گرچه انتخاب بهترین کتابهای داستانی 2014 به دلیل رقابت نزدیک آنها بسیار سخت و شاید غیرممکن است، اما ونکوور سان کانادا آماری از کتابهای محبوب و پرفروش امسال در این کشور ارائه کرده است.
«آغاز بلوغ» نوشته «آن-ماری مکدونالد»
این رمان که توسط «مکدونالد» نویسنده نامدار کانادایی نوشته شده درباره عشق مادری، خانواده و رمز و راز عمیق خاطرات است. مکدونالد بسیار استادانه با مرزی باریک میان واقعیت و داستان، به واکاوی زندگی مدرن و قدرت عشق پرداخته است.
«محل مخفی» نوشته «تانا فرنچ»
محل مخفی داستانی اسرارآمیز است که در یک مدرسه شبانهروزی دخترانه در ایرلند روی میدهد. دختران تشویق میشوند تا بصورت ناشناس اسرار خود را فاش کنند و احساساتشان را بروز دهند تا معلمان نظارت بهتری بر دانشآموزان داشته باشند. در این میان داستان یک قتل برملا میشود و ...
فرنچ که نویسنده کتابهایی چون «درجنگل»، «شباهت»، «محل وفاداری» و «بندرگاه شکسته» است موفق به کسب چند جایزه در بخش بهترین رمان اول شده است.
«قانون کودکان» نوشته «ایان مکایوان»
این کتاب که از ذهن یک قاضی دادگاه عالی در لندن و رئیس امور دادگاه خانواده منعکس میشود، فرصتی بسیار عالی برای واکاوی اصول اخلاقی در زندگی کودکانی است که دادگاه سرنوشت آنها را تعیین میکند.
«ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» نوشته «تام راکمن»
این کتاب نامی مشابه با عنوان کتاب «پل کندی» در سال 1987 دارد که درباره سیاست قدرتهای بزرگ از سال 1500 تا 1980 و دلایل سقوط آنها است. کتاب کندی غیرداستانی اما کتاب راکمن رمانی درباره صاحب یک کتابفروشی در ولز و داستان گذشته او است که با دیدگاههای صریح به تاریخ بشریت در هم آمیخته است.
«صدای رسای زنگ صبح» نوشته «آن اریکسون»
داستانی بسیار عالی از عشق پدری و تلاش یک پدر برای نجات دخترش است. دختر 19 ساله یک خانواده مبتلا به اسکیزوفرنی میشود و در جریان درمان، به دام اعتیاد و مصرف مواد مخدر میافتد و پدر که یک زیستشناس دریایی است، متوجه تشابه شرایط دختر خود با مرگ مرموز یک نهنگ جوان بر اثر مواد شیمیایی میشود. او برای نجات دختر خود مرتکب عملی میشود که میتواند منجر به از دست دادن همه چیز او شود...
«زمان رفتن» نوشته «جودی پیکولت»
پیکولت در بیست و دومین رمان خود از صفحه اول به جذابیت و بینظیر بودن فیلها پرداخته اما موضوع این کتاب فیلها نیستند بلکه داستان درباره دختری جوان در جستجوی مادر و عشق بی پایان و جاودان مادری است.
«همه نوری که نمیتوانیم ببینیم» نوشته «آنتونی دوئر»
این کتاب داستانی زیبا و به یادماندنی درباره کودکان گرفتار در جنگ جهانی دوم دارد. داستان یک دختر نابینای فرانسوی به نام ماری لوری است که پس از اشغال پاریس توسط آلمانها به همراه پدرش مجبور به ترک خانه خود و اقامت در سنمالو میشود. داستان دیگری که به موازات این داستان پیش میرود؛ داستان یک پسر یتیم آلمانی به نام ورنر و مسیری که او طی میکند و سرانجام در سنمالو با ماری آشنا میشود.
«خونبها» نوشته «لورا مکهاف»
داستان شهر کوچکی در اعماق کوههای اوزارک آلاباما، جایی که دختری جوان به نام «لوسی دن» به همراه پدرش در آن زندگی میکند. مادر لوسی وقتی او کوچک بوده ناپدید میشود و داستان با کشف رازی پنهان ادامه می یابد...
«آسمان باز» نوشته «جوآن توماس»
داستانی مدرن، بسیار زیبا و شخصیتمحور درباره تمایل انسان به انجام کار درست و دوست داشتن است.
«مستأجران مهمان» نوشته «سارا واترز»
واترز یکی از بهترین و پرفروشترین نویسندگان انگلیسی است که این بار داستان مادر و دختری را روایت کرده که به خاطر نیاز مبرم مالی قسمتی از خانه خود را به زوجی جوان اجاره میدهند، دختر با آنها دوست میشود و این دوستی عواقب بدی به دنبال میآورد.
نظر شما