صادق زیباکلام در گفتوگو با ایبنا از کتاب تازهاش می گوید
بهترین آثار منتشر شده درباره انقلاب اسلامی متعلق به ایرانیان خارج از کشور و نویسندگان غربی است/ دکتر محمد ملکی به روایت زیباکلام
کتاب دکتر صادق زیباکلام که روایتی متفاوت از انقلاب اسلامی است پس از سهسال انتظار، مجوز گرفت و منتشر شد. در گفت وگویی با مولف به بررسی این کتاب و شخصیت و عملکرد دکتر محمد ملکی پرداختهایم.
دکتر زیباکلام در این گفتوگو، از کتاب تازهاش میگوید.
آقای دکتر، ابتدا بفرمایید چرا شما در سال 1393 به فکر نوشتن کتابی درباره تحصن استادان دانشگاه در جریان انقلاب اسلامی افتادید؟ آن هم کتابی که در واقع تجلیلنامهای از دکتر محمد ملکی است.
واقع مطلب این است که وقایع ناگوار رخداده در زندگی دکتر محمد ملکی در چند سال اخیر، مرا به این فکر انداخت که به نسل جوان، به نسلهای پس از انقلاب، بگویم که دکتر ملکی که بود، چه کرد، چه نقشی در مبارزه و در تحصن استادان داشت. جفایی که به این انسان انقلابی شد، دلیل نوشتن این کتاب بود. ولی من این کتاب را در سال 93 ننوشتم. این کتاب در زمان آقای احمدینژاد نوشته شد و به وزارت فرهنگ و ارشاد رفت ولی متاسفانه با انتشار آن موافقت نمیکردند. در دولت آقای روحانی هم سریعاً مجوز انتشار نگرفت. کلی رفتیم و آمدیم و بخشهایی از کتاب کم و زیاد شد تا بالاخره مجوز انتشار کتاب صادر شد. فکر میکنم این کتاب سه سال در وزارت فرهنگ و ارشاد ماند تا اینکه مجوز انتشارش صادر شد. فکر نوشتن کتاب هم در سال 88 به ذهنم خطور کرد.
اگر دکتر ملکی، به قول شما، با جفاهای سالهای اخیر مواجه نشده بود، همچنان آن قدر در چشم شما محبوب بود که کتابی در تجلیل از او بنویسید؟
بله، جفاها را هم که کنار بگذاریم، به نظر من، دکتر ملکی واقعاً انسانی آزادیخواه بود. واژه آزادیخواه، بهترین لغتی است که ما میتوانیم برای دکتر ملکی به کار ببریم.
دکتر ملکی چه جور آزادیخواهی بود که بلافاصله پس از انقلاب، به عنوان اولین رئیس دانشگاه تهران، به قول خودشان، سیصد نفر از استادان دانشگاه از جمله سید حسین نصر را اخراج کرد؟
در جواب شما، دو نکته را باید بگویم؛ اول اینکه، ما باید برگردیم به فضای سالهای 57 و 58. من به هیچ وجه نمیخواهم از دکتر ملکی دفاع کنم. میخواهم بگویم فضای آن سالها را در نظر بگیرید. وقتی دولت مهندس بازرگان به اعدامهای شیخ صادق خلخالی اعتراض کرد، خلخالی ناراحت شد و به حالت قهر رفت قم. پس از قهر کردن خلخالی، دهها هزار دانشجوی آزادیخواه در همین خیابان انقلاب تظاهرات کردند که اگر خلخالی به دادگاه انقلاب برنگردد، ما تمام این طاغوتیها را از درختهای خیابان ولیعصر دار میزنیم! انجمن اسلامی دانشجویان اعلامیه داد. همه از اعدامها و پاکسازیها دفاع میکردند و یکی از اعتراضات این بود که چرا فقط 300نفر اخراج شدهاند. دانشجویان میگفتند رستاخیزیها خیلی بیشتر از 300نفر بودند.
به نظر شما اگر نلسون ماندلا به جای دکتر ملکی رئیس دانشگاه تهران شده بود، باز 300نفر را اخراج میکرد؟
اگر نلسون ماندلا یا واسلاو هاول و یا مهاتما گاندی رئیس دانشگاه تهران شده بود، کسی از دانشگاه تهران یا سازمانهای دولتی اخراج نمیشد و مهم تر از این، کسی هم به جرم مفسد فی الارض بودن تیرباران نمیشد.
پس قبول دارید که این کتاب محصول شیفتگی شخصی شما به دکتر ملکی است؟ علاقهای که ریشه در برخوردهای شخصی شما با دکتر ملکی دارد و ربط چندانی به آزادیخواهی او ندارد.
نه، من همچنان دکتر محمد ملکی را آزادیخواه میدانم. اتفاقاً یکی از دلایل برکناری او از ریاست دانشگاه تهران این بود که او به راحتی تسلیم فشارهای انقلابیون نمیشد. آن 300 نفر هم عمدتاً کسانی بودند که پروندهشان از نخستوزیری و شورای انقلاب آمده بود و این طور نبود که دکتر ملکی شخصاً تصمیم به اخراج آنها گرفته باشد.
کمی هم درباره نقش ملکی در آن تحصن و تاثیر آن تحصن در تقویت فضای انقلابی در دانشگاههای کشور داشت؟
چند شخصیت دانشگاهی در سازماندهی مبارزات استادان دانشگاه، نقش مهمی داشتند که دکتر ملکی، دکتر ناصر پاکدامن و چند استاد دیگر بیشترین نقش را در آن میان داشتند؛ استادانی که بسیاری از آنها پس از انقلاب، خودشان هم از دانشگاه اخراج شدند یا به زندان افتادند. درباره تحصن استادان دانشگاه تهران هم باید بگویم که آن تحصن نقش زیادی در پررنگ شدن فضای انقلابی در دانشگاههای کشور داشت؛ مثلاً شهادت نجاتاللهی یکی از پیامدهای این تحصن بود.
کتاب شما گوشهای از انقلاب سال 57 را نشان میدهد. در بین انبوه کتابهای منتشر شده درباره کل واقعه انقلاب اسلامی، کدام کتابها را بهتر از بقیه میدانید؟
با کمال تاسف باید عرض کنم که بهترین آثار منتشر شده درباره انقلاب اسلامی، همچنان متعلق به ایرانیان خارج از کشور و نویسندگان غربی است. «ایران بین دو انقلاب» آبراهامیان، «ریشههای انقلاب» نیکی کدی، «نگاهی به شاه» عباس میلانی و آثاری از این دست، بهترین کتابهای مربوط به انقلاب اسلامیاند.
علتش این است که متاسفانه در داخل کشور، از فردای سرنگونی رژیم شاه، تلاش کردند انقلاب را به گونهای تفسیر کنند که به پیشبرد سیاستهای روزشان کمک کنند. برداشت های کاسبکارانه و جناحی از انقلاب، به نظر من، بیشترین جفا و ظلم را در حق انقلاب اسلامی کرده است زیرا در اثر این تفسیرها و تلقیها، نسلهای جدید جامعه ایران احساس خوبی نسبت به انقلاب ندارند.
نظر شما