پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۰
«هموندان تاریک و روشن» فریبا معزی خواندنی شد

فریبا معزی کتاب «هموندان تاریک و روشن» را به رشته تحریر درآورده است؛ این اثر برداشتی تخیلی از تاریخ ایران زمین و نوشته‌های کهن و شاهنامه فردوسی است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در داستان این اثر، همه نیروها در رویارویی یک قهرمان با اهریمن نقش بازی می‌کنند و به عبارت دیگر هر کدام از مردم این داستان قهرمانی کنار دیگر قهرمانان است.
 
نزدیک به شش هزار سال پیش، اهریمن چهار دیو برگزیده خود را بر چهار گوشه سرزمین آزادگان به پادشاهی نشاند. این چهار دیو یا «اژی‌ها» از نیازهای مردمان نیرو گرفتند و دامنه پادشاهی خود را گسترده‌تر کردند. سپس اهریمن سربازانی همخوی خود بر مردمان گمارد تا این پادشاهی را استوار گرداند. این سربازان «مورت‌ها» بودند که با آفریدن ترس مردم را ناتوان و آسیب‌پذیر می‌کردند. این جانواران تنی مانند گرگ و رفتاری چون مردم داشتند. آنها شبانه در پهنه دشت پرسه می‌زدند مگر تنها مانده‌ای تنها و ناتوان بیایند و جانش را بستانند.
 
کارگزاران «اژی‌ها» مردمانی بودند که زیاده خواهیشان آنها را به اهریمن نزدیک کرد. این مردمان «یاتوک‌ها» بودند که با گرو نهادن هوشیاری و تن و جانشان نزد «اژی‌ها» به بخشی از نیروهای جادویی اهریمنی دست یافتند.
 
همه مردم سرزمین آزادگان زیر نیروی «اژی‌ها» و «یاتوک‌ها» نبودند. گروهی از مردم که در دهکده‌های کوهستانی زندگی می‌کردند از آسیب‌ و ستم «اژی‌ها» در امان مانده و سالیان دراز کوشش داشتند دیگر مردم سرزمین خود را در رهایی از زیر یوغ اهریمن یاری دهند.
 
 
در بخشی از این داستان چنین می‌خوانیم: «نیمه شب نزدیک بود که کسی برای کاری دنبال «گوکاس» آمد و او بیرون رفت. «تیگَر» بهتر بود و با پرستاری‌‌های گوکاس اندکی نیرو گرفته بود. زمانی نگذشت که همان‌جور که «گوکاس» گفته بود، «انامک» به آن‌جا آمد.
 
«تیگَر» با شنیدن صدای گام‌های او سنگ سیاه را دوباره به دست گرفت و وانمود کرد به هوش نیست. دوباره سنگ سیاه ترس و ناامیدی را در اندیشه او گسترش داد. «انامک» به «تیگَر» نزدیک شد. دستش را بر پیشانی او گذاشت و زمانی درنگ کرد. سرمای زیادی از پشت چشمان «تیگَر» و زخم سرش گذشت اما سردتر از سنگ سیاه که همچنان در دست می‌فشرد، نبود.
 
«انامک» جامعه «تیگَر» را بالا زد و کبودی دور شکم و ستاره سیاهی که چفت کمربند بر شکم او به جا گذاشته بود را بررسی کرد. ناگهان «تیگَر» کیسه «اوفراستا» را به یاد آورد. آن کیسه را به هنگام زندانی شدن در سیاهدشت از گردن او باز کرده بودند و «انامک» نیز می‌دانست. «تیگَرد» نمی‌توانست به آن کیسه دسترسی داشته باشد مگر این‌که «سیکا» آن را به او داده باشد، که این‌چنین نیز بود. اکنون اگر «انامک» کیسه را بر گردن او آویخته می‌دید، از همه چیز آگاه می‌شد.
 
باید کاری می‌کرد. اما دیر شده بود و «انامک» برجستگی کیسه را از زیر جامه او دیده بود. او دست به گردن «تیگَر» کرد و بند کیسه را یافت. «تیگَر» لرزش شادمانه دست «انامک» را دریافت. «انامک» بند را کشید و آن را پاره کرد.
 
اگر چشمان «تیگَر» باز بود می‌توانست درخشش پیروزی را هنگامی که «انامک» کیسه را دید، در نگاه او ببیند.»
 
سرفصل‌های این اثر عبارت‌اند از «پیش‌آمد ناگوار»، «کمر بندیم»، «بانو»، «غار آگاهی»، «جشن خرمن»، «برگزیده‌ها»، «دره تاریک»، «غار گرگ‌ها»، «بازجویی»، «بازگشت یاتوک‌ها»، «نامه»، «پایگاه ماخیستاک»، «شب تیره»، «دژ یاتوک‌ها»، «ابر شنوایی»، «ادیاران»، «گریز»، «نافرمانی»، «سگ پاک»، «پل ویترگ»، «سیاک»، «اژیاوند کینه‌جو»، «چیستان سهمگین»، «سخن گفتن با زندگی»، «ترس بوشاسپ»، «یافتن تیغه»، «کینه کهنه» و «آغازی دیگر».
 
نخستین چاپ کتاب «هموندان تاریک و روشن» اثر فریبا معزی با شمارگان دو هزار نسخه، 534 صفحه، به بهای 94 هزار ریال از سوی انتشارات بلخ و قطره راهی بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها