یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۲۱
مورخین درباره حضرت ام البنین(س) چه نوشته اند؟/  پاسخ شهید مطهری در مجموعه آثار

گلچینی از تحقیقات استاد شهید مرتضی مطهری را به نقل از جلد 17 «مجموعه آثار» درباره حضرت ام البنین به مناسبت سالروز وفات ایشان انتخاب کرده ایم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) - استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «مجموعه آثار»، جلد 17، درباره حضرت ام البنین نوشته است:

«... جناب ام البنین ،همسر علی علیه السلام، چهار پسر از علی دارد. مورخین نوشته اند علی علیه السلام مخصوصا به برادرش عقیل توصیه می کند که زنی برای من انتخاب کن که «ولدتها الفحولة »از شجاعان زاده شده باشد،از شجاعان ارث برده باشد«لتلد لی ولدا شجاعا»می خواهم از او فرزند شجاع به دنیا بیاید.(البته در متن تاریخ ندارد که علی علیه السلام گفته باشد هدف و منظور من چیست،اما آنها که به روشن بینی علی معترف و مؤمن اند می گویند علی آن آخر کار را پیش بینی می کرد.) عقیل،ام البنین را انتخاب می کند.به آقا عرض می کند که این زن از نوع همان زنی است که تو می‌خواهی.چهار پسر که ارشدشان وجود مقدس ابا الفضل العباس است،از این زن به دنیا می‌آیند،هر چهار پسر در کربلا در رکاب ابا عبد الله حرکت می‌کنند و شهید می‌شوند. وقتی که نوبت بنی هاشم رسید،ابا الفضل که برادر ارشد بود به برادرانش گفت:برادرانم!من دلم می‌خواهد شما قبل از من به میدان بروید،چون می خواهم اجر شهادت برادر را ادراک کرده باشم.گفتند:هر چه تو امر کنی.هر سه نفر شهید شدند،بعد ابا الفضل قیام کرد.

این زن بزرگوار(ام البنین )که تا آن وقت زنده بود ولی در کربلا نبود، شهادت چهار پسر رشید خود را درک کرد و در سوگ آنها نشست.در مدینه برایش خبر آمد که چهار پسر تو در خدمت حسین بن علی علیه السلام شهید شدند.برای این پسرها ندبه و گریه می کرد.گاهی سر راه عراق و گاهی در بقیع می نشست و ندبه های جانسوزی می کرد. زنها هم دور او جمع می شدند.مروان حکم که حاکم مدینه بود،با آن همه دشمنی و قساوت گاهی به آنجا می آمد و می ایستاد و می‌گریست.از جمله ندبه‌هایش این است:

لا تدعونی ویک ام البنین /تذکرینی بلیوث العرین/کانت بنون لی ادعی بهم/و الیوم اصبحت و لا من بنین
ای زنان!من از شما یک تقاضا دارم و آن این است که بعد از این مرا با لقب ام البنین نخوانید(چون ام البنین یعنی مادر پسران،مادر شیر پسران)،دیگر مرا به این اسم نخوانید.وقتی شما مرا به این اسم می‌خوانید،به یاد فرزندان شجاعم می افتم و دلم آتش می گیرد.زمانی من ام البنین بودم ولی اکنون ام البنین و مادر پسران نیستم.

مرثیه ای دارد راجع به خصوص ابا الفضل العباس:

یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد/و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد/انبئت ان ابنی اصیب براسه مقطوع ید/ ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد/لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد

می گوید:ای چشمی که در کربلا بودی و آن منظره ای که عباس من،شیر بچه من،حمله می کرد می دیدی و دیده ای!ای مردمی که آنجا حاضر بوده اید!برای من داستانی نقل کرده اند، نمی دانم این داستان راست است یا نه.یک خبر خیلی جانگداز به من داده اند، نمی دانم راست است یا نه.به من گفته اند که اولا دست‌های پسرت بریده شد،بعد در حالی که فرزند تو دست در بدن نداشت یک مرد لعین ناکس آمد و عمودی آهنین بر فرق او زد. وای بر من که می گویند بر سر شیر بچه ام عمود آهنین فرود آمد.بعد می گوید:عباس جانم!فرزند عزیزم!من خودم می دانم که اگر دست در بدن داشتی هیچ کس جرات نزدیک شدن به تو را نمی کرد....»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها