چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۳۲
کرمیار: صناعت داستان پست‌مدرنیستی است/«بازی» در رمان نقش مهمی دارد

صادق کرمیار در نشست نقد و بررسی کتاب «مفتون و فیروزه» نوشته سعید تشکری که با حضور محمد ابرهیمیان، عبدالرضا فریدزاده و نویسنده کتاب برگزار شد گفت: صناعت داستان «مفتون و فیروزه» رئالیستی نیست و پست‌مدرنیستی است. در این رمان «بازی» نقش مهمی را ایفا می‌کند و به گونه‌ای همه شخصیت‌ها به بازی تئاتر و سینما گرایش دارند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- صادق کرمیار در نشست نقد و بررسی رمان «مفتون و فیروزه» گفت: حسین پاینده کتابی درباره شیوه نقد دارد که من آن را روی کتاب مفتون و فیروزه امتحان کردم. می‌خواهم در این نشست به این موضوع برسم که آیا این رمان، رمان صناعت‌مندی است یا واگویه‌های ذهن شوریده نویسنده است. در این رمان مفتون نمایش خودش را مقابل سیدعلی آقا اجرا نمی‌کند و در مقابل فرح اجرا می‌کند.
 
وی افزود: در واقع شروع رمان مفتون و فیروزه نشانه تمامیت رمان هست و کلیت رمان در همان فصل اول مشخص است. این رمان به نوعی تصویر ارایه می‌دهد و زاویه روایت، زاویه دوربین است اما در عین حال در برخی فصل‌ها این زاویه تغییر می‌کند و خودش را به شکلی دیگر نشان می‌دهد. علاوه بر این برخی فصل‌ها دو زاویه دارد. در صفحه 377 نویسنده در جایی می‌نویسد: «زندگی و تئاتر با اجرایی تمام می‌شود».
 
نویسنده رمان «درد» اضافه کرد: در همان فصل نخست رابطه مفتون و فیروزه مشخص می‌شود. در نخستین دیالوگ‌های رمان، دانشگر به مفتون می‌گوید: «مفتون انگار که نیستی!». بسیاری از شخصیت‌های این رمان واقعی‌اند اما شخصیت مفتون و فیروزه ساخته ذهن نویسنده است. این جمله نیز به نوعی دو معنا را به ذهن خواننده متبادر می‌کند، یکی این‌که «فیروزه حواست نیست!» و دیگری این‌که «وجودت وجود واقعی نیست». در واقع نویسنده پیش از هر اتفاق دیگری در فصل نخست تکلیف مخاطب را پیش از خواندن فصل‌های دیگر کتاب مشخص می‌کند.
 
وی توضیح داد: فضاسازی رمان با پاییز شروع می‌شود. پاییزی که در آن چراغ‌های خیابان خاموش‌اند. در واقع این سرد بودن یک کهن‌الگو برای بیان دلمردگی و تاریکی است. در همان فصل اول نویسنده شخصیت آقا سیدعلی را مطرح می‌کند که همان آیت‌الله خامنه‌ای است. نویسنده ابعادی از شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای را می‌شناسد اما در این رمان شخصیت رمان به گونه‌ای ساده وصف شده است؛ به گونه‌ای که شخصیت‌سازی در این اثر رئالیستی نیست و پست‌مدرنیستی است.
 
کرمیار یادآور شد: شخصیت آقا سیدعلی حاصل رفتار گفتمانی ایشان در همان سال‌هاست و بنابراین نمی‌توان به نویسنده ایراد گرفت که چرا این شخصیت را درست معرفی نکرده‌ای یا کم معرفی کرده‌ای. در واقع نویسنده این شخصیت را همان‌قدر معرفی می‌کند که می‌شناسد.
 
این نویسنده گفت: نخستین درگیری‌ها با فشار اسلحه در فصل اول اتفاق می‌افتد و نویسنده به ما می‌گوید که از این دست درگیری‌ها بیشتر هم پیش می‌آید. واژه‌های غربت، درگیری و خون و بازی در این رمان زیاد تکرار می‌شوند و این المان‌ها در فصل‌های دیگر رمان هم دیده می‌شود. واژه «بازی» دستمایه نویسنده قرار می‌گیرد و داستان با بازی و ایفای نقش در تئاتر شروع می‌شود. بازی یکی از شاخصه‌های بشری است. تئوری بازی در این رمان نیز وجهی پست‌مدرنیستی به رمان بخشیده است، چون هم قواعد بازی وجود دارد و هم نقش‌ها.
 
کرمیار اضافه کرد: دانشگر در این رمان یک روشنفکر دینی‌ است که تازه می‌خواهد ماهیت وجودی و تمایلات خود را ابراز کند. دانشگر به شدت خودخواه است و می‌گوید آن کاری که من می‌گویم باید اجرا شود. در وجود این شخصیت نخستین نشانه‌های روشنفکری دینی دیده می‌شود که می‌خواهد نماینده روشنفکر دینی جامعه ما باشد و در مجموع قرار است که روشنفکری دینی ما را نمایندگی کند.
 
وی افزود: نمی‌خواهم سیاسی حرف بزنم و صرفاً در مورد این کتاب نظرم را می‌گویم. بازیگری در متن این داستان وجود دارد. در صفحه 155 معلوم می‌شود که تاجیک هم بازیگر است و نقش اجرا می‌کند و پرونده را آرتیست یک فیلم می‌بیند. در صفحه 160 کتاب نویسنده می‌نویسد: «عاشق سینمایی بود که فیلمش را خود بسازد». با پیشبرد داستان مشخص می‌شود که منصور پوست‌چی و اصلان هم بازیگرند. در صفحه 405 هم پیوندی بین بازی و زندگی شکل می‌گیرد.
 
این نویسنده و فیلمساز توضیح داد: بازی در صفحه 598 به پایان می‌رسد و مفتون بازی نهایی خود را پیش‌روی فرح انجام می‌دهد. همه این‌ها نشان‌دهنده آن است که نقش‌های تئاتر و زندگی با هم پیوند دارند و همین موضوع شکلی واقعی به رمان می‌دهد. در واقع نثر بازیگوش تشکری نیز به ما نشان می‌دهد که زندگی بازی است. گاهی قواعد بازی ملال‌آور می‌شود و بازی جدیدی را شروع می‌کنیم و قواعد بازی قبلی را به‌ هم می‌زنیم. بازی جدید قواعد خودش را دارد و در فاصله این دو بازی که قواعد قبلی از میان رفته و قواعد بازی بعد نیز شکل نگرفته فاصله آزادی جامعه است.
 
عبدالرضا فریدزاده نیز در این نشست گفت: حتی سنت پیگیری سرگذشت اشخاص از ریز و درشت تا آخرین اتفاقی که برایشان می‌افتد سنتی است که تا آخرکار پیگیری می‌شود. نویسنده در این اثر از تکنیک‌های مختلف استفاده کرده است. در جلد دوم شخصیت‌های رمان خاطراتشان را در دفترچه‌ای می‌نویسند تا وقتی مفتون از زندان آزاد می‌شود آن‌ها را بخواند و کاملاً در فضای دو سالی که نبوده قرار بگیرد. او به هر حال در فضای دو سالی که نبوده قرار می‌گیرد و هنگامی که فیروزه را می‌بیند با یک «جانم فدایت» همه چیز تمام می‌شود.
 
این منتقد به نقش غریزی و آگاهانه زنان اشاره کرد و ادامه داد: زنان این رمان زنان همان دورانند. در دوره‌ای که زنان به نوعی خوددانستگی و خودیابی می‌رسند می‌بینیم که واقعاً تأثیر بسزایی دارند و همیشه موتور محرک مردها هستند. به گمانم حتی شرط عشق نیز دانستگی و پایندگی و حرکت است و گویی زن‌ها به غریزه می‌فهمند که قرار است اتفاقی بیفتد.
 
محمد ابراهیمیان نیز در این نشست گفت: نوشتن رمان‌های تاریخی دشوار است، چون به نوعی هم باید واقعیت‌ها را حفظ کرد و هم از نثر ژورنالیستی فاصله گرفت. نوشتن رمان تاریخی درمورد انقلاب دشوار است. بسیاری رمان‌های نانوشته در ایران وجود دارد و خوشا آن‌هایی که نهیب درونی به خود می‌زنند و می‌گویند «بنویس».
 
نشست نقد و بررسی رمان «مفتون و فیروزه» عصر چهارشنبه در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد.    
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها