چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۵
بابک احمدی: محرک اصلی اثر هنری گزارش به دیگران است/ اثر هنری «من» را به «ما» تبدیل می‌کند

بابک احمدی، مولف و مترجم در همایش «فلسفه و مساله دیگری» گفت: محرک اصلی اثر هنری گزارش به دیگران است. به همین دلیل است که دریدا می‌گوید شعر آینده است و اکنون نیست. به گفته وی اثر هنری سند دوران است و می‌تواند افتخارات و عظمت یک ملت را نشان می‌دهد. اثر هنری «من» را تبدیل به «ما» می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) همایش دو روزه «فلسفه و مساله دیگری» عصر روز گذشته (27 آبان ماه)  با حضور بابک احمدی، مؤلّف و مترجم آثار فلسفی، محمدرضا بهشتی، عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران و محمدرضا سعید آبادی دبیر کمیته ملی یونسکو در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.

بابک احمدی در بخشی از این مراسم با اشاره به شعری از احمد شاملو و توضیح مفهوم «دیگری» بر اساس آن گفت: احمد شاملو، در دورانی که در کشوری غریب و پس از یک عمل جراحی چشم برای مدتی طولانی بینایی خود را از دست داده بود، چنین سرود: «ظلمات ِ مطلق ِ نابینایی. احساس ِ مرگزای تنهایی. «ــ چه ساعتیست؟ (از ذهن ات میگذرد) چه روزی چه ماهی از چه سال ِ کدام قرن ِ کدام تاریخ ِ کدام سیاره؟» تک سُرفه یی ناگاه تنگ از کنار ِ تو. آه، احساس ِ رهایی بخش ِ همچراغی». شاعر در تنهایی و سخت‌ترین لحظات زندگی، در لحظات بیماری، در آستانه مرگ و دور از وطن تنها با شنیدن سرفه آدم دیگری متوجه می‌شود که یک نفر با اوست. نیاز بنیادین آدمی در زیست با دیگران بنیاد بحث من است.

وی ادامه داد: بیشتر تاریخ فلسفه درک قاطعی از من و خویشتن دارد. گویی که سوژه‌ای بیرون از جهان است، در برابر یک دنیای وسیع ابژه‌ها که از کهکشان‌ها تا پای یک ملخ را در بر می‌گیرد. این درک همواره در تاریخ فلسفه تکرار شده است.  نکته دیگر در این موضوع ساختن یک پایگاه ارزشی برای دیگران است. دیگران برای ما یک‌دست نیستند؛ به طور مثال برای بسیاری از انسان‌ها اعضای خانواده از دوستان و همکارانشان به آنها نزدیکترند از سوی دیگر بحث فاصله من با دیگران فیزیکی نیست ممکن است خواهر من در آمریکا به من از همسایه‌ام نزدیک‌تر باشد. بنابراین ما ارزشگذاری دیگران را براساس سوبژکتیویته خودمان، آداب و رسوم، دین، خلق، اخلاقیات و ... می‌سازیم.

به گفته احمدی، همیشه این ارزشگذاری براساس من ساخته نمی‌شود، بلکه گاهی من به ارزش‌های بالاتر دل می‌بندد؛ به طول مثال گاهی انسان از مرگ یک دختر بچه‌ای که در خیابان کار می‌کند بیشتر از مرگ یکی از عزیزانش که مرگ آن هم دور از انتظار نیست رنج می‌بیند و این به واسطه ویژگی انسانیت اوست. در اینجا سوژکتیویته جور دیگری کار می‌کند و از ارزشگذاری سیاسی، عرفانی و ... تاثیر می‌گیرد.

