درباره امام حسین می‌گویید: «او، این چریک قبیله ــ قبيله عرفان ــ اینجایی نبود. پرنده بود: پرنده‌ای پارتیزان و خوش‌نشین در رهگذر خاکریزهاي خاک! ساده بود و سرباز. فقیری، بی‌نیازی، و غرق، در عالم ناز و نماز و راز و نیاز و تب و تاب و تنهایی و تهور را با هم داشت. با بچه‌های جنگ برادری می‌کرد و با یک دنیا برابري. او فرماندهی بود فرمانبر.» سوال من این است افراد دیگری هم در کنار امام حسین(ع) در جنگ حضور داشتند. آنها که جان باختند و آنها که ماندند و از جان خود کمتر از جانباختگان هزینه نکردند و شجاعت به خرج دادند. درباره آنها چگونه می‌شود گفت و چه تعریفی برای آنها دارید؟
ـ البته همراهان واقعی حسین از جنس او بودند. فراتر می‌روم: کسانی که از زمان پیغمبر (ص)، مولا علی (ع) و دیگر معصومان آنها را همراهی کردند همه از همین جنس بودند. بلال زمان پیغمبر ظاهراً بی‌سواد یا کم‌سواد بود. بعضی حروف را نمی‌توانست درست تلفظ کند اما به همان اندازه‌ای که می‌دانست و توان داشت پای آگاهی و ایمان خود هزینه کرد. عاشورا در واقع اوجگیرانه‌ترین تجربه الهی آدمی در روی زمین است. رخدادهای زیادی بر روی زمین اتفاق افتاده؛ جنگ‌های ویتنام، حرکت‌های انقلابی که در شیلی صورت گرفت یا در کوبا ... و جای جای دیگر زمین که انقلابی، ضدستم و مردمی بودند اما هیچ کدام عاشورا نبودند.

ـ چه تفاوت عمده‌ای بین عاشورا و دیگر جنگ‌هاي آزاديبخش می‌بینید؟
در عاشورا همه چیز با هم است: عشق، عقل، تدبیر، دورنگری و جوانمردی. واقعه عاشورا خیلی بیشتر از این حرفهاست. کربلا و عاشورا مثل یک کارگاه عملیاتی است. تمام حرکات انبیا را می‌شود اینجا تجربه کرد و دید. آنچه در جنگ‌های دیگر می‌بینید بیشتر تکنیک و حرکات پارتیزانی است؛ فداکاری است؛ شورش است. اما با آن چه در عاشورا اتفاق می‌افتد تفاوت عمده و اصلی دارد. در جنگ‌های پارتیزانی هر دو طرف در مقابل هم هستند و هر دو قصد جنگیدن دارند. اما در کربلا و روز عاشورا امام حسین (ع) قصد جنگیدن ندارد. او نمی‌خواهد بجنگد. او نمی‌خواهد صورت مسئله را پاک کند. او می‌خواهد مسئله را حل کند و برای حل مسئله نهایت صبوری و مهربانی را به کار می‌گیرد.

در مسیری که امام حسین به کربلا می‌رود وقتی با سپاه مقابل روبه‌رو مي‌شود و می‌بیند آنها آب ندارند و به‌ آنها آب مي‌نوشاند، سپاه مقابل را تحت تأثیر قرار می‌دهد به طوری که آنها موقع نماز جماعت به امام حسین (ع) اقتدا مي‌کنند. هرچند آنها برای جنگ با حسین (ع) آمده بودند اما شما در کدام جنگ از سوی فرمانده سپاه چنین رفتاری می‌بینید؟ روز عاشورا بعضی‌ها از سپاه مخالف جدا می‌شوند و به سمت حسین (ع) می‌آیند. امام حسین (ع) تا‌ آخرین لحظه سعی در متوجه کردن و بیدارسازي سپاه مقابل دارد که شاید دست از جنگ بردارند.

روح حرکت امام حسین (ع) در روز عاشورا، آگاهی‌سازی است نه سلحشوری. او نه برای جنگ، کشتن و خونریزی بلكه به‌عکس برای جلوگیری از آن و نجات و هدایت مردم پا به میدان می‌گذارد. به همین دلیل معتقدم که حرکت ایشان نظیر ندارد. در هیچ جنگی چنین اتفاقی نیفتاده است. مثلاً‌ در ویتنام می‌خوانید یک بمب لای قنداق یک بچه گذاشتند و به واسطه آن فلان ماشین را منهدم کردند. ولی اینجا «علی‌ اصغر» را دارید و کیفیت این دو قضیه کاملاً با هم متفاوت است. تمام ارکان سپاه حسین از بزرگ و کوچک کنار هم جمع شدند و حسین را یاری کردند تا از جنگ جلوگیری کنند، حتی «علی‌ اصغر». حسین همه چیز را از خودش آغاز می‌کند. امام حسین بارها و بارها به اطرافیانش می‌گوید که «آنها با کسی جز من کار ندارند. اگر می‌خواهید، بروید.» در کتاب «جغرافیای رازها» در این باره گفته‌ام:
در قمار غیرت همه را باید برد
اکبر و اصغر را همه را بی‌کم و کاست

به نظر شما چرا امام حسين (ع) از خود آغاز كرد؟
اين نگاه، نگاه قرآني است. تقوا يعني«مديريت هوشمندانه خويشتن». قصد حسين (ع)، عمل صالح است. عمل صالح يعني تعيين درست‌ترين كار ممكن در زمان و مكان و عملياتي كردن آن. حسين قصد دارد نظام جامعه را تغيير بدهد و اين تغيير را از خود آغاز مي‌كند. امامت هم يعني همين. امام از ديگران خرج نمي كند. امام يعني پيشتاز حتي از نظر دريافت و پذيرش مشكلات و گرفتاريها. مثلا در نامه 45 نهج‌البلاغه مي‌خوانيم كه امير مومنان به عثمان بن حُنَيف مي‌فرمايد: «آيا من بسنده كنم كه به من بگويند امیرالمؤمنین در حالی که در گرفتاری‌ها و مشکلات خلق روزگار با آنها سهیم نباشم؟» در واقعه‌ عاشورا امام حسین دقیقا کاری مطابق این خطبه انجام داده‌اند. او برای تغییر در جامعه، از خودش، برادرهایش و بچه‌هایش شروع می‌کند. البته که همه آنها از جنس خود حسین بودند و آنها نیز آماده پذیرش این شرایط.

«آیا یاری‌کننده‌ای هست تا مرا یاری کند؟» و این ندای معروف امام حسین در جریان واقعه كربلا بود. فکر می‌کنید آن حضرت چگونه یاری را طلب می‌کنند و رسالت اهل قلم در اين راستا چيست؟
ـ زندگی یک بازی است. باید این بازی را ابتدا خوب یاد گرفت و سپس بازی کرد. کسی که شطرنج می‌داند می‌تواند از «سرباز» به درستی استفاده کند و او را حتی به وزیر شدن برساند! بعد از «یادگیری» باید «یارگیری» کرد؛ یعنی آنچه را می‌دانیم به دیگران بیاموزیم. رسالت اهل قلم در آثار عاشورايي همان رسالت امام حسين (ع) در عاشوراست. امام حسین قصد تغییر و ایجاد بینش و منش جدیدی دارد. به این ترتیب در یک جمله خلاصه می‌توان گفت حسین یعنی «انتشار یک تفکر و تصمیم». او همه جا مصمم است. در هیج جای واقعه شما امام حسین را مضطرب و مردد نمی‌بینید و این ویژگی عمده ایشان است. اگر به من بگویند تمام عاشورا را در دو کلمه خلاصه کن، می‌گویم: عاشورا یعنی «آرامش و زیبایی». تجلی این آرامش «حسین» است و تجلی زیبایی آن حضرت «زینب».

منظور شما جمله معروف حضرت «زینب» است که بعد از جریان عاشورا خطاب به یزید فرمودند که من جز زیبایی نديدم؟
ـ «زینب» به نتیجه کار نگاه می‌کند، نه ظاهر حوادث. زیبایی را باید تعریف کرد. زیبایی حذف زائده‌ها و حفظ تناسب‌هاست. شما زوايد را کنار بگذارید، تناسبها را با هم بسنجید و برآیندش را حساب کنید، ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. زیبایی از نگرشی انسانی شروع می‌شود. زیبایی، از نگرش شروع می‌شود و بعد به دست و زبان و رفتارمان می‌رسد و نتیجه‌اش می‌شود خشنودی و رضایت در یک چهارچوب برنامه‌ریزی‌شده و هدفمند و نه در حاشیه‌های به دور مانده و پراکنده‌ای از متن. زیبایی، نتیجه‌ی تمرکز است. تأثیر عبور نور از یک ذره‌بین کاملاً‌ با زمانی که از یک پنجره عبور می‌کند، متفاوت است. حرکت در جریان عاشورا یک حرکت جهتمند و متمرکز است. آنهایی که در این جریان تنش داشتند کسانی بودند که تمرکز نداشتند. هرجا که مرکزیت و تمرکز نیست، دایره‌های محیطی آن هم جز سردرگمی و سرگردانی چیزی نیست. امام حسین کودتا نمی‌خواهد؛ انقلاب می‌خواهد. تا مردم را با خودتان همراه نکنید نمی‌توانید این تغییرات را ایجاد کنید. تغییرات و عوامل اثرگذار بیرونی به اتکای تغییر و تحول‌های عوامل درونی می‌توانند اثرگذار باشند.

هدف امام حسین (ع) چگونه تغییری بوده است؟ فکر می‌‌کنم بعد از واقعه عاشورا نگاه کردن و پرداختن به عصر عاشورا نیز به همان اندازه مهم و قابل گفت‌وگوست. دیدن شرایط اهل بیت بعد از واقعه؛ آنها که ماندند؛ آنها که پدران و همسران خود را از دست دادند؛ یتیمان؛ صغیران؛ زنانی که داغدار از دست رفتن همسران خود بودند و به اسارت رفتند؛ اهل بیت و تمام کسانی که در این واقعه همراهشان شدند در مقابل این همه خونریزی و فاجعه چگونه عکس‌العمل نشان دادند. مسئولیت سنگین حضرت زینب در جمع‌آوری و مراقبت از کودکان و دختران، بیوگان و همچنین مسئولیت سنگین و امانت امامت حضرت سجاد (ع) بعد از شهادت پدر و برادران که البته حسین برای ایشان تنها در مقام پدر نبود بلکه مقام ولایت نیز داشت. شما در کتاب «جرأت زندگی» درباره رشادت بازماندگان گفته‌اید:
«کبوتران حرم غم ندارند
در جغرافیای رهایی
شب‌ها ــ نیز ــ صعودی است
پیش از زینب، اسارت این همه نبود!
تنها زبونی و سرکوفت و گرفتاری و زاری و پریشانی
اما زینب که آمد
سر بر دامان او بزرگ شد، حیثیت پیدا کرد، تناور شد و به راه افتاد
شهادت را بر دوش کشید و اسارت شد، انتشار شهادت...!
شهادت طرح کربلاست و اسارت شرح آن
طرح شهادت در نبود شرح اسارت هنوز کامل نیست.
»
ـ ‌البته. عاشورا با ظهر عاشورا و شهادت حسین و یارانش تمام نمی‌شود. عاشورا آغاز است. عاشورا کارگاهی عملیاتی است و حسین با امکانات محدود خود کاری کرد برای تمام جهان. بعد از عاشورا تمام انسان‌ها مخاطب حسین شدند. حسین در عاشورا «چه باید کرد؟» را به نمایش گذاشت و «عمل صالح» را تعریف کرد. او خود درباره خود گفت: «و لکم فیَّ اسوه» («در من برای شما الگویی وجود دارد»). و کار ما بعد از عاشورا کشف حقیقت و پیام عاشوراست.

عملکرد اهل بیت بعد از واقعه عاشورا، اعلام و پيام‌رساني حقيقت آن بود. به نظر شما امروز اعلام و پیام‌رسانی این حقیقت چگونه بايد باشد؟
ـ اهل‌بیت بعد از واقعه، هرچه لازم بود گفتند و موضع‌گیری ضروری را انجام دادند. من در کتاب «جرأت تازگی» درباره حضرت «زینب» گفته‌ام كه او «پیامبر زیبایی‌ها» بود. اما زمان پویاست و ما متناسب با هر زمان‌، شان نزول جدید می‌توانیم داشته باشیم همان طور که اگر الان پیامبر بود و قرآن نازل می‌شد حتما شان نزولهای دیگری داشتیم  یا اگر امام زمان را در عصر داشتیم حتما کارهای او متناسب با زمان و روز بود. در زمان امروز باید از «چه باید کرد؟» صحبت کنیم. مثلا در نظر داشته باشیم شطرنج در زمانی حرام بود اما در زمان امام خمینی (ره) شطرنج دیگر ورزشي حرام نبود. در زمان ایشان معنا عوض شد. در مورد مسائل اقتصادی و حتی در مورد مسائل فقهی و شرعی نیز همین طور. من می‌گویم عاشورا هویت است که می‌خواهد به ما جهت‌گیری صحیح و قانونمندی را نشان بدهد تا ما بر مبنای آن حرکت كنيم و جلو برویم. مثلاً در فقه داریم كه هرکس غاصب یک زمین باشد در آن زمین نمی‌تواند نماز مقبول بخواند. آیا در زمانی که ما هستیم فقط غاصبان زمین نمی‌توانند نماز مقبول بخوانند یا غاصبان زمان و کسانی که صلاحیت کارهایی را که به عهده گرفته‌اند، ندارند نیز نماز مقبول ندارند. حضرت «زینب» و حضرت «سجاد» آن چه لازم بود مطرح کردند ولی همه مسائل همان نبود. آیا امروز در مقابل استعمار، امپریالیزم و این اصطلاحات، مکتبها و مشی‌های جدید موضع‌گیری‌های جدید نباید داشته باشیم؟ با چه میزانهایی باید آنها را حل کنیم؟

شما در بخشی از کتاب «جرأت تازگی»، در مورد حضرت زینب (س) اشاره می‌کنید كه این کبوتران، پای‌بسته خاک نیستند و دلبسته دوستی‌اند. در جریان عاشورا وقایعی که اتفاق می‌افتد و برخورد امام حسین در مقابل سپاه مقابل که به دشمنان خود آب پیشکش می‌کند، همه گویای یک مشی و روش است بر پایه و پیام صلح. آیا خود عاشورا و برخورد اهل بیت بعد از واقعه که به دور از انتقام و خونخواهی بود برای تمام زمانها یک میزان نیست؟ میزانی برپایه اخلاق، جوانمردی، گذشت، صلح و فرصت برای مخالفان و تمام انسانها؛ نه یک گروه موافق و همراه با نظریه‌های ما؟
ـ بله؛ عاشورا هم استراتژی است هم تاکتیک. استراتژی است چون راه درازمدت و کاربردی را روشن می‌سازد. تاکتیک است چون نشان می‌دهد در وضعیت موجودی که حسین در آن قرار داشت چه می‌بایست مي‌کرد و كرد. پيام اصلی عاشورا این بود: «اگر در وضعیت درست قرار نگیریم هر کاری که صورت بگيرد، نتیجه نخواهد داشت».

«وضعیت درست» یعنی چه؟
ـ یعنی عمل صالح؛ یعنی کار ریشه‌ای. فرض کنید قطار باید در ریل خاصي حرکت کند و طبق نقشه به نقطه‌اي خاص برسد. اگر قطار از ریل خود خارج شد دیگر به مقصود نمی‌رسد؛ یعنی موضوعیت قطار از دست می‌رود. اگر سمت‌گیری آن هم عوض شد باز همین طور. در قطاری که به جهنم می‌رود اگر نماز شب هم بخوانید باز به جهنم می‌رسید چون سمت‌گیری آن به سوی جهنم است. باید تشخیص داد که قطار را به کدام سمت باید برد؛ یعنی کاری که حسین کرد. هدف حسین (ع) نه جنگ بود و نه بیعت گرفتن و نه کم‌ کردن روی دشمن. هدفش تصحیح بود و نیت عمل صالح. در یک حکومت غیرمشروع هرکاری انجام بدهیم نیک نخواهد بود. به همین دلیل امام حسین (ع) حج خود را هم نیمه‌تمام گذاشت. او کارهایی کرد که روال عادی و معمولي نداشتند و به این وسیله برای مردم ایجاد سوال و چرایی می‌کرد تا فکر کنند.

در حقیقت عملکرد امام حسین (ع) به نوعی شکستن باورهای غلط و تصویرهای نادرست است؟
ـ بله؛ امام حسین (ع) دیدگاه‌ها را ویرایش می‌کند و اولویتها را تغییر می‌دهد. او به ما مي‌گويد كه باید به ریشه‌ها برگردیم و به فکر شاخه‌ها نباشیم. در خطبه دوم نهج‌البلاغه مي‌خوانيم كه حضرت علی (ع) وقتی وضعیت جامعه جاهلیت قبل از بعثت را مطرح می‌کند، می‌گوید كه خانه خدا تبدیل شده بود به خانه بتها. جامعه‌ای که نمی‌داند باید چه بگوید یک جامعه جاهلی است و امام حسین قصد داشت تا جامعه جاهلیت به سوی دانایی تغییر جهت بدهد. جامعه دانا، به مسائل و لایه‌های درونی و پنهانی می‌پردازد. در شرايطي از خود مي‌پرسد كه آیا حج، همین الان لازم است، یا نه؟ آیا الان باید تفسیر قرآن کرد یا نه؟ باید مطابق کدام نیاز ضروری جامعه حرکت و عمل کرد؟ اتمام حرفها و کلیدواژه‌های امام حسین (ع) در روز عاشورا درباره مرگ و زندگی، حق و باطل، ظلم و عدل و عزت و ذلت است. پس حرف اصلی عاشورا تصحیح و در صورت لزوم تشکیل حکومت است و این به عنوان راهبردي همیشگي، قابل اجراست.

منظور تشکیل چه نوع حکومتی است؟
حکومتی که موردنظر قرآن و خداست یعنی رعایت حقوق انسانی. از صحبت‌های امام حسین است که فرمود: «مگر نمی‌بینید کسی به حق عمل نمی‌کند و از باطل رویگردان نیست.» در جایی که خودمحوری و خودکامگی وجود دارد، جامعه، حق نیست و باطل است. در نامه‌ای که امام حسین به برادرش «محمد بن حنفيه» می‌نویسد، می‌فرماید: «من با سرکشی و ندانمکاری حرکت نکردم. من برای اصلاح جامعه جدم حرکت کردم.» امام در اين نامه دقیقاً واژه «اصلاح» را به کار می‌برد. او یا می‌تواند اصلاح کند، یا خودش حکومت تشکیل مي‌دهد. در هر حال او کنار نمی‌کشد. موضع او کاملاً شفاف و قاطع است.

عاشورا نقطه‌ای است روی زمین که انسانهای مومن و معتقد و باورمند به صورت کاربردی با تمام امکانات جمع شدند و همه حق در مقابل همه باطل قرار گرفت. عاشورا کارگاه عملیاتی و پیاده‌سازی بعثت بود. بعثت اگر حرکتی است از بالا به پایین، عاشورا جریانی است از پایین به بالا. عاشورا قصد داشت در سطح وسیع انسانی و جهانی وضعیت حکومت و مدیریت را تغییر دهد، حتی موضوع «انتظار». از نظر قرآن، انسان به دلیل روح الهی که در او دمیده شده کرامت دارد و نباید او را تحقیر کرد. انسان حاصل روح خداست. باید مسائل اقتصادی و دنیایی او حل شود تا به آرامش برسد. اگر انسان در مسائل دنیایی به تعادل نرسد به آرامش نخواهد رسید و بدون آرامش به کمالی که خداوند برای او در نظر گرفته، دست نخواهد يافت.

با توجه به پیام عاشورا در جریان واقعه و بعد از آن که همه حکایت از صلح و اصلاح و شکستن باورهای غلط جامعه دارد، چگونه مي‌توان اين پيام را انتشار داد؟
ما می‌توانیم با عاشورا برخورد مظلوم‌نمایانه کنیم یا این که آن را به عنوان یک رویکرد قاطع و مسئولیت‌پذیر ببینیم. مورد دوم باید موضوع باشد. اين همان انتظاری است که منفی نیست و روضه‌خوانی را اصل نمی‌کند. ما بايد بر اساس کارگاه‌ عملیاتی عاشورا حرکت كنيم به طوری که بتوانيم در سطح جهانی به نیازهای جهانی پاسخگو باشیم و انسان را در جایگاهی که مورد نظر قرآن است بنشانیم. مشکل این است که در محفل، منبر و كتابي به نام امام حسین (ع)، روایات و مطالب درست و غلط به صورت کشکولی و درهم مطرح شوند. عمده‌ترین وظیفه ما جداسازی روایات و مطالب درست از غلط است. ما به یک آسیب‌شناسی و جامعه‌شناسی بی‌طرفانه احتیاج داریم؛ به یک پژوهش‌ و تحقیق صحیح در این زمینه.

چگونه؟
ـ عاشورانگاري بدون عاشوراپژوهي جايز نيست. حتي نگارش‌هاي توصيفي و احساسي ما بايد مستند به اطلاعاتي برآمده از پژوهش باشد. عاشوراپژوهي را نيز بايد از آسيب‌شناسي عاشورا شروع كنيم. اول از همه نيز بايد روشن كنيم كه عاشورا چه نيست و سپس برويم به اين سمت كه عاشورا چه هست. در مرحله بعد هم نیازمند گزارشگری صادقانه، آگاهانه و تحلیلگری سیستمي هستیم. اما متاسفانه در مورد این موضوع روشی نداریم. منابع ما روشمند با موضوع عاشورا برخورد نمي‌كنند و بخشی از آنها به عاشورا به چشم یک اتفاق سیاسی مي‌نگرند. موضوع تحريفات عاشورا هم جاي خود را دارد. اين را بايد بدانيم كه تحریف عاشورا از روز عاشورا آغاز شد؛ چرا که یک طرف یزید است و یک طرف حسین و اصلاً به نفع پایگاه یزید نیست که خبرهای دقیق امام حسین و روز عاشورا به نقاط دیگر صادر شود. بعضی از کارهای ما هم در ایام محرم از نوع حركت‌هاي یزیدی است نه حسینی؛ مثل «قمه‌زنی» که «خودزنی» است.  همچنين محتواي برخی از نوحه‌ها ...

در همين باره در «کتاب جرأت تازگی» گفته‌اید که «یک تن باید باشد که نگذارد کربلا را زنده به گور کنند و زینب همان یک تن است و یکایک زینبی‌ها نیز هم! بی‌دردی بی‌معرفتی است.» و در ادامه از حضرت «زینب» به عنوان «خواهر کربلا»، «خواهر خون» و «ام المصائب» یاد کرده و گفته‌ايد او از اهل درد و غیرت و خون، سخن سر می‌داد. او از بی‌مرگی و ماندگاری و پایداری می‌گفت و او زیبایي زندگی را تبیین می‌کرد.
در دارالاماره کوفه وقتی که زینب نظریه زیبا‌شناختی و خوش‌بینی و زیبانگری‌اش را بر زبان می‌آورد هیچ قدرتی را یارای آن نبود که از تحیر تاریخ جلوگیری کند و همین بیانيه کوتاه او در کلامی کوچک برای تغییر حال و هوای همه زمان و زمین کافی بود که می‌گفت: ما رأیت الا جمیلا. تمام این روایت حکایت و نشان از آن دارد که حسین و اهل او همه در عین متانت وارد جبهه شدند و در عین وقار با سپاه مخالف برخورد کردند. به نظر شما از اين ويژگي چه درسي براي بزرگداشت این ایام با روشهای مناسب‌تر و در خور شان آن مي‌توان گرفت؟

ـ همین طور است. امام حسین می‌گوید کاری نکنید که به عذرخواهی احتیاج پیدا کنید. انسان باید عزت داشته باشد. رهبری که چنین دیدگاه و اندیشه‌ای دارد چگونه با ذلت قدم به میدان می‌گذارد؟ ما اغلب در تعریف قضیه دچار اشتباه شده‌ایم. ما راه انحرافی را در پیش گرفته‌ایم. در ایام عاشورا می‌بینیم افراد وقتی به هم می‌رسند می‌گویند عزاداری شما قبول. چرا؟ یعنی چه؟ حرف من این است که آیا امام حسین می‌خواست عزاداری تولید کند یا بیداری؟ در صحبتهای ایشان اگر بگردیم آیا به چنين موضوعی برخورد مي‌كنيم و می‌رسیم یا نه؟ در صحبتهای ایشان صحبت از اصلاح و اصلاحگری است؛ کارایی است؛ حق و باطل؛ «زندگی چیست؟» و «مرگ چیست؟» را می‌بینید. در صحبتهای ایشان چالاکی است؛ پویایی است. در كنار اين، بسياري از مطالبی که در سخنرانیهای ایام محرم ذکر می‌شود جنبه درام و تراژدی دارد. باید بررسی شود این گفته‌ها چه قدر اصالت دارند؟ مخالفان ما در دنیا شاید خيلي هم دلشان بخواهد كه ما «قمه‌زنی» کنیم تا بتوانند بگویند: آنها که به خودشان رحم نمی‌كنند چطور با ما مهربان می‌شوند؟! آنها که خودزنی می‌کنند آیا دیگرزنی نمی‌کنند؟

يعني فکر می‌کنید این شیوه‌ها در نهایت کارکردی علیه خودمان و به نفع دشمن دارد؟
ـ بله؛ ما با این شیوه‌ها به آنها دلیل می‌دهیم تا بگویند این هم مستند ریشه تروریسم. مطالبی که درباره عزاداری گفته يا نوشته می‌شود معمولاً نقل قول هستند از امام «محمد باقر (ع)»، امام «جعفر صادق (ع)» و «امام رضا (ع)» که باید سند آنها بررسی شود. حالا عرض من این است که حتی اگر در زمان آن امامان عزاداری می‌شده،شرایط این‌چنین ایجاب می‌کرده است چون برای اطلاع‌رسانی و پیام‌دهی، شيوه و راه‌حل دیگری جز این نبوده است. مثلاً در زمان شاه وقتی تختی کشته شد، گفتند سردر تمام خانه‌ها پرچم سیاه بزنند. این یک حرکت انقلابی بود اما در زمان حاضر این کار معنی ندارد.

يعني معتقدید كه در گذشته، به دلیل محدودیت‌های موجود از سوی حکومتها، عزاداری و سیاه‌پوش کردن روشی بوده است برای اطلاع‌رسانی و انتشار خبر؛ اما در شرایط موجود نیازی به آن نیست؟
ـ بله. به همین دلیل به جای عزاداری و سیاه‌پوش کردن بهتر است تحلیل و روشنگری کنیم. باید ببینیم از دل عاشورا چه پیامی در حال عرضه است. جنگ‌طلبی یا صلح‌طلبی؟ امام حسین صلح‌طلب است؛ جنگ‌خواه نیست. اصلاحگر است. او آغازگر جنگ نبود. حالا ما با شیوه‌‌های نادرست عزاداری موقعیتی می‌دهیم تا علیه ما استفاده کنند. متاسفانه اکثر مطالب‌ تولیدی ما از شعر و نثر، نیت دوستی با عاشورا ندارند و اکثر اینها باید بازنگری شوند. حتی در مورد شعرهای معروفی که به صورت کتیبه استفاده شده و اخیرا هم در بین برخي شاعران مطرح، چهارده بند و پانزده بند عاشورایی رسم شده است، که از شیوه ترکیب‌بند «محتشم» استفاده کرده‌اند. محتوای این اشعار نیازمند نقد و بررسی است تا مشخص شود تا چه اندازه مقبول و مطابق قرآن و نحوه نگرش پيامبر (ص) هستند. مثلاً، متأسفانه یکی از شعرای مطرح زمان پیش از انقلاب که با زمینه قرار دادن عاشورا برترین شعرهای انقلابی و انسانی را می‌گفت اکنون روش «محتشم» را در پیش گرفته است.

مگر شعر «محتشم» چه مشكلي دارد؟
ـ اشعار محتشم مرثيه‌خوانی هستند و فرافکنی، و شاعر در اغلب آنها مسئولیت نظام منحط اجتماعی را به گردن چرخ فلک می‌اندازد؛ مثل:
ـ ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای.
یا:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

درست مثل این که واقعه عاشورا برای «نوحه‌خوانی»، «عزا» و «ماتم» اتفاق افتاده و هیچ حرکت و هدفی آنجا نبوده است. چه خوب است براي یک بار هم که شده محتوای این اشعار نقد شوند.

از «ابوالقاسم حسینجانی» شاعر، نویسنده و پژوهشگر دینی معاصر حدود 30 اثر به چاپ رسيده است كه حسين (ع)، شهادت و مفاهيم عاشورايي در آنها شاخص‌اند. از اين ميان برخي به طور اختصاصي به اين مفاهيم مي‌پردازند؛ مانند: «اگر شهادت نبود»، «حسين احياگر آدم»، «فراسوي خيال خاكيان»، «جغرافياي رازها» (مجموعه شعر عاشورايي) و ... اين اثر آخر: «جرأت تازگي». عشق او به علي(ع)، حسين(ع)، نهج‌البلاغه، قرآن، عاشورا و ديگر آموزه‌هاي ديني در اين آثار موج مي‌زند. اما اين عشق نه تنها مانعی برای اندیشیدن و تفکر در او نشده، بلکه از تلفیق این دو آثاري بديع پديد آمده است که تاثیر آن را در بین قشرهای مختلف جامعه می‌توان دید. شعر «خونخواهی آب» از سروده‌های معروف «ابوالقاسم حسینجانی» در سال 1370 است که با آهنگسازی «ميرزمانی» و صدای «آهنگران» بر شور و شوق احوال عاشقان حسینی در ایام محرم مي‌افزايد. این شعر در مجموعه شعر عاشورایی حسينجاني با عنوان «جغرافیای رازها» در 5 نوبت از سوي انتشارات «هزاره ققنوس» به چاپ رسیده است:

جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم

ایستاده‌ست به تفسیر قيامت زینب
آن سوی واقعه پیداست بیا تا برویم

خاک در خون خدا می‌شکفد؛ می‌بالد
آسمان غرق تماشاست بیا تا برویم

تیغ در معرکه می‌افتد و برمی‌خیزید
رقض شمشیر چه زیباست بیا تا برویم

از سراشیبی تردید اگر برگردیم
عرش زیر قدم ماست بیا تا برویم

حسینجانی این شعر را یک بیانیه می‌داند برای انتقال پیام عاشورا به اسلام و جهانیان. واژه‌ها برای انتقال این پیام حضور نمادین دارند. «جاده» نماد «زمینه» و «اسب» نماد «حرکت» است؛ نماد ابزار و تمام چیزهایی که می‌توانیم برای آن چه منظور امام حسین (ع) است و در جریان عاشورا به کار آمده است، به کار بگیریم و پیش برویم. حسینجانی در این شعر قصد دارد بگوید در این مسیر باید جمعی حرکت کرد؛ فردی و تنها نمی‌شود. فعل او مرتب خطاب به جمع است با تکرار «بیا تا برویم». در پایان مصراع دوم هر بیت او تأکید می‌کند که باید نیروهایمان را با هم جمع کنیم و حركت كنيم.

دست عباس به خونخواهی آب آمده است
آتش معرکه بر پاست بیا تا برویم

کاش ای کاش که دنیای عطش می‌فهمید
آب، مهریه زهراست بیا تا برویم

چیزی از راه نمانده‌ست؛ چرا برگردیم
آخر راه همین جاست بیا تا برویم

فرصتی باشد اگر باز در این آمد و رفت
تا همین امشب و فرداست بیا تا برویم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها