«بسم الله الرّحمن الرّحیم
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران؛ حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی)
سلام علیكم
ضمن تقدیم احترام و آرزوی تندرستی و شادكامی برای شما و ملت سرافراز ایران، اینجانبان امضاكنندگان این نامه از شما خواهشمندیم كه ترتیبی اتخاذ فرمایید تا «آقای دكتر علیرضا قزوه» دوباره در خانه فرهنگ ایران در دهلی نو حضور پیدا نمایند.
دلیل درخواست ما، شایستگیهای اثباتشده ایشان در امور فرهنگی، سوابق درخشان فعالیتهای ایشان در هنگام مأموریت در هند در كسوت مدیریت مركز تحقیقات زبان فارسی، آشنایی دقیق و كافی ایشان با فضای فرهنگی و ادبی هند و اقتضائات آن، آگاهیشان از ضرورتهای راهبردی كوتاهمدّت و بلندمدّت حضور فرهنگی ایران و زبان فارسی در سرزمین هند، احاطه ایشان بر تكنیكهای مدیریتی مفید و دارای كیفیت و گستردگی لازم برای حصول زودهنگامتر به اهداف فرهنگی ایران، و اشراف آن بزرگوار بر مقولات مدیریت و مدبریت فرهنگی است.
لازم به یادآوری است كه در زمان حضور ایشان در خانه فرهنگ ایران در دهلی، وزنه و اعتبار و عملكرد ایشان همسنگ با یك «رایزن» و «سفیر فرهنگی» تمامعیار بود و اغلب همت و وجود ایشان یك تنه برای انجام كارهای بزرگ و مؤثر كفایت میكرد.
به كوشش ایشان، انجمنهای ادبی فارسی در شهرهای متعددی راهاندازی شدند، فارسیسرایی و فارسینویسی قوت گرفت و احیا شد، ارتباطات فرهنگی بین فرهیختگان دو ملت ایران و هند به حداكثر رسید، ادبیات معاصر ایران و به ویژه ادبیات دوران انقلاب اسلامی به هند معرفی شد، و تعداد قابل توجهی از آثار تحقیقی معطلمانده ایرانشناسان هندی منتشر شدند.
همه اهالی فرهنگ در هندوستان و علیالخصوص دلبستگان زبان فارسی در هند، به خاطر دارند كه روزگاران مأموریت ایشان در دهلی چه دوران پررونق و پر رفت و آمد و پرثمری برای خانهی فرهنگ ایران بوده است.
ایشان نه تنها برای دانشجویان زبان فارسی، بلكه برای استادان ایراندوست نیز یك مرجع علمی و ملجأ عاطفی و پناهگاه امن ایمان و اخلاق بودند. به همه دلایل فوق، از حضور شما عاجزانه تقاضا داریم كه حتی اگر علیرغم میل خود ایشان باشد، این ادیب بزرگوار را بار دیگر به خانه فرهنگ دهلی نو بازگردانید و با وجود آقای دكتر علیرضا قزوه، چراغ امید را برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در هندوستان روشن نگهدارید.
دعاگوی شما و ملت شریف ایران و آرزومند سربلندی ایران و اهتزار زبان شیرین فارسی و ادبیات فاخر آن هستیم.
با تقدیم احترام؛ استادان دانشگاه، ادیبان و اهالی فرهنگ هندوستان»
بر این اساس رونوشتی از این نامه برای غلامعلی حدّاد عادل، ریاست محترم فرهنگستان زبان و ادب فارسی و ابوذر ابراهیمی تركمان، ریاست محترم سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز ارسال شده است.
اسامی امضاكنندگان این نامه به شرح زیر است:
«1.پروفسور سیّدحسن عبّاس(دانشگاه هندوی بنارس)، 2.پروفسور شمیم اختر(دانشگاه هندوی بنارس)، 3.دكتر عقیل احمد(دانشگاه هندوی بنارس)، 4.پروفسور عبدالودود اظهر دهلوی(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 5.پروفسور اختر مهدی(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 6.پروفسور سیّد عین الحسن(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 7.پروفسور نیازمند صدیقی(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 8.دكتر شیخ اشتیاق احمد(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 9.دكتر اخلاق احمد آهن(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 10.دكتر علاءالدّین شاه(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 11.دكتر سیّدنقی عبّاس «كیفی»(دانشگاه جواهرلعل نهرو، دهلی نو)، 12.پروفسور عراق رضا زیدی(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 13.پروفسور قمر غفّار(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 14.دكتر عبدالحلیم(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 15.دكتر كلیم اصغر(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 16.دكتر سرفراز احمد(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 17.دكتر مهدی باقر خان(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 18.دكتر احمد حسن(دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 19.دكتر عظمی عزیز (دانشگاه جامعه ملیّه اسلامیه، دهلی نو)، 20.پروفسور دهرمیندر نات(دانشگاه دهلی)، 21.پروفسور شریف حسین قاسمی(دانشگاه دهلی)، 22.پروفسور چندر شیكهر(دانشگاه دهلی)، 23.پروفسور یونس جعفری(دانشگاه دهلی)، 24.دكتر بلرام شكلا(دانشگاه دهلی)، 25.دكتر علیم اشرف خان(دانشگاه دهلی)، 26.دكتر راجندر كومار(دانشگاه دهلی)، 27.دكتر علی اكبر شاه(دانشگاه دهلی)، 28.دكتر مهتاب جهان(دانشگاه دهلی)، 29.دكتر جمیل الرّحمان(دانشگاه دهلی)، 30.دكتر اویس احمد(دانشگاه دهلی)، 31.دكتر ضیاء الرّحمان(دانشگاه دهلی)، 32.دكتر خورشید احمد(دانشگاه دهلی)، 33.دكتر فرح ادبیه(دانشگاه دهلی)، 34.دكتر مسرّت فاطمه(دانشگاه دهلی)، 35.پروفسور آصف نعیم صدّیقی(دانشگاه اسلامی علیگر)، 36.پروفسور اسد علی خورشید(دانشگاه اسلامی علیگر)، 37.دكتر محمّد عثمان غنی(دانشگاه اسلامی علیگر)، 38.دكتر رعنا خورشید(دانشگاه اسلامی علیگر)، 39.دكتر سیّد محمّد اصغر(دانشگاه اسلامی علیگر)، 40.محمّد قمر عالم(دانشگاه اسلامی علیگر)، 41.دكتر فوزیه وحید(دانشگاه اسلامی علیگر)، 42.دكتر شوكت نهال انصاری(دانشگاه اسلامی علیگر)، 43.دكتر افشان آفتاب(دانشگاه اسلامی علیگر)، 44.دكتر خورشید فاطمه حسینی(دانشگاه اسلامی علیگر)، 45.دكتر زهرا عرشی(دانشگاه اسلامی علیگر)، 46.پروفسور عمر كمالالدّین(دانشگاه لكهنو)، 47.دكتر عارف ایّوبی(دانشگاه لكهنو)، 48.دكتر غلام نبی احمد(دانشگاه لكهنو)، 49.دكتر ارشد القادری(دانشگاه لكهنو)، 50.پروفسور عبدالقادری جعفری(دانشگاه اللهآباد)، 51.دكتر نیلوفر حفیظ(دانشگاه اللهآباد)، 52.دكتر محمّد عابد حسین(دانشگاه پتنا)، 53.دكتر محمّد غفّار صدّیقی(دانشگاه پتنا)، 54.دكتر سیّد امامالدّین(دانشگاه مَگد)، 55.دكتر عزیز مهدی(فارغالتّحصیل دانشگاه تهران)، 56.دكتر سوبهاش كومار(فارغالتّحصیل دانشگاه تهران).»
اما در حاشیه نامه استادان زبان فارسی هند به مقام معظّم رهبری نظر برخی از آنها به شرح آمده است:
دكتر نقی عبّاس: با رفتن استاد قزوه، زبان فارسی در هند لال شده است!
دكتر نقی عبّاس (شاعر جوان پارسیسرای هند) پیرامون تنظیم این درخواست و جمعآوری امضاها صحبت كرد و در رابطه با كارنامه قابل دفاع علیرضا قزوه در دهلی نو اظهار داشت: «استاد قزوه در مدّتی كه در هندوستان خدمت میكردند، چراغ ادب فارسی و فرهنگ ایران اسلامی را دوباره در این سرزمین روشن كردند. نه تنها نسل من، بلكه نسل پیران پیشكسوت زبان و ادب فارسی در هند كه استادان ما محسوب میشوند نیز در حافظهی خود این مایه از فداكاری و احساس مسئولیت و حسن انجام كار را در خانهی فرهنگ ایران در دهلی نو سراغ ندارند».
نقی عبّاس ضمن برشمردن پارهای از اقدامات علیرضا قزوه در هند كه به باور وی بیسابقه بودهاند، میافزاید: «تا پیش از آن كه آقای دكتر قزوه به هند بیایند، شاید پیرمردان شاعری هم بودند كه در كنج خانههای خود به زبان شیرین فارسی شعر میسرودند امّا حتّی آنان هم هیچ شنونده و مخاطبی نداشتند. خصوصیت آقای قزوه این بود كه دست این پیشكسوتان را گرفتند و به جمع آوردند و برخی از آنان را به جامعهی شعری ایران هم شناساندند.
وی افزود: علاوه بر این، ایشان دانشجویان زبان فارسی را به آشنایی با ادبیات معاصر ایران و شعر سرودن به زبان فارسی تشویق كردند. الآن دست كم پنج شش نفر از جوانان هندی هستند كه به زبان فارسی شعر مینویسند و جامعهی ادبی ایران هم آنان را میشناسد. این قبیل كارها از بدایت با خوشفكری و آستین بالا زدن آقای قزوه محقّق شد».
این استاد ادبیات سپس به انگیزهی درخواست استادان زبان فارسی از مقام معظّم رهبری در خصوص بازگشت علیرضا قزوه به هند اشاره میكند و میگوید: «اینجا در میان استادان زبان فارسی هندوستان، نه فقط در دهلی، بلكه در سراسر هند، همیشه ذكر خیر ایشان بوده و خواهد بود. همهی ما جوانترها و استادان ما هنگامی كه به یاد دوران پربار حضور استاد قزوه میافتیم، حسرت میخوریم. آن دوران، دوران نامكرّری بود. ایشان انگیزهی ستودنی داشتند و مختصات فرهنگ هند را هم خوب میشناختند كه چطور در این فضا كارهای مفید كنند. پر رفت و آمدترین سالهای خانهی فرهنگ ایران، زمان ایشان بود.
به گفته وی، در تعدادی از شهرهای هند، انجمنهایی بود كه ایشان به نام بیدل دهلوی تأسیس كرده بودند و مركز شعرخوانی و سخنرانی اهالی ادب فارسی سراسر هند بود. اینها الآن تعطیل است. خیلی از كتابها و تحقیقات فارسیدانان هند را كه سالها خاك میخورد و در انتظار نشر بود، ایشان منتشر كردند.
همین به خیلی از جوانان كه قبل از آن انگیزه برای آموختن فارسی نداشتند، جرأت و اشتیاق داد كه این رشته را برای ادامهی تحصیل انتخاب كنند. با رفتن ایشان، خیلی از این كارها بیرمق و فشل شده و زبان فارسی در هند لال شده است. بنابراین استادان ما تصمیم گرفتند كه بازگشت دكتر قزوه را از شخص رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی ایران تقاضا كنند و من هم به عنوان عضو كوچك جامعهی فارسیدوستان هندوستان، در این رابطه به جمعآوری امضاها كمك كردم».
پروفسور اختر مهدی: اگر قزوه بود، انگلیسیها موفّق نمیشدند!
«در ادامه نیز یادداشت پروفسور اختر مهدی (عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه جواهرلعل نهرو دهلی نو) را دربارهی خدمات فرهنگی علیرضا قزوه در هندوستان:
از هنگامی كه با الطاف خداوند و به مدد رهبری داهیانهی مرجع بزرگ شیعیان جهان، حضرت امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و مدل سیاسی «جمهوری اسلامی» در ایران عزیز مستقر شد، بزرگترین رسالت این نهضت جهانی، آگاهی دادن به ملّتهای مظلوم و مستضعف جهان، در جهت خودشناسی و خداشناسی بوده است. در حقیقت، اهدافی مانند عدالتجویی، رنگ اصلی را به آزادیخواهی و استقلالطلبی انقلاب مردم بزرگ ایران داده بود و ریشه و پایهی همهی شعارهای انقلاب ایران، از همان آغاز نهضت، آرمانهای فرهنگی بوده است. مطلب مهم این است كه اگر هم شعاری با مضمون سیاسی یا اقتصادی توسّط انقلاب اسلامی ایران مطرح شده، همه با راهبرد فرهنگ و در جهت رسیدن به اهداف فرهنگی بوده است. امام بزرگوار (ره) این نكتهی ظریف را درك كرده بودند كه همهی حركتهای انبیا و اولیاء پیشین، اگر هم توفیق سیاسی یا اقتصادی داشته، همه در سایهی همین فرهنگ بوده و اینكه نجات بشر امروز نیز بدون تغییر الگوهای اساسی فرهنگی انسان معاصر امكان ندارد.
شاید به همین دلیل بود كه از شروع انقلاب، استكبار و دیگر ایادی صهیونیسم جهانی، دشمنی ذات فرهنگی انقلاب اسلامی ایران را با بنیان اندیشههای خود درك كردند و در صدد محو و انحراف آن برآمدند. و درست به دلیل همین پشتوانهی فرهنگی و بنیادهای اعتقادی انقلاب اسلامی هم بود كه هرگز نتوانستند آسیبی جدّی به آن بزنند.
اگر به تاریخ سی و اندی سالهی دستاوردهای گفتمان جمهوری اسلامی در جهان نگاهی بیندازیم، میبینیم كه هرگاه اهالی سیاست در ایران، شیوهی مدیریت خود را بر اساس فرهنگ پربار ایرانی ـ اسلامی و گفتمان اصیل انقلاب اسلامی تنظیم كردهاند، و به جای خمودی و دفاع و نرمش، با منطق فرهنگی خود به اردوگاه اعتقادی دشمنان هجوم بردهاند، در همهی زمینهها توفیق قرین آنان بوده است ولی هر بار كه خواستهاند با ساختارهای فرسودهی حاكم بر جهان همراه شوند و به تسامح از اصول اوّلیهی فرهنگ انقلابی خود پا پس كشیدهاند، ضرر كردهاند. این تجربهها نشان داده است كه هیچ چیز به اندازهی سلاح نرم امّا بُرّندهی فرهنگ درست، نتوانسته است در عرصهی داخلی و بینالمللی به سود پیشرفت گفتمان انقلاب اسلامی تمام شود.
خوشبختانه یكی از دقّتهایی كه در تعامل جمهوری اسلامی ایران با جهان مورد غفلت واقع نشده و به آن توجّه شده است، اقدام در جبههی فرهنگی، در سنگر خانه های فرهنگ و رایزنیهای فرهنگی جمهوری اسلامی در كشورهای دیگر بوده است. ما شاهد بودهایم كه در همین هندوستان، اقداماتی كه از این سنگر در جهت معرّفی و نشر و گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی ایران انجام شده، كمتر از اقدامات دیگر دستگاههای دیپلماتیك جمهوری اسلامی نبوده و چه بسا كه این اقدامات، مؤثرتر و مفیدتر و عمیقتر از دیگر اقدامات دیپلماتیك نیز بوده است. چه بپذیریم و چه نپذیریم، واقعیت این است كه انقلاب اسلامی ایران، در حقیقت یك انقلاب فرهنگی بود. درست هم همین است كه با چنین شرایطی، برگ برندهی نظام مقدّس جمهوری اسلامی در برابر تهدیدها و اقدامات سیاسی یا اقتصادی دشمنان، حربهی فرهنگ اصیل و ناب اسلامی ـ ایرانی باشد. این فرهنگ، همان چیزیست كه همیشه در گفتوگوی منطقی با جهان به كار آمده و پیروز بوده است.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، قدرتهای استعماری و استكباری و صهیونیستی همیشه خواسته اند به روابط دو كشور خویشاوند هند و ایران لطمه بزنند و آن را دچار اختلال كنند. در این زمینه هم همواره این منطق فرهنگی ایران بوده كه بر بحرانها فائق آمده و روابط حسنهی ایران و هند را به سطح بهتر و بالاتری ارتقا داده است. با وجود همهی اقدامات مفیدی كه در سه دههی گذشته در عرصهی فرهنگی از سوی دولتهای مختلف جمهوری اسلامی در هندوستان انجام شده است، انصاف حكم میكند كه سهم دانشمند و شاعر برجستهی ایرانی، جناب آقای دكتر علیرضا قزوه را در دورهی اخیر، در كفهی سنگینترِ این ترازو ببینیم.
همانطور كه می دانید، مزیّت نسبی ایران در هندوستان، غیر از مسائل زودگذر اقتصادی و سیاسی، مزیّت روابط دیرپای فرهنگی است. همین رابطهی فرهنگیست كه روابط هند و ایران را تا ابد تضمین كرده است. مخصوصاً زبان فارسی كه قرنها زبان رسمی این سرزمین بوده و میزبانی هند از شاعران و ادیبان برجستهی ایرانی در قرنهای نه چندان دور، این مسأله را به نقطهی قوّت روابط هند و ایران تبدیل كرده است. امّا امروز، سالها پس از صائب و كلیم و دیگر شاعران، یكی دیگر از شاعران بزرگ ایرانی، میهمان هند است. و چه بهتر كه چنین شخصیتی در مسند ریاست مركز تحقیقات زبان فارسی در هند، منشأ خدمت به زبان فارسی و فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی و آرمانهای مترقّی انقلاب اسلامی ایران باشد.
من در همینجا شهادت می دهم كه اقدامات این مرد در دوران مسؤولیتش در هندوستان، بینظیر و ماندگار بوده است. ایشان علاوه بر تألیف قلوب همهی خدمتگزاران زبان فارسی در هندوستان، و آشنا كردن و آشتی دادن آنان با بنیانهای فرهنگ ایران اسلامی، اهتمام خوبی هم به حفظ گنجینه ی میراث فرهنگی فارسی زبانان در هند داشته است. صدها جلد از نسخه های خطّی شعرای پارسی سرا و پارسی نویس هندوستان را ایشان احصاء و احیاء كرده است كه واقعاً در هیچ كدام از قرون گذشته، به اندازهی این چند سال مسؤولیت ایشان، چنین اقدامی با این گستره و كیفیت از سوی دولت ایران در هندوستان انجام نشده بود. این مسأله واقعاً ستودنی است و جای مباهات دارد.
سخنرانی های ایشان هم در كنفرانسهای مرتبط با شعر و ادب و فرهنگ ایران، یا سمینارهای مربوط به گفتمان انقلاب اسلامی در هندوستان، بسیار برای همگان آگاهی بخش بوده و موجب دلگرمی مسلمانان بیدار و علاقه مندان به فرهنگ و هویّت اصیل و گرامی ایران اسلامی شده است. من چند سال قبل هم در سفری كه به ایران عزیز داشتم، با روزنامه ی «جام جم» مصاحبه ای كردم و در همانجا هم از ارتقای جایگاه ایران در نظر اهالی هندوستان و همینطور از نقش آقای دكتر قزوه در این زمینه سخن گفتم. اهالی هندوستان، از سویی پس از استقلال كشورشان و كوتاه شدن دست استعمار انگلیس از آن، با مباحث مربوط به آزادیخواهی و عزّت طلبی و استقلالجویی بیگانه نیستند، و از سوی دیگر، هنوز طنین آوای كسانی همچون علّامه اقبال لاهوری را در گوش دارند كه آنان را به بازگشت به خویش دعوت می كرد؛ و آقای دكتر قزوه در سخنرانیها و مقالات خودش به خوبی توانسته است این دو روحیه را با یكدیگر پیوند دهد و با زبانی آشنا با مخاطبان خودش در هندوستان سخن بگوید.
در سالهایی كه آقای دكتر قزوه در هندوستان بودند، دفتر كار ایشان، پناهگاه بسیاری از پژوهشگران و دانشجویان زبان و ادبیّات فارسی در هند بود. در صورتی كه پیش از این، اغلب محقّقان از این دفتر مأیوس بازمی گشتند، در دوران ایشان، گاهی خود آقای قزوه از بسیاری از دوستان محقّق، دعوت و دلجویی می كردند و خودشان امور علمی این عزیزان را پیگیری می نمودند. من هرگز ندیدم كه در اتاق ایشان به عنوان یك مدیر بر روی كسی بسته باشد.
از این گذشته، خوش خلقی و گشاده رویی ایشان در عین حفظ ادب ایرانی، مثال زدنی بود؛ طوری كه همه با ایشان احساس انس و رفاقت می كردند. تا جایی كه من اطّلاع دارم، ایشان از پایان نامه ها و تحقیقات بسیاری از علاقه مندان زبان فارسی حمایت كرده و شخصاً قدم به قدم راهنمای دیگران بوده است؛ گاهی بدون اینكه اسمی از ایشان در آن پایان نامه بیاید. خود ایشان هم البتّه چنین چشمداشتی نداشتند. آقای دكتر قزوه با تسلّط علمی خودشان، حتّی گاهی بعضی از استادان مسلّم زبان و ادبیات فارسی هندوستان را در تنگناهای علمی كمك و راهنمایی می كردند. خود بنده هم با توفیق و عنایات خداوندی و با تشویق و راهنمایی ایشان در حال تألیف كتابی با عنوان «سخن و سخنوران پارسی پس از انقلاب اسلامی» هستم. از نظر من كه یك فرد دانشگاهی هستم و سالهای پیش از مسؤولیت آقای دكتر قزوه را با زمان حضور ایشان مقایسه می كنم، حضور ایشان، یك قدم بزرگ برای ترویج و احیای زبان فارسی در هندوستان بود و امثال آقای دكتر قزوه مایه آبرو و عزّت ایران و انقلاب اسلامی در جهان هستند.
من چند وقت پیش داشتم با خودم فكر میكردم كه اگر در روزگاری كه انگلیسیهای نامیمون پا به هند گذاشتند و تیشه به ریشه زبان فارسی در هندوستان زدند، چند نفر مانند آقای دكتر قزوه به نمایندگی از دولت وقت ایران در هند حضور داشتند، شاید این بلا بر سر زبان فارسی نمیآمد. من به سهم خودم و به عنوان كسی كه سالهاست اخلاص و تعلّق قلبی خودم را نسبت به فرهنگ و ادبیّات ایران و همچنین گفتمان اصیل انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) و رهبر فرزانه ی انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای و شهید آیتالله مطهّری و دیگر بزرگان انقلاب اثبات كردهام، میخواهم در اینجا عرض كنم كه اگر نظام پُرافتخار جمهوری اسلامی در هر كشوری یك نمایندهی فرهنگی آگاه و بابصیرت، مانند آقای دكتر قزوه داشته باشد، دیگر غمی نخواهد داشت و بی شك با سرعت و كیفیّت بیشتری به همه اهداف عالیهی امام و شهیدان خواهد رسید.
كسانی كه بنده را از نزدیك میشناسند، میدانند كه من با كسی تعارف ندارم و اهل چاپلوسی و تملّق هم نیستم. شاید حتّی خیلیها هم تا به حال از رُك و راست سخن گفتن من دلگیر شده باشند.
پس اگر من از شخصیت و عملكرد كسی مثل آقای قزوه تمجید میكنم، برای آن دلایل واضحی دارم. مثلاً ما در هندوستان، هرگز پیش از حضور آقای دكتر قزوه، تا این حد با شعر و ادبیات معاصر ایران آشنا نبودیم. ولی به بركت حضور ایشان، ما با خیل عظیمی از آثار ادیبان معاصر ایران و مخصوصاً ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس آشنا شدیم و از این بهتر آنكه با خیلی از این بزرگان از نزدیك در هند دیدار كردیم.
شاید برای تعدادی از استادانی كه مثل من سفرهایی به ایران داشته و دارند و این امكان برایشان فراهم است، ارزش و قدر این كار به حدّ كافی معلوم نباشد ولی واقعاً این همه دانشجو و علاقه مند به زبان و ادبیات فارسی كه امكان سفر به ایران و دیدار با ادیبان ایرانی را ندارند. پس این یك كار درخشان بود كه ایشان ادیبان معاصر را گلچین میكردند و به هند دعوت میكردند و چنین فرصتی را برای اهالی هندوستان پدید میآوردند. مطلب، اینكه خود همین اقدام به تنهایی برای اثبات روشنبینی آقای دكتر قزوه كافیست.
تازه به همّت ایشان، تعدادی از آثار معاصر ایران نیز به زبانهای هندی یا اردو ترجمه شد كه حقیقتاً جای تقدیر دارد.
یا مثلاً انجمن ادبی بیدل كه ایشان در شش هفت شهر هندوستان دایر كردند و خود من توفیق حضور در چند جلسهاش را در دهلی داشتم، چراغی بود كه به نفع زبان و ادبیّات فارسی در هندوستان روشن شد و نگرانی من به حق بود كه با اتمام دوران مسؤولیت ایشان، آیا دیگران هم همین قدر برای روشن نگهداشتن و برافروخته تر كردن این چراغ اهتمام خواهند داشت یا نه.
در آن انجمنها دوباره سرودن شعر و نوشتن داستان و متون دیگر به زبان فارسی توسّط هندیان رونق گرفته بود. چه كسی میتواند انكار كند كه تا پیش از حضور آقای قزوه و شكل گرفتن انجمن ادبی بیدل، ما در هندوستان فقط چند شاعر انگشت شمار پارسی سرا داشتیم كه همه در كنج پستوی خانه به زبان فارسی شعر میسرودند. امّا به لطف خداوند، در زمان حضور آقای قزوه هر ماه تعداد بیشماری از ادب دوستان در این انجمن ها در شهرهای مختلف جمع میشدند و گاهی به همه نوبت نمیرسید كه شعرشان را بخوانند یا به زبان شیوای فارسی سخنرانی كنند.
خیلی از این شاعران جوان را خود آقای قزوه شخصاً با اصول شعر فارسی آشنا كرد و شعر سرودن را به آنان آموزش داد.
نكته دیگری كه ناگفته نمیگذارم و با آن سخنم را ختم میكنم، این است كه الحقّ والانصاف اگر امروز ایران در جهان به عنوان پرچمدار عدالتخواهی و حقجویی ملّتهای مستضعف شناخته شده است، اگر امروز دانشجویان ما نه تنها با نام و آثار ادیبان انقلاب اسلامی بلكه با محتوای اعتقادی این انقلاب آشنا شدهاند، اگر گفتمان انقلاب رهایی بخش و آگاهی بخش اسلامی از سوی نخبگان و فرهیختگان بسیاری از كشورها و ملّتهای جهان درك شده و قابل دفاع است، اگر عموم حق طلبان در همه جای دنیا به تحوّلات انقلاب ایران و توفیقات جمهوری اسلامی چشم دارند، همه اینها در سایه حضور افراد خدومی همچون دكتر علیرضا قزوه است كه جلوه حقیقی ایران و ایرانی را پیش چشم ملّتهای جهان به نیكی به تصویر كشیدهاند، و با كمك به انتقال مفاهیم برحقّ نهضت اصیل امام خمینی (ره)، فرهنگ و هویّت حقیقی مردم ایران را هر روز بیش از پیش در چشم جهانیان عزیزتر كردهاند.»
پروفسور دهرمیندرنات: قزوه استعدادهای خفته را در هند بیدار كرد
یادداشت پروفسور دهرمیندرنات (شاعر هندو و استاد بازنشستهی علوم سیاسی دانشگاه دهلی) را درباره خدمات فرهنگی علیرضا قزوه در هندوستان به شرح زیر است:
«موضوعِ بیست و نهمین نشستِ انجمنِ ادبیِ بیدل، مورّخِ 13 دسامبر 2010 «محرّم در ادبِ فارسی» بود. از آنجا كه این مراسم در ماهِ محرّم منعقد شده بود، شاعران مدعو، مراثیِ خود را به حضّار پیشكش می نمودند. گاهی اشعارِ سعدی و گاهی مرثیه های محتشمِ كاشانی انشاد میشد. در همین مراسمِ قدسی، كتابِ تازه منتشر شده جناب آقای علیرضا قزوه مشتمل بر اشعارِ عاشوراییِ ایشان «انگشتریِ سوّمِ خاتم» در میانِ حاضران توزیع شد. هنگامِ شعرخوانیِ ایشان، همه سراپا گوش شدند. عبادتِ قلبیِ این شاعرِ عزیز، در شعرشان جلوه گر بود. ایشان شاعرِ خوشبختی هستند زیرا دلی دردمند دارند. به قولِ یك شاعرِ اردو زبان:
«دردِ الفت بری مشكل سی جوان هوتا هی
سب كو یه درد میسّر هی كاهان هوتا هی»
یعنی:
«دَردِ دوستی، با مشكلاتِ زیاد، رشد میكند
این درد، نصیبِ هر كسی نمیشود»
من در حالی كه به سرودهها گوش فرا داده بودم، در دنیای خیالاتِ خود گم شدم؛ اعتقاد، انسان را به چه اهتزازی میرساند! به این می اندیشیدم كه انسان را «فانی» می نامند. كلّ نفسٍ ذائقة الموت. باور بر این است كه هر جانداری بالأخره یك روز در شكنجه اجل خواهد بود. این سخن برای انسانِ عادّی درست است ولی مجموعهی همین گوشت و پوست و استخوان، این قابلیّت را دارد كه جاودانی شود. هنگامی كه انسان از باور و عقیده محروم باشد و زندگانیاش فاقد محور شود، تنها سایه خود خواهد شد، نه چیزی بیش از آن. فكرش را بكنید؛ لابد رازی در میان بوده كه به انسان اشرفِ مخلوقات و مسجودِ فرشتگان گفتهاند. میرتقی میر، شاعرِ اردو زبان گفته است:
«مت سهل اسی جانو پهرتا هی فلك برسون
تب خاكی پردی سی انسان نكلتا هی»
یعنی:
«سهلانگار مباش؛ سالها طول می كشد تا فلك
از پردهی خاك، انسانی به وجود بیاورد»
وقتی كه هستیِ ناپایدارِ انسان، به باوری می پیوندد، یعنی فكر و نظرِ او بر عقیدهای متمركز شده و این در كردارِ او نیز جلوه گر میشود، آنگاه است كه او از قیدِ زمان و مكان آزاد میگردد و اجل در برابرِ او مستأصل است. تنها در این صورت است كه نامِ او درخشان میماند و پندار و كردارِ او پاینده میماند.
امّا برای رسیدن به چنین مقامی، انسان باید بیش از حدّ تصوّر بكوشد و از مراحلِ گوناگونی بگذرد تا بتواند در صراط مستقیم، ثابت قدم باشد. جناب «گوپی ناته امن لكهنوی» ـ پدرِ راقمِ این سطور ـ می فرماید:
«چند ذرّی جنهین مسجود ملَك هونا تها
كِن منازل سی وه گزری هین بشر هونی تك»
یعنی:
«چند ذرّه كه می خواستند مسجودِ ملائك شوند،
از چه منازلی گذشتند تا بشر شدند»
من به آسانی به عظمتِ هر كسی اعتراف نمیكنم. منظورم این است كه سرِ من جلویِ هر كسی خم نمیگردد. امّا به قولِ بسملِ سعیدی، «باید در برابرِ در، سر فرود آورد». به عبارتِ دیگر، شخصیتهای بزرگ، اینگونه شناخته میشوند كه آدمیان از هر سو به بزرگیِ آنان اعتراف میكنند. ذاتِ گرامیِ جناب آقای علیرضا قزوه اینچنین است؛ هر كسی كه حتّی یك بار ایشان را زیارت كند، شیفته ایشان میگردد. در برابرِ ایشان، سرها خم میشود و زبانها از ستایش باز نمیماند.
عظمت و شكوهِ هر شخصیتی آنگاه معتبر است كه انسانهای دور و نزدیك، نظر خوبی دربارهاش داشته باشند و او را هنگامی بستایند كه در جمع حاضر نیست. تعریفِ رو در رو با تعریفِ در غیاب فرق میكند.
من بارها شاهد بودهام كه تعریفِ آقای قزوه، به تمامِ معنا و با عینیّت بر زبانِ هر كس جاری میشود.
یك بار افتخارِ شركت در یك جشنواره بینالمللیِ شعر در تهران نصیبِ من شد. در كنارِ بنده دو شاعرِ معروف از تاجیكستان نشسته بودند. هر كدام از آنها به درخواستِ من شعری برایم خواندند. جنابِ «عبدالقادر رحیم» فرمودند:
«بر خاك شكستیم همه آینه ها را
خاصیّتِ آیینه ی دلدار همین است»
و جناب «حق نظر غایب»، حقّ سخن را چنین ادا كردند:
«چشمه ی عمرِ من از شیشه ی میغ آینه بست
كه سرِ هر قدمی شیشه شكن بسیار است»
وقتی آنان متوجّه شدند كه من از پایتختِ كشورِ هندوستان ـ دهلی ـ آمدهام، با نهایتِ گرم جوشی از جنابِ آقای قزوه یاد كردند و بسیار از شعر و اخلاقِ ایشان تعریف نمودند. پرده سیمین بر صحنه سالن آویخته بود كه بر آن تصاویرِ شاعران فارسی زبان و متنِ خوشنویسی شده غزل های آنان نمودار میشد و در پشتِ صحنه، شخصِ خوشصدایی آنها را با آوازِ مترنّمِ خود میخواند.
بنده وقتی كه تصویر و شعرِ ایشان را بر آن پرده دیدم و شنیدم، بسیار مسرور شدم. هنگامی كه من بابِ صحبت درباره جناب آقای دكتر علیرضا قزوه را با آقای قاسمی(ایرانی) و دكتر معین نظامی(رئیس گروهِ فارسیِ دانشكده شرقشناسی دانشگاه پنجاب، لاهور، پاكستان) گشودم، متوجّه شدم كه آنان هم از ستایندگانِ شخصیتِ آقای قزوه هستند. دكتر نظامی گفت كه جناب قزوه نه تنها خودش شخص بزرگواریست بلكه استعدادها و صلاحیتهای خفته دیگران را هم كشف و بیدار میكند؛ او دیگران را تشویق نموده و در رشد دادنِشان میكوشد و از هرگونه كمك رسانی به آنان دریغی ندارد.
یك بیت شعرِ فارسی، مدّتهاست كه بر دل و جانِ من نقش بسته است:
«آغشتهایم هر سرِ خاری به خونِ دل
قانونِ باغبانیِ صحرا نوشتهایم»
هنگامی كه من با انسانی روبهرو میشوم كه از خونِ خود نوكِ خارها را میآراید و به آنها احساسِ غنچه بودن میبخشد و برای گلزار كردنِ خارزارِ جهان میكوشد، آنوقت است كه چنین ذاتِ گرامی بر دلِ من مینشیند. من سلام پیشكش میكنم بر آن انگشتهایی كه در نوشتنِ قانونِ باغبانیِ صحرا خونین شوند.
آقای قزوه با فكر و عمل و سخنِ خویش، آب و گِلِ خارزارِ جهان را آبیاری و بارور میكند. او همچون غنچه ایست كه وقتی بویش در جامعه میپیچد، دل و دماغِ همه را تازه میكند.
عموماً چنین میاندیشند كه شاعر همیشه در دنیای تصوّراتِ خود گم است؛ نه حقیقت را میفهمد و نه میخواهد بفهمد. او خود دنیای خویش را خلق میكند و مثلِ شاهزاده یونانی، نرسیس، عاشقِ آفرینشِ خود میشود و از دنیای حقیقت دور میگردد. بنا بر همین اندیشه است كه به یك شاعر به ندرت مسؤولیتِ اجرایی داده میشود. در همین باره یك لطیفه نیز ساختهاند: «كسی به دوستش میگوید رئیس فلان بانك شاعرِ قدَریست.
دوستش در جواب میگوید من همین الآن میروم و پس اندازم را از آن بانك برمیدارم چون فقط خدا میداند كه عاقبتِ بانكی كه مدیرش شاعر باشد، چه خواهد شد!» بله، در ذهنیتِ عوام، همیشه مدیریتِ یك شاعر، زیرِ سؤال برده میشود.
ولی مدیریتِ جنابِ آقای قزوه، شایسته تبریك است. ایشان در هر پُست و مقامی كه بوده، پرچمِ كامیابی اش را بر قلّه آن افراشته است. برای همین است كه در هر جا و از زبانِ همه، تعریفِ ایشان به گوش میرسد.
بعضیها شخصیتهای بزرگ را «اجتماعِ ضدّین» مینامند. اقلیمِ سخن و لطافتها و نزاكتهای آن كجا، و مسؤولیتِ سنگینِ امورِ اداری و زمینِ سنگلاخِ حقایق كجا؟ من بهتر میدانم كه اینچنین ذاتی را «قران السّعدین» بنامم كه در آن به ظاهر ستارههای مختلف به چشم میخورد لیكن به نظرِ عمیق كه بنگری، در تركیبِ آنها هم ربطهای رنگارنگ امّا یگانهای وجود دارد. در كهكشان شخصیت جناب آقای علیرضا قزوه، ستارههای درخشانی همچون شاعری، ذوق تحقیق و جستجو، شور و شعور كار، خوش خلقی و مروّت، صلاحیت مدیریت، همّت بلند و... به چشم میخورد. وقتی كه با چنین انسانی با مجموعهای از صفات گوناگون آشنا شوی، طبعت باغ باغ شكوفا میشود. چنان احساس میكنی كه در ظهر سوزان تابستان، نسیمی بهاری بر تو وزیده. بعد از دیدن ایشان، آدم دلش میخواهد هرچه زودتر دوباره زیارتشان كند.
روزی من برای تقدیم كردن مجموعه داستانهای جدید خودم، پیش جناب آقای احمدی مدیر روابط عمومی خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو رفته بودم. در حین گفتگو ایشان فرمودند: «بیایید، امروز میخواهم شما را با یك سخنور مشهور ایرانی آشنا كنم». تلفنی زد و بعد از چند لحظه جناب آقای قزوه از اتاق بغلی تشریف آوردند. او بی درنگ با من دست داد و گفت: «بله، من قبلاً هم شما را زیارت كردهام. شما شاعر هستی. دفعه پیش كه من با شاعران ایران به دهلی آمده بودم شعر شما را شنیده بودم.»
او با نهایت خونگرمی با من ملاقات كرد و من در دلم به حافظه او رشك میبردم. جناب آقای قزوه سپس غزلی تازه خواندند و مرا سرافراز فرمودند. بعد از آن بارها تجدید دیدار میكردیم و روز به روز با هم آشناتر میشدیم. ایشان مرا به شب شعر نَعتیه در خانه فرهنگ دعوت كرد، و بعد از شنیدن شعر دینیِ من نه تنها من را تشویق كرد، بلكه خواهش كرد كه اشعار دینیام را به چاپ برساند.
مجموعه نعوت، مناقب، سلام و مراثیِ من نه فقط به صورت نفیس چاپ شد بلكه به دست مبارك سفیر كبیر دولت جمهوری اسلامی ایران در محفلی شكوهمند رونمایی شد. من رفتم كه از آقای قزوه تشكر كنم كه ایشان خبر دادند كه تصمیم بر آن شده كه من را به ایران بفرستند. ایشان بُریدههایی از روزنامهها را به من نشان داد كه مطالبی درباره من در آنها چاپ شده بود. بعدها متوجّه شدم كه آن مطالب نیز توسط آقای دكتر قزوه برای آنها فرستاده شده بوده است. به همان مناسبت، از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم در خانه فرهنگ با من مصاحبهای انجام شد.
به این ترتیب بود كه برای نخستین بار، سعادت قدم گذاشتن به سرزمین بزرگ، گهواره علم و تمدّن، كشور ایران نصیب من شد. در این سفر هم آقای قزوه به من كمكی كردند كه پس از بازگشت به هند متوجه آن شدم. وقتی كه من در تهران بودم، آقای قزوه به یكی از دوستانش در ایران زنگ زده بود و سفارش كرده بود كه در اینجا از من پذیرایی ویژه كنند تا حتّی ذرّهای زحمت متحمّل نشوم. آن دوستِ ایرانی، در هنگامِ برگشتن به هند، پاكتی به من داد و گفت این را فقط به دستِ خودِ جناب قزوه بسپارید. بعد متوجه شدم كه قبل از سفر، به خاطر بوروكراسیِ اداری، پولی برای بلیطِ سفرِ من تهیه نشده بوده و آقای قزوه از جیب خودش این پول را پرداخته بوده است. و آن پاكت، هزینه سفر من بود كه باید به ایشان بازگردانده میشد.
كارمندان خانه فرهنگ، به من گفتند كه این اولین بار است كه چنین اتفاقی در خانه فرهنگ روی داده است. نكته قابل ذكر، این است كه قزوه نه هیچ وقت این نكته را ذكر كرد و نه هرگز منّتی از این بابت بر سرِ من گذاشت.
شما اگر در زمان حضور ایشان به مركز تحقیقات زبان فارسی در خانه فرهنگ ایران میرفتید، در گلشن آراییِ آن ریاضتِ یك نفر به خوبی به چشم میآمد. به همّتِ جناب قزوه بود كه دفتر قدیمیِ این مركز به ساختمان جدید منتقل شد، كتابخانه جداگانهای برای این مركز تأسیس گردید، و نه فقط بر تعداد كتابها افزوده شد، بلكه نظم چیدمان كتابخانه نیز باعث تسهیل در استفاده پژوهشگران گردید. این میان، ذوق و خوشسلیقگی و صلاحیتِ آقای قزوه كاملاً هویدا بود.
تعاریف بنده از شخصیت استاد قزوه در مدّت آشنایی با ایشان در هند، برای دیگران اینچنین بود: دكتر قزوه بسیار كوشاست و با سینهای گشاده به جنگِ مشكلات میرود. در چشمهای او آثارِ كم خوابیدن و تلاشِ شبانهروزی آشكار است. ولی شما درباره این اتفاقات هرچه از قزوه بپرسید، فقط یك لبخند ملیح دریافت میكنید و همین خوش مزاجیِ او رفتار كارمندان مركز تحقیقات را هم تحتِ تأثیر قرار داده است؛ همه با برادری با هم ملاقات میكنند و تا نهایتِ امكان به پژوهشگران كمك می كنند. آقای قزوه همیشه مشغولِ كارِ پیگیرانه و مداوم است و هر بار كه به اتاقِ او سر بزنید، می بینید كه در مانیتورِ كامپیوتری كه روی میز اتاقش گذاشته، غرق است. خودكار او نیز همیشه بر كاغذ روان است. چاپ كردن مجلّه پُرعیاری مثل قند پارسی، كاری عرقریز و نیازمند به معلومات وسیع است. وقتی كه شمارههای جریده قند پارسی را ببینید، از چاپ نفیس آنها لذّت میبرید. عیار مضامین آن مجله آنقدر بالاست كه بهتر است به آن عنوانِ مجلّهای علمی ـ پژوهشی بدهیم.
گرچه حضورِ آقای دكتر قزوه در هندوستان دیری نپایید، ولی ما پیش از این كارمندان فراوانِ دیگری را دیدهایم كه در سالهای گذشته به دهلی آمدهاند و سالهای متمادی در مأموریت اداری بودهاند ولی به اندازه یك دهمِ خدمات ارجمندِ آقای قزوه هم فعالیت نكردهاند. در زمانِ مسؤولیتِ ایشان، ویژه نامههای ارزشمندِ زیادی در قالب مجلّه قند پارسی به چاپ رسید. كتابهای زیادی هم زیر نظر استاد قزوه در مركز تحقیقات زبان فارسی چاپ شدند.
تأسیس انجمن بیدل یك كار فوق العاده و شأن دار در كارنامه جناب قزوه بود كه نظم نشستهای ماهانه آن با رفتن ایشان از هم گسست. بزمِ این انجمن با موضوعهای متنوعی آراسته میشد.
در این انجمن در كنار مقالهها و سخنرانیهای پُرمحتوا، سلسله مراسمِ غزلخوانی هم برگزار میشد؛ در این محفل، به زبانهای گوناگون(فارسی، هندی، اردو، سانسكریت و...) اشعاری خوانده میشد كه امتدادی شایسته بر سنّت حسنه و دیرپای جلساتِ شعرِ فارسی در شبه قارّهی هند بود. جناب قزوه عزیز با همّتِ بلندشان قصد داشتند كه سلسله انجمنهایی به این قسم را در ممالك گوناگون دائر كنند. پاكاند آنهایی كه چیزی را خواب میبینند و میخواهند عملیاش كنند.
انشاءالله این كوشش بارآور خواهد بود چون كه برای شخصیتهای فعّال، نه حدّ و مرزهای زمینی(سیاسی و جغرافیایی) سنگ راه میشوند و نه حدّ و مرزهای آسمانی! یك قولِ مشهورِ انگلیسی هست كه برای چنین انسانهایی كاربرد دارد: «آسمان هم برای او حد ندارد».
هر بار كه من با جناب قزوه دیدار كرده ام، ایشان كوشیده كه در سلام كردن بر من سبقت بگیرد. این برآمده از مزاج او و آداب و تهذیب ایرانی ـ اسلامی است. قزوه معمولاً خندان جلو میآید و با گرم خونی دست می دهد و می پرسد: «استاد! حال شما؟ چطورید؟» من بارها از ایشان خواهش كرده ام كه برای من از لفظ «استاد» استفاده نكنند زیرا من در برابرِ انسانِ فاضلی چون ایشان، هنوز نمیتوانم ادّعای «طفل مكتب سخن بودن» را نیز داشته باشم. امّا بعد از آن، ایشان دوباره و دوباره میگوید: «استاد! حال شما؟ خوبید؟» من معمولاً سر فرود میآورم و میگویم: «الحمدلله، من خوبم، خیلی ممنون».
نكته بسیار مهمّ دیگری كه درباره این شاعرِ با اخلاق و این دانشمند ایرانی قابل ذكر است، آن است كه ایشان نیز مانند بسیاری از بزرگان، از مشكلاتِ زندگی حساب نمی برند و گلایه نمی كنند. «لُرد آیوری» از نویسندگان شاخص، در كتاب «لذّتهای زندگی» (Lord ivory, Pleasures of life) می گوید: «من نمیگویم كه زندگی تختخوابی از گل است، ولی یقین من آن است كه میتواند چنین باشد». از فكری چنین مثبتانداز، در زندگی تواناییهای زیادی برمیآید. شاید رازِ نشاطِ چنین شخصیتهای فعّالی در همین است كه آنها در هر حال از طرز فكر مثبت استفاده میكنند.
جناب قزوه با پیشانیِ گشاده چنان غم و مشكلات را تحمّل میكند كه دیگران به قدر ذرّهای هم متوجّه آن نمیشوند.
برای مثال، از دیگران شنیدم كه در هنگامی كه آقای قزوه در هندوستان بودند، در ایران به ایشان یك صدمه بزرگ مالی رسیده است. من برای اظهار افسوس پیش ایشان رفتم ولی ایشان با لحنی آرام گفتند این هم جزء زندگیست و هیچ اهمیّتی به این قضیه نمیدهند. ایشان من را به دفترشان بردند و نواری برای من گذاشتند كه در آن یك خواننده ایرانی، شعر آقای قزوه را با موسیقی و ترنّم آراسته بود. من بنا ندارم كه اشعار منتخب این سخن سرای شیرین بیان را پیش روی شما بگذارم چون گفته شده كه:
«كهلتا كسی په كیون مری دل كا معامله
شرون كی انتخاب نی رسوا كیا مجهی»
یعنی:
«چه اتّفاقی می افتد كه حالِ دلِ من برای كسی آشكار می شود؟
بیشك انتخابِ شرون وارِ من، مرا رسوا كرده است»
شرَوَن، یكی از شخصیتهای اسطورهایِ حماسه رامایَن و نمادِ «فرزندِ كامل» است.
حالِ من هم چنین است كه گفتهاند: «زبانِ یارِ من تركی و من تركی نمیدانم». من میخواهم این مصراع را كمی تغییر بدهم و بگویم: «زبانِ یارِ من، زبان شیرینِ پارسیست و من میكوشم آن را در سنّ هفتاد و هفت سالگی بیاموزم!» با فارسیِ دست و پا شكستهای كه بلدم، به دوستانِ ایرانیام میگویم: «هنوز، من زبانِ فارسی كم كم میدانم!»
من چطور میتوانم درباره شاعرِ با حیثیتی مثل جناب قزوه اظهار نظر كنم، در حالی كه این كار، كارِ یك شاعرِ نقّادِ مستند و معتبر و بلندپایه است. من، تنها مثل طفلی هستم كه در كنارِ دریا ماسهها را جمع میكند و از عمقِ دریا خبری ندارد. از خدای پاك و برتر همین را میخواهم كه بلندیهای نو به نو نصیبِ جناب آقای دكتر علیرضا قزوه كند. به قولِ شاعر:
«الله كری زور قلم اور زیاده!»
یعنی:
«زین بیش، خدایا! قلمش را قوّت بخش!»
پروفسور محمود عالم: قزوه حلقهی وصل فارسیزبانان هند بود
یادداشت پروفسور محمود عالم (استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو دهلی نو و رئیس سابق مركز مطالعات آسیای میانه هندوستان) را درباره خدمات فرهنگی علیرضا قزوه در هندوستان :
«یكی از بهترین لحظات زندگی من، اوقاتی بود كه با آقای دكتر علیرضا قزوه، شاعر و محقّق نامی ایران از نزدیك آشنا شدم. از آن روز تا این لحظه كه من این یادداشت را مینویسم، ایشان را سراپا باصفا و سرشار از تلاش و كوشش علمی دیدهام. وی ادبیات ایران را به خوبی میشناسد و خود یكی از ادیبان نامدار ایران است. من در چند سفر كه به ایران داشتهام و از جمله در سفر اخیر خود در تاریخ نوامبر 2011 میلادی، در تهران و شیراز از نزدیك شاهد بودم كه بسیاری از شاعران جوان و پیشكسوت ایران، نه تنها با ایشان آشنایی داشتند، بلكه افتخار داشتند كه ما شاگردان استاد قزوه هستیم. من در سفر قبلی هم كه در تهران و در هتل انقلاب بودم، در سمیناری شركت كردم و در آنجا هم همه ادیبان و شاعران ایران سراغ ایشان را از من میگرفتند. خوشبختانه حضور ایشان در هند باعث ایجاد بركتهایی بود؛ از جمله یك انجمن ادبی بسیار قوی و خوب به نام انجمن ادبی بیدل كه توسّط ایشان تأسیس شد. ضمناً ایشان چند سایت و وبلاگ ادبی مهم و مرجع افتتاح كردند و در آنها ادبیات فارسی زبانان (از جمله شاعران تاجیكی مثل مؤمن قناعت و استاد عینی و لایق شیرعلی و...) را معرفی كردند.
وی در زمینه بیدلپژوهی نیز كارهای ارزشمندی كرد؛ از جمله چاپ كتابهای دیوان دو جلدی بیدل، و بیدل به انتخاب بیدل، و چندین شماره از ویژهنامههای قند پارسی كه در هندوستان به عنوان یك مجلّه پژوهشی معتبر شناخته شد.
در انجمن ادبی بیدل كه ایشان ریاست آن را بر عهده داشتند، بیش از 80 نفر از استادان دانشگاههای هند نیز عضو بودند و من نیز در این انجمن ادبی افتخار عضویت داشتم و گاه با شعرخوانی و سخنرانی در خدمت ادبیات فارسی زبانان بودم. ما ضمناً در این انجمن با خدمات شاعران دیگر سرزمینهای فارسیزبان از جمله افغانستان و تاجیكستان نیز آشنا شدیم و بارها ایشان با خواندن اشعاری از شاعران فارسیزبان هند و ایران و افغانستان و تاجیكستان، شاعران این سرزمینها را به یكدیگر معرفی كردند؛ ضمن آن كه بارها نیز شاعرانی از این كشورها میهمان این انجمن بودند.
من بیش از 90 مقاله در مجلّات انگلیسی زبان و اردو زبان و فارسی زبان چاپ كردهام و درباره بیدل شناسان تاجیك و ایرانی نیز مقالات متعدّدی دارم؛ از جمله درباره عینی و تورسونزاده و مؤمن قناعت كه دوست خوب من نیز هست مقالات فراوانی نوشتهام. به اعتقاد من، آقای قزوه از معدود شخصیتهایی است كه در زمینه ادبیات تاجیكستان و ایران و هند و افغانستان و دیگر حوزههای فارسیزبان، اطلاعات ذی قیمتی دارد و من یادداشتهای ایشان را در زمینه ادبیات تاجیكستان و همچنین رساله ایشان را درباره سیر غزل تاجیكستان هم مطالعه كردهام و از هر نظر اطلاعات ایشان و نقدها و نوشتههای ایشان را بدیع و سودمند میدانم و توصیه می كنم كه آنها را در كتابی مستقل به چاپ برساند.
در خاتمه، به عنوان استادی از سرزمین هندوستان كه سالها در دانشگاه جواهر لعل نهرو دهلی نو تدریس كردهام و سالها عنوان ریاست مركز فارسی و مطالعات آسیای مركزی هندوستان را بر عهده داشتهام، به دكتر علیرضا قزوه كه حلقه وصل فارسیدوستان هندوستان بودند و همینطور به دوستداران شعرش سلام و درود میفرستم و خوشحالم كه با نوشتن این یادداشت، بهانهای برای اظهار دوستی مجدّد ما مردمان هندوستان با مردمان شریف و بافرهنگ ایران پدید آمد.»
پروفسور چندر شیكهر: دكتر قزوه ادب فارسی را در هند احیاء كرد
یادداشت پروفسور چندر شیكهر (استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دهلی هندوستان) را دربارهی خدمات فرهنگی علیرضا قزوه در هندوستان:
«آقای دكتر علیرضا قزوه، شاعری فرهیخته و ادب شناس و ادب پرور و پژوهشگری با دقّت تام در ابعاد گوناگون ادبشناختی هستند؛ به ویژه در ادب فارسی ـ تاجیكی كه یكی از شاخههای اصلی و شاخص ادب فارسی به شمار میآید.
به اعتقاد بنده، ایشان كارهای ماندگاری در این عرصه انجام دادهاند. رسالهی دكتری جناب آقای علیرضا قزوه را این كمینه پیش از سفر به تاجیكستان مطالعه كردم و در دوران سفر به دانشگاه خجند و در ملاقات با دوستان ادب پرور و ادبشناس تاجیكی از دانشگاه دوشنبه و خجند در باب سهم ارزشمند دكتر علیرضا قزوه در شناخت اصالت ادب فارسی تاجیكی گفتوگوهای سودمندی مطرح گردید. جا دارد اثر گرانمایه ی دكتر علیرضا قزوه به عنوان منبع و مأخذ دست اوّل در باب فارسی تاجیكی به ویژه شعر یكصد سال اخیر تاجیكستان مورد توجّه و دقت قرار گیرد تا این ادبیات نسبتاً ناشناخته امّا مهم و اصیل در دنیای پهناور زبان فارسی كه پرچم آن در بیرون از مرزهای ایران بیشتر و بلندتر افراشته است، شناسایی پیدا كند.
ناگفته نماند كه دقّت نظر همراه با پُركاری دكتر علیرضا قزوه قابل ارزش و تهنیت است و همّت بلند وی در چند سال گذشته كه وی عنوان مدیریت مركز تحقیقات فارسی دهلی نو را بر عهده داشت، بر هیچكس پوشیده نیست. به ویژه تلاشهای او در زمینه بیدلپژوهی و چاپ حدود 50 عنوان كتاب از آثار فاخر ادیبان و استادان و پژوهشگران ایران و هند و افغانستان و تاجیكستان و برپایی حدود 40 جلسه انجمن ادبی بیدل سبب شد تا شعر فارسی و تاجیكی و دری در میان ادیبان و شاعران و استادان هندوستان نیز بیشتر شناخته شود و شعر فارسی با شعر اردو و سانسكریت با هم در یك انجمن مشترك خوانده شود تا ادب تطبیقی و جهانی و ادب مقاومت در سراسر قلمرو زبان فارسی به شور و وجد بیاید و هلهلهی عظیمی به جهت احیاء و تجدید روزگار طلایی زبان فارسی به ذهنها متبادر شود.
به راستی با این چند كلمه كوتاه نمیتوان شخصیت ادبی و فرهنگی آقای دكتر علیرضا قزوه را بیان كرد. كارهای علمی و پژوهشی ارزشمند ایشان بهویژه در شناسایی فارسی در سرزمین هندوستان قابل تقدیر میباشد. در همان سالهای حضور ایشان در هندوستان، در ساهیتا آكادمی هندوستان، در مراسم بزرگداشت ادیب شناختهشده تاجیكستان، استاد تورسونزاده كه از طرف سفارت جمهوری تاجیكستان و ساهیتا آكادمی هند برگزار شد، شاهد سخنرانی ارزشمند آقای دكتر قزوه به زبان انگلیسی بودیم كه خدمات و تلاشهای استاد تورسونزاده و مقام بلند ادبی ایشان را به استادان و ادیبان هندوستان به خوبی معرفی كرد.
او همچنین در سمینارهای متعدّدی در هندوستان درباره ادیبان ایرانی و همچنین شاعران بزرگ شبه قاره همچون تاگور و اقبال لاهوری نیز سخنرانی كرد.
این كمینه، رئیس سابق دپارتمان زبان فارسی دانشگاه دهلی و دبیر اجرایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران در هندوستان و مسؤول تألیف فرهنگ بزرگ چهار زبانه آریان، به اغتنام فرصت، سلام خود را به شاعران و استادان زبان و ادب فارسی در سرزمین دوست داشتنی ایران ابلاغ میكنم و برای اعتلا و رشد روزافزون فرهنگ و ادبیات آن سرزمین و همهی خادمان فرهنگ و ادبیات فارسی از درگاه خداوند منّان سعادت آرزو دارم.»
نظر شما