وی با بیان این‌که وضعیت بشری دیگری را برای من مشخص می‌کند گفت: این وضعیت بشری است که برای من مشخص می‌کند کدام دیگری مهم‌تر و کدامیک کم اهمیت‌تر است. در هر حال اصل واقعیت در دنیای بیرون وجود دارد که براساس آن منی وجود دارد که قائم به ذات است و منافع خودش را می‌‌خواهد، از سوی دیگر یک دنیای بزرگتری نیز وجود دارد که بنا به خواست و قدرتش آن را دسته بندی می‌کند. براین اساس همه «من‌»ها بیرون از جهان بیرون هستند و انگار ارتباطی بین آنها نیست.

لحظه اصیل زندگی هر انسانی از دیدگاه هایدگر مرگ است

وی با اشاره به این‌که هایدگر از جمله فیلسوفانی است که در این زمینه متفاوت می‌اندیشد گفت: هایدگر می‌گوید من در میان دیگران به دنیا می‌آیم، کار می‌کنم و تنها می‌میرم. دیگران من را ساخته‌اند و من براساس آداب و رسوم، دین، اخلاق و ... ساخته شده‌ام. من مستقل از مناسبات با دیگران نیستم. مارکس نیز در همین باره بیان می‌کند که انسان جزو مجموعه‌ای از مناسبات اجتماعی نیست و انسان‌ها در مناسبات طبقاتی شکل می‌گیرند.

احمدی یادآور شد: هایدگر تاکید می‌کند که حتی اگر پدر و مادر من تنها دلیل به دنیا آمدن من باشند و در زمان کودکی از دنیا بروند باز هم دیگران هستند که تیمار من را دارند، چون من در کودکی نمی‌توانم از خود نگهداری کنم برهمین اساس است که هایدگر یادآور می‌شود مرگ منشأ اصالت من است چون من آن را با دیگری شریک نمی‌شوم.

وی با بیان این‌که لحظه اصیل زندگی هر انسانی از دیدگاه هایدگر مرگ است گفت: فقط در لحظه مرگ، من با دیگران نیست، بنابراین زندگی یعنی دیگری و مرگ یعنی تنهایی. زندگی من یعنی اصالت جامعه، دین، اخلاق و ... و مرگ یعنی اصالت من. از این منظر انسان یعنی دیگری و جسد و مرده یعنی من.

وی ادامه داد: نکته دیگر این است که هر انسانی با فرهنگ، آداب و رسوم و ... به دنیا می‌آید و این فضا فرهنگی و تاریخی است و دیگران آن را ساخته‌اند و به من به ارث رسیده و من فقط می‌توانم بر آن بیفزایم و چه بخواهم و چه نخواهم باید راه دیگران را بروم. نا آگاهی جمعی نیز در این جا معنی پیدا می‌کند. من وابسته به آدم‌های دیگری هستم که برای من چیزی به ارث گذاشته‌اند. به همین دلیل است که لویناس فیلسوف می‌گوید دیگری من را می‌سازد.

احمدی بخش دیگری از سخنانش را با ارائه مطالبی درباره هنر کهن در دوره رنسانس و روشنگری ادامه داد و گفت: هنرمند با یک ذهنیت جهان را بازآفرینی می‌کند این در حالی است که این هنرمند عنصری در میان جهان دیگران است چرا که خودش صدا و مفهوم جهان دیگران است. از همین منظر می‌توان از هنر و اثر هنری سخن گفت. گوته می‌گوید زندگی ما همه هنری است و در آن لحظات زیبایی‌شناختی وجود دارد که هنرمند آن را با دیگران شریک می‌شود. این لحظات بیرون از مدار ارتباطی هستند و نمی‌توانند ارتباط من و دیگران را شکل دهند در حالی که اثر هنری می‌تواند این ارتباط را شکل دهد به گونه‌ای که دیگران آن را نقد کنند.

وی ادامه داد: در اینجا سوال مهمی پیش می آید که برای هنرمند قرن 19 مطرح بود اما بیان نشد. بودلر شاعر فرانسوی در این باره می‌گوید: «خواننده ام، برادرم! من برای تو می نویسم!» یکی از نویسندگان مدرنیسم ما صادق هدایت نیز در بوف کور می‌گوید من برای سایه‌ام می‌نویسم. راوی در این کتاب می‌گوید که از همه دنیا متنفر است و همه آدم ها پست هستند اما در نهایت می‌گوید که من برای سایه‌ام می‌نویسم و اگر دیگری لاکانی من نبود، من نویسنده نمی‌شدم.

همه زیبایی های ادبیات عاشقانه در تصویر عشق برای دیگران است

احمدی تاکید کرد: همه زیبایی های ادبیات عاشقانه نیز در این است که من عشق را برای دیگران تصویر می‌کنم. فلوبر نویسنده بزرگ می‌گوید که می‌خواهد در کتابش که درباره «اما» یک زن است، دیگری باشد که پیش از نوشتن آن نبوده است. سارتر درباره فلوبر می‌گوید. او با نوشتن این کتاب شاید به آرزوی زن شدن خود تحقق داد. چون می خواست دیگری باشد.

وی با بیان این که یک نویسنده یا هنرمند برای دیگران در آینده اثری را خلق می‌کند گفت: نویسنده وقتی چیزی می‌نویسد در واقع می خواهد دیگری او را در آینده داوری کند. ادبیات از این منظر در واقع شرح درد، رنج و هرمان بشری است.

به گفته احمدی، میل به جاودانگی با نوشتن و خلق اثر هنری در هنرمند یا نویسنده زنده می‌شود. میل به جاودانگی با نوشتن زنده می‌شود و اگر اثر خود کیفیت خوبی داشته باشد ماندگار هم می‌شود. به طور مثال شاید تنها چندین نسل کتاب‌های محمد حجازی را خوانده باشند اما دیوان حافظ جاودانه شد و جاودانه ماند.

وی با تاکید بر این‌که محرک اصلی اثر هنری گزارش به دیگران است افزود: به همین دلیل است که دریدا می‌گوید شعر آینده است و اکنون نیست.

وی با اشاره به اینکه اثر هنری سند دوران است، افزود: اثر هنری افتخارات و عظمت یک ملت را نشان می‌دهد. اثر هنری من را تبدیل به ما می‌کند. شخصیت‌های یک رمان مجموعه‌ای از آدم ها هستند و اثر هنری در واقع از من، ما می‌سازد.

احمدی  گفت: من همان‌طور که در خلق یک اثر هنری می‌خواهم خود را بشناسم مخاطب نیز می‌خواهد نویسنده را بشناسد. به همین دلیل است که علاقه به خواندن بیوگرافی بزرگان زیاد است. از طرف دیگر مخاطب می‌خواهد خود را هم بشناسد و به همین دلیل است که طی خواندن یک اثر از خود می‌پرسد او چه را این موضوع را می‌فهمد و من نمی‌فهمم.

به گفته احمدی، اثر هنری تجسد یک رابطه اجتماعی میان من و تو و در واقع ماست. هنر وصل کننده این سه است و برای همین اثر هنری بزرگترین سند برای فهم زندگی دیگران بوده است.

نخستین بار در سنت فلسفی مساله غیر یا دیگری توسط افلاطون مطرح شد

بهشتی نیز در بخش دیگری از این نشست با موضوع «اخلاق و منزلت دیگری» سخنرانی خود را آغاز کرد و گفت: متاسفانه جایگاه فلسفه اخلاق به لحاظ فهمی که از آن در مناسبات انسان‌ها و جوامع با یکدیگر وجود دارد، در جهان امروزی بسیار کم است و این مساله در کشور ما بیشتر دیده می‌شود. به طور مثال حدود 60 درصد از واحدهای درسی رشته فلسفه در خارج از کشور به فلسفه اخلاق اختصاص دارد در حالی که این میزان در کشور ما به چهار واحد درسی در دوره کارشناسی محدود شده است. این چهار واحد نیز در دوره کارشناسی ارشد و دکترا به صورت اختیاری ارائه می‌شود.

وی با اشاره به کاربرد فلسفه در زندگی بیان کرد: فلسفه وقتی پرسش‌هایش جدی می‌شود و اندیشه‌ها در آن فعال شده و پاسخ‌هایش اهمیت می‌یابد که از زندگی برخیزد و به زندگی برگردد.

این استاد دانشگاه در ادامه به مفهوم اخلاق در تاریخ فلسفه اشاره کرد و گفت: بحث حکمت یا صوفیا در تقسیم‌بندی که در دوره یونان باستان ارائه می‌شد به سه شاخه دانایی نظری، فلسفه عملی و دانش صناعی تقسیم شده است. دانایی نظری برترین دانش‌ها بوده است. فلسفه عملی یا حکمت عملی نیز به دانایی عملی  که در رابطه فرد با دیگری در حوزه اخلاق مطرح می‌شد برمی‌گشت. اما دسته سوم در سده‌های اخیر آنچنان نحیف شده بود که از تقسیم‌بندی خارج شد و آن دانش صناعی بود.

به گفته بهشتی، در بین این سه دسته دانش عملی و فلسفه اخلاق بیشتر مورد توجه بوده و همواره بین دانش عملی و فلسفه اخلاق پیوند وجود داشته است .

وی در ادامه با اشاره به این‌که برای نخستین بار در سنت فلسفی مساله غیر یا دیگری توسط افلاطون مطرح شد گفت: افلاطون در محاورات متأخرش به این مساله توجه کرده است. او در محاوره صوفیست خود به سراغ تعریف صوفیست می‌رود. همان‌طور که می‌دانید فیلوسوفیا به معنی دوستدار دانایی و یا تلاش برای از آن خود کردن دارایی است. این بحث در آن زمان در مقابل کسانی مطرح شد که فکر می‌کردند دانایی را دارند و آن را می‌توانند در اختیار دیگران قرار بدهند و از این طریق پاداشی هم دریافت کنند. در برابر این افراد، اندیشه فیلوسوفیایی می‌گفت دارایی به تملک افراد در نمی‌آید، مگر این‌که کسی ادعای خدایی بکند. بنابراین کسی دانایی را ندارد که بتواند آن را در اختیار دیگران قرار دهد و از این طریق پولی هم دریافت کند. این گروه صوفیست‌ها را افرادی می‌دانستند که می‌‌خواهند بر سر مردم کلاه بگذارند.

وی ادامه داد: صوفیست‌ها معتقدند گزاره غیر صادقانه نداریم و اگر کسی یک گزاره مانند معدوم یا ناموجود است، را مطرح کند از دیدگاه آنها تناقضی نگفته است. اما افلاطون می‌گوید این گزاره در حالتی درست است که این عدم را، عدم ملکه در نظر بگیریم.

وی با بیان این‌که «ارسطو» چهره بعدی است که درباره دیگری سخن می‌گوید، افزود: او می‌گوید وحدت غیر به هر موجودی تعلق می‌گیرد اما در اندیشه افلوطین آنچه وجود دارد احد نامیده می‌شود و در آن غیریت راه ندارد اما تمام چیزهایی که در مراحل بعدی قرار می‌گیرند غیر احدیت هستند.

بهشتی در بخش دیگری از سخنانش به مساله دیگری در عصر جدید پرداخت و یادآور شد: در این دوره اندیشمندانی مانند فیخته و هگل به این مساله پرداخته‌اند. نزد فیخته مساله دیگری بدین گونه است: من باید خودش، خودش را تثبیت و وضع کند و بعد دیگری را وضع کند. هگل نیز این مساله را درباره روح مطرح می‌کند نقشی که مفهوم غیر در همه اینها دارد این است که غیر، احدی است که بیرون از من معنا می‌یابد. هگل درباره آزادی می‌گوید آزادی بدون حد معنا ندارد.

معنای فلسفه اخلاق در فهم دیگری به عنوان بخشی از خود است

این استاد دانشگاه در بخش پایانی سخنانش با بیان این‌که در عرصه فلسفه اخلاق یکی از مهم‌ترین مسائل این است که بر اساس اخلاق ما چه تلقی از خود و دیگری داریم؟ اگر من خود را در تخالف دیگری ببینم در این صورت آیا برقراری نسبت اخلاق یا چنین چیزی ممکن است؟ در سه دهه اخیر این مساله مطرح شده که آیا ما در برابر غیری فراتر از انسان‌ها مانند طبیعت هم مسئولیت داریم؟

وی یادآور شد: فلسفه اخلاق وقتی معنا می‌باید که نسبت با دیگری به نحوی باشد که دیگری نه به عنوان موجودی در تقابل با ما و محدود کننده ما باشد، بلکه ما او را به عنوان بخشی از خود ببینیم. در اینجا این سوال را باید از خودمان بپرسیم که آیا در تعریف ما از خودمان دیگران هم جایی دارند. اگر چنین چیزی وجود نداشت در مقابل دیگران شکننده خواهیم بود.


فلسفه واقعی بدون گفت‌وگو نیست
سعید آبادی نیز در بخش دیگری از این مراسم با بیان این‌که سازمان جهانی یونسکو اساسا پاسخی نهادی به یک سوال فلسفی بزرگ است گفت: تشکیل این سازمان به دلیل پاسخی برای بهتر زندگی کردن بوده است و این که باید برای ایجاد صلح و آرامش چه باید کرد؟40 اندیشمند در سال 1945 برای پاسخ به این سوال اساسی و بهبود زندگی بشری سازمان جهانی یونسکو را بنا کردند، بنابراین این سازمان برآمده یک سوال فلسفی است.

وی ادامه داد: امروز ما با تغییرات و تحولاتی در جهان روبه‌رو هستیم. این تغییر و تحولات موجب شده تا ما دنبال راه‌های جدیدی برای همزیستی بهتر باشیم. از سوی دیگر تغییرات منشاء بسیاری از تنش‌ها نیز شده است که باید برای رفع آن کوشید.

وی افزود: یونسکو تأکید می‌کند که فلسفه یک تفکر نقادانه است و برای درک تغییرات و تحولات، فلسفه بهترین یار و همکار است. برای این‌که بتوانیم درک عمیقی از جهان داشته باشیم فلسفه و تفکر نقادانه می‌تواند راهگشا باشد. علاوه بر این فلسفه می‌تواند ما را با گستره‌ای از اندیشه‌ها و افکار متنوع مواجه کند و از طریق ایجاد گفت‌وگو، هم‌افزایی بر اندیشه و خرد به وجود آورد.

این عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران با تاکید بر این‌که فلسفه واقعی بدون گفت‌وگو نیست یادآور شد: گفت‌وگو به معنای توان گوش دادن به دیگران است. گفت‌وگو به معنی این نیست که ما دنبال پرکردن خلاء دیگران باشیم بلکه گستره‌ای برای کشف کردن دیگری است.

وی اضافه کرد: آیا ما گفت‌وگو می‌کنیم که ذهن دیگران را با عقاید خودمان پر کنیم یا این‌که گفت‌وگو می‌کنیم تا دیگران را بشناسیم.

به گفته سعیدآبادی، گفت‌وگو نیازمند هم‌پوشانی عاطفی و شناختی است. گفت‌وگو با بایکوت دیگری چه آن دیگری فرد، فکر، فرهنگ، جامعه و ... باشد، منافات دارد.

وی در پایان اظهار امیدواری کرد که با تفکر نقادانه فلسفه و گفت‌وگو، کشور و دنیای بهتری داشته باشیم.


 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۰۰:۰۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۰
    ممنون از شما؛ خيلى مفيد و خواندنى بود و بسيار تامل برانگيز.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها