خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) : بهتازگی انتشارات علمی و فرهنگی کتاب «درباره خدا» اثر مایکل پارمر را با برگردان نعیمه پورمحمدی منتشر کرده است. اين كتاب در نشست هفتگی شهر كتاب 20 آبان با حضور مصطفی ملکیان و نعیمه پورمحمدی مترجم اثر نقد و بررسی شد. مايكل پارمر سالیان بسیار مدیر گروه دین و فلسفه در مرکز زبان منچستر بوده است و دست توانایی در نگارش آثار آموزشی دارد. این کتاب مجموعهای از سخنرانیهای او در دانشگاه بریستل در دوره مقدماتی فلسفه دین بوده است.
مصطفی ملکیان در ابتدای این مراسم با بیان این که تاکنون به زبان انگلیسی و با روش فلسفی تحلیلی در حوزه دین کتابی به این درجه نوشته نشده است، گفت: خانم پورمحمدی واقعاً حسن انتخاب و حسن سلیقه نشان داده و این کتاب را برای ترجمه انتخاب کرده است. ترجمه ایشان دقیق و پاکیزه و علاوه بر این وفادار به متن است. زبان فارسی ترجمه هم پخته و بدون اعوجاج است.
وی با اشاره به ادلهای که درباره اثبات وجود خدا آمده است، افزود: من در بحث خودم به ادلهای اشاره خواهم کرد که صورتی بهتر از صورتی دارد که در کتابهای فلسفه تحلیلی دین ارائه شده است. به نظر میآید در این بحث، همان مواد خامی که در کتاب فلسفه دین درباره اثبات خدا آمده در یک ساختار جدیدتر ارائه میشود. البته ساختمان ادلهای که من درباره اثبات وجود خدا بیان میکنم به لحاظ ریخت و ساخت کتاب «درباره خدا» و نه به لحاظ محتوا، تفاوتها و اختلافهایی با آن دارد.
وی ادامه داد: در ادامه سخنانم به چند خطای مایکل پارمر در این کتاب اشاره میکنم. به طور مثال او در بخشی از این کتاب دو مبحث جدا از یکدیگر را با یکدیگر خلط کرده است در حالی که این دو مبحث باید مستقل از یکدیگر بیان شوند.
وی با اشاره به این که در طول تاریخ بشری همه دلایلی که فیلسوفان و عرفا آن را بیان کردهاند در 5 مبحث قابل ارائه است، گفت: البته باید در نظر داشت که انسان نیز ساحتهای 5 گانه وجودی شامل ساحت باورها، احساسات، عواطف و هیجانات، خواستهها و گفتار و کردار دارد و هریک از مباحث 5گانه درباره اثبات وجود خدا به یکی از این ساحتهای 5گانه وجودی انسان برمیگردد.
این استاد فلسفه با اشاره به عقیده به وجود داشتن خدا به عنوان نخستین دسته از ادله برای اثبات وجود خدا گفت: این ادله بدین معنی است که خدا یا خدایان خاصی وجود دارند. ادله دوم مربوط به ایمان به خداست و هیچ ربطی به عقیده به وجود خدا ندارد. در حالی که نویسنده کتاب «درباره خدا» بین عقیده به خدا و ایمان به خدا خلط کرده است. باید در نظر داشته باشیم که عقیده به خدا به ساحت باورهای انسان برمیگردد، اما ایمان به خدا به ساحت احساسات و هیجانات انسانی برمیگردد. ایمان به خدا همان عاطفه و احساسی است که من به خدا دارم و البته در کنار آن، عشق به خدا و امید به خدا هم مطرح میشود.
ملکیان، پرستش و عبودیت خداوند را به عنوان سومین دسته از ادله اثبات وجود خدا نام برد و افزود: این ادله به ساحت خواستههای وجودی ما برمیگردد. دعا و مناجات با خدا چهارمین دسته از ادله است و البته باید در نظر داشت که بین دعا و مناجات تفاوت وجود دارد. در هر صورت دعا و مناجات به ساحت گفتاری انسان برمیگردند. اما ساحت پنجم عبادات است و به ساحت کردار برمیگردند. همه این پنج دلیل باید برایشان دلیلی وجود داشته باشد تا انسان به یکی از آنها استناد کند و اگر هر یک از این دلایل 5 گانه مبتنی بر یک علت محکم نباشد، فرد نمیتواند نسبت به آن باور داشته باشد.
به گفته این فیلسوف، کتاب «درباره خدا» از 5 دسته ادله اثبات وجود خداوند به نخستین دلیل که همان عقیده به وجود خداست میپردازد و کاری به دلایل 4گانه دیگر ندارد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به یافتههای بشری درباره عقیده به خدا گفت: برخی معتقدند اصل عقیده به خدا نیازمند به اثبات نیست، بدین معنی که دلیلی برای عقیده به خدا وجود ندارد و بر این اساس معتقدند هر انسانی در هر مکان و زمان یا تمدن و فرهنگی، آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته معتقد به وجود خداست. پس هیچ کس برای اثبات وجود خدا نیاز به دلیل ندارد. این گروه به فطری بودن عقیده به خدا قائل اند.
وی اضافه کرد: اما دسته دوم معتقدند که همه انسانها برای عقیده به وجود خداوند نیازمند دلیل و اثبات هستند و اگر دلیلی برای عقیده خود نداشته باشند اعتقاد به وجود خداوند گزاف خواهد بود. این گروه، خود به دو بخش تقسیم میشوند. برخی برای اثبات وجود خداوند دلایل تجربی و برخی دیگر دلایل عقلی میآورند.
این پژوهشگر فلسفه اخلاق با بیان این که عرفا به دلایل تجربی برای اثبات وجود خداوند معتقدند، گفت: البته دلیل تجربی به معنای حس کردن خداوند با حواس پنجگانه انسانی نیست بلکه منظور تجربه دینی و عرفانی است که بغیر از دلایل تجربی است. با همین نگاه جمله کلود برنارد که میگوید «من هر وقت زیر تیغ جراحی خدا را دیدم به آن قائل هستم»، جملهای بیمعنی است چرا که تجربه باید متناسب با امری باشد که آن را میخواهیم تجربه کنیم و با این رویکرد تجربی، وجود خداوند از طریق ابزار حواس 5 گانه امکانپذیر نیست. در نظر داشته باشید که در علوم تجربی هم هر امری که تجربه میشود ابزار مناسب به آن انتخاب باید انتخاب شود.
ملکیان در ادامه به دلایل عقلی در اثبات وجود خداوند اشاره کرد و گفت: این گروه نیز به دو بخش تقسیم میشود: گروه اول معتقدند که ما بدون این که از ذهن خودمان بیرون بیاییم میتوانیم با خم شدن در درون ذهنمان آن را اثبات کنیم. اما گروه دوم معتقدند ما تا چشم باز نکنیم و بهاصطلاح نسبت به قوای ادراکی دنیای بیرون و آنچه در عالم است، توجه نکنیم، نمیتوانیم خدا را اثبات کنیم. گروه نخست برای اثبات وجود خدا دلیل وجودشناختی میآورند و معتقدند هرآنچه را که بتوانی تصور کنی لازم نیست وجه آن را در عالم خارج بیابی به ویژه آن که خدا موجودی است که بزرگتر از آن قابل تصور نیست.
وی ادامه داد: اما گروه دومی که درباره اثبات خدا ادله عقلی دارند، میگویند ما باید به واقعیتهای عالم بیرون توجه کنیم چون این واقعیتها ما را به سمت خدا میبرند. آنها برای اثبات وجود خدا از قاعده «اسطوره اکام» استفاده میکنند. اکام فیلسوف قرون وسطای مسیحی است و قاعدهای وضع کرد که بشر پیش از آن هم از آن استفاده میکرد. این قاعده میگوید هیچ چیز را باور نکن که وجود دارد مگر این که آن را با حواست ادراک کنی و یا این که بودن آن چیز شرط لازمش حس کردن چیزی باشد که لازمه آن چیز اولی است. مثلاً اینکه من گرما را حس میکنم بدین معنی است که گرمایی وجود دارد. اگر بنا باشد به قاعده اکام معتقد باشیم دنیای ما خلوت میشود در حالی که دنیای اجداد ما شلوغ بود. آنها از اجنه و موجودات دیگر که در خانهشان مشاهده میکردند، صحبت میکردند اما با استناد به قاعده اکام چون این موجودات قابل حس نیستند دنیای ما خلوت میشود.
ملکیان در بخش دیگری از سخنانش به دلایلی که فیلسوفان برای اثبات وجود خدا بیان میکنند، اشاره کرد و گفت: حرکت، علیت، مشروط بودن و نامشروط بودن (براهین امکان وجود)، نظم، هدف، امکان وجوب و کمال از جمله این دلایل است.
وی درباره دلیل مشروط بودن و نامشروط بودن توضیح داد: هر چیزی در دنیا مشروط الوجود است و هر مشروط الوجودی ممکن است وجود داشته باشد یا خیر. بنابراین میتوان نشان داد که یک موجود در عالم باشد که ممکنالوجود نباشد و حتی اگر عالم نابود و کنفیکون شود باز هم آن چیز مطلق الوجود باشد و از هر قیدی آزاد باشد. این امر همان خداوند است.
این استاد فلسفه در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به ادله معجزه که درباره اثبات خداوند بیان میشود، گفت: مفهوم معجزه در غرب با آن چیزی که در فرهنگ ما وجود دارد متفاوت است. ما معجزه را با صدق نبی مرتبط میدانیم، اما در الهیات مسیحی و یهودی معجزه همیشه دال بر صدق نبی نیست بلکه نشان میدهد خدا وجود دارد. این در حالی است که در فرهنگ ما هر خرق عادتی معجزه نیست به طول مثال اگر کسی میلهای را خم کرد اگرچه امر خارق عادتی است اما از نگاه ما معجزه نیست.
وی ادامه داد: آن چیزی که فیلسوفی مانند کانت از آن به عنوان خدا یاد میکند همان ندای وجدان است که ما را به سمت خوبیها هدایت میکند. از نگاه کانت در درون انسان ندایی وجود دارد که او را به سمت خوبی و یا بدی هدایت میکند و ندایی که ما را به سمت خوبی هدایت میکند، خداست.
وی با اشاره به اینکه تمام ادلهای که تاکنون درباره اثبات وجود خدا بیان شد، دلایل رئالیستی و نظری بودهاند، گفت: در مقابل، ادله پراگماتیستی (عملگرایانه) برای اثبات وجود خدا مطرح میشود. ادله رئالیستی یا نظری اگر موفق به اثبات وجود خدا شوند گزارههای صادقی هستند. اما در مقابل، فیلسوفی گفته است ما اگر خدا را با روش عملی ثابت کنیم، نمیتوانیم بگوییم که: قضیه «خدا وجود دارد»، صادق است؛ بلکه تنها میتوانیم بگوییم: عقیده به گزاره «خدا وجود دارد»، به مصلحت است.
وی در همین باره توضیح داد: بر این اساس همه ادلهای که درباره آن سخن گفتم حقیقتجویانه بوده است. البته برخی از ادله هم مصلحتجویانه هستند. این ادله در فرهنگ ادیان ابراهیمی ریشهاش به حدیثی شیعی برمیگردد که امام صادق (ع) آن را نقد کرده است. البته علمای سنی این حدیث را به نقل از علی بن ابیطالب بیان کردهاند. این حدیث میگوید: «اگر عاقلی، روی اسب برنده شرط ببند» که در اینجا منظور از اسب برنده عقیده به وجود خداست نه عقیده به عدم خدا، یا عدم عقیده به وجود خدا.
وی افزود: بعدها شرطبندی پاسکال با همین رویکرد مطرح شد که اگر شرط را به روی بودن خداوند ببندیم، برنده هستیم. ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی بعدها صورت بهتری از این شرطبندی ارائه کرد.
ملکیان در بخش پایانی سخنانش درباره ترجمه نعیمه پورمحمدی در کتاب «درباره خدا» سخن گفت و یادآور شد: همان طور که گفتم ترجمه خانم پورمحمدی واقعا ترجمهای عالی، پاکیزه و مطابق با متن است. البته ایشان در این کتاب 7 یا 8 غلط جدی در ترجمه دارند که در مقایسه با یک کتاب 700 صفحهای قابل اغماض است به طور مثال ایشان در کتاب، «هلیه بسیطه» را به «قضایای وجودی» ترجمه کردهاند که این یک اشتباه است. مشابه چندین غلط دیگر در کتاب مشاهده میشود که امیدوارم در ویراستهای بعدی اصلاح شود.
تاکنون اثری در فلسفه تحلیلی دین به این اندازه کامل نبوده است
نعیمه پورمحمدی مترجم کتاب «درباره خدا» در بخشی از این مراسم توضیحاتی را درباره کتاب ارائه کرد و گفت: «درباره خدا» ارزیابی انتقادیای از تاریخچه شش دلیل مهم و مشهور برای اثبات وجود خداست که از قدیمترین روایتها و انتقادها تا جدیدترین روایتها و پاسخها را دربر میگیرد. در این کتاب 6 گونه از ادله در اثبات وجود خدا آورده شده است.
وی در بخشی از سخنانش در توضیح نظریه نظم زمانی به عنوان یکی از ادله اثبات وجود خدا گفت: نظم در طبیعت را میتوان در تکامل، و نظم ویژگیهای انسانی را در پدیدارگرایی مشاهده کرد. اما نظم زمانی که در قوانین شیمیایی و فیزیکی دیده میشود چیست؟ پارمر در پاسخ به این سوال میگوید برهان اثبات وجود خدا از راه نظم کافی نیست و نمیتواند وجود خدا را ثابت کند. چون نظریه نظم زمانی رقبایی مانند نظریه تکامل دارد و از سوی دیگر از آنجایی که مبتنی بر تمثیل است نظریه ضعیفی است چون بر امکان مقایسه بنا شده است و عالم هستی به عنوان معلول و خدا به عنوان علت، هر دو پدیده منحصر به فرد هستند و امکان مقایسه آنها با یکدیگر نیست. بنابراین از این منظر نظریه نظم راه به جایی نمیبرد.
وی در ادامه با اشاره به ادله مربوط به معجزه برای اثبات وجود خدا بیان کرد: این دلیل نیز بر اساس تحلیل تجربههای فوق عادی ما بنا شده شده است. این نظریه منتقدانی مانند هیوم دارد. چون این افراد معتقدند که در تعریف حداکثری یا حداقلی از معجزه نمیتوان خدا را ثابت کرد. از سوی دیگر تقریرهای حداقلی هم که از معجزه شدهاند و آن را طبیعی میانگارند برای اثبات وجود خدا کافی نیستند.
به گفته وی، یکی دیگر از ادلهای که پارمر در کتاب «درباره خدا» به آن اشاره کرده است، ادله اخلاقی است که این دلیل هم منتقدانی مانند هیوم و هابز دارد. این نظریه امر الهی را باطل میداند. از نگاه منتقدان به این نظریه، ادله اخلاقی، ضعیفترین ادله برای اثبات وجود خدا هستند.
پورمحمدی در ادامه به ادله عملگرایانه اشاره کرد و گفت: در این ادله نظریه شرطبندی پاسکال مطرح میشود. شرطبندی پاسکال بر این موضوع مبتنی است که خداوند را بر اساس سودها و ضررها میتوان ثابت کرد و در واقع از فضای تحلیل تجربههای ما بیرون میآید و وارد مصلحتاندیشی میشود و از این منظر که آیا بودن خدا به مصلحت ماست یا خیر، ما را به سوی خدا رهنمون میکند.
وی در بخش پایانی سخنانش با بیان این که موضوع کتاب «درباره خدا» وجود یا عدم وجود خداوند نیست گفت: این کتاب درباره کفایت و عدم کفایت برخی از ادلهای که در اثبات وجود خدا سخن گفتهاند، تالیف شده است. از این کتاب نتیجه خاصی نمیتوان گرفت و خود نویسنده هم از آن نتیجهای نمیگیرد.
وی در پایان تاکید کرد: تاکنون اثری در فلسفه تحلیلی دین به اندازه این کتاب، کامل نبوده است.
نظر شما