شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۳
با صدای بلند بر نقاظ قوت و ضعف خود تاکید کنیم!/ «فیل ها» دارای ساختار هسته‌ای بزرگ است

یوسف انصاری در نشست نقد رمان «فیل ها» گفت: همان‌طور که براهنی در «کیمیا و خاک» می‌گوید برای عبور و رهایی از ادبیات گذشته، تنها چاره‌ی ما تاکید بر نقاط قوت و ضعف کارهای یکدیگر است با صدای بلند. احمد ابوالفتحی نیز در این جلسه تاکید کرد که رمان فیل ها دارای یک ساختار هسته‌ای بزرگ است، یعنی زمان و مکان اثر را در خود بروز داده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در ابتدای جلسه نقد رمان «فیل ها» یوسف انصاری گفت: همان‌طور که براهنی در «کیمیا و خاک» می‌گوید برای عبور و رهایی از ادبیات گذشته تنها چاره‌ی ما تاکید بر نقاط قوت و ضعف کارهای یکدیگر است با صدای بلند.
 
علی سطوتی قلعه هم با اشاره به اهمیت جستجو در رمان «فیل‌ها» به منظور یافتن امکان‌های مفهومی برای فراروی از وضعیت فعلی رمان فارسی گفت: در رمان فیل‌ها با دو گونه نقل قول با گیومه و بدون گیومه سر و کار داریم و رمان فیل‌ها در میان این دو نوع نقل قول اتفاق افتاده است. یکی قول‌هایی متعلق به گذشته دور‌تر و دیگری قول‌هایی متعلق به گذشته‌ای نزدیک‌تر.

سطوتی افزود: زندگی جناب فیل، فیروز جناح در فاصله این دو گذشته و دو گونه نقل قول می‌گذرد. جناح تا از مرگ پدر به لحظه رویارویی با سرنوشت خود برسد، می‌آموزد که چطور خود را به جریان عمومی تجربه در جهان و در حقیقت در زیست جهان ایرانی‌‌ یعنی همان افق کاذبی که همواره در کار رمان نویس ایرانی حد می‌گذارد، بسپارد و بدین سان به هنر نقل قول کردن بدون گیومه دست می‌یابد.

وی با انتقاد از جریان ادبیات در دهه 70 بیان کرد: رمان در دهه 70 مانند لحظه‌ای است شگرف در داستان فارسی. کافیست مد دهه هفتادی رمان‌نویسی را به یاد آورید که از سر بدفهمی و غریبی بینامتنیت، درهای رمان فارسی را بیش از پیش برای مثال بیش از گلشیری در «معصوم پنجم» به روی ادبیات قدیم گشود؛ همه‌جا بازسازی نثر قرون ماضی در کار بود و همه‌جا رمان همانند متنی قدیمی و کهن می‌نمود.

این منتقد همچنین در ادامه به آثار قبلی شاهرخ گیوا اشاره کرد و افزود: شاهرخ گیوا در «مونالیزی منتشر» چنین سودایی در سر داشت. رمان فارسی در چنین مقطعی بیش از هر چیز دیگری در معرض گیومه‌ها و دو نقطه‌ها بود. گیومه‌ها حتی گذشته داستان فارسی را تحت شعاع قرار می‌داد.

وی افزود: اتفاق «فیل‌ها» پرتاپ رمان به آن سوی گیومه‌ها با حفظ قابلیت نقل قول است. حتی می‌توان خطر کرد و گفت فیل‌ها در سطحی گیومه‌ها را دست می‌اندازد و هجو می‌کند و در سطحی دیگر به دلیل عملی برای خروج از چاله‌ای در پیش می‌گیرد که عروج معکوس نظریه ادبی در ایران برای رمان فارسی حفر کرده بود.

سطوتی در این باره توضیح داد: برای مثال فیروز جناح که حاصل پنج سال کتابخوانی خود را با نقل قول‌ها بالا می‌آورد و در ‌‌نهایت نه به این احوال کلاسه بندی شده که به اسکناس روی اسکناس‌ها فحش می‌دهد و معنای زندگی‌اش را در آن‌ها می‌یابد. فیل‌ها در چنین چرخشی است که در نسبت خود با رمان فارسی، اگر نه درخشان که مهم می‌نماید.

 وی در ادامه درباره اختصاصات دیگر اثر بیان کرد: گفتار دیروز فیروز جناح نقلی است، او از یک سو به جملات قصار دوران کتابخوانی‌اش با حفظ منبع ارجاع می‌دهد و از سوی دیگر به جملات روی اسکناس‌ها و بدون منبع. ارجاعات نوع اول که نقل قول‌های گیومه دار هستند همه جا تولید شباهت می‌کنند و هر جا قولی از کسی توسط فیروز نقل می‌شود، یا به امر فرهنگی تاریخی شده‌ای ارجاع می‌دهد، باید ساختار نوعی شباهت را گرفت. این ساختار درونی خود را در لایه بیرونی رمان در نثر آن در تعابیری که همچون پیچ و مهره به کار می‌آید تا قول‌ها به گفتار جناح بچسبند، باز می‌تاباند.

سطوتی افزود: مسئله وقتی بغرنج می‌شود که صدای جناح و صدای راوی در هم می‌رود و آن‌ها را دیگر نمی‌توان در باز تولید ساختار شباهت از یکدیگر باز شناخت.

وی درباره یکی از صحنه‌های رمان توضیح داد: صحنه رویارویی جناح با مجسمه «متفکر» «رودن» و کارل مارکس را در آسانسور به یاد آورید؛ نخست راوی نگهبان را با مجسمه یکی می‌کند و بعد شخصی که وارد می‌شود، خود مارکس می‌بیند. گرچه در این مورد چیزی مستقیم یا غیر مستقیم نقل نمی‌شود، اما می‌توان هر دو را چون موارد گیومه دار فیل‌ها فرض کرد که عنصر نامتجانس را با فرافکنی آن به الگوی گفتاری و کرداری از پیش موجود و از این حیث متجانس، مهار و در ساختار رمان حل و منحل می‌کند. این‌‌ همان چیزی است که نویسندگان جوان ایرانی از رمان‌های اسلاف خود یا در کارگاه می‌آموزند.

سطوتی در ادامه افزود: آن‌ها کمتر به گونه‌ای از رمان می‌اندیشند که عنصر نامتجانس را تاب بیاورد. برعکس رمان مطلوب از نظر آن‌ها واجد ساختاری است که در حین جا دادن چنین عناصری قادر به حل کردن عناصر در خود نیز هست. چنین خاصیتی در فیل‌ها تنها در مواجهه با رودن و مارکس یا در احوالی که مرتب از این و آن نقل می‌شود، به چشم نمی‌خورد. بلکه همچنین ساختار روایی که مواجهه و نقل قول‌ها در آن معنا دار می‌شود حامل چنین وضعیتی است. آنجاست که همصدایی راوی رمان به شخصیت جناح از حالت تصادف در می‌آید و بوطیقای اثر را در وهم گیومه‌های شبیه ساز در می‌آورد.

وی درباره ساختار رمان توضیح داد: این ساختار روایی که مبتنی بر علیت است، منطق شباهت را بار‌ها شبیه‌تر از آنچه در موارد گفته شده یاد می‌آورد باز تولید و در رمان منتشر می‌کند. از منظر راوی رمان بیهوده نیست که شخصیت جناح این همه بر نقل قول اتکا می‌کند و جا و بی‌جا به گفته‌های مهم و غیر مهم آدم‌های متعدد با افکار متنوع در دوره‌های مختلف ارجاع می‌دهد.

سطوتی ادامه داد: گیوا اسکناس متن‌ها را در مقابل نویسنده متن‌ها قرار می‌دهد. تفاوت میان این دوگونه متن آشکار است. اسکناس متن‌ها دست به دست می‌چرخند و نویسنده‌شان پیدا نیست. در مقابل نویسنده، متن‌ها در کتابخانه‌ها جا می‌گیرند و صرف نظر از ایده مرگ مولف همواره سایه نویسنده خود را بالای سر خود می‌بینند.

وی درباره دیدگاه نویسنده نسبت به پرداخت اسکناس و پول گفت: چیزی که در رمان تاسف آور‌تر است دست به دست شدن اسکناس متن هاست که در سه مرحله حد گذاشته می‌شود برایشان و در محدوده‌ای مشخص متعین و جاگیر می‌شود. در رمان گیوا مردی ایجاد می شود که با اسکناس برخورد غیراسکناسی دارد. برای من که منتقد رواج الگوهای نئولیبرال در ادبیات دهه‌های اخیر هستم حمله به مناسبات مالی و حرف زدن از منظر چپ و ستم دیده و حذف شدگان جای خوشبختی دارد.

وی اضافه کرد: جناح در کتاب های پدرش به کتاب «فتح نامه مغان» از گلشیری می رسد که نویسنده نمی تواند سهوا به این کتاب اشاره کرده باشد. دوره گلشیری بازی باید تمام شود. اشاره به فتح نامه مغان نشانه پیوند رمان نویسی گیوا به رمان نویسی گلشیری است، منتها برداشت از ادبیت به عنوان یک نوع ادبیت در خود ماندگار که همه چیز را می‌خواهد برگرداند به درون مرزهای ادبیات و می خواهد با کلمه و نثر تراشخورده به دام بیندازد، جواب نمی‌دهد و در ‌‌نهایت منجر به این می‌شود که همچنان در کار‌های شاهرخ گیوا با‌‌ همان تصور غیرتاریخی از زن در کارهای گلشیری سر و کار داریم. زن یا ابژه عشق من هست، یا هیچ چیز دیگر نیست.
 
از شباهت و تفاوت فیل‌ها با آبلوموف تا بوطیقای داستایوسکی و چندصدایی در فیل‌ها
 
احمد ابوالفتحی به عنوان منتقد دیگر این نشست درباره شباهت رمان فیل ها با رمان «آبلوموف» «ایوان گانچاروف» گفت: شباهتی آرکی تایپیک(Archetype) میان شخصیت فیروز جناح و آبلوموف موجود است. فیروز جناح همانند همه شخصیت‌های ادبی شخصیتی نیست که از خلا بیرون آمده باشد و برآمده از ساخت ادبی است که در گذشته این اثر وجود داشته است و این شخصیت روی آن اثر قرار گرفته و حسن رمان این است که این وضعیت را ارتقا داده است. این وضعیت شخصیت آبلوموف است که به شدت از نظر ساخت طبقاتی با این شخصیت نسبت دارد.

وی افزود: نکته اساسی این است که برخورد شاهرخ با این شخصیت برخورد گانچاروفی نیست. لنین در سال ۱۹۲۳ اعلامیه‌ای دارد که باعث می‌شه درباره آبلوموف حرف بزنیم و در آنجا از آبلومیسم حرف می‌زند و این اساسا کلمه‌ای است که در رمان آبلوموف به آن اشاره می‌شود و بناست با نقد این مسئله روبرو شویم.

ابوالفتحی در ادامه با اشاره به اهمیت چندصدایی در رمان اظهار کرد: باختین در بوطیقای داستایفسکی مسئله مهم درباره نوع نگاه داستایفسکی به جهان ادبی را بیان می کند و چندصدایی در آن کتاب مطرح می‌شود. اتفاقی که در داستایفسکی افتاده و در گنچاروف نیفتاده برخورد سابجکتیو با جهان و شخصیت است.

وی افزود: به جای اینکه شخصیت خود را ابژه بررسی خود و پروژه ادبی قرار دهیم که بخواهیم به واسطه آن مسئله‌ای را مطرح کنیم، شخصیت را عملا تبدیل به یک سوژه کنیم که امکان حرکت را دارد و فرا‌تر از مسئله بازنمایی زیست کند؛ این اتفاقی است که به گفته باختین به طور عمده در اثر داستایفسکی اتفاق می‌افتد. داستایفسکی به گفته باختین بنیاد چند صدایی است و اساس شخصیتی که صدا نداشته باشد و خودش نتواند به بیان خود بپردازد و زیست را در اثر بروز دهد، نمی‌تواند صدا باشد و چندصدایی شکل بگیرد. چندصدایی یعنی اینکه شما بتوانید پروسه تفهم را در فضای ادبی بروز بدهید. تفاوت بین رمان مبتنی بر تفهم و رمان مبتنی بر چاره جویی است.

این منتقد در ادامه گفت: اتفاقی که در اثر داستایفسکی می‌افتد به گفته باختین این است که شخصیت‌ها علاوه بر استقلال خود با موضع گیری نویسنده روبرو نیستند. تلاش نویسنده کنار هم قرار گرفتن صداهای مستقل در کنار یکدیگر است. در این استقلال صدا در فرایندی قرار می‌گیریم که امکان فهم هرچه بیشتر این صدا‌ها را پیدا کنیم. اتفاقی که در رمان فیل‌ها افتاده است یک اتفاق باختینی است. به خاطر همین هم این رمان مهم است. در کلیت فضای ادبی امسال چهار اثر مهم دیده‌ام نه به خاطر اینکه انفجار ادبی به وجود آورده باشند مهم به این نظر که حرکتی رو به جلو هستند و فیل ها هم یکی از آن‌هاست.

وی در ادامه گفت: در این رمان حرکتی داشته‌ایم از یک بازنمایی پریشان احوال که رمان فارسی همواره با آن مواجه بوده، بازنمایی پریشان احوال شهر، شخصیت‌ها که مبتنی بر قضاوت‌های شخصی نویسنده از وضعیت شخصیت‌ها هستند به سمت تولید یک صدا، صدایی مستقل که برای فهم آن تلاش می‌کنیم. حال این صدا هرچه می‌خواهد باشد.

ابوالفتحی همچنین توضیح داد: ما در فیل‌ها بروز این صدا را در فرم رمان هم می‌توانیم ببینیم. اینکه عملا تکرار جملاتی داریم که اول شخص هستند و تکرار در سوم شخص راوی، وضعیت «من دیگری» را به خوبی بروز می‌دهد. یعنی با شخصیتی روبرو هستیم که هم خود را اول شخص روایت می‌کند و هم سوم شخص. یعنی نمی‌توانیم سوم شخص رمان را از اول شخص آن جدا ببینم. هیچ اتفاق خارج از عمل اول شخص در سوم شخص نمی‌افتد. این تلاشی است برای بروز من دیگری. یعنی بروز یک استقلال هویتی شخصیت و یک باز تعریف خود توسط شخصیت که در ‌‌نهایت می‌بینیم این یک قرائت انتقادی از خود توسط فیروز جناح بوده است. به همین دلیل فرم رمان فرم درستی است.

وی به بحثی دیگر از باختین با عنوان کرنوتوپ اشاره کرد و گفت: یعنی اینکه رمان نمی‌تواند از زمان ما جدا شود. باختین نگاهی جامعه‌شناسانه دارد که این را مطرح می‌کند. او می گوید یک کرنولوژی وجود دارد از وضعیتی که رمان در آن شکل گرفته است. رمان باید یک ساختار هسته‌ای بزرگ باشد که این وضعیت را در خود بروز داده باشد یعنی زمان و مکان اثر را در خود بروز داده باشد. این اتفاق در فیل‌ها افتاده است و برای همین مهم است.

این منتقد در ادامه با انتقاد از وضع موجود در ادبیات بیان کرد: در وضعیتی هستیم که هر چه بیشتر احتیاج داریم برویم به سمتی که از بازنمایی دور شویم و از نگاه پازتیویوستی مثل نمایاندن خیابان‌های تهران در رمان نمایاندن یا بروز دادن خیابان‌ها و شهر دور شویم و به بازاندیشی نزدیک شویم. بتوانیم آن پروسه‌ای را که باختین در باره داستایفسکی می‌گوید در بوطیقای داستایفسکی از بازنمایی شخصیت‌ها دور می‌شود و شخصیت‌ها را مشرف می‌کند، ایجاد کنیم؛ یعنی جهانی شکل می‌گیرد و این شخصیت در این جهان حضور دارد و می‌تواند خودش را بروز دهد.

وی در ادامه با انتقاد از تک شخصیت بودن این رمان گفت: اتفاق موقعی فوق‌العاده می‌شد که علاوه بر صدای فیروز صداهای دیگر را می‌شنیدیم. وضعیتی که امروز دچار آن شدیم یک هژمونی حجم شکل گرفته حوالی ما است و باید رمانی در حجم مشخص بنویسیم که اصلا خواننده هم ندارند و به نظر می رسد جا داشت این رمان با شخصیت ها و صداهای بیشتر و تعداد صفحات بیشتر باشد.
 
تفاوتها و شباهت‌های فیل ها با رمان‌های اخیر

یوسف انصاری نیز در ادامه‌ جلسه ضمن اشاره به رمان «بی‌لنگر» از بهمن شعله‌ور به عنوان نمونه‌ای معدود از رمان چندصدایی فارسی و رمان‌ «دود» از سناپور به عنوان رمانی که نماینده رمان تک‌صدایی در ادبیات فارسی است، درباره‌ چندصدایی در رمان بی‌لنگر گفت: در این رمان راوی با نقل قول‌های مکرر از دیگر شخصیت‌ها و حذف نقل‌قول‌ها فضایی ساخته است که می‌تواند از من راوی به من‌های دیگر(صدای شخصیت‌های دیگر رمان) صدا بدهد. اگر بی‌لنگر شعله‌ور را خوانده باشید، خواهید دید که من راوی مدام از «عموجلال»(یکی از شخصیت‌های کلیدی رمان بی‌لنگر) صحبت می‌کند و مدام از او نقل قول می‌کند تا جایی که کم کم ما دیگر صدای عمو جلال را به واسطه راوی نمی‌شنویم بلکه خود عمو جلال است که به‌ عنوان یک من راوی درباره‌ خودش و جهان‌بینی‌اش حرف می‌زند و نقل‌قول‌های عمو جلال از ساواکی‌ای که بازجوی اوست(یکی دیگر از شخصیت‌های رمان) کم کم همین شاخصه را پیدا می‌کند و «ما» به جای یک «من» در این رمان همچون آثار داستایفسکی با «من‌ها»ی متعددی برخورد می‌کنیم که دائم در تضاد با من راوی نخست قرار می‌گیرند و همدیگر را تکمیل می‌کنند و برخورد شعله‌ور در این رمان با متن‌های دیگر هم به‌ همین صورت است و می‌توان آن را از نمونه‌های معدود رمان چندصدایی در ادبیات فارسی دانست.  

وی در ادامه گفت: در اکثر رمان‌های هوشنگ گلشیری اما اقتدار صدای راوی مسلط به‌هیچ‌وجه شکسته نمی‌شود. این راوی مسلط رمان است که همیشه داستان از زاویه‌ مقتدر او روایت می‌شود و غیر از رمان «شازده‌احتجاب» اتفاقی که در رمان‌های دیگر گلشیری می‌افتد، نویسنده‌راوی بودن شخصیت اصلی است. و همین‌جاست که صدای نویسنده‌راوی‌(یا همان نویسنده‌ی تلویحی یا صدای نویسنده‌ی مولف) را ما به‌عنوان خواننده‌ متن چندان نمی‌توانیم از هم جدا کنیم و برای همین تمام گفتمان‌ها درباره‌ آثار گلشیری نوعی نگاه ضد زن راوی‌هایش را به خود نویسنده ربط داده‌اند که می‌شود درباره درستی و نادرستی این تصور بحث کرد ولی جدای از این بحث نمی‌توان منکر این شد که آثار گلشیری، که شاهرخ گیوا هم وامدار این نویسنده است، آثاری تک صدا هستند ولی آیا به صرف این‌که رمانی چندصدایی است می‌توان گفت اثری برجسته است و برعکس؟!

انصاری با اشاره به تفاوت‌های رمان گیوا با آثار منتشر شده دیگر گفت: تفاوت رمان گیوا با آثار نویسنده‌ای چون حسین سناپور تنها به این‌هایی که گفتیم محدود نیست. برای مثال آخرین رمان حسین سناپور «دود» داستانی ماجرامحور است و از اول تا آخر داستان ما با یک سری ماجراهای به‌شدت تلویزیونیِ در هم تنیده طرف هستیم که می‌شود این ماجراها را در 10 جلد هم ادامه داد و انتهایی برای آن متصور نشد. ساختار رمان آخر سناپور و کتاب‌های امثال آن همانند سریال‌های ترکیه‌ای است که الگوهای متنی آن هم حکایت‌هایی است که داستان در دل داستان دیگر تنها عنصر پیش‌برنده است. سریال‌های ترکیه‌ای یا فارسی و در کل فیلم‌های عامه‌پسند برای جلب رضایت مخاطب دائم باید او را روبه‎‌روی تلویزیون نگه دارند و برای محقق شدن این کار چاره‌ای جز عنصر غافل‌گیری در جاجای متن روایی یا تصویر ندارند و این رمان‌ها نیز درست همانند همین سریال‌ها تنها بر پایه‌ تعلیق مصنوعی پایه‌ریزی شده‌اند و تمرکز آن‌ها نه به درون شخصیت‌ها، بلکه به بیرون است.

این داستان نویس در ادامه توضیح داد: دهه‌ 80 مخاطب و نویسنده‌ ما شیفته‌ همین ماجراهای بیرونی شد و این معضل آن دهه بود و هنوز هم ادامه دارد، ولی چیزی که رمان‌نویسی گیوا را از ابتذال دهه‌ هشتاد و وضعیت رمان‌نویسی این 15 سال گذشته به کل جدا می‌کند، تاکید و اصرار وی به درون شخصیت‌هایش است. شخصیت‌های رمان‌های گیوا و خصوصا در فیل‌ها، شخصیت‌های مسئله‌دار و درون‌گرایی هستند و نمونه‌‌ای از شخصیت‌متفکری که باختین مدنظرش بود و می‌توان بر همین اساس این شخصیت را گذاشت مقابل طیف گسترده‌ای از شخصیت‌های بی‌مسئله‌ و خالی از تفکر رمان‌های این پانزده سال گذشته و گفت برای همین رمان فیل‌ها استقلال خودش را در مقابل آثار گل‌خانه‌ای حفظ می‌کند. شاید تنها جایی که بشود گفت در فیل‌ها عنصری کم‌رنگ است همان عنصر تصادف و بازی است. شاهرخ گیوا موقیعت خوبی داشت که در این رمان از این دو عنصر استفاده کند. در رمان‌های قبلی شاهرخ شباهت‌ها به آثار گلشیری و مندنی‌پور بیش از فیل‌ها بود و وی در داستان هایش با آثار این دو نویسنده‌ برخورد بازیگوشانه‌ای نداشت و باید زیاد دقیق می‌شدیم تا تفاوت‌ها بین رمان گیوا و آثار گلشیری و مندنی‌پور را بیرون بکشیم، ولی در فیل‌ها تفاوت‌ها بیشتر از شباهت‌هاست، خصوصا در بازی‌های زبانی و به هم ریختن الگوهای رایج نوشتار که کمتر در آثار گلشیری و مندنی‌پور شاهدش بوده‌ایم ولی چون عنصر تصادف و بازی کنترل‌شده است، جلو رمان را برای فراروی بیشتر گرفته است.

وی در پایان افزود: در نهایت همان‌طور که براهنی در کیمیا و خاک می‌گوید برای عبور و رهایی از ادبیات گذشته تنها چاره‌ی ما تاکید بر نقاط قوت و ضعف کارهای یکدیگر است با صدای بلند.
 
لذت نویسنده از کشف و چرا فیل ها چند صدا ندارد
 
شاهرخ گیوا نیز در ادامه این نشست درباره کتابش گفت: اینکه اول شخص یا سوم شخص را در کنار یکدیگر آورده‌ام، حتما دلایلی داشته‌ام که مخاطب باید متوجه شود و در این صورت ممکن است در انتقال این منظور موفق شده باشم یا نه.

وی افزود: اما خیلی‌ها متوجه منظور من از این تغییر زاویه دید نشده‌اند که با توجه به گفته های احمد ابوالفتحی به نظرم تا حدودی به این موضوع نزدیک شده و این برای من امیدوار کننده بود. یک دلیل هم لذتی بود که از انتخاب این تکنیک می‌برم و لذتی که از در آمیختن چیز‌های مختلف می‌برم. در این جلسه این چالش در من ایجاد شد که آیا می‌شد رمان من چندصدایی باشد؟ موافق هستم که رمان من چندصدایی نیست اما یک صدای واحد دارد. استراتژی من این نبود که به صداهای دیگر فکر کنم. این بود که این آدم در عین حالی که یک صدا دارد با صدای دیگری در خود هم وارد چالش می‌شود و هر دو صدا، صدای یک نفر است و برای همین اجازه ندادم صدای آدم‌های دیگر شنیده شود.

گیوا اتهام ضدزن بودن آثارش را رد کرد و در این باره گفت: در«مونالیزای منتشر» بابت گفتمان مردسالارانه در آن رمان که نگاهی به گذشته دارد، متهم می شوم به ضد زن بودن اما در رمان اندوه مونالیزا مرد‌ها منفی‌تر هستند. و در این رمان هم نمی‌پذیرم.

وی در خصوص رمان فیل ها توضیح داد: راوی به عنوان یک مرد، جهانی دارد که بخشی از زندگی‌اش مجبور است با زن‌ها درگیر شود و حتی با پدرش و با مرد‌ها هم رابطه خوبی ندارد. جهان این شخصیت است و نمی‌توان شخصیت را به نویسنده تعمیم داد. باید نیاز رمان ایجاب کند. در دو سوم رمان نگاه منفی به زن داریم و در ‌‌نهایت تلنگر مثبت به فیروز پیرزنی است که فیروز نگاه منفی به او دارد.

این نشست عصر جمعه، 15 اسفند، در کافه صور، واقع در خیابان انقلاب، خیابان دانشگاه، مجتمع تجاری دانشگاه، طبقه زیرزمین برگزار شد.

داستان این رمان درباره فردی منزوی است که در دنیای خودش زندگی می‌کند و یکی از دغدغه‌ها و علاقه‌مندی‌هایش این است که اسکناس‌هایی که مردم روی‌شان چیزی نوشته‌اند، جمع‌آوری کند.
نشست‌های «عصر جمعه» به همت یوسف انصاری، داستان‌نویس و منتقد برگزار می‌شود.
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها