پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۰
ژانری که خودم ابداع کردم/مهم‌ترين دغدغه هر نويسنده «مساله زبان» است/ زورباي ايراني

امروز پنجشنبه، بیست و پنجم دی 1393 روزنامه‌های ایران، آرمان، شرق، اعتماد، اطلاعات و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با مجتبی عبدالله‌نژاد و فریدون عموزاده‌خلیلی از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز پنجشنبه بیست و پنجم دی 1393 روزنامه‌های ایران، آرمان، شرق، اعتماد، اطلاعات و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.
                                                                                                                                                                                       
کتاب در روزنامه ایران

ژانری که خودم ابداع کردم
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با مجتبی عبدالله‌نژاد، نویسنده و مترجم گفت و گو کرده که «گفت‌و‌گو با مسعود سعد سلمان» نخستین مجلد از کتاب تاریخ شفاهی ادبیات قدیم ایران است و به قلم او اخیراً منتشر شده است. مجتبی عبدالله‌نژاد متولد 1348 کاشمر علاوه بر این یک مجموعه شعر به نام «آوازهای ماه و معادله‌های ریاضی» را در کارنامه‌اش دارد و بیش از 30 عنوان کتاب در حوزه ادبیات داستانی برای نوجوانان تألیف یا ترجمه کرده است، آثاری چون «معمای ساعت» و «معمای قلعه وحشت» از رابرت آرتو، «اساطیر خاورمیانه»، «افسانه‌های مردم سوئیس» و «داستان‌ها و افسانه‌های مردم کانادا»، رمان «شب بی‌پایان» و «تاریخ کوتاه نقد ادبی» و «مفهوم رمانتیزم در تاریخ ادبی» و... را منتشر کرده است. ترجمه «هنر و معماری کامبوج» و «مدرسه قدیمی» از توبیاس وولف، «روزگار سخت» از جک هیکینز و...
او می گوید: من سعی کرده‌ام هر جا منابع تاریخی ابهام یا تناقض دارد، با تکیه بر آثاری که از خود این شاعران به جا مانده و همین طور با بررسی تطبیقی منابع مختلف این ابهام‌ها را برطرف کنم. اگر اشتباهی صورت گرفته، در متن گفت‌و‌گوها به این اشتباهات اشاره کرده‌ام. اگر ابهامی وجود داشته، سعی کرده‌ام آن را برطرف کنم. ولی بدیهی است که برخی ابهام‌ها را نمی‌توان برطرف کرد. منابع تاریخی در مورد آنها سکوت کرده‌اند. در آثار خود شاعران هم اطلاعات قابل‌ذکری وجود ندارد. در این‌گونه موارد هم به آن ابهام‌ها اشاره داشتم و هم با شگردهای ادبی خاصی از دادن پاسخ قطعی به آنها خودداری کرده‌ام. طوری رفتار کرده‌ام که خواننده از کم و کیف قضایا آگاه شود، ولی بداند که در این مورد در روایت تاریخ ادبیات هم ابهام وجود دارد. اشتباهات دیگران را هم متذکر شده‌ام. چه اشتباهاتی که در متون قدیم مثل لباب‌الالباب و تذکره‌الشعراء دولتشاه وجود دارد‌ و چه اشتباهاتی که معاصران ما مرتکب شده‌اند.
عبدالله‌نژاد افزود: این ژانری است که من خودم ابداع کردم و اگر هم مشابه آن در جای دیگری از دنیا وجود داشته باشد، من خبر ندارم. من این کار را از چهار پنج سال پیش شروع کردم و نخستین جلد کامل این مجموعه را که همین گفت‌و‌گو با مسعود سعد سلمان بود، دو سال و نیم پیش تحویل انتشارات هرمس دادم ولی بعد با هرمس تصمیم گرفتیم که این کتاب منتشر نشود و منتظر بمانیم تا من حداقل دو جلد دیگر از این مجموعه را آماده کنم که سه تایی با هم دربیاید. بعداً چون آماده‌سازی آن مجلدات به درازا کشید، تصمیم گرفتیم فعلاً همین یک جلد منتشر شود و جلدهای بعدی را هم به فاصله کوتاهی منتشر کنیم. چند سال پیش که با شمس لنگرودی در مجلسی نشسته بودیم و من خبر تهیه این کتاب‌ها را دادم، ایشان گفت چیزی شبیه این کار را دیده، ولی جذابیتی نداشته و اصلاً خوشش نیامده است. جزوه‌هایی کم‌حجم که ظاهراً حاوی گفت‌و‌گو با افلاطون و ارسطو و چند تن دیگر بوده و به فارسی هم ترجمه شده است. بعدها ناشر، اصل انگلیسی این جزوه‌ها را پیدا کرد و به من داد. ولی آن جزوه‌ها، گفت‌و‌گو به این معنا نبود.


بیله دیگ بیله‌چغندر
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ روایتی از نامه‌نگاری‌های ایرج افشار با جمالزاده 119 سال پس‌از تولدش در 24 دی 1274 منتشر کرده که در آن می خوانیم: سی‌ام مهر ماه هشتاد و هشت خورشیدی از استاد «ایرج افشار» کتابی هدیه گرفتم که مرا به کارزار دیگری می‌فرستاد و اکنون آهسته و پیوسته یا به قول هم دکه‌ای‌اش دکتر «محمدابراهیم باستانی‌پاریزی»، میرزا میرزا خواسته‌ آن «فرزانه فروتن ایران‌مدار ما» در آستانه انجام و تکمیل است. سایه‌دست استاد بر کتاب «نامه‌های ژنو از سید محمدعلی جمالزاده به ایرج افشار» چنین است: «برای حضرت جواد میرهاشمی که اگر مرد است از جمالزاده فیلمی بسازد. 30/7/88 ایرج افشار» با مشورت و توصیه استاد به یاری گرفتن از دو دوست جمالزاده (علی دهباشی و ناصرالدین پروین) امتداد فیلم از خیابان جمالزاده تا آرامگاه جمالزاده در ژنو، سوئیس ترسیم و به ثبت رسید. یافتن سنگ مقبره محمد علی جمالزاده و همسرش اِگی خانم در ژنو به سختی و با راهنمایی ناصرالدین پروین دوست دیرینه جمالزاده در میان علف‌های هرز میسر شد، قرار شد حداقل در ویکی‌پدیا محل دقیق مقبره آورده شود تا بیش از این در غربت غریب نماند.
در پایان این مطلب آمده است: بیله دیگ بیله چغندر نام داستانی است از سید محمدعلی جمالزاده. بیله دیگ بیله چغندر؛ مثل مرکب از کلمه بله ترکی است که معنی چنین می‌دهد و دیگ و چغندر فارسی. گویند ترکی می‌گفت مسگران الکه ما دیگ‌ها سازند، هریک چندِ خانه‌ای. شنونده گفت در روستای ما چغندرها آید هریک همچندِ خرواری. ترک گفت چنین چغندر را در کدام دیگ پزند؟ گفت در دیگ مسگران الکه شما.


مترجم پرکار روزگار ما
روزنامه ایران در صفحه آخر مطلبی درباره محمود حسینی‌زاد منتشر کرده که در آن آمده است: حدود 2 سال پیش بود که «محمود حسینی‌زاد» مدال گوته را از آن خود کرد. با چهره‌ای که او را از پرکارترین و مهم‌ترین مترجمان کشورمان در ادبیات آلمانی می‌دانند. البته اینکه از حسینی‌زاد تنها به عنوان مترجم یاد کنیم اشتباه است چراکه در حوزه نمایشنامه، داستان و نقد ادبی هم او سابقه فعالیت دارد. حسینی‌زاد به تازگی ترجمه «توراندخت»، نمایشنامه‌ای از «برتولت برشت» را به پایان رسانده است. این نمایشنامه با استفاده از واژه‌های روز به فارسی بازگردانده شده تا مخاطبان ارتباط بهتری با آن برقرار کنند.
شاید جالب باشد که بدانید با وجود تمام قدردانی‌هایی که به علت ترجمه دریافت کرده سابقه آغاز فعالیت وی در این حوزه به تقریباً 15 سال پیش باز می‌گردد. فعالیتی که به سبب آن بارها جوایزی را از آن خود کرد. از جمله آثار وی که تجلیل شده‌اند می‌توان به نمایشنامه «نهاده سر غریبانه به دیوار» در دانشکده هنرهای دراماتیک و برای نمایشنامه «تگرگ آمد امسال برسان مرگ» اشاره کرد که در جشنواره توس لوح تقدیر شده است.  مجموعه داستان‌های «سیاهی چسبناک شب» و «آسمان، کیپ ابر» از جمله آثار تألیفی وی و «این سوی رودخانه ادر»، «درباره ادبیات کودکان»، «قاضی و جلادش» و آثار «برتولت برشت» توسط نشر خوارزمی از ترجمه‌های حسینی‌زاد به شمار می‌آیند. فعالیت‌های او تاکنون نقش بسزایی در دسترسی به آثار نویسندگانی نظیر «یودیت هرمن»، «اینگو شولتسه»، «اووه تیم»، «پتر اشتام» و «یولیا فرانک» برای علاقه‌مندان به ادبیات ایفا کرده است.

کتاب در روزنامه آرمان

از آن سوی دیوار
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره  محمود اعتمادزاده «به‌آذین» مترجم، نویسنده، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار منتشر کرده که در آن آورده شده است: او پس از عمری نوشتن در خرداد ماه1385 در تهران دیده بر جهان فرو پوشید، در شمار آن دسته از نویسندگانی است که مبارزه سیاسی ، سخت‌ بر آفرینش‌های ادبی‌اش سایه افکنده بود.
برخی منتقدین ادبی،‌ نخستین رمان وی «دختر رعیت1331» را در شمار آثار قابل توجه و اثر گذار او می‌دانند اما واقعیت این است که بیشتر آثار داستانی به‌آذین از «خانواده امین‌زادگان1336» تا «ماندیم و خورشید چهر1369» شاید از حیث نثرنویسی قابل اعتنا باشند اما عموما آثاری فاقد تکنیک و زبان هنری داستان و رمان هستند. در این میان «از آن‌سوی دیوار1351» یک شگفتی است. به‌آذین در این اثر عاشقانه و ضد جنگ که با تکنیک نامه‌نگاری دو دلداده پدید آمده، داستان زندگی خود در پاریس و آشنایی با دختری با نام (یولاند) را رقم می‌زند که سخت اثرگذار و خواندنی است. به‌آذین در این کتاب نام خود، محمود را به مسعود تغییر داده و روی جلد نیز از نام مستعار دکتر هرمز ملک‌داد استفاده کرده و شاید به همین دلیل بسیاری کسان در نیافتند که این اثر قابل تامل از به‌آذین است و از این رو، اثر بدین مهمی‌تا آنجا که من آگاهی دارم هرگز تجدید چاپ نشد. به‌آذین مترجم بزرگی بود و با آنکه دکتر براهنی در جایی گفته بود که«رومن رولان» در ادبیات فرانسه، نه سر پیاز است و نه ته پیاز، ترجمه‌های به‌آذین از آثاری همچون «ژان کریستف»، و «جان شیفته» چهره درخشان ادبی رومن رولان را به جامعه ادبی ایران شناساند. همچنین است ترجمه به‌آذین از آثار بالزاک یا «دن آرام» و «زمین نوآباد» شولوخف یا «نامه سان میکله» از دکتر آکسل مونته که درایت و شناخت ادبی به‌آذین را در انتخاب اثری برای ترجمه نشان می‌دهد. به‌آذین در سال1349 به جرم اعتراض  علیه سانسور به همراه53 نفر دیگر از نویسندگان دستگیر شد و بعدها خاطرات این دوران را در « مهمان این آقایان1357» منتشر کرد.


نویسنده ای که ترجمه، عشق زندگی‎اش است
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره نجف دريابندري منتشر کرده که در آن نوشته شده است: نجف دريابندري، نويسنده و مترجم نامدار، ستاره‌اي فروزان از آسمان فرهنگ معاصر ايران زمين است كه ترجمه، عشق زندگی‎اش بود. او با انتخاب و ترجمه بهترين آثار ادبي جهان، به مخاطب خود آموخته که می‌‎شود همه ارزش‎‌ها را دید، شناخت و درباره‎شان داوری واقع‎بینانه کرد. او یاد داده است که هیچ پدیده‎ای مهم‎‌تر از خود آن پدیده نیست. اگر می‌‎خواهید همینگوی را بشناسید، ترجمه‎‌ها و نقطه‎نظرهای انتقادی دريابندري را بخوانيد. اگر می‌‎خواهید ویلیام فاکنر را بشناسید، به نگاه دریابندری دقیق شوید. محمود دولت آبادي گفته است، وقتی نجف درباره یکی از کارهای همینگوی صحبت می‌‎کند، این کتاب فقط پیرمرد و دریا نیست، این کتاب شناسنامه همینگوی هم هست. نویسندگانی مثل نجف به ما می‌‎گویند، به اسامی‌که برای ما خیلی مهم‎ و بزرگ هستند و در واقعیت‎شان هم چنین هستند، می‌‎توان نگاه واقع‎بینانه و انتقادی داشت. دريابندري، دانشگاه نرفته و خودآموخته است. به قول محمدعلي موحد، نجف خود استاد خود بوده است. از آ‌نها نیست که متاع‌شان تفاخر به حضور چند صباحی در سر کلاس فلان و گذراندن رساله‎ای با یکی خلاصه شود. از همین رو سخن‌اش از باد و بروت فضل‌فروشی خالی است. بعضي اگر موضوعی را عنوان می‌‎کنند، نه برای آن است که در ایضاح آن بکوشند، بلکه اطلاعات و معلومات خود را به رخ خواننده می‌‎کشند؛ چنین چیزی در نجف نیست. او در نوشته‎‌هایش مثل یک دوست با شما حرف می‌‎زند. در پی هیچ کشفی نیست و در مصاحبت او احساس ثقل و سنگینی نمی‌‎کنید. نجف همواره مورد توجه و علاقه جوانان بوده است.


کتاب در روزنامه شرق

استحقاق نویسندگان بیشتر از اینهاست
روزنامه شرق در صفحه آخر با فریدون عموزاده‌خلیلی، رییس هیات‌مدیره انجمن نویسندگان کودک و نوجوان گفت و گو کرده  که می گوید: در اساسنامه انجمن و در آن نگاه آرمانی اولیه موسسان انجمن این شرح وظیفه وجود داشته و دارد. اما یکی از مشکلاتی که انجمن از همان ابتدا با آن مواجه بوده دقیقا همین نقطه است. حمایت از حقوق صنفی نویسندگان کودک و نوجوان جزو شیرین‌ترین و جدی‌ترین آرمان‌های ماست اما هزارویک مانع سر راه تحقق این آرزو وجود داشته و دارد، که بعضی‌هایش ساختاری است و بعضی‌هایش به دیدگاه مسوولان برمی‌گردد؛ مثلا در کشور ما نویسندگی شغل محسوب نمی‌شود. در نتیجه شما همین که شغلت در عمل نویسندگی باشد، یعنی از نظر قانون و وزارت کار و امثالهم شاغل محسوب نمی‌شوی و در نتیجه هیچ بیمه و امتیاز و تامینی که برای همه مشاغل دیگر وجود دارد برای تو و شغلت تعریف نشده است.
این همان مشکل ساختاری است که ما همواره تلاش کرده‌ایم در تعامل با مراجع قانونی و دولتی به راهکارهایی برسیم اما متاسفانه هنوز نرسیده‌ایم.
اگرچه راهکارهای جایگزین پیدا شده و اجرا هم می‌شود؛ مثل اینکه شرایط، حداقل دارند به صندوق‌ حمایت از نویسندگان و خانه کتاب وزارت ارشاد معرفی می‌شوند تا از تسهیلات بیمه و تامین‌اجتماعی برخوردار شوند.
 اما اینها کافی نیست. نویسندگان کودک و نوجوان به‌واسطه حساسیت، اهمیت و تاثیر کارشان، استحقاق‌شان خیلی بیشتر از بهره‌‌مندی از تامین‌اجتماعی است و حداقل حقوق صنفی کمترین کاری است که جامعه و دولت می‌تواند برایشان انجام دهد.


کتاب در روزنامه اعتماد

مهم‌ترين دغدغه هر نويسنده «مساله زبان» است
روزنامه اعتماد در صفحه آخر یادداشتی درباره هوشنگ مرادي كرماني منتشر کرده که در آن آمده است: هوشنگ مرادي كرماني، فقط نويسنده نيست. وي از آن دست آدم‌هايي است كه با آثارش براي چند نسل از آدم‌هاي ايراني در سه دهه اخير خاطره ساخته است. او مي‌گويد «من بعد از نوشتن و انتشار اثري تا مدت‌ها دست به نوشتن نمي‌برم، سفر مي‌روم و استراحت مي‌كنم. زيرا من به سختي مي‌نويسم و بار‌ها اثري را بازبيني مي‌كنم؛ الان سن و سالي از من گذشته است و نوشتن از من توان زيادي مي‌گيرد، از طرفي وسواس دارم كار‌هايي كه خلق مي‌كنم و منتشر مي‌شود، به گونه‌يي باشد كه بتوانم كار آثار قبلي‌ام بگذارم و نمي‌خواهم ياد‌هاي خوب خراب شود. همه اينها ذهن مرا مشغول مي‌كند. نوشتن تنها كار من نيست كار‌هاي ديگري هم دارم از آن جمله به عنوان عضو پيوسته هر هفته دو – سه روز به فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي‌روم. » مهم‌ترين دغدغه هر نويسنده در هر فرهنگي «مساله زبان» است. آقاي نويسنده هم از اين قاعده مستثني نيست. مي‌گويم اين روز‌ها جوان‌‌ها كمتر به درست نوشتن تن مي‌دهند، مي‌پرسم از اين موضوع احساس خطر نمي‌كنيد، پاسخ مي‌دهد «نسبت به آينده زبان‌ فارسي بيم‌ناك هستم، من قبل از اينكه در سال ١٣٨٢ در دوران محمد خاتمي به عضويت فرهنگستان دربيايم نسبت به زبان فارسي حساسيت داشتم و در اين باره احساس مسووليت مي‌كردم. كتاب «نشستن واژه در قصه» را تاليف كردم در اين اثر چند هزار واژه عاميانه، مثل‌ها و. . . گرد آمده است. اين كتاب حاصل سال‌ها كار و پژوهش است و در داستان‌هايم نيز به درست‌نويسي و ساده نويسي توجه ويژه‌يي دارم. من و ديگر اعضاي فرهنگستان نسبت به مساله زبان فارسي حساسيت داريم. در گزارش‌ها اعلام مي‌شود هر سال يكي دو زبان در جهان از بين مي‌رود. ما بايد نسبت به زبان فارسي استفاده از واژه‌هاي بيگانه و ديگر مسائل فارسي حساس باشيم تا مبادا با به كارگيري گسترده از واژه‌هاي بيگانه نفس كشيدن زبان فارسي به سختي بيفتد. »


کتاب در روزنامه اطلاعات

زورباي ايراني
روزنامه اطلاعات در شماره امروز مطلبی درباره زندگي و آثار محمد قاضي، مترجم به مناسبت سالگرد درگذشتش منتشر کرده که در آن آمده است: در ابتداي دهه 1320 در اولين تجرب ترجمه «كلود ولگرد» اثر ويكتور هوگو را به فارسي برگرداند، اما ميان اين تجربه و ترجمه بعدي او حدود 9 سال وفقه افتاد. در سال 1329 پس از صرف يك سال و نيم وقت براي ترجمه «جزيره پنگوئن‌ها» اثر آناتول فرانس، به سختي موفق شد ناشري را براي انتشار ترجمه خود متقاعد كند.
تنها مقدمه‌اي از استاد سعيد نفيسي توانست اين كتاب را زير چاپ ببرد. اما سه سال بعد كه اين ترجمه به بازار راه يافت، به دليل شيوايي و رواني و موضوع متفاوت كتاب، قاضي موفق شد تا نام آناتول فرانس را از رديف نويسندگان بي‌بازار كه كتابشان در انبار كتاب‌فروشان در ايران خاك مي‌خورد، به درآورد و اوضاع را عوض كرد.
محمدقاضي 50 سال ترجمه كرد و نوشت و بسياري از كتاب‌خوانان ايران را با آثار مشهور فرانسه آشنا كرد و نتيجه تلاش او نزديك به 70 اثر اعم از ترجمه ادبي، سياسي و تاريخي نويسندگان جهان و آثار خود او به زبان فارسي است. وي بيشتر از زبان فرانسوي به فارسي ترجمه مي‌كرد.او در مقدمه كتاب زورباي يوناني، خود را «زورباي ايراني» ناميده است. در پايان مقدمه زورباي يوناني پس از شرح شمه‌اي از شيطنت‌هاي زورباي يوناني خود نتيجه مي‌گيرد كه: حق اين بود تا در پشت جلد كتاب به جاي زورباي يوناني ترجمه محمد قاضي بنويسد: زورباي يوناني به ترجمه زورباي ايراني!
از آثار مهم ترجمه شده توسط محمد قاضي مي‌توان از اين كتب نام برد:
ترجمه: جزيره پنگوئن‌ها، نوشته آناتول فرانس / دن كيشوت، نوشته ميگل سروانتس، 1336 / زورباي يوناني، نوشته نيكوس كازانتزاكيس / شازده كوچولو، نوشته آنتوان دو سنت اگزوپري، 1333/ «مسيح باز مصلوب»، نوشته نيكوس كازانتزاكيس / «نان و شراب»، نوشته اينياتسيو سيلونه / «آخرين روز يك محكوم»، نوشته ويكتور هوگو / «باخانمان»، نوشته هكتور مالو / «داستان كودكي من»، نوشته چارلي چاپلين / «در زير يوغ»، نوشته ايوان وازوف / «در نبردي مشكوك»، نوشته جان اشتاين بك / «شاهزاده و گدا»، نوشته مارك تواين، ترجمه 1333 / «كلود ولگرد»، نوشته ويكتور هوگو، 1317 / «مادر»، نوشته ماكسيم گوركي / «نيه توچكا»، نوشته فئودور داستايوسكي / «آزادي يا مرگ»، نوشته نيكوس كازانتزاكيس.


کتاب در روزنامه مردم سالاری


پرسـه‌زني در سـاحت علـم، حقيقـت و عمـل
روزنامه مردم سالاری در صفحه ویژه کتاب و اندیشه نقدی درباره آراي دکتر محمدرضا تاجيک به بهانه انتشار کتاب «سياه، سفيد، خاکستري» منتشر کرده که در آن می خوانیم: تاجيک، مقالات و کتب فراواني را به رشته تحرير درآورده است که در عموم آن‌ها، مخاطب با تلفيقي از فلسفه، تاريخ، علوم سياسي، جامعه‌شناسي و ادبيات مواجه مي‌شود. اين علوم و معارف موادي هستند که او با نظرگاه گفتماني آنان را به استخدام در مي‌آورد تا معنايي نوين از بطن متون بيرون بکشد و به جهان از دريچه برساخته‌شدن واقعيت اجتماعي بنگرد. در ادامه مي‌کوشم با مروري اجمالي بر آخرين کتاب تاجيک: «سياه، سفيد، خاکستري؛ «واقعيت»‌هاي سياسي ساخته مي‌شوند؟» که به تازگي نشر «تيسا» به بازار کتاب عرضه کرده است و بهره‌گيري از برخي از آثار قبلي وي، فهمي از فهم تاجيک از مقوله سياست، جايگاه اين فهم در مباحث آکادميک و نسبت آن با ساحات روشنفکري و اکت سياسي بيابم. توضيح مقدماتي آنکه، کتاب اخير، مجموعه مقالاتي است که در سال‌هاي اخير از وي در مطبوعات به چاپ رسيده‌اند و اينک، در قالب کتاب، گردآوري شده‌اند. عموم مقالات به مسائل سياسي جامعه ايران و زيست‌بوم سياست مرتبط هستند و دغدغه‌هايي مولفي را بازنمايي مي‌کنند که با اتخاذ فهمي ويژه از مفهوم «سياست» و «امر سياسي» در پي درک و بسط معنايي مفاهيمي چون دموکراسي، اصلاح‌طلبي، انقلاب، تحزب و... است. برخي از مقالات صبغه‌اي نظرورزانه‌اي دارند و به متني پژوهشي نظري درباره سرشت سياست، پوپوليسم، ليبرال دموکراسي، مارکسيسم و نسبت اخلاق و سياست مي‌مانند؛ برخي نظرورزانه به رخدادهايي سياسي چون انقلاب 1357 و جريان اصلاحات چشم دوخته‌اند و سير تحول و تطور آن‌ها از گذشته تا اکنون و امکانات پيش روي آن‌ها را بررسي مي‌کند در لابه‌لاي عموم متون نيز مي‌توان تمايل تاجيک به گونه اصلاح‌طلبي سياست ايراني را دريافت؛ هر چند، او گاه، در نقد کلان و ساختاري تجربه جناحي‌گري ايرانيان، به اصلاح‌طلب و اصولگرا، يکسان انتقاد مي‌کند. 


شاعر آزادي
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره ناظم حکمت از برجسته‌ترين شاعران و نمايشنامه‌نويسان کمونيست لهستاني تبار ترکيه منتشر کرده که در آن بیان شده است: ناظم حکمت شاعر آزادي در زندان روزگار سختي را مي‌گذراند. از سال 1946 به بعد، اشعار او با وسايل مختلف از زندان خارج مي‌شد و پس از ترجمه در مطبوعات فرانسه به چاپ مي‌رسيد. در آن زمان هيچکدام از مطبوعات ترکيه جرأت نداشتند نامي از او ببرند. اشعار وي در دنيا هيجان زيادي برانگيخت و آزاديخواهان و روشنفکران مبارز جهان به اعتراض برخاستند و در پاريس کميته نجات ناظم حکمت تشکيل يافت. اعتراض به محکوميت او در سطح جهاني خشم چهره‌هاي سرشناسي چون برتراند راسل، ژان پل سارتر، پابلو پيکاسو، برتولت برشت، لويي آراگون، و پابلو نرودا را برانگيخت که اعتراضات شديد خود را به دولت ترکيه ابراز داشتند و آزادي وي را خواستار شدند. سرانجام «ناظم حکمت» پس از 13 سال از زندان آزاد شد همراه با بيماري قلبي و ذات الريه‌اي که سال‌ها او را عذاب مي داد. در اين سال‌ها ناظم حکمت شعر سرود، شعرهايي براي آزادي و انسانيت. بعد از آن بار ديگر دشمنان با طرح توطئه‌اي خواستند او را سر به نيست کنند، ناظم بار ديگر مجبور شد وطن و مردمش را که به خاطر آنان زنده بود ترک کند وبه کمک دوستانش با قايقي از درياي سياه به بلغارستان گريخت. او پس از اقامتي کوتاه در بلغارستان به شوروي رفت و 13 سال باقي‌مانده از عمر خود را در غربت سپري کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط