شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۸
کیانفر: اطلاق واژه تاریخ‌نگاری درباری پسندیده نیست/ خلیفه: نظم منطقی در بررسی متون تاریخی رعایت نشده است

جمشید کیانفر در نشست نقد کتاب «تاریخ‌نگاری ایران در عصر سلجوقی» گفت: کسانی که کتاب‌های تاریخی را نوشته‌اند، وزیر یا در دارالرسائل مشغول به کار بوده‌اند و اطلاعاتشان را از محل کارشان کسب می‌کردند. حتی بیهقی کتابش را با دسترسی به آرشیو سلجوقیان نوشت. این سیر تا دوره قاجار ادامه دارد و این که ما بخواهیم همه این تاریخ نگاری‌ها را درباری و سفارشی قلمداد کنیم، کار درستی نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست نقد کتاب «تاریخ‌نگاری ایران در عصر سلجوقی» با حضور اسماعیل حسن زاده، مدیرگروه تاریخ دانشگاه الزهراء و دکتر مجتبی خلیفه، عضو هیات علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی و حبیب‌الله اسماعیلی، سردبیر فصلنامه نقد تاریخ،‌عصر امروز شنبه 25 بهمن ماه از ساعت 14 در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد. با وجود اطلاع قبلی، دکتر ناصر صدقی، نویسنده کتاب در این نشست حضور نداشت و اسماعیلی دبیری جلسه را به عهده داشت.
 
 تاریخ‌نگاری عصر سلجوقی حاصل احساس نیاز نخبگان در حاشیه قدرت است؟

اسماعیل حسن‌زاده با اشاره به نظریه اجتماعی این پژوهش عنوان کرد: این کتاب‌ پایان‌نامه صدقی نیست، بلکه یک پروژه پژوهشی است که از سوی پژوهشکده تاریخ اسلام به وی واگذار شد و به تازگی به صورت کتاب منتشر شده است. صدقی در این پژوهش از قلم خوبی برخوردار است که این قلم بر پایه تفکر اجتماعی حرکت کرده و این تفکر را با واقعیات اجتماعی بوکمان (نظریه بین پوزیتیویست و فرهنگ‌گرایی) آمیخته که به نظرم بسیار اندیشمندانه این نگاه را ارائه کرده است.
 
وی با اشاره به مطالعات و تخصص دکتر صدقی در حوزه سلجوقی بیان کرد: وی در حوزه مطالعات سلجوقی تخصص دارد و مسایل اقتصادی در عرصه سلجوقی را پژوهش می‌کند و مقاله‌هایی نیز درباره این مسائل منتشر کرده است. از این منظر می‌توان گفت نقد این کتاب، نقد یک متخصص در حوزه مطالعات دوره سلجوقی است. اگرچه بنده اعتقاد دارم محققان هر دوره در تاریخ نخست باید سراغ پژوهش‌های تاریخ‌نگارانه بروند و پس از آن به سایر حوزه‌ها بپردازند.
 
مدیرگروه تاریخ دانشگاه الزهراء افزود: دلیل آن‌که تاکید دارم نخست باید سراغ تاریخ‌نگاری یک دوره رفت و پس از آن به دیگر حوزه‌ها پرداخت، به این دلیل است که در تاریخ‌نگاری ما با روایت‌ها سرو کار داریم که این روایت‌ها متعدد و متناقض است و تاریخ‌نگاری این روایت‌ها را تجزیه و تحلیل و انطباق آن را با واقعیت‌های تاریخی برای ما بیان می‌کند.
 
حسن‌زاده با طرح پرسشی درباره تلفیق اندیشه‌های نویسنده اظهار کرد: نویسنده در این کتاب تلاش کرده که وارد اندیشه‌های ملموس پوزیتیویستی نشود و تقریبا به نوعی تحت تاثیر اندیشه‌های پست مدرن قرار گرفته وتلاش کرده این تفکر را با اندیشه پیوند بزند. کار دیگری که نویسنده در حوزه نظری انجام داده این است که می‌خواهد اندیشه اجتماعی بکر را با اندیشه تاریخ‌نگاری دوره سلجوقی پیوند بزند و در واقع این چارچوب نظری که وی به کاربرده بین پوزیتیویست و فرهنگ‌گرایی است که تلاش می‌کند این دو را نخست تلفیق کند و از طرفی به نوعی دیالتیک این دو را مطرح کند. اما بحثی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا به این مرحله رسیده است؟
 
وی بیان کرد: پاسخ نویسنده در جواب به رویکردش در کتاب این است که می‌گوید تلاش کرده رویکردش اثبات‌گرایی نباشد و از نظریه واقعیت‌های اجتماعی و بازنمایی واقعیت اجتماعی صحبت کند و از میان این دو تلفیقی  ارائه دهد که حاصل این نگاه، نویسنده کتاب موردنظر است. اما باید این‌جا مطرح کرد آیا این اندیشه اجتماعی که نویسنده به دنبال آن است با اندیشه تاریخی‌نگاری خوب عجین شده است؟ به نظر من یک نوع گسست بین ادعای نویسنده، یعنی آن کاربست نظری و تاریخ‌نگارانه اتفاق افتاده و اندیشه اجتماعی که صدقی مدعی است در تاریخ‌نگاری ما نهفته و به درستی پرداخته نشده است.
 
مدیرگروه تاریخ دانشگاه الزهراء ادامه داد: نویسنده با ارائه مقاله‌ها محورهای مختلفی را دنبال کرده و می‌خواهد این ادعاها را بیان و عیان کند و بگوید که چگونه اندیشه اجتماعی به ظهور تاریخ‌نگاری سلجوقی منجر شده است که به نظر می‌رسد نتوانسته برای خواننده داده‌های قانع کننده‌ای ارائه کند.
 
حسن‌زاده با تایید ایده صدقی در درباری ندانستن تاریخ‌نگاری عصر سلجوقی گفت: به باور من ایده نویسنده در درباری ندانستن تاریخ‌نگاری عصر سلجوقی درست است و تاریخ‌نگاری این دوره به واقع درباری و رسمی نیست. نویسنده با نقد مقاله‌ای در کتاب تحت عنوان «تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری عماد‌الدین اصفهانی» این استناد خود را مطرح کرده است. دلیل انکار تاریخ‌نگاری درباری این است که نویسنده با آوردن این مثال قصد دارد بین اندیشه اجتماعی و تاریخ‌نگاری یک پیوند برقرار کند.
 
 وی با اشاره به پرسشی درباره مورخ بودن برخی افراد موردنظر نویسنده افزود: نویسنده برای طرح کردن اندیشه اجتماعی بکر و واقعیات اجتماعی بوکمان تلاش کرده از پیوند دانش و سیاست در نتیجه تاریخ‌نگاری درباری در عصر سلجوقی فاصله بگیرد. از همین رو برای رسیدن به این پل ناگزیر است که نگاه تاریخ‌نگاری درباری را منکر شود که به نظرم به درستی منکر این نگاه شده است. این نوع نگاه نویسنده سبب شده که این طور به نظر برسد که تاریخ‌نگاری عصر سلجوقی حاصل احساس نیاز نخبگان در حاشیه قدرت دراین دوره است و به گونه‌ای این تاریخ‌نگاری حاصل اندیشه اجتماعی آنهاست.
 
مدیرگروه تاریخ دانشگاه الزهراء بیان کرد: با این نگاه نویسنده، آیا برخی افراد مانند عمادالدین کاتب اصفهانی، اسکات میثمی، فضل الدین کاشانی و سایر اندیشمندانی که در کتاب از آنها نام برده شده این اندیشه مورد ادعا وی را داشتند؟ به باور من نویسنده در این مورد دچار تناقض شده و افراد معرفی شده از سوی وی شخصیت‌های اندیشمند و فیلسوف نیستند، بلکه آنها ادیب مورخانی هستند که ریشه اجتماعی در پشت اندیشه آنها ملموس نیست.
 
حسن‌زاده با طرح پرسشی درباره تاریخ‌نگاری نقادانه در عصر سلجوقی گفت: به نظر من افرادی که مطرح شدند اندیشمندانی هستند که بنا به ضرورتی به نگارش آثاری دست زده‌اند. حتی عمادالدین کاتب اصفهانی به دنبال نگارش تاریخ رسمی نبوده، بلکه وی با نوشتن یک تاریخ، در صدد رفع رسوایی از خانواده خودش است تا از آنها دفاع کند و در مقابل، اساس سلطنت سلجوقی را به برهه نقد بکشاند. وی تاریخی نوشته تا از خانواده خود دفاع کند و سلطنت سلجوقی را به صورت بدی نشان دهد و بیشتر به دنبال انگیزه‌های شخصی است تا انگیزه‌ها و رویدادهای اجتماعی. این‌جا این پرسش پیش می‌آ‌ید که آیا این نگاه تقریبا آمیخته به غرض را می‌توان اندیشه اجتماعی دانست؟ اگر نویسنده این‌جا حضور داشت می‌توانست به این پرسش اساسی پاسخ دهد.   
 
جای خالی تحقیق جدی درباره تاریخ‌نگاری عصر سلجوقی

دکتر خلیفه یکی دیگر از نقادان کتاب «تاریخ نگاری ایران در عصر سلجوقی» گفت: حجم 570 صفحه‌ای کتاب حکایت از صرف زمان زیاد از سوی دکتر صدقی در تالیف این کتاب دارد که علاوه بر حجم، پژوهش روشمند و بین ‌رشته‌ای خوبی است که وی با چشمداشتی که در مطالعات جامعه‌شناسی داشتند به نگارش درآورده است.
 
وی با انتقاد از حجم کتاب افزود: در مرحله نخست باید بگویم که حجم کتاب بسیار زباد است که به نظرم می‌توان مطالب کتاب را در نیمی از این حجم فعلی بیان کرد. البته تا کنون پژوهش مطلوبی در این زمینه از سوی محققان و مورخان نوشته نشده که بتوان به آن اشاره کرد. از طرفی در حوزه منابع حتی ترجمه «تاریخ یمینی» را به دشواری می‌توان یک منبع درباره تاریخ‌نگاری دوره سلجوقی در نظر گرفت.
 
عضو بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی اظهار کرد: به باور من برخی از کتاب‌هایی که در این کتاب به عنوان متن تاریخی در دوره سلجوقی تجزیه و تحلیل شدند و صفحات بسیاری از کتاب را دربرگرفتند نمی‌توان جزو میراث تاریخ‌نگاری سلجوقیان به شمار آورد. از طرفی در این کتاب برخی منابع در حوزه میراث تاریخ‌نگاری جغرافیایی خراسان داریم که عنوان تاریخ‌نگارانه به آنها اطلاق شده، مانند کتاب «السیاق لتاریخ نیشابور» اثر عبدالغافر فارسی که تقریبا کمترین نشانی از تاریخ‌نگاری مرسوم دوره سلجوقی در آن نمی‌توان مشاهده کرد و بیشتر پژوهشگرانی که درباره این کتاب از ریچارد بولیت تا ریچارد فرای و محققان داخلی نیز آن را یک تراجم دانسته‌اند، در حالی که نویسنده به این کتاب بسیار استناد کرده است.
 
خلیفه با اشاره به نامشخص نبودن جایگاه برخی منابع و کتاب‌ها عنوان کرد: نویسنده جایگاه برخی منابع و کتاب‌ها را تعریف نکرده و از آغاز تعریفی برای ملاک و معیار استفاده از منابع ارائه نداده است تا ما نیز بر اساس معیار موردنظر، نویسنده منابع مورد تحقیق قرار گرفته را بررسی کنیم.  
 
وی با اشاره به تمایز برخی متون دوره سلجوقی ادامه داد: یک بحث کلی دیگری که وجود دارد این است که بسیاری از متونی را که از دوره سلجوقی باقی مانده نه به لحاظ محتوایی بلکه به لحاظ سبک نگارش جزء تاریخ گاری سلجوقی قلمداد کنیم. زیرا تحلیل‌هایی که امروزه ما از این منابع در دسترس داریم مربوط به دوره مغول و بعد از آن است. مانند کتاب «سلجوق نامه» نوشته ظهیرالدین نیشابوری یا کتاب‌های افضل الدین ابوحامد کرمانی جز این دسته کتاب‌ها هستند که نویسنده از این آثار به عنوان میراث سلجوقی استناد کرده است، در حالی که تقریبا می‌توانم بگویم تنها یک سوم آثاری که در این کتاب گنجانده شده از نثر دوره سلجوقی برخوردار هستند. بنابراین با این آثار به دشواری می‌توانیم تفکر و گفتمان سلجوقی را از این کتاب‌ها استخراج و تجزیه و تحلیل کنیم و به بنیادهای اجتماعی عصر سلجوقی برسیم.   
 
 
عضو بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی اظهار کرد: تاریخ برخی منابع استفاده شده در این کتاب به بعد از دوره سلجوقی می‌رسد که درباره برخی منابع استفاده شده در این کتاب به تامل بیشتری نیاز داریم. همچنین در این تاریخ نگاری برخی کتاب‌ها از قلم افتاده‌اند، مثلا جای کتاب ابن بابا کاشانی یا ابن بابوبه «راس المال النعیم» بسیار خالی است یا حتی از برخی کتاب‌های مربوط به تاریخ محلی نیز استفاده نشده است. زمانی که نویسنده از کتاب تاریخ نیشابور استفاده کرده باید اشاره کرد که چرا کتاب «تاریخ طبرستان» تالیف ابن اسفندیار را مدنظر قرار نداده است! بنابراین کتاب از حیث استناد به منابع از نقص‌هایی که به آن اشاره شد، برخوردار است.
 
خلیفه با اشاره به برخی محققان خارجی که درباره سلجوقیان تحقیق کرده‌اند عنوان کرد: اگر بگذریم از این که نویسنده از بسیاری آثار مربوط به دوره سلجوقی استفاده نکرده، باید گفت که صدقی حتی بعضی پژوهش‌های شرق شناسان و مورخان خارجی مانند ریچارد فرای، بولیت و مورتون را نیز مورد اعتنا قرار نداده و مثلا از آن مقاله مفصلی که مورتون درباره تاریخ‌نگاری سلجوقیان نوشته نیز چشم‌پوشی کرده که امیدوارم در تجدید چاپ کتاب این منابع مورد توجه نویسنده قرار گیرد.
 
وی با موافقت با نظریه شکوفایی تاریخ‌نگاری در دوره انحطاط سلجوقیان بیان کرد: من نیز با نظریه نویسنده در اوج تاریخ‌نگاری این سلسله در زمان انحطاط آن موافق هستم که البته این ویژگی منحصر به دوره سلجوقی نیست. بنده معتقدم که فقدان تاریخ‌نگاری در عصر سلجوقیان مربوط به دو سوم  زمان حاکمیت آنهاست، اما نویسنده در کتابش تنها با یک جمله ساده از فقدان تاریخ‌نگاری در این مدت طولانی گذر کرده و این فقدان را با اشاره به نظریه قدمت نداشتن سلجوقیان در مسلمان نبودن کافی دانسته است، در حالی که جا داشت نویسنده این نظریه را موشکافانه تحلیل کند.
 
عضو بنیاد دایره المعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: صدقی مانند دیگر نویسندگان مانند جولی اسکات میثمی تلاش کرده که دچار جزیی‌نگری نشود، اما در برخی موارد دچار این جزیی‌نگری شده و ما مشاهد نمی‌کنیم که نویسنده به یک چارچوب واحد در تاریخ‌نگاری سلجوقی برسد و در بررسی منابع و کتاب‌ها به معیارهای متفاوتی توجه کرده، در حالی که با استفاده از یک معیار یا معیارهای واحد درباره متونی که در دوره سلجوقی مورد استناد قرار گرفته می‌توانست نویسنده را به یک نظم منطقی در مطالعه تاریخ‌نگاری در این عصر برساند.
 
خلیفه با اشاره به ادعای نویسنده در رویکرد اجتماعی این کتاب عنوان کرد: برخلاف ادعای نویسنده که اشاره کرده در این کتاب رویکردی با نگاه اجتماعی دارد اما زمانی که کتاب را مطالعه می‌کنیم این ادعا را بسیار پررنگ نمی‌بینیم. البته این ادعا در 150 صفحه نخست بسیار خوب تشریح شده و نشان داده شده که نویسنده به دنبال چه هدفی است و با چه ابزاری به بررسی اهداف خود پرداخته است، اما زمانی که به بررسی متون تاریخی می‌پردازد و به خاستگاه‌های اندرزنامه‌‌ای آنها اشاره می‌کند که در تاریخ‌نگاری نمی‌گنجد. این عملکرد ناشی از این است که یک ملاک واحد در بررسی متون در نظر گرفته نشده است.
 
تلاش دکترزرین‌کوب در دسته‌بندی منابع تاریخ‌نگاری

جمشید کیانفر، رئیس خانه نقد با توجه به حضور نداشتن نویسنده درباره برخی از نقص‌هایی که منتقدان به این کتاب وارد کردند گفت: البته بنده در این دفاع از نویسنده تلاشم بر این است که از همان صحبت‌هایی که به عنوان نقد کتاب مطرح شد، درصدد پاسخ‌گویی به ناقدان کتاب بربیایم.
 
وی با اشاره به تلاش دکتر زرین‌کوب در تقسیم‌بندی منابع عنوان کرد: وی برای نخستین بار در مقدمه کتاب «تاریخ ایران بعد از اسلام» که حدود 150 صفحه بود در انعکاس نقد و بررسی منابع  مطلبی نوشت که این مهم بعدا در نشریه ایرانشناسی با تجدیدنظر منتشر شد.
  
رئیس خانه نقد ادامه داد: زنده‌یاد زرین کوب تاریخ‌ها را در کتاب خودش دسته‌بندی کرد و هر چه در کتابش ارائه داد با توجه به دسته‌بندی منابع عنوان کرد. به نظرم از لحاظ دسته‌بندی منابع کتاب دکتر صدقی از لحاظ ساختاری دارای اشکالاتی است که دکتر خلیفه نیز به این اشکال‌ها اشاره کرد که چرا کتابی که در گروه تراجم است در تاریخ‌نگاری به کار برده شده و نباید به عنوان یک متون تاریخ نگاری مورد بررسی قرار بگیرد.
 
کیانفر با انتقاد از نگاه امروزی به تاریخ‌نگاری گذشته بیان کرد: یکی از مشکلات ما این است که با عینک امروز به ناقدی آثار پیشینان می‌پردازیم و با دسته‌بندی تاریخ‌نگاری رسمی و دولتی به سراغ آثار آنها می‌رویم. درباره این نگاه باید با جرات بگویم که تاریخ نگاری ما از آغاز تا امروز تاریخ‌نگاری رسمی است و ما تا کنون کمتر تاریخ‌نگاری رسمی داشتیم. البته این تقسیم‌بندی پس از سال 57 رواج پیدا کرد و به نوعی این اصطلاح از خارج از کشور وارد ایران شد که ما آن را تحت‌الفظی گرفتیم و در این‌جا به کار می‌بریم.
 
وی با اشاره به «تاریخ بیهقی» به عنوان شاهکار تاریخ‌نگاری ایرانی عنوان کرد: اگر بخواهیم با این نگاه سراغ «تاریخ طبری» برویم درباره این کتاب باید گفت که آن را باید با یک نوع دیگری بررسی کرد و به هر حال یک تاریخ فقاهتی است، اما بیشتر مورخان به نحوی در حکومت سهمی داشتند، حتی شاهکار تاریخ‌نگاری ما کتاب «تاریخ بیهقی» یکی از کتاب‌های درباری یا رسمی است.
 
رئیس خانه نقد با اشاره به سخنان حسن‌زاده اظهار کرد: اما درباره سخنان دکتر حسن‌زاده که به کتاب عمادالدین کاتب اصفهانی اشاره می‌کند که وی در کتابش به دفاع از آبا و اجدادش برآمده و برهمین اساس به نقد طرف مقابل که سلسله سلجوقی است می‌پردازد و طبیعی است اصل و اساس سلطنت سلجوقی را مورد نقد قرار می‌دهد نه سلطان را.
 
کیانفر افزود: آیا این اثر عمادالدین اصفهانی را می‌توان به عنوان یک کتاب برجسته در حوزه تاریخ‌نگاری به شمار آورد؟ کسانی که کتاب‌های تاریخی را نوشته‌اند، وزیر یا در دارالرسائل مشغول به کار بوده‌اند و اطلاعاتشان را از محل کارشان کسب می‌کردند. حتی بیهقی کتابش را با دسترسی به آرشیو سلجوقیان نوشت. این سیر تا دوره قاجار ادامه دارد و این که ما بخواهیم همه این تاریخ نگاری‌ها را درباری و سفارشی قلمداد کنیم، کار درستی نیست.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها