محمدرضا ترکی: فضای نقد در دانشگاههاي ما منسوخ شده است/ روحيه ترجمهگرايي، ما را از انديشيدن واقعي دور كرده است
محمدرضا ترکی، شاعر و منتقد ادبی معتقد است که دانشگاههاي ما درعرصه علوم انساني مشهورات زدهاند. او میگوید: متاسفانه فضای نقد در دانشگاههاي ما تقريباً منسوخ شده است؛ غالباً نه استادان حوصله شنيدن اعتراضات دانشجویان را دارند و نه دانشجويان تمايلي به نقد و پرسش نشان می دهند.
لطفا در ابتدا كمي درباره پيشينه و سنت نقد ادبي در كشورمان بگوييد.
نقد بهمعني عام آن در سنت ادبي ما جايگاه خاصي داشته و در عمل بخشي از سير تاليف يك كتاب بهعهدۀ منتقدان و شارحان و تعليقه نويسان واگذار ميشده است. بسياري از مواقع مولفان قديم آثارشان را بهصورت مجمل يا بالنسبه مجمل مينوشتند و اين مجال را ايجاد ميكردند كه ديگران با نوشتن حواشي و تعليقات و توضيح و تكمله بر متن آن را كاملتر كنند. به همين دليل است كه ما در آثار قدما شاهد انواع حاشيه و تعليقه و تكمله و انواع تلخيص و تحرير و تهذيب هستيم. تحريرها و تهذيبها كتابهايي بودند كه بازنويسي كتابهاي ديگر و پيراسته و ويراسته كردن آثار ديگر را بهعهده داشتند. در دنياي امروز ما كمتر شاهد چنين جرياني در عرصه تاليف هستيم. در فضاي علمي آن روزگار معمولاً طلبهاي كه پرسشگرتر بود و بيشتر از سخنان استادش ايراد ميگرفت طلبه بهتر و باهوشتري شناخته ميشد و مورد توجه استاد و همدرسانش قرار می گرفت.
وضعیت نقد ادبی در دانشگاهها چگونه است؟
اين فضا در دانشگاههاي ما متاسفانه تقريباً منسوخ شده است. غالباً نه استادان حوصلۀ شنيدن اعتراضات دانشجویان را دارند و نه دانشجويان تمايلي به نقد و پرسش احساس می کنند. خصوصاً دانشجویان ياد گرفتهاند كاري به كار استاد نداشته باشند و سري را كه درد نميكند دستمال نبندند. هدف آنها گذراندن درس و گرفتن نمره است كه آن هم بدون پرسشگري و اوقات استاد را تلخ كردن و زحمت دادن بهخود حاصل ميشود! دانشگاههاي ما در عرصه علوم انساني دانشگاههايي مشهورات زدهاند.
منظورتان از مشهورات چيست؟
منظور من مفهومي است كه در علم منطق از مشهورات مطرح است. مشهورات گزارههايي هستند كه همه آنها را تكرار ميكنند اما كسي استدلالي براي آنها ارائه نميكند و بهدليل همين شهرت، كسي جرات مخالفت با آن را ندارد و چه بسا بهذهن كسي هم نميرسد كه شايد سخنی كه بسياري استادان و كتابها آن را تكرار ميكنند؛ هيچ اصل و مبنايي جز همين شهرت ندارد. خدا نكند كه يك قول مشهور مطابق احساسات و تمايلات قلبي ما باشد و مثلاً به تعصبات و علايق شخصي و عمومي ما ربط پيدا كند. در اين موارد هرگونه نقد و پرسشي به منزله ناديده گرفتن چيزهايي خواهد بود كه ذهن ما به آنها انس گرفته و نگران از دست دادن آنهاست.
در مورد سنت نقد ادبي صحبت كرديد؛ در روزگار جدید وضعیت نقد ادبی در کشور چگونه است؟
بعد از مشروطه متاسفانه واپسين كورسوهاي انديشهورزي بومي در ايران كه در قالب مكتب فلسفي تهران شكل گرفته بود خاموش شد و ما تبديل شديم به مترجمان آثار وارداتي و همين روحيه ترجمهگرايي ما را از انديشيدن و نقد واقعي دور كرد. ما در طي اين سالها چه بسا بر سر انديشههايي غوغا و حتي برسر آن يقه يكديگر را پاره كرديم كه روزگار آنها در بيرون مرزهاي ما سپري شده بود! روشنفكران ما در عصر رضاشاه گاه دخيل بر درگاه آتاترك بستند و تخيل كردند كه راهي كه تركيه رفته است راه مناسب توسعه و پيشرفت است و گاه آلمان هيتلري را، در اواخر همان دوران، قبلهگاه خودشان كردند و گاه بهقبله استالين نماز بردند. در حالي كه هيچكدام از اين انديشهها در آزمون روزگار رو سپيد بيرون نيامدند و با كمي دقت ميشد نامربوط بودن آنها را تشخيص داد. حكايت ما در اين سالها حكايت كسي بود كه بر اسبهايي شرطبندي ميكند كه از پيش بازنده بودن آنها محرز شده است!
در این سالها محيطهاي علمي و دانشگاهي ما چه نقشي در حوزۀ قد ادبي داشتند؟
در اين سالها و در خلا تفكر و كم كاريهاي محيطهاي دانشگاهي در عرصۀ نقد، متاسفانه كار نقد و داوري به محيطهاي ديگري؛ عمدتاً در مطبوعات، واگذار شد و تا سالهاي سال محيطهاي دانشگاهي از عرصههاي عيني نقد بهدور بودند. از عوارض تلخ اين جريان شكلگيري نوعي نقد ژورناليستي بود كه در اغلب موارد تند و عصبي و برخاسته از گرايشهاي حزبي و سياسي بود. جريانهايي مثل حزب توده و ديگران در داغتر كردن تنور اينگونه نقد كه معمولاً نسبت به موازين اخلاقي هم كمتوجه بود و در نقد و نقد ادبي تنها به تاييد و تكذيبهاي شعاري و ابزاري اهتمام ميورزيد بيتقصير و كمتقصير نبودند.
امروزه ما متاسفانه ميراثدار اين نقد ژورناليستي هستيم. بسياري از آثاري كه بهعنوان نمونههاي معتبر نقد و نقد ادبي فراروي ما قرار دارند از اين نقد ناسالم و گزنده تاثير پذيرفتهاند. اين قبيل نقدها معمولاً كمربستهاند به نفي اثري كه در پي نقد آن هستند و «نفي» و «نقد» را باهم مخلوط ميكنند؛ اين درحالي است كه يك اثر منتقدانه و منصفانه، با همه صراحتي كه ممكن است از لحاظ علمي داشته باشد، در نهايت، حتي اگر به افزودن اعتبار اثر مورد نقد و نويسنده آن نينجامد، دست كم به نفي و انكار آنها منتهي نميشود و قدر مسلم، از قدر واقعي آنها نميكاهد!
نظر شما