در ابتدای نشست، محمد اسفندیاری، مولف کتاب «عاشورا شناسی: پژوهشی در هدف امام حسین(ع)» در مقدمه سخنانش با اشاره به وضعیت کتابهایی که درباره قیام حضرت سیدالشهدا (ع) وجود دارد، اظهار کرد: واقعه شهادت امام حسین (ع) به اندازهای مهم و تکاندهنده بود که از همان ابتدا روایت شد و کتابهای بسیاری درباره آن به نگارش درآمد. البته تعداد زیادی از این کتابها از بین رفته است. بنده کتابهایی را که از قرن اول تا دهم هجری یعنی نزدیک به هزار سال درباره امام حسین (ع) نوشته شدهاند، بررسی کردم و از این بین، فقط حدود 10 کتاب مستقل درباره آن حضرت وجود دارد. این کتابها و منابع را میتوان به دو دسته متقدمان و متأخران تقسیم کرد. منابع دستاول برای متقدمان، از قرن اول آغاز و تا علامه مجلسی ادامه پیدا میکند و منابع دستدوم از متاخران است. آثار معاصر هم بهعنوان منبع ارزشی ندارند. بنابراین ما با فقر منابع معتبر روبهرو هستیم.
این نویسنده درباره انگیزهاش برای نگارش کتابی با موضوع عاشوراشناسی، گفت: از حدود 100 سال پیش، سؤال فلسفه و هدف قیام امام حسین (ع) مطرح شد. گذشتگان خیلی به این موضوع نپرداختهاند و به اهداف کلی و درجه اول امام (ع) اشاره کردهاند. سؤالی که امروز مطرح میشود درباره اهداف درجه دوم و تاکتیکهای امام حسین(ع) برای رسیدن به اهدافش است. بنده در مطالعه و تحقیقی که در آثار گذشتگان انجام دادم، در مجموع به 30 صفحه در باره فلسفه قیام امام حسین رسیدم. از متقدمان سید مرتضی و از متاخران علامه مجلسی مفصل به این موضوع پرداختهاند. بیشک این 30 صفحه پاسخگوی همه پرسشهایی که در این زمینه وجود دارد، نخواهد بود.
او افزود: در سال 1349 کتابی با عنوان «شهید جاوید» منتشر شد که بعد از آن نقدهای مختلفی بر آن نوشتند. از میان نقدها و اثباتها، موضوع کتاب شکوفاتر شد. کتاب «عاشوراشناسی» نتیجه یک سال و نیم تلاش بنده است. بعد از پایان نگارش کتاب، 20 نسخه از آن را برای استادان حوزه و دانشگاه که نگرشهای مختلفی داشتند، فرستادم و از آنها خواستم تا مطالب مورد نظرشان را در حاشیه آن بنویسند و کتاب را بیرحمانه نقد کنند. هیچکدام از استادان نظریه مرا رد نکردند.
اسفندیاری با اشاره به این که هنگام تحقیق با هفت نظریه درباره هدف امام حسین(ع) از قیام، مواجه شدم، در ادامه به توضیح هفت نظریهای که درباره هدف امام حسین(ع) از قیام به آن دست یافته بود پرداخت و گفت: اولین نظریه را «امتناع از بیعت» (یا دفاع) نامگذاری کردم. عدهای گفتهاند که امام حسین (ع) هیچ هدفی جز دفاع از جان خود نداشت. این افراد تعبیر قیام یا جهاد را تعبیر درست و دقیقی نمیدانند. نظریه دومی که به آن برخوردم، «حکومت ـ شهادت» بود. بر نظریه سوم، عنوان «شهادت عرفانی» را نهادم. مرحوم سید بن طاووس در رأس این دیدگاه قرار دارد. ابنطاووس در کتاب «لهوف» مطرح کرده است که امام با این شهادت در پی رسیدن به مقامات معنوی و لقاءالله بود. برخی عرفای قرن حاضر نیز قایل به این نظریه هستند.
مولف «كتابشناسي توصيفي دكتر علي شريعتي» درباره نظریه چهارم و پنجم اظهار کرد: عنوان نظریه چهارم را نظریه «شهادت تکلیفی» گذاشتم. صاحب «جواهر الکلام» در راس این دیدگاه قرار دارد. به اعتقاد او امام حسین (ع) یک تکلیف خاص داشت. قیام کرد تا به شهادت برسد و حرکت او جهاد خاص بود. «شهادت فدیهای» نظریه پنجم است. قائلان به این نظریه معتقدند که هدف امام از قیام این بود که خود را فدای گناهان امت کند و به مقام شفاعت دست یابد. به بیان دیگر امام حسین (ع) میخواست شهید شود تا شفیع شود. آنها همان چیزی را میگویند که مسیحیان درباره به صلیب کشیدن حضرت عیسی(ع) باور دارند. شریف طباطبایی از قایلان به این نظریه است.
این نویسنده با تعبیر نظریه ششم به «شهادت سیاسی» توضیح داد: به اعتقاد بنده، نظریه ششم و هفتم از اهمیت بیشتری برخوردارند زیرا اغلب محل نزاع هستند. نظریه ششم، «شهادت سیاسی» است. قایلان به این نظریه میگویند که امام حسین (ع) با شهادت خود، یک هدف سیاسی را دنبال میکرد و قصد داشت مشروعیت امویان را از بین ببرد. در 100 سال گذشته بیشتر محققان به این نظریه باور دارند. دکتر شریعتی بهتر از دیگران توانسته به این موضوع بپردازد. شریعتی در کتاب «شهادت» از ابتدا تا انتها این نظریه را پرورانده است.
وی توضیح داد: نزدیک به 100 سال پیش شخصی بهنام مستر ماربین که آلمانی است، این نظریه را با مقالهای تحت عنوان «السیاسه الحسینیه» در نشریه «حبلالمتین» کلکته منتشر شد، مطرح کرد. برای شناخت نویسنده، این مقاله را خواندم. پس از تحقیق فراوان به این نتیجه رسیدم که که نام مولف جعلی است و احتمالا یکی از روحانیان روشنفکر این نظریه را نوشته و به شخصی مجعول به نام ماربین منسوب کرده است.
اسفندیاری که خود از قایلان به نظریه هفتم به شمار میرود، درباره آخرین نظریهای که درباره هدف قیام امام حسین(ع) مطرح میشود، گفت: نظریه هفتم را «تشکیل حکومت» نام نهادم. قایلان به این نظریه معتقدند که امام حسین (ع) به قصد شهادت هجرت نکرد. آنها قیام امام را تکهدفی نمیدانند و آن را مرحلهبندی میکنند. امام که از مدینه به سمت مکه رهسپار شد، هدفش دفاع شخصی بود. هنگامی که در مکه ماند و هزاران نامه از کوفه دریافت کرد، برای تشکیل حکومت به کوفه رفت.
این نویسنده در ادامه به معرفی بخشهایی از کتاب پرداخت. او درباره بخش دوم کتاب توضیح داد: در این فصل، بحث «کوفه، انتخاب درست امام حسین (ع)» را مطرح کردهام. اگر از علم و مقام امامت آن حضرت بگذریم، به این نتیجه خواهیم رسید که رفتن امام به سمت کوفه بهترین تصمیم بود. برای این ادعا سه دلیل وجود دارد؛ اول آنکه امام حسین (ع) در اضطرار به سر میبرد و تهدید به مرگ شده بود. دلیل دوم این است که آن امام بر خلاف عبدالله بین زبیر نمیخواست در خانه خدا کشته شود تا حرمت این خانه حفظ شود و دلیل سوم، شیعه بودن مردم کوفه بود. در آن زمان، نعمان بن بشیر در شهر کوفه حکمرانی میکرد. او با شیعیان راه میآمد. اگر هنگام نزدیک شدن امام به کوفه، همچنان حاکم این شهر میماند، با امام حسین (ع) درگیر نمیشد. با این توضیحات، مشخص میشود که کوفه برای امام حسین (ع)، بهترین گزینه بود.
در انتهای این نشست، محمد اسفندیاری به پرسشهای حاضران با مضمون «بازنگری و پالایش منابع عاشورا» و «نظریههایی که با انقلاب اسلامی ایران مطابقت دارد» پاسخ داد.
نظر شما