انتظارات اهالی کتاب از ریاست جدید صدا و سیما / 14
فضائلی: اغلب برنامهسازان رسانه ملی مردم را مجسمهای فاقد مغز و روح فرض کردهاند/ برنامههای کتابی تلویزیون اطلاعاتی به بیننده نمیدهند
سودابه فضائلی چهره شناختهشده و پیشکسوت در عرصه فرهنگنویسی و پژوهش در حوزه اسطوره، نماد و آیین، با تاکید بر ضرورت حضور گسترده منتقدانِ خوشفکر کتاب در رادیو و تلویزیون، عنوان کرد: برنامههای کتابی تلویزیون ایران که با آهنگها و تصاویر بیارتباط، بیدلیل طولانی شدهاند، کمترین اطلاعات را هم به بیننده منتقل نمیکنند.
ساختار غیرمتخصصانه و ساده اندیش برنامههای کتابی و زبان نهچندان فرهنگی مجریان آنها، بیاعتنایی به الگوهای موجود و امتحانشده این گونه برنامهها در شبکههای معتبر جهانی و نیز بیاعتنایی به تاثیر سوءای که زبان و ساختار سخیف برخی فیلم ها و برنامههای صدا و سیما بر تفکر و ذهنیت مخاطبان میگذارد، از جمله موضوعاتی هستند که فضایلی به تفصیل بیان کرده است.
در 10 سال گذشته آیا از میان آثارتان کتابی در تلویزیون معرفی شده است؟ برای کدامیک از آثارتان انتظار داشتید که رسانه ملی انعکاس شایستهای ارائه کند؟
نه، هیچیک از کتابهای من در این 10سال، حتی در طول چهل و چند سال کتابت من، در تلویزیون معرفی نشدند. کارهای من در زمینههای گوناگون و البته مرتبط با هم بودهاند: ترجمه و تحقیق ترجمانیام بر «فرهنگ پنج جلدی نمادها» که 10 سال طول کشید و جلد اول آن در 1378و جلد پنجم آن در1387 منتشر شد و تا امروز به چاپ سوم رسیده است، تألیف «فرهنگ غرایب» در دو جلد که به چاپ دوم رسید (اگر نه بیشتر)، «شبرنگ بهزاد» که مرکّب از سه مقاله پژوهشی اسطورهای-نمادشناختی است، ترجمه و پژوهش ترجمانیام بر دو کتاب «ادیان عهد باستان» و «دائو دِ جینگ» یا ییچینگ که دانشگاه ایرانشناسی پِکن آن را به عنوان بهترین ترجمه از ییچینگ انتخاب کرد، «ثورای بوهمی» و مقالات بسیار در زمینه آیین و اسطوره و نماد، ترجمههایی از آثار «ژان دورینگ» در باب موسیقی عرفانی ایران که یکی از آنها جایزه بهترین ترجمه را گرفت، ترجمههایی در ارتباط با تئاتر و سینما، تحقیقاتی بر شعر مدرن در کتاب «از کف دستانم مرغان عجب رویند» و بالاخره رمان «صداع» که پس از سالها آن را به چاپ رساندم و به اقوالی بعد از بوفکور جهشی در نثر و ساختار داستاننویسی مدرن است، از جمله مهمترین کارهای من بودهاند که هیچ معرفیای از آنها صورت نگرفت.
نمیتوانم میان این کتابها یکی را انتخاب کنم و بگویم چرا آن کتاب معرفی نشد، چون اگر کتابی ارزش مداقه نداشت، روی آن کار نمیکردم. ولی بحمدالله هر یک مخاطبان خود را داشتهاند. هر چند که چاپ اول همیشه کُند فروش رفته است تا کتاب درست معرفی شود، اما این معرفی هیچگاه با همراهی رادیو و تلویزیون نبوده، بلکه خوانندگانِ کتاب خود آن را کشف کردهاند و به دیگری معرفی کردهاند.
در سالهای اخیر برنامهسازان و محققان برنامههای صدا و سیما چقدر به شما به عنوان کارشناس و پژوهشگر حوزه تخصصی اسطوره، آیین و ادبیات جهان مراجعه کردهاند؟
هیچ موردی را به یاد نمیآورم که کسی به من مراجعهای کرده باشد، ظاهراً برای چنین ارجاعی باید ارتباطات گسترده و بهیقین برای ایجاد ارتباط گسترده باید وقت کافی داشت که من ندارم.
ضرورت دیگر این است که دستاندرکاران برنامههای تلویزیونی راغب به چنین ارتباطی باشند، که این امر خود مستلزم دو شرط است؛ یکی آنکه موضوع مورد نظر به کار پژوهشگر یا برنامهساز بیاید و دیگر اینکه وسعت و عمق دانش پژوهشگر او را از سادهانگاری بازدارد.
در این نکته اخیر قصد اسائه ادب ندارم، اما در گفتوگوها یا ساختن برنامهها و ساختن فیلمها، در مورد هر موضوعی چه در تلویزیون و چه در رسانههای دیگر، تخصص لازم است. ما مشکل معرفی کتابهای جدید را در مجلات و روزنامهها هم داریم. غالباً مصاحبهگر کتاب را حتی تورق هم نکرده و از اینرو همواره خواهان مصاحبه حضوری است، چون برای مصاحبه کتبی حداقل باید چند سوال از متن کتاب داشته باشد که اگر کتاب را نخوانده باشد، نمیتواند سوالی طرح کند. هر چند در گفتوگوی کتبی هم فقط صفحهی اول هر فصل را میخوانند و سوال طرح میکنند.
به اعتقاد من علاقه به گفتوگوی حضوری از آن است که مصاحبهگر که البته کتاب را نخوانده، از هر جوابی که مؤلف یا مترجم میدهد، سوال تازهای در لحظه میسازد و حتی گاهی پس از چاپ شاهد بودهایم که جواب مؤلف به صورت سوال مصاحبهگر تنظیم شده است؛ چرا؟ زیرا مسامحه (آسانگیری) یکی از بارزههای عدم تخصص است و به همین دلیل معمولاً مصاحبهها بار فرهنگی یا عمق کافی ندارند و این همان اتفاقی است که متأسفانه مردم به آن عادت کردهاند. مردم تنها مصاحبههای جنجالی یا مطالب و برنامههایی را میخوانند و میبینند که فاقد وجه علمی بوده و در آنها به خاطرهگوییها و جذابیتهایی از این قبیل اکتفا شده است.
آیا تا کنون در برنامهای در رادیو و تلویزیون حضور داشتهاید که ساختار و محتوای آن برای شما رضایت بخش باشد؟
نه حضور نداشتهام. البته یکی دو برنامه رادیویی ضبط شد که مدیر برنامه آن را برای مخاطبان سنگین دید و پخش نکرد و برنامه دیگری که رویهمرفته بد نبود، اما وقتی از مجری پرسیدم چه کسی در این وقت شب رادیو گوش میدهد، گفت آنهایی که در ترافیک گیر کردهاند. گفتم آنها ترجیح نمیدهند به یک آهنگ گوش دهند؟ گفت: «چرا ولی شاید یک نفر در صد هزار نفر این برنامه را گوش بدهد.» و من متوجه شدم که این برنامه فقط باری به هر جهت است. البته در این برنامهها کارشناسی هم میآورند و با او صحبت میکنند، که اغلب صحبتهایی کلی و خارج از موضوع دارد.
و اگر ارتباط تلفنی با شنوندگان وجود داشته باشد، چند نفری از اقوام و فامیلهای مجری زنگ میزنند و از برنامه و مجری تعریف میکنند و همهچیز در قالبی کاملاً نمایشی پیش میرود. نمایشی از عرضه فرهنگ، نمایشی برای خالی نبودن عریضه، که من مدتهاست تصمیم گرفتهام در اینقبیل برنامهها حضور نداشته باشم.
الان یادم آمد که چند سال پیش در برنامهای در مورد اسطوره بهار و نوروز شرکت داشتم، البته تهیهکننده برنامه یکی از دوستانم که خود اهل فضل است، بود و برنامههایش در عرصه اسطوره جالب بودند.
در واقع اگر مجری برنامه متخصص باشد و کتاب توسط یک منتقد، نقد و بررسی شود، به حتم نتیجه، بهتر از برنامههایی خواهد شد که خود را درگیر حضور مؤلف و مترجم میکنند زیرا همیشه یک منتقد، کتاب را از زوایای مختلف بررسی میکند و حتی مواردی را کشف میکند که نویسنده آن را در ناخودآگاه داشته و شاید به آنها آگاهانه نیندیشیده است، این موارد در سینمای مؤلف و تئاتر مؤلف یا شعر و رمان بسیار رخ میدهد.
میگویند ما در ایران نقد درست و منتقد واقعی نداریم، ولی راه حل را جستجو نمیکنند، چون این مساله دقیقاً به نداشتن متخصص برمیگردد، باید برای هررشتهای متخصص داشت. خواهید گفت که باید استاد متخصص داشت، تا متخصصی ساخته شود. برای اینکار باید از متخصصان واقعی که خوشبختانه در قید حیات هستند، دعوت کرد و برایشان کارگاه یا کلاس گذاشت تا شاگردان علاقهمند را با پایه درست فرهنگی و نه پارتیدار و هُوچی - که متأسفانه امروزه صفت بسیاری از متظاهران به دانشپژوهی است - به خارج فرستاد تا در دوره نقد هنر تحصیل کنند.
این نکته را در انتخابرشته دانشجویان امروز هم میتوان دید. اغلب متقاضی مهندسی و پزشکی هستند و آخرین انتخابشان «هنر»، به عنوان یک رشته بیارزش که امکان قبولی در آن بالاست، میشود.
اخیراً به جشن فارغالتحصیلان تئاتر دعوتشده بودم که در سالن اصلی تئاتر شهر برگزار شد. سالن انباشته از جمعیت بود و تعداد زیادی از فارغالتحصیلان به در ورودی فشار میآوردند تا داخل شوند، شاید نزدیک هزار نفر فارغالتحصیل. (به عمد واژه فارغالتحصیل را تکرار میکنم چون تقریباً 99 در صد آنها بعد از گرفتن مدرک دیگر لای کتابی را باز نمیکنند و از هر جور مطالعهای فارغ میشوند.)
باری فرصتی پیش آمد تا از بعضی از آنها بپرسم: قرار است کجا نمایشی را به صحنه ببرند، آیا در همین چهارتا و نصفی تئاتر که البته پولی هستند و فقط باباپولدارها امکان حضور در آنها را دارند؟
تصور نکنید که این اتفاق در مورد کتاب نمیافتد! شنیدهام برخی ناشران نامدار، کتاب شعر یا رمانی را از جوانی میگیرند و شمارگان آن را در شناسنامه هزار نسخه مینویسند و پول هزار جلد را از او میگیرند، اما بیشتر از 200 نسخه چاپ نمیکنند و این 200 نسخه را به خود آن جوان میدهند، مِنباب شاید تشویق، و حتی یک جلدِ آن را هم در بازار پخش نمیکنند. جوان نویسنده چه رؤیاهایی بافته که نامش جزو نویسندگان ثبت شده است.
آیا تاکنون برنامههایی را که در تلویزیون به کتاب اختصاص داشته باشند، تماشا کردهاید؟ در شبکههای دیگر کشورها چه طور؟
راستش در ایران نه، اما زمان دانشجوییام در فرانسه برنامهای به نام «اپوستروف» که مجری آن «برنار پیوُو» بود، پخش میشد و من هر هفته انتظار آن را میکشیدم.
مجری آدم فاضلی بود و کتابی را که معرفی میکرد، از پیش خوانده بود، نه اینکه فقط پشت جلد را خوانده باشد، یا دو سه صفحهی اول مقدمه را.
«پیوو» خودش زبانشناس بود و یک فرهنگ تَهجی لغات تألیف کرده بود. باز اشارهام به نبود تخصص است و برنامهسازیهایی که با آهنگ و تصاویر بیارتباط بیدلیل طولانی میشوند و کمترین اطلاعات را به بیننده منتقل نمیکنند.
ساختار، کارشناسان و محتوای این برنامهها را چگونه دیدهاید؟
ببینید برنامههای فرهنگی-هنری در تلویزیون ضوابط خود را دارد، خواهینخواهی خشکتر از برنامههای سرگرمی هستند و فقط علاقهمندان واقعی آنها را دنبال خواهند کرد. هرچندکه میتوان این برنامههای فرهنگی-هنری را هم به نحوی ساخت که از خشکی بهدرآیند، ولی منظور این نیست که با میانپردههای فاقد ارزش جالب شوند.
اینجور برنامهها مرا معمولاً یاد بالشتکی رنگارنگ اما پُر از کاه و پوشال میاندازد. راستش مدتهاست تلویزیون نمیبینم، زیرا یک برنامه فرهنگی با برنامهسازی نمایشی بسیار فرق میکند.
آیا انتشار کتاب به راستی خبر مهمی نیست که در اخبار رسانههای ملی هیچ سهمی ندارد؟ چرا تصور بر آن است که پخش اخبار و برنامههای کتابی از تلویزیون مخاطبان گستردهای نخواهد داشت؟
البته که مخاطب گستردهای نخواهد داشت. اینجا دو دسته بیننده مطرح هستند؛ دسته اول بینندگان کتابخوان هستند. طبیعتاً وقتی جزو افراد کتابخوان باشی و حاضر باشی در ماه یکی دو کتاب خریداری کنی و آنها را فقط محض دکور در قفسه کتابها احتکار نکنی، آنگاه دیگر از سریالهای بیمحتوا و بد ساخت، فیلمهای فاقد ارزشِ بریده-دوخته و برنامهسازیهای مبتذل، احتراز خواهی کرد.
برای این دسته از افراد، یک کانال تلویزیونی فرهنگی-هنری با برنامههای خاص و حاوی ارزش هنری لازم است. این کانال جدید حتی ممکن است مُد شود و افراد دیگر هم به آن علاقهمند شوند و بدین ترتیب تلویزیون نقش واقعی خود را که اشاعه فرهنگ است پیدا کند، ناگفته نگذارم که کانالهای تلویزیونی با برنامههای عامهپسند، باقی میمانند و تماشاگران خود را دارند، اما در مورد آنها هم اگر متخصص دلسوزی وجود داشته باشد، حداقل درباره زبان گفتاری، زبان تصویری، دکور برنامهها، فیلمها و کمپوزیسیون رنگ و موسیقی، کوششی برای بهبود فضاحت فعلی خواهد کرد.
اما دسته دوم کسانی هستند که با کتاب بیگانهاند و باید اشتیاق کتابخوانی را در آنها ایجاد کرد، که به یقین در این کانال فرهنگی-هنری باید برنامههایِ خاصِ اینقبیل افراد، به وجود آید.
حتی با تمهید مسابقه و جایزه، که مثلاً هرکسی فلان کتاب را در پنج یا ده صفحه به بهترین نحو خلاصه کند، جایزه خواهد برد، یا مسابقه داستاننویسی، نمایشنامهنویسی و غیره. البته در اینجا نیز باید موضوع «تخصص و متخصص» را به یاد داشته باشیم، چه کسی قرار است ژوری (هیات منصفه) چنین مسابقههایی شود؟ آیا یک کتابنخوان بیسلیقه برای اینقبیل مسابقات خطرناکتر نیست؟
با توجه به اینکه صدا و سیما از سازمانهایی است که برنامههای او باید متّکی بر پژوهش و تحقیق باشند، آیا فیلمها و سریالهای اجتماعی و تاریخی، برای شما تداعیگر پژوهشهایی جدّی و مفصّل بودهاند؟ (هرچند میدانیم کمتر فرصت تماشای تلویزوین را دارید.)
اگر به اتفاق گوشهای از این قبیل فیلمها را جایی دیدهام هزار افسوس خوردهام، از اینهمه مسامحهگری و دروغیبودنی که مردم را به عنوان مجسمهای فاقد مغز و روح میبینند.
کمترین تحقیق در این فیلمها و سریالها نشده است، زیرا آنها خود را مسئول اعتلای فرهنگ نمیبینند بلکه فقط برای خالی نبودن عریضه برنامهسازی میکنند.
مضاف بر اینکه در این سریالها، بدآموزیها و تحریفهای تاریخی و آلودن زبان فارسی، واقعاً غیر قابل اغماض است.
محققان گفتهاند که در یک داستان نیمهکاره و دنبالهدار، حتی در سخیفترین شکل ممکن آن، خاصیتی روانی هست که بیینده را (در هر سطح فرهنگی که باشد) به اسارت خود در خواهد آورد و بیننده نمیتواند از ادامه آن دل بکند. در برنامههای تلویزیون از این طریق فجایع و بدآموزیهای وحشتناک اتفاق افتاده است.
گفته میشود که نخبگان حوزه کتاب، اعتماد خود را به تلویزیون از دست دادهاند. تلویزیون چگونه میتواند اعتماد اهالی کتاب و چهرههای برجسته اهل قلم را جلب کند و از حضور آنها در برنامهها بهرهمند شود؟
همانطور که گفتم این امر فقط از طریق ایجاد یک کانال تلویزیونی فرهنگی-هنری، با انتخاب فیلمها، تئاترها، موسیقی، ادبیات و برنامههای مختلف در نقد و بررسی آثار بزرگ هنری جهان میسر خواهد شد. قبل از ایجاد این کانال شاید لازم است افرادی را به عنوان مجری که خود از اهالی فرهنگ هستند، به همکاری دعوت کرد.
اخیراً آماری دیدم که در ایران فقط روزی سه کلمه مطالعه میشود. ناگفته نگذارم که زبان ژورنالیستی که سادهگیرترین زبان ادبی و بهنحوی خرابکننده ادب و ادبیات است، کاملاً به زبان تلویزیون سرایت کرده و متأسفانه در کار نشر هم وارد شده و پدیدهای به نام ویراستار را در کار نشر کتاب دخالت داده است. ویراستاری که متأسفانه کتابخوان نیست بلکه روزنامهخوان است و در نتیجه کتابهایی با نثر پیراسته و زیبا را با شابلن کلمات کلیشهای جراحی میکند و ما عنقریب خواهیم دید که دیگر هویتی برای زبان الماسگون یک نویسنده مستعد باقی نخواهد ماند چون از زیردست پدیدهای به نام ویراستار رد شده است.
اگر بخواهید از دیدی ایجابی به ماجرا بنگرید چه پیشنهادهایی برای حضور پُررنگ کتاب در رادیو و تلویزیون دارید؟ زیرا گفته میشود که ساختار برنامههای کتابی به سخنرانیهایی غالبا کسالتآور و کممحتوا خلاصه شدهاند.
به نظر من نمیتوان برنامههای نقد و بررسی کتاب را به قول شما از این جنبه کسالتبار بیرون آورد، مگر با ایجاد یک کانال تلویزیونی خاص منورالفکران و اهل فرهنگ که به تدریج افراد دیگر را به هر دلیل به خود جلب کند.
طبیعی است که وقتی کتابی یا هنری را معرفی میکنید، از چندین دستاندرکار دعوت میکنید، از فیلم و عکس برای معرفی نویسنده استفاده میکنید و از کتابهای مختلفی که در نقد این کتاب نوشته شده گوشهای را مطرح میکنید. این کانال باید موجب اعتلای فرهنگ هر اهل فرهنگی شود. اینجا دیگر بیننده به عنوان یک عروسک بیمغز ننشسته که نظری ندارد، بر عکس ممکن است نظرات بینندگان به بهبود برنامه کمک کند. شاید دیدن برنامههای تلویزیونی کانالهای هنریِ جهان راهکاری به دست دهد که قابل استفاده باشد.
کمی هم درباره کتابهای شعر و معرفی آثار این شاخه بفرمایید. شعر در رسانهها غالبا جایگاهی تزئینی، حاشیهای و گذرا داشته است و کمتر به مثابه محصول تفکر معرفی شده است. در این باره چه نظری دارید؟
شعر هم باید در همان کانال کذا که گفتم معرفی شود، به ویژه شعر مدرن. در برنامههایی که در کانالهای عامهپسند از شعر ساخته میشود عموماً شعر کلاسیک را بررسی میکنند و اغلب بینندگان معنای آن را درک نمیکنند و به ترنم آن و آهنگ قوافی بسنده میکنند، بهخصوص که اشعار کلاسیک چنان غلط و با آوایی پر طمطراق خوانده میشود که کمکی به فهم شعر نمیکند، از بینندگانی که بلافاصله پس از شروع برنامه، کانال را عوض میکنند، بگذریم.
اما از آنجاکه بیشترین آفرینش هنری در ایران شعر است، شاعر جوان باید شعر را بشناسد تا بتواند به سرودن ادامه دهد، وگرنه پس از مدتی یا به تکرار خود خواهد رسید و یا شعرسرایی را کنار خواهد گذارد، ما در مورد شعر مدرن بسیار کمکاری کردهایم، البته ترجمه اشعار موج نو شاعران بزرگ اینروزها بسیار باب شده، اما متأسفانه ترجمه آنها چندان فرقی با نثر ندارد، یعنی در ترجمه این اشعار به نکتهی اصلی که ریتم شعری است، عنایتی نشده است، اما به هرحال برای شعر مدرن، باید در همان کانال کذا برنامههایی در مورد شعر و در معرفی شاعران جوان گذاشت و باید برنامهای ارائه کرد که شاعران جوان برنامه خود را به سریالهای بیمحتوا ترجیح بدهند و از برنامهی هنری/فرهنگی خاص خود بیاموزند، البته در یک برنامهی مربوط به شعر هم متخصص شعر حرف اول را میزند، البته منظورم این کلیشههای باسمهای جُنگهای شعری و کتابسازیهایی از شاعران کلاسیک، و حتی چهلتکههایی در هم ریخته از شعر نو نیست. یک شاعر جوان باید باور کند که امواج شعر در همان چند چهرهی معروف خلاصه نشده و فرونمرده است.
از میان وقایع اخیر در حوزه انتشار کتاب، کدامیک بیش از همه برایتان تاسفبرانگیز بود که هیچ انعکاسی در رادیو و تلویزیون نداشت؟
واقع امر این است که خود تلویزیون، بعد از آن اینترنت رقیب سرسخت کتابخوانی است. آنچه در این هجمه دردبار به کتابت، بیش از هرچیز مرا آزرده میکند، از دست رفتن ادب و ادبیات است چراکه نسل جوان میخواهد به اختصار چیزی بخواند و اطلاعاتی زندگینامهای البته درباره مشاهیر به ویژه بازیگری به دست آورد.
ما در دورهای زندگی میکنیم که هنر یعنی فیلمهای مبتذل و هنرمند یعنی هنرپیشههای این فیلمها، به نظر من اول باید از هنر و هنرمند اعاده حیثیت شود و این ممکن نیست مگر از طریق ایجاد مؤسسات و کارگاهها و کلاسهایی خاص و مستقل در عرصه کتاب و کتابت، سینما و تئاتر، هنرهای تجسمی و موسیقیِ درست، کار دیگری جز این نمیتوان کرد.
وقتی یک نویسنده و به طور کلی هنرمندان نه بیمه دارند، نه بازنشستگی، نه محلی برای اسکان، یک برنامه معرفی کتاب چه میتواند بکند. مثلاً در پاریس یک شهرک برای هنرمندان ساختهاند (البته حرف من مربوط به چهل سال پیش است، وگرنه حالا حتماً بیش از یک شهرک هنرمندان در پاریس وجود دارد) که هنرمند به قیمت ارزان میتواند آنجا را به اقساط بخرد یا اجاره کند، همانجا سالن نمایش فیلم و تئاتر و گالری نقاشی و اجرای موسیقی دارند. خوب ما هم در بهشت زهرا قطعه هنرمندان داریم و شنیدهام قبل از اینکه بمیری باید ثابت کنی که هنرمندی. والسلام .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارنامه کتابی سودابه فضایلی
سودابه فضایلی متولد 1326، فارغ التحصیل رشته ادبیات انگلیسی از آکادمیهای انگلستان است که نخستین فعالیتهای فرهنگی خود را در حوزه ادبیات و به همراه چهرههای برجسته ادبیات و تئاتر سالهای 1340 به بعد ایران، از جمله بیژن الهی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی و علیمراد فدایینیا را آغاز کرد و سالهای متوالی در حوزههای آئین، اسطوره و نماد به پژوهش و فرهنگنویسی پرداخت.
فهرست زیر عناوین کتاب های او ست که بر اساس اطلاعات وبسایت کتابخانه ملی تنظیم شده است.
«فرهنگ نمادها: اساطیر، رویاها، رسوم و...» (5 جلد)- ژان شوالیه، آلن گربران - جیحون 1378
«لوچیا» - ماتریا پوزو - روزبهان 1389
«فرهنگ غرایب: آیینها، اساطیر، رسوم، حرکات آیینی، اشیا متحرک، کتابهای قدسی، اصطلاحات عرفانی» (2 جلد) - افکار 1384
«اخبار الحلاج: خبرها و خطابهها» - گردآوری نصرآبادی - تحقیق و پانوشت و مقابله لوئی ماسینیون - ترجمه محمد فضایلی و سودابه فضایلی - اصفهان: نشر پرسش، ۱۳۷۸
«از کف دستانم مرغان عجب رویند» – روزبهان 1393
«بهشت کوچکی روی زمین: شعر، نمایش، گفتگو ...» - تادئوش روژویچ - افراز، ۱۳۹۲
«پژوهشی در ایدهها، انسانها و رویدادها در ادیان عهد باستان» - نویسنده اس. جی. اف. براندن - قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۱
«ثورا» - پاپوس (ژاراد آنکوس) - ثالث 1377
«خاطرات مرگ (یک پژوهش پزشکی)» - مایکل بی. سابوم - زرین، ۱۳۶۸.
«خجسته کیا، سودابه فضایلی، تهمینه میرمیرانی: مجموعهی آثار به همراه تحلیل» - رسول نظرزاده – افراز 1391
«دائو دجینگ: کتاب طریقیت و فضیلت» - لائودسو - نشر ادیان، ۱۳۹۱
«رابرت فلاهرتی و سینمای مستند شاعرانه» - فوآد کونیتار - ترجمهی سودابه فضایلی - 1360
«راز شکسپیر» - مارتین لینگز - قطره، ۱۳۸۲
«روح نغمات: موسیقی استاد الهی» - ژان دورینگ - جیحون 1382 و صبح صادق، ۱۳۹۳
«زائر خوشبخت«- ماریو پوزو - آینه، ۱۳۶۲
«سماء موزون در آیینها»- ماریا گابریل وزین - ترجمه سوسن سلیمزاده ، هلینامریم قائمی - زیر نظر سودابه فضایلی – جیحون 1387
«سنت و تحول در موسیقی ایرانی» - ژان دورینگ - توس: انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، ۱۳۸۳
«سینمای مستند شاعرانه در آثار رابرت فلاهرتی» - فوآد کوینتار – روزبهان 1389
«شکسپیر در پرتو هنر عرفانی» - مارتین لینگر – نقره 1365
«صداع» (رمان) – نیلوفر 1390
«عاشقانهها : گزینهای از گفتارهای یار عاشقان» (نهجالبلاغه) – جیحون 1386
«فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن» - جیدو کریشنا مورتی - دنیای نو 1383
«مجموعه آثار نمایشی سودابه فضایلی (نمایشنامهها) كمبوجيه:چپ ترين نخاع، کرکس، مغز چوبیها» – رسولنظرزاده - افراز 1392
«موسیقی و عرفان: سنت شیعی اهل حق« - ژان دورینگ - پرسش و انجمن ایرانشناسی فرانسه 1378
«شبرنگ بهزاد: (رمزپردازی اسب در روایات پریانی، اسطورهای و حماسی) (نمادگرایی جام و جام حسنلو) (سرسپاری و رمزهایش)» – جیحو ن 1388
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتوگوهای پیشین
فواد نظیری: صدا و سیما در حکم یک دانشگاه بزرگ است / لزوم از میان رفتن بیاعتمادی دو جانبه اهل قلم و رسانه ملی
مسعود مهرابی : صدا و سیما کتابها را گزینشی معرفی میکند/ بعضی برنامههای معرفی کتاب آنتنفروشی هستند
علی اکبر عبدالرشیدی: کتابهای ارسالی به تلویزیون معرفی نمیشوند/ تبلیغ کتاب، ممیزی دارد اما تبلیغ پفکنمکی نه!
پرویز فارسیجانی: متولیان کتاب ارتباطی با مدیران صدا وسیما ندارند/ توجهی به پژوهشهای حرفهای و مستمر در برنامه سازی نمی شود
عباس جهانگیریان: بخشی از نابسامانیهای فرهنگی به گردن تلویزیون است/ بچههای ما نام بازیکنان رئال مادرید را میدانند، نام نویسندگان را نه!
سوسن طاقدیس: حتی انتشارات سروش هم در تلویزیون جایی ندارد!/ اهمیت نقش صدا و سیما برای معرفی آثار ارزشمند در دوره کتابسازی
حمیدرضا احمدی لاری: تلویزیون باید دوباره مرجعیت خود را بازیابد
حجت اله شکیبا: گزارش کتابهایم که به تاریخ ایران میپرداخت به کلی در تلویزیون حذف شد/ چرا تلویزیون از اهالی فرهنگ هراس دارد؟
مدیر نشر نظر: رییس جدید صدا و سیما تبعیض را از میان ببرد/ پیشنهادی برای کتابخوانی در سريالهای تلويزيوني
ایرج کریمی: نمایش قفسه کتابها در سریالهای تلویزیونی تصنعی است/ انعکاس واقعیت به ضرر هیچ رسانهای نیست
علی اکبر اشعری: حجم بالای برنامه های كتاب محور تلویزیون مهم نيست/ اقتباس ادبی در توليد آثار نمايشی و قالب های اثربخش برای افزايش مطالعه
رضا استادی: آقای سرافراز! اهلقلم را فراموش نکنید
نظر شما