مصطفي مستور به شعر «تو هيچگاه پيش نرفتي/تو فرو رفتي» از فروغ فرخزاد اشاره کرد و گفت: موفقيت يك نويسنده در گرو وفادار ماندن به خود و دروغ نگفتن است. نویسنده نباید خوشايند حزبها و سيستمهاي مختلف سخن بگوید.
وی درباره كلمه «پرفروش» گفت: يكي از تعابير پرفروش به صورت دقيقتر، كلمه «پرمخاطب» است و معناي ديگرش آن است كه نویسنده ای که آثارش پرمخاطب دارد، موفق است. پرمخاطب بودن از منابع كمیاب است؛ همانگونه كه ثروت از منابع كمياب به حساب ميآيد.
وي با اشاره به جمله «هيچ قدرتي نميتواند نويسندهاش را ساكت كند، مگر مخاطبش» از دكتر شريعتي، گفت: همواره آسيبهايي براي نويسنده موفق به وجود میآید. زيرا گاهي جامعه به گونه ای با این نويسندگان رفتار ميكند كه گويي او ميتواند در همه زمينهها و مسائل اظهار نظر كند. همان طور كه امروز از فوتباليستها ميخواهند كه درباره مسائل اجتماعي صحبت كنند. چنين اظهار نظرهايي دو آسيب دارد؛ نخست براي كسي كه اظهار نظر ميكند و دوم براي جامعه.
وي با اشاره به آسيبهاي حرفهاي موفقيت نويسندگان گفت: يكي از آسيبها براي نويسندهاي كه زير بار موفقيت ميخوابد، آن است كه او پس از مدتي به جاي آن كه افكار درونياش را بيان كند، با فكر به مخاطب و براي مخاطب مينويسد. يعني او هنگام نوشتن به اين ميانديشد كه فلان شخص يا فلان جامعه درباره نوشته من چه خواهد گفت؟ بيهوده نيست كه سلينجر، زندگي در خلوت و دور از اجتماع را انتخاب كرده بود تا از چنين آسيبهايي در امان باشد.
نويسنده «روي ماه خداوند را ببوس» گفت: موفقيت يك نويسنده زماني حاصل ميشود كه به خود وفادار بماند و به خود دروغ نگويد. آنچه را ميگويد از درونش باشد و نه خوشايند حزبها و سيستمهاي مختلف. زيرا اگر چنين شود يادآور آن صحبت فروغ فرخزاد است كه «تو هيچگاه پيش نرفتي / تو فرو رفتي»
وي ادامه داد: براي كسي كه اهل تفكر و انديشه است، شرمآور است كه خود را با اعداد و ارقام گول بزند.
مستور درباره آسيبهاي اخلاقي و انساني پرفروش بودن آثار نويسندگان گفت: حس كردن خود در مقياسهاي بزرگ و اظهارنظر كردن و توصيه به ديگران بسيار خطرناك است. چنين نويسندگاني بايد به ياد داشته باشند كه آنها افرادي هستند مثل ديگر انسانها و مشترك با تجربههاي آنها. من گمان نميكنم نويسندهاي معمولي بهتر از ديگران باشد. چنين نويسندگاني فقط بهتر از ديگران ميتوانند بنويسند و از احساسات و فكر خود بگويند. نويسنده موفق بايد در هر حوزهاي احتياط كند زيرا ميداند كه اكنون بيشتر او را ميبينند و ميشنوند و ميخوانند.
وي درباره موفقيتهاي خود گفت: من با توجه به اين قبیل مشکلات ترسم از موفقيتهايم بيشتر ميشود. حتي گاهي تصميم گرفتهام، به خاطر بازتاب آثارم در خواننده، مانع نشر بعضي از آثار پرفروشم شوم. من به تاثير هنر به شكل عام اعتقادي ندارم و تاثير ادبيات را فقط در چند ثانيه ميبينم و متعجب ميشوم كسي ميگويد فلان كتاب زندگي من را كاملا تغيير داد. به نظرم تاثير واقعي در جاي ديگري است. اگر جامعه آماری مخاطبان آثار من یک جامعه كوچك نباشد، میتواند نگرانکننده باشد، زیرا آثار من چندان شادیآور نیست
این داستان نویس اضافه کرد: بارها خودم درباره آثارم گفتهام كه اينها كتابهايي نيستند كه براي خواندن توصيه شوند. اين چه جامعهاي است كه كسي كتابي را بخواند و بگويد: در حين خواندن آن 10 بار گريهام گرفت؟
وي در پایان سخنانش گفت: موفقيت چيز شیرینی است اما برای آنهایی که آن را تجربه نکردند.
نظر شما