یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۲
امیرخانی: 13 روز پیش شیپور نگارش رمان انقلاب به ناهنجارترین صورت ممکن نواخته شد

رضا امیرخانی جنگ تحمیلی را داوطلبانه می‌داند و انقلاب اسلامی را مردمی. او ضمن مقایسه این دو و توضیح علل شکل نگرفتن ادبیات انقلاب گفت: ۱۳ روز قبل که دوستان انقلابی ما تابلوی خیابان نوفل لوشاتو را کندند، شیپور نگارش رمان انقلاب به ناهنجارترین صورت ممکن نواخته شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ششمین برنامه هفده دقیقه حرف حساب با عنوان «تاريك و روشن داستان انقلاب» با حضور ابراهیم زاهدی مطلق، عباس پژمان، حسین فتاحی و رضاامیرخانی برگزار شد.
 
جنگ تحمیلی داوطلبانه بود و انقلاب مردمی
رضاامیرخانی در این نشست، با اشاره به تیتر سخنرانی خود که عبارت بود از «13 روز پیش شیپور نگارش رمان انقلاب به ناهنجارترین صورت ممکن نواخته شد» گفت: معمولا وقتی می‌گوییم داستان انقلاب نداریم، در حال مقایسه داستان انقلاب با داستان جنگ هستیم. با همین مقایسه، به این نتیجه می‌رسیم که داستان انقلاب نداریم.

نویسنده رمان «بیوتن» درباره این نتیجه‌گیری گفت: جنگ تحمیلی طبق آمار نیمه‌رسمی، حدود ۲۰۰ هزار شهید برای کشور ما داشت ولی در کل ماجرای پیروزی انقلاب بیش از ۱۰ هزار شهید نداشته‌ایم. آیا تعداد کشتگان و خون‌هایی که ریخته می‌شود، باید موجب کاهش یا افزایش تعداد آثار داستانی شود؟ اگر این طور بود، پس باید امروز داستان‌های زیادی درباره تصادف یا سرطان نوشته می‌شد.

امیرخانی افزود: من همواره با این عبارت مشکل داشته‌ام که بگویم جنگ مردمی داشته‌ایم. به اعتقاد من جنگ ما جنگ داوطلبانه بود زیرا غالب نیروهای حاضر در جبهه، نیروهای رسمی و موظف نبودند. ولی انقلابمان به شدت مردمی بود.



سپس امیرخانی با پخش صدای کودک پنج ساله‌ای که درباره روزهای انقلاب در آن زمان سخن می‌گفت، افزود: مدیوم پیروزی انقلاب در آن زمان نوارهای کاستی بود که احتمالا نمونه‌های آن در خانه‌های بسیاری از ما وجود دارد. در آن زمان هر شخصی متناسب با سن و موقعیت خود خاطراتی از روزهای انقلاب در ذهن داشته است و همین نشانه مردمی بودن انقلاب است. خود من، اگر پسر یک ساواکی هم بودم به طور مشخص از آن روزها خاطراتی داشتم. ولی آیا جنگ ما نیز به همین اندازه مردمی بود؟ من رسما می‌گویم خیر.

نویسنده «من او» افزود: جنگ بر خلاف تصور اکثر ما، کمتر از ۳۵ درصد از جغرافیای کشور را دربرمی‌گرفت. آمار رسمی نیز کمی بیش از ۲۰۰ هزار نفر کشته در دوران دفاع مقدس را نشان می‌دهد. پس موضوع جنگ، موضوع همه مردم نبود. بلکه فقط آن دسته از مردم که داوطلبانه مسولیت جنگ را بر عهده گرفته بودند، با آن درگیر بودند. ولی انقلاب به دلیل ماهیت فراگیرش همه مردم را با خود همراه کرده بود.

وی ادامه داد: داستان جنگ همزمان با جنگ متولد شد ولی داستان انقلاب با انقلاب شکل نگرفت. زیرا حقیقت مکتومی برای مردم وجود نداشت که به خاطر آن بخواهند داستان بنویسند. کسی جز حاضران در جبهه نمی‌دانست که در پشت خاکریزها چه می‌گذرد ولی در دوران انقلاب اگر کسی یک خاطره از حکومت نظامی داشت، دیگری می‌توانست دو یا سه خاطره از حکومت نظامی تعریف کند. همین مسأله موجب می‌شد که هیچ نویسنده‌ای احساس وظیفه نکند که درباره انقلاب بنویسد. و این بدین معناست که انقلاب از داستان بی‌نیاز بود و یک روایت رسمی وجود داشت که چیزی را مکتوم نمی‌کرد.

امیرخانی در پایان گفت: ما هیچ نیازی به نوشتن داستان انقلاب نداشتیم مگر تا 13 روز پیش که شیپور نوشتن داستان انقلاب به ناهنجارترین شکل ممکن نواخته شده است. ۱۳ روز قبل بود که دوستان انقلابی ما تابلوی خیابان نوفل لوشاتو را کندند. و اکنون زمانی است که باید داستان انقلاب را نوشت.
 
وجه قدسی و سیاسی انقلاب مانع از شکل‌گیری ادبیات انقلاب شد
حسین فتاحی، دبیر بخش داستان حوزه هنری، درباره پرسش این جلسه که «آیا داستان انقلاب داریم یا نه؟» گفت: داستان انقلاب یا هر داستان دیگری، یک قصه می‌خواهد و یک مضمون. در داستان انقلاب مضمون، انقلاب است. پس داستان انقلاب داریم. حال سوال این است که چرا هر سال در این روزها، همه می‌پرسند: آیا داستان انقلاب داریم یا نه؟ مسلما برگزاری چند جلسه مقطعی در همین ایام مسأله داستان انقلاب را درست نمی‌کند. البته ما داستان انقلاب داریم ولی تعداد آثار موجود، نسبت به آن همه ماجرا و مبارز سیاسی، بسیار کم و ضعیف است.
 
وی ادامه داد: برای انقلاب اسلامی 3 مقطع می‌توان در نظر گرفت: پیش از پیروزی انقلاب، در حال پیروزی، و پس از انقلاب. ولی تمام داستان‌ها ماجرا را نهایت تا 22 بهمن روایت می‌کنند. نویسنده باید برای مخاطب خود حرف حسابی و فضای جدید و شخصیت‌های تازه داشته باشد. اگر نگاه متفاوتی در یک اثر ارائه نشود، خواننده مشتاق خواندن نمی‌شود. تا زمان انقلاب حرف‌هایی وجود داشت که مردم آنها را نشنیده بودند و گفتنشان در آن زمان تازگی داشت. ولی نویسنده امروز، باید از مسائل کنونی و پشت‌پرده‌های کنونی سخن بگوید.


 
نویسنده «تکه‌ای از آسمان» افزود: در مرحله بعد از انقلاب،‌ مخالفین و مردم به چند دسته تقسیم شدند. ما باید بپذیریم که برخی از افراد انقلاب را دوست نداشتند. برخی مسیری را که انقلاب در پیش گرفت، نپذیرفتند. و برخی کوشیدند تا انقلاب را به نابودی بکشانند.
 
این منتقد ادبی با اشاره به ادبیات دفاع مقدس گفت: به نوعی می‌توان داستان‌های جنگ را داستان انقلاب دانست. زیرا برخی می‌خواستند با راه‌اندازی جنگ، انقلاب ایران را شکست دهند.
 
وی درباره عللی که موجب شد تا به ادبیات انقلاب به اندازه کافی پرداخته نشود گفت: انقلاب یک پدیده اجتماعی است. فضایی که شاه ایجاد کرده بود، با دید مردم در تضاد بود و منجر به تحولاتی شد. دوستداران انقلاب، انقلاب را به امری قدسی تبدیل کردند. البته این کار، برنامه‌ریزی‌شده نبود. بلکه شرایط برخی از افراد را به این سمت سوق داد.
 
نویسنده داستان «آتش در خرمن» افزود: انقلاب محل عرضه تضادهاست. اگر تضادی در داستان وجود نداشته باشد، داستانی شکل نمی‌گیرد. ولی قدسی کردن فضای انقلاب موجب شده تا دیگران نتوانند درباره آن سخن بگویند. چرا تاکنون کسی درباره قصه 12 میلیاردها و ارتباط میان ابعاد مختلف آن که اتفاقا بسیار جالب است، اثری ننوشته است؟ چرا نویسنده انقلاب گمان می‌کند با نوشتن چنین مطالبی به انقلاب خیانت می‌کند؟
 
وی با اشاره به پرسش «آیا داستان انقلاب داریم یا نه؟» گفت: طرفداران انقلاب نباید نگاهی قدسی به انقلاب داشته باشند. مخالفین نیز نباید نگاه صرفا سیاسی به این ماجرا داشته باشند. حرف زدن راجع به انقلاب، موجب ناگفته ماندن سوژه‌های عجیب انقلاب می‌شود. در حالی که ما به فضایی تازه و جدید نیاز داریم. در داستان انقلاب قدم‌های بزرگی شکل گرفته است، ولی برخی نیز ناشیانه عمل کرده‌اند. نویسنده انقلاب مانند پدری است که اگر ببینید بچه‌اش یک جایی خطا می کند، حتی گوشش را می‌گیرد. تا وجه قدسی و سیاسی درباره انقلاب از بین نرود، ادبیات انقلاب شکل نمی‌گیرد.
 
پژمان: بعید است کار بسیار مهمی در حوزه ادبیات انقلاب صورت گرفته باشد
سخنران دیگر این نشست عباس پژمان بود که درباره شکل‌گیری داستان انقلاب گفت: وقتی می‌گوییم داستان انقلاب، خواه‌ناخواه به بحث ژانر وارد می‌شویم. داستان پلیسی و وحشت و اندیشه نیز همین گونه‌اند. بسیاری از مباحث ادبی گرچه جالبند ولی فقط بحث خوبی برای نگاه‌های اندیشه‌ای و فلسفی به حساب می‌آیند. اما این که آیا این مباحث به نوشتن نیز کمک می‌کند یا خیر، جای شک دارد. آشنایی با ژانر هم نیز شاید هیچ کمکی به نوشتن نکند ولی شناخت آن اهمیت زیادی دارد.
 
این مترجم پس از توضیح درباره ژانر گفت: امروز همه ژانرها بر اساس مضمون به وجود می‌آیند. ژانر از مقوله طبقه‌بندی است. طبقه‌بندی از پایه‌های شناخت انسان است. ولی در دنیای داستان و رمان چنین نیست. در این چند هزار سالی که از عمر ژانر می‌گذرد، همه دنبال قواعدی برای نگارش رمان‌ها بوده‌اند، ولی طولی نمی‌کشید که رمان‌هایی ایجاد می‌شد که تمام آن قواعد را رد می‌کرد. به همین دلیل است که می‌گویند: رمان خصلت ژانرگریزی دارد.
 
وی با اشاره به این که تا وقتی زندگی تغییر می‌کند، موضوعات تازه وجود دارد، گفت: تجربه نشان داده است که حتی بکرترین موضوعات اگر درست روایت نشوند، فقط طرفداران عادی خود را می‌توانند جذب کنند و چیزی به نام «موضوع تکراری» نداریم. آیا موضوع خیانت به همسر در قرن 19 موضوع تازه‌ای بود؟ صدها اثر خوب تا آن زمان درباره خیانت نوشته بودند ولی بعدها تولستوی در «آناکارنینا» همین موضوع خیانت را دوباره به شکل شاهکاری بیان می‌کند.
 
پژمان درباره ادبیات انقلاب گفت: پس از انقلاب تابوها و خط قرمزهایی ایجاد شد. یک عده از نویسندگان به خاطر اعتقاداتشان هیچ گاه به سراغ این خطوط قرمز نرفتند. یک عده اعتقاد خاصی نداشتند ولی این مسأله به آنها تحمیل شد.
 
مترجم «همه نام‌ها» اثر ساراماگو ادامه داد: صورت دیگر ادبیات انقلاب این است که اکنون تعدادی زیادی رمان با موضوع انقلاب نوشته شده و می‌توان برای آنها یک ژانر در نظر گرفت. در اینجا کمیت اهمیتی ندارد. مهم این است که چه تعداد از این آثار پایدار خواهد ماند. پس باید کمی منتظر ماند. ولی بعید است که هنوز کار بسیار مهمی در حوزه ادبیات انقلاب صورت گرفته باشد.
 
در این نشست متنی از شهید مرتضی آوینی با موضوع «نسبت بین رمان و انقلاب اسلامی» بازخوانی شد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها