این پرسش که «معنای زندگی چیست؟» فراتر از مکتب و دین خاصی است و همه انسانها، با هر فکر و عقیدهای را در بر میگیرد. پیروان ادیان و مذاهب معنای زندگی را در دین خود میجویند و معناداری زندگی را وابسته به دین خود میدانند. به همینسان، کافرکیشان زندگی دینداران را توهم و خیال میدانند و آنان را متهم به خیالپروری و جزمگرایی میکنند و همه زندگی و معناداری یا بیمعنایی آن را به همین عالم ماده خلاصه میکنند و معنایابی زندگی از طریق عالم بالا و ملکوت را انکار میکنند. برخی نیز به کلی سخن از معناداری یا بیمعنایی زندگی را انکار کرده و آن را پوچ در پوچ و بیهدف میدانند.
مسئله معنای زندگی با موضوعات متفاوتی چون پرسشهای هستیشناختی مانند خلقت انسان، هدف خلقت انسان و اصل هستی و... و موضوعات روانشناختی همچون اضطراب، دلهره، یأس، افسردگی، پوچی، تنهایی و... و مسائل دینی همچون وجود یا عدم خدا، جهان دیگر، سعادت نهایی و... مرتبط است.
بنابراین، معنای زندگی یکی از موضوعات فلسفی، دینی و روانشناختی است و رویکردهای متفاوت و در نتیجه پاسخهای متفاوت میطلبد. پاسخهای عام و معمولی به پرسش معنای زندگی عبارتند از: سعادت، عشق، لذت، قدرت، ثروت، محبوبیت، معرفت و فرزانگی و نیل به خدا.
از مهمترین بحثهای مرتبط با مسألة معنای زندگی, ارتباط آن با خداوند است. مسئلة پیشرو این است که اگر خدایی وجود داشته باشد و انسان را برای هدف یا هدفهایی آفریده باشد، معناداری زندگی براساس فرامین و برنامههای خداوند تفسیر میشود و اگر چنین نباشد باید زندگی بشر را به گونهای دیگر تفسیر و توجیه کرد.
جان کاتینگهام میکوشد پرسش از معنای زندگی را از زوایای مختلف مورد بحث قرار دهد، اما پیام اصلی این کتاب این است که در دنیای معاصر تنها در سایه دین میتوان به زندگی انسانها معنا و اهمیت بخشید.
جان کاتینگهام استاد فلسفة دانشگاه ردینگ انگلستان است و آثاری نظیر خردگرایی، دکارت، خردگرایان، فرهنگ دکارت و معنای زندگی را در پرونده خود دارد.
نظر شما