چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۱
تلخ و شیرین 25 سالی که «آینه پژوهش» را صیقل داد/ گفت‌وگو با حجت‌الاسلام مهدوی راد

به مناسبت «گرامیداشت بیست و پنج سال آینه پژوهش»، سردبیر این ماهنامه با حضور در اتاق گفت‌وگوی ایبنا، از 25 سال انتشار این نشریه سخن گفت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ــ نیره دوخائی: 25 سال از تاریخ انتشار مجله «آینه پژوهش» می‌گذرد. نشریه‌ای که نخستین شماره‌های آن در واپسین سال‌های دهه 60، با سردبیری حجت‌الاسلام