کتاب «همفری بوگارت» نوشته دیوید تامسون، نویسنده و منتقد سینمای امریکا، کتابی درباره این بازیگر مشهور امریکایی است. این کتاب تنها زندگی و تحلیل فیلمهای او را در برنمیگیرد بلکه درباره وجوهی از شخصیت این هنرمند سخن میگوید که به گفته نویسنده، خود او برای مخفی کردنشان تلاش کرده بود.
کتاب با عنوان اصلی “Humphrey Bogart” در 144 صفحه، از سوی انتشارات Faber & Faber در سال 2010 در امریکا منتشر شده است. در ابتدای آن در اشاره به بُعدی تازه و کمتر دیدهشده از شخصیت بوگارت میخوانیم: «انگار میگه، ببین من اصلا خوشقیافه نیستم. صدام خشنه؛ ظاهرم زمخته و راستشو بخوای، از اون جوابهای ملایم و احمقانهای که بچه خوشگلا تحویلتون میدن، از من نمیشنوین. ممکنه از چیزی که میگم خوشتون نیاد، اما به نفعتونه که باورش کنین. خودم میدونم که یه جورِ بامزه و متفاوتی ستاره بِه حِساب میام، اما این طور نبوده که واسه خاطرش خودمو به آب و آتیش زده باشم و به خاطر گیشهای بودنم هم نبوده. راستش همینه که هست... اینها همهاش در حد حرفه. تا وقتی چشمت به نگاههای ملتمسانهای میافتد که سخت مشتاق است باورش کنند و میکوشد تا باور کند.»
این پاراگراف میتواند بیانگر منطق باقی نوشتههای کتاب نیز باشد. چنانکه نویسنده سعی دارد از موضوعات و اخبار همهگیر درباره این شخصیت فاصله بگیرد و بر بیان مباحث و نظراتی تازه درباره ابعاد دیدهنشده این شخصیت، تاکید کند. بر همین اساس، مطالب کتاب در میان شرح و توصیفهای تاریخی و تحلیلهایی از ویژگیهای شخصیتی و هنری بوگارت، در نوسان هستند.
در صفحه 48 میخوانیم: «بالاخره روزی فرا رسید که قرار بود صحنهای رومانتیک بین بوگارت و آستور فیلمبرداری شود. بعد از 10 سال این اولین صحنه رومانتیکی بود که در آن بوگارت باید تماشاچی را جذب کند و با خود همراه سازد. او تمام سعیاش را کرد و آستور هم هر کاری از دستش بر میآمد انجام داد تا دل گرمش کند و در نهایت هم صحنه بدی از کار در نیامد.»
تحلیلهای نویسنده کتاب غالبا در همین حد و اندازه ارائه شدهاند و بیش از همه از قدرت تاثیرگذاری فیلم و بازیگر سخن میرود تا جایگاه هنری و خلاقه او. اما قابل ستایش است که نویسنده کتاب آزادانه و بیپرده آمیزشی از زندگی شخصی و کاری هنرمند را ارائه میکند، بیآنکه از موضوعات صمیمی و در عین حال جدّی، فاصله بگیرد و به دام اخبار فضولانه بیفتد.
چنین کتابهایی شاید بتوانند الگوهایی برای نویسندگان و منتقدانی باشند که درباره بازیگران سینما و تئاتر ایران قلم میزنند. هر چند محافظهکاریهای رایج در جامعه هنری ایران، بیتردید، پذیرنده چنین الگوهایی نخواهد شد.
ویژگی دیگر کتاب این است که علاوه بر آنکه بر ارائه زندگینامهای تحلیلی از همفری بوگارت متمرکز است، گزارشی هم از فعالیتها و سیاستهای تهیهکنندگان و کمپانیهای مطرح و موفق سینمای هالیوود ارائه میکند. مثلا از نظامها و برنامههایی سخن می گوید که بدنه سینمای ایران هرگز آنها را تجربه نکرده است؛ مثل جایگاه معجزهگر تهیهکننده در سینما.
تهیهکننده معجزهگر کازابلانکا
دیوید تامسون در این کتاب، فیلم «کازابلانکا» را که پدیده جشنواره اسکار سال 1943 بود و بوگارت برای بازی در آن، نامزد بهترین بازیگر مرد شد محصول حضور معجزهگر هال والیس (تهیهکننده فیلم) میداند. او با اشاره به حضور موثر والیس در انتخاب دیالوگها چنین مینویسد: «دیالوگ آخر را خود والیس نوشت: لویی فکر میکنم، این آغاز یه دوستیه قشنگه. همینجور دیالوگها بود که کازابلانکا را ساخت و بسیاری از دیگر فیلمهای خوب آن زمان را. اگر میتوانستید قاطعانه ثابت کنید که 5 دیالوگ معرکه کازابلانکا را شما نوشتهاید – دیالوگهایی مثل مفت نمیارزه، به خاطر آب، اینم به سلامتی تو دختر، بزن او آهنگ رو– جایتان در جمع بزرگان است. همه کاری که هال والیس انجام داد،این بود که بهترین دیالوگها را برداشت و مرتبشان کرد و برگمن و بوگارت را برای ادای آنها انتخاب کرد. برگمن به گلی زیبا میمانست که منتظر بود کسی او را ببوید و بوگارت مثل کسی بود که بو کشیدن را از یاد برده بود و دلش نمیخواست دوباره آن را به یاد آورد.»
نویسنده در پاراگراف پایانی کتاب، سوژه اصلی کتاب (همفری بوگارت) را چنین توصیف میکند: «این مرد به گمان من، پیچیدهتر و درماندهتر از آنی بود که ما امروز میشناسیم و گاهی که آشفتگی و درماندگی خود را نشان میداد او هنرپیشهای بیبدیل است. اما امروز او را به خاطر فیلمهایی به یاد دارند که هیچ اثری از درماندگی در او نمیبینیم و یک قدم اشتباه هم برنمیدارد. بوگارت در سینمایی که آرمانش رسیدن به کمال بود، بازیگری بیعیب و نقص و گاه حتی بذلهگوییِ جنتلمنی را به نمایش میگذاشت که در اوج فشار نیز خویستنداری میکرد و واردارمان میکرد ستایشش کنیم.»
منابع کتاب
برای نگارش این کتاب 104 صفحهای (که البته متن اصلی آن 144 صفحه بوده است) منابع زیادی وجود داشتهاند که نویسنده کتاب درباره میزان بهرهگیریاش از این منابع چنین مینویسد: «کتاب لورن باکال به نام «خودم تک و تنها» (نیویورک 1979) یکی از منابع ارزشمند این کتاب محسوب میشود، البته بعد از کتاب «بوگارت» (نیویورک 1997) نوشته «ای ام اسپربر» و «اریک لاکس» که یکی از کاملترین بیوگرافیهایی است که تا به حال درباره بوگارت نوشته شده است. چندین کتاب دیگر نیز در نوشتن این کتاب تاثیر بسزایی داشتهاند که «خانواده هیوستون» (لارنس گروبل 1989)، «کتابی باز» (جان هیوستون 1980)، «در جستجوی پدرم» (استفان بوگارت 1995 – این کتاب با ترجمه مهدی غبرایی در سال 1378 از نشر شالوده در ایران منتشر شده است)، «بوگی و من: داستانی عاشقانه» (وریتا تامپسون 1995) و «مضنونین همیشگی را جمع کنید: ساخت فیلم کازابلانکا» (الجین هارمتز 1992)» از جمله آنها هستند.»
درباره نویسنده
درباره «همفری دیفاُرست بوگارت» بر اساس آمار وبسایت www.amazon.com بیش از هزار عنوان کتاب نوشته شده است. دیوید تامسون (نویسنده کتاب پیشِ رو) نیز یکی از منتقدان و تحلیلگران پُرکار سینمای امریکا است که بر اساس اطلاعات کتابخانه کنگره امریکا مولف بیش از 60 عنوان کتاب در زمینه سینما و هنرپیشهها بوده که « the new biographical dictionary of film»، «moments that made the movies» و « how to Watch a movie» از جمله جدیدترین آثار وی هستند.
دیوید تامسون متولد 1941 منتقد و تاریخدان سینمای امریکا است که بسیاری از مقالات او (بر اساس اطلاعات کتابخانه ملی، بیش از 150 عنوان مقاله) درباره بازیگران سینمای جهان به فارسی ترجمه و در مجلات سینمایی ایران منتشر شدهاند اما از کتابهایش، این دومین کتابی است که بعد از کتاب «گری کوپر» (با ترجمه عقیل قیومی)، از تامسون در ایران منتشر میشود. رعنا طاهرزاده ترجمه این کتاب را برعهده داشته است.
چاپ اول کتاب «همفری بوگارت» نوشته دیوید تامسُن و ترجمه رعنا طاهرزاده در 104 صفحه و شمارگان 1000 نسخه با طراحی منا گندمکار به بهای هشت هزار تومان از سوی انتشارات کتابکده کسری، پاییز 1392 روانه بازار شده است.
نظر شما