دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۷
ثقه‌الاسلام: راضی‌ام مرا در سیبری به شکستن سنگ چخماق وادار كنند اما بیرق روس در این مملکت نباشد

سيدهادي خسروشاهي در كتاب «ثقة الاسلام؛ شهيد نامدار عاشورا» می‌نویسد: «ثقه‌الاسلام علاوه بر مبارزه با نیروهای اشغالگر و تدریس و تبلیغ، به تألیف آثار گرانسنگی پرداخت که هر کدام به نوبه خود دارای ارزش تاریخی خاصی است. از آن جمله کتاب «مرآت الکتب» است که در کتابشناسی شیعه در ردیف «کشف الظنون» حاجی خلیفه قرار دارد.»

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- میرزا علی ثقه‌الاسلام تحصیلات خود را در تبریز و سپس در کربلا و نجف انجام داد. پس از آن به تبریز بازگشت. زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه را می‌دانست و نشریات عربی را می‌خواند و در سخنرانی‌های خود مردم را از اوضاع دنیای جدید با خبر می‌ساخت. با امیرنظام گروسی و مهدی‌قلی هدایت و ادیب‌الممالک فراهانی معاشرت و گفت‌وگو می‌کرد. طبع شعر داشت و در کتابخانه خود مجلس شعرخوانی بر‌گزار می‌کرد. وی میرزا علی آقا تبریزی نام داشت که بعدها به ثقه‌الاسلام ملقب شد.

ثقه‌الاسلام از نظریه‌پردازان برجسته مشروطیت است 

ثقه‌الاسلام پس از آن‌که علوم مقدماتی فارسی و عربی را آموخت، ازدواج کرد و به سال 1300.ق با همسر خود به عتبات عالیات رهسپار شد و در حوزه درس شیخ محمد‌حسین فاضل اردکانی و شیخ زین‌العابدین مازندرانی به تکمیل معارف اسلامی پرداخت تا به مقام اجتهاد نایل شد و پس از هشت سال، در سال 1308 ق به تبریز بازگشت. عبدالهادی حائری در کتاب «تشیع و مشروطیت» درباره روشنفکر بودن وی می‌نویسد: «ثقه‌‌الاسلام چون در اثر مطالعه روزنامه‌های مهم عربی، اطلاعاتی از نظامات جدید اجتماعی به هم رسانیده و روحانی روشنفکری بود، در مساجد تبریز بر منبر می‌رفت و با نطق و موعظه، در هدایت افکار می‌کوشید.» در ماه رمضان 1319 ق. میرزا یوسف ثقه‌الاسلام درگذشت و از طرف مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد (محمد‌علی میرزا) لقب ثقة‌‌الاسلام به میرزا‌علی آقا داده شد و وی بر مسند حکومت روحانی نشست و ریاست فرقه شیخیه را در تبریز عهده‌دار شد.

ثقه‌الاسلام پس از آغاز مشروطه‌خواهی، در صف حامیان آن درآمد. وی مردم را به آثار حیاتبخش حکومت ملی آشنا می‌کرد و اساس حکومت مشروطه را با فلسفه و مفهوم حکومت در اسلام تطبیق می‌داد و در همان حال، مردم را از تندروی و افراط بر حذر داشته و پیوسته مجاهدان آذربایجان را به ‌آرامش و ملایمت دعوت می‌کرد.
 
سيدهادي خسروشاهي در كتاب «ثقة الاسلام؛ شهيد نامدار عاشورا» درباره وي آورده است: «در واقع باید گفت ثقه‌الاسلام از جمله نظریه‌پردازان برجسته مشروطیت است که نظریات و افکار عالمانه او در میان صاحب نظران عصر مشروطه نمونه و قرینی ندارد. از جمله زمانی که مشروطه‌خواهان افراطی خواهان تقلید کورکورانه از غرب و نشر اندیشه لائیک بودند، وی به بومی‌سازی نظریه‌پردازی مشروطه پرداخت.» 

ثقه‌الاسلام با حضور قوای روسیه در ایران مخالف بود

در دوران استبداد صغیر محمد‌علیشاهی، عین‌الدوله به عنوان والی آذربایجان به تبریز رفت اما در مواجهه با آزادیخواهان تبریز، مجبور شد به باسمنج (روستای بزرگی در نزدیکی تبریز) بازگردد. او تبریز را در محاصره گرفت و در نتیجه شهر دچار قحطی شد. جنگ‌های خونین میان قوای دولتی و آزادیخواهان تبریز روی داد. در یکی از این نبردها، «باسکرویل» معلم آمریکایی مقیم تبریز که به آزادیخواهان پیوسته بود، کشته شد. عاقبت، دو کنسول روسیه و انگلستان، به بهانه حفظ جان اتباع خارجی و نیز رفع محاصره و قحطی، متفق شدند تا ارتش روس به سوی تبریز حرکت کند. آنها ادعا می‌کردند ورود ارتش تزاری برای اعاده امنیت و تأمین آسایش اهالی بوده و پس از انجام این وظیفه، به روسیه مراجعت خواهد کرد. 

اما ثقه‌‌الاسلام باحضور و تسلط بیگانگان در خاک کشور مخالف بود به طوری که ابراهیم صفایی در کتاب «اسناد سیاسی دوران قاجاریه» درباره مخالفت این روحانی طرفدار مشروطه آورده است: «ثقه‌‌الاسلام با ابراز نگرانی از این حوادث، شدیدا با حضور قوای روسیه در ایران مخالف بود؛ چنان‌که می‌گفت: «راضی هستم مرا در سیبری به شکستن سنگ چخماق وادار نمایند، اما بیرق روس در این مملکت نباشد.» وی با اقدام به تماس‌های مکرر با عین‌الدوله، تلگراف‌های مفصلی به محمد‌علی‌شاه مخابره و نزدیکی خطر را گوشزد کرد و افتتاح مجلس و اعاده رژیم مشروطه را خواستار شد. شاه سعدالدوله (رئیس‌الوزرا) را مأمور مذاکره با وزاری مختار روسیه و انگلستان کرد تا از ورود قشون روس به تبریز جلوگیری شود و نیز از انجمن آذربایجان درخواست کرد راه را برای ورود عین‌‌الدوله به شهر باز کنند تا امنیت برقرار شود. اما نه سفارت روس و انگلیس و نه انجمن، هیچ کدام به پیشنهاد شاه روی موافق نشان ندادند و در نتیجه راه ورود سپاه روس به شهر تبریز گشوده شد.

تلگراف‌هاي ثقه‌الاسلام به امپراتور روس

سیروس برادران شکوهی، درباره حمله نیروهای روس به آذربایجان در کتاب «یادداشت‌های میرزا اسدالله ضمیری (ملازم خاص ثقة ‌الاسلام» می‌گوید: «قشون چندهزار نفری روسیه در سال 1327 ق وارد آذربایجان شده، تبریز را اشغال نمودند و ژنرال استارسلسکی (فرمانده ارتش روس) طی انتشار اعلامیه‌ای، از مجاهدان خواست فورا اسلحه را به زمین گذارند. سپاهیان روس سنگرهای داخلی شهر را تخریب می‌کردند و «باغشمال» را مرکز ستاد خود قرار داده بودند. ستارخان و باقرخان و گروهی دیگر از مجاهدان، به شهبندرخانه عثمانی پناهنده شدند.»


مبارزه ثقة‌‌الاسلام با روس‌ها به روایت کسروی

سربازان تزار (که ‌آذربایجان را منطقه نفوذ روسیه می‌دانستند) در تبریز شروع به آزار و اذیت مردم کردند، به نوامیس مردم دست‌درازی کرده و حتی از کشتن زن و بچه دریغ نمی‌کردند. در كتاب «تاریخ هجده ساله آذربایجان» اثر احمد كسروي درباره وحشيگري‌ها روس‌ها و اقدامات ثقه‌الاسلام مي‌خوانيم: «عاقبت کاسه صبر مردم لبریز گردیده، ثقة‌‌الاسلام در برابر این ددمنشی‌ها، به کنسول روسیه شدیدا اعتراض كرد اما کنسول، ترتیب اثری به اعتراض وی نداد. در مقابل، امیر حشمت (مسئول نظمیه شهر) از ثقة‌‌الاسلام اجازه و فتوای شرعی مبنی بر مقابله با قوای متجاوز روس گرفته، به کمک قوای خود و مجاهدین به مقابله برخاست. از صبح اول محرم 1329 ق سربازان روس با مقاومت شدید روبرو شدند و در نتیجه، جمعی از روس‌ها کشته و مجروح گشتند. هزار نفر از مجاهدین در ارک (محل مصلای کنونی) موضع گرفته و در مقابل چهار هزار قشون روسی مجهز به توپ ایستادگی می‌کردند. این زد و خورد چهار روز طول کشید و روس‌ها با بر جای گذاشتن هشتصد و پنجاه نفر کشته، از شهر بیرون رانده شدند. البته از جانب مجاهدین نیز افراد زیادی کشته و زخمی شده بودند.»

ثقة‌‌الاسلام برای جلوگیری از قتل نفوس و ایجاد امنیت، به تلاش برخاسته و چندبار با کنسول روس و انگلیس مذاکره کرد. قرار بر این شد که مجاهدین اسلحه را بر زمین گذارند یا از شهر بیرون روند. درباره عكس‌العمل روحاني مشروطه‌خواه تبريز در برابر هجوم قشون روس بنا به روايت كتاب «تاریخ هجده ساله آذربایجان» آمده است: «چون این شروط اجرا شد، روس‌ها با اقدام به نیرنگ، قوای تازه‌نفسی را که در راه داشتند، وارد شهر کرده و شهر را به توپ بستند! ثقة‌‌الاسلام به دیدار کنسول روس شتافت اما کنسول با وی با خشونت و بی‌اعتنایی برخورد نمود. وقتی ثقة‌‌الاسلام بازگشت، به مردم گفت روس‌ها خیال کشتار در شهر دارند. بهتر است شبانه شهر را ترک کرده و خود را به جای امنی برسانید. مردم گفتند: شما خودتان چه خواهید کرد؟ جواب داد: «من کار خود را به خدا باز می‌گذارم.»



چرا آقا میرفتاح در تبریز به بدی یاد می‌شود؟

ابراهيم صفايي در كتاب «رهبران مشروطه»‌ درباره اصرار مردم به ثقه‌الاسلام درباره پناهنده شدن به سفارت عثماني مي‌نويسد: «در روز هفتم محرم، ثقة‌‌الاسلام توسط یکی از نزدیکان اطلاع یافت که روس‌ها درصدد دستگیری او هستند. از آن مرحوم خواسته شد براي حفظ جان، به شهبندر خانه عثمانی پناهنده شود. اما وی با امتناع از پذیرش این پیشنهاد گفت: «هنگامی که در زمان شکست عباس‌میرزا، آقا میرفتاح جلو افتاده، شهر تبریز را به دست روس سپرد [تا قتل و خونریزی نشود]، از آن زمان صد سال می‌گذرد و همیشه آقا میرفتاح به بدی یاد می‌شود. شما چگونه خرسندی می‌دهید که در این آخر زندگی، ‌از ترس مرگ خود را به پناهگاهی کشم و دیگران را در دست دشمن گذارم.»
 
عصر روز نهم محرم، ثقة‌‌الاسلام به خانه یکی از دوستانش می‌رفت که معاون کنسولگری روس سوار بر درشکه کنسولگری جلو او ایستاده و برای شرکت در جلسه کنسولگری که قرار بود راجع به امنیت شهر در آن گفت‌وگو شود، از ثقة‌‌الاسلام دعوت كرد كه در این جلسه شرکت کند. کنسول روس در برخورد با ثقة‌‌الاسلام خشمگینانه او را به تحریک مجاهدین علیه روس‌ها متهم کرد اما ثقة‌‌الاسلام تقصیر را متوجه روس‌ها ساخت. میللر (کنسول روس) ورقه‌ای را به ثقة‌‌الاسلام نشان داده، تکلیف كرد که برای نجات جان خود زیر آن را امضا كند.

در خاطرات سید ‌علی محمد‌ دولت‌آبادی درباره مفاد نامه‌اي كه كنسول روس به ثقه‌الاسلام نشان داد مي‌خوانيم: «نخست مجاهدان تبریز به روی ارتش تزاری اسلحه گشوده، جنگ آغاز کردند و روس‌ها برای حفظ جان اتباع خود ناچار به جنگ و تصرف تبریز گشتند!» مقصود میللر این بود که مجوزی برای اقدامات نظامی و تصرف آذربایجان تحصیل کند. در كتاب «رهبران مشروطه» درباره پاسخ وي به كنسول روس آمده است: «اما مرحوم ثقة‌‌الاسلام با امتناع از این خواسته او، گفت: «این شهادت، خلاف واقع است و مسلمان شهادت خلاف واقع نمی‌دهد.»

پس از گفت‌وگوهایی، میللر راضی شد ثقة‌‌الاسلام گواهی کند که «تا وقتی دولت ایران قادر به حفظ امنیت آذربایجان نیست، توقف ارتش تزاری در تبریز ضرورت دارد.» اما باز هم ثقة‌‌الاسلام با امتناع از امضاء، جواب داد: «شما آذربایجان را تخلیه کنید، من قول می‌دهم امنیت کامل در این‌جا برقرار شود.»

منصور حلاج روز عاشورا بر سر دار روس‌ها رفت

میللر عصبانی شده، دستور داد ثقة‌‌الاسلام را زندانی کنند. روز بعد (روز عاشورا) او را به دادگاه نظامی (که چند افسر روس قاضی آن بودند) برده و از او خواستند یکی از دو نوشته‌ای‌ را که کنسول گفته بود، امضا کند و از اعدام نجات یابد. اما ثقة‌‌الاسلام همچنان امتناع می‌كرد. اتهام آن روحانی وارسته، تحریک مردم بر ضد قشون تزاری و فتوای جهادی بود که برای امیر حشمت نوشته بود. ثقة‌‌الاسلام دادگاه را صالح ندید و از دادن هرگونه پاسخ به سؤالات آنان خودداری کرد. عاقبت، حکم اعدامش صادر شد. احمد كسروي در كتاب «تاریخ هجده ساله آذربایجان» مي‌نويسد: «البته او خود، از همان آغاز مبارزه با روس‌ها، در نوشته‌ای به مشکوة‌الملک، این حکم را پیش‌بینی کرده بود. منصور دار عشقم و دانم که عاقبت/ بر پای دار می‌کشد این پایداریم »

در حالي كه روز دهم محرم، مردم گرفتار و وحشتزده تبریز، روی ایمان و علایق مذهبی مشغول انجام مراسم عزاداری حضرت سید‌الشهداء (ع) بودند اول صبح، در سربازخانه چوبه‌دار دسته‌جمعی برپا شد و بعد‌از ظهر آن روز خونین 9 نفر دستگیرشدگان را از باغشمال به سربازخانه آوردند تا به دار کشیدن آنها، صدای آزادیخواهی مردم تبریز را خاموش کند. ابراهيم صفايي در توصيف احوال و روحيه مشروطه خواه تبريز آورده است: «مرحوم ثقة‌‌الاسلام دیگر یاران را دلداری می‌داد و می‌گفت: «رنج ما دو دقیقه بیش نیست، پس از آن به یکبار خوش و آسوده خواهیم بود. ما را چه بهتر که در چنین روزی به دست دشمنان دین کشته شویم.» 

ثقة‌‌الاسلام مشغول نماز شد. چون نماز خود را به اتمام رساند، با پای خویش بالای چهارپایه رفت. دژخیمان طناب را به گردنش انداختند و بالا کشیدند. پس از چند لحظه، زندگی پر افتخار آن عالم جلیل‌‌القدر و روحانی آزاده خاتمه پذیرفت و چنین بود که برگ خونین دیگری بر تاریخ ایثارگری‌های آذربایجان افزوده شد. اما چند سال نگذشت که آه‌سوزان و خون به ناحق ریخته شده مظلومان، سراسر روسیه را آتش زد و آن آتش، حتی خانواده تزار را سوزاند و امپراتوری بزرگ روسیه را درنوردید.

سيدهادي خسروشاهي در توصيف شخصيت سياسي ميرزا علي آقا و نقش وي در پش‌بردن مبارزات مشروطه خواهان تبريز در كتاب «ثقة الاسلام؛ شهيد نامدار عاشورا» آورده است: «مبارزات بی‌امان ثقه الاسلام در ایجاد وحدت بین روحانیت و نیروهای هوادار نهضت عدالت‌خواهی مشروطیت باعث شده بود که همه نیروها و علما احترام خاصی برای وی قائل شوند و او نیز در عمل فرقی بین علمای اخباری و اصولی قائل نبود و روابط صمیمانه و مخلصانه‌ای با همه بزرگان و علمای معروف تبریز داشت. ثقه‌الاسلام علاوه بر تشکیل مجالس تبلیغی و اداره مبارزات ضد استبدادی، مبارزه با نیروهای اشغالگر و تدریس و تبلیغ، به تألیف آثار گرانسنگی نیز پرداخت که هر کدام به نوبه خود دارای ارزش تاریخی خاصی است. از آن جمله کتاب «مرآت الکتب» است که در کتابشناسی شیعه در ردیف «کشف الظنون» حاجی خلیفه قرار دارد.»

تاليفات ثقة‌‌الاسلام
- مرآةالکتاب در اسامی مولفات شیعه است.
- نامه‌های تبریز
- ایضاح‌الانباء
- بث‌الشکوی (ترجمه بخشی از تاریخ یمینی)
- مجموعه تلگرافات
- تاریخ امکنه شریف
- بالون ملت ایران به کجا می‌رود؟ (رساله)
- ترقی مملکتی به مال است و تحصیل مال با علم (رساله)
- اصول سیاست اسلامیه
- مجمل حوادث یومیه مشروطه
- لالان (رساله)
- نامه‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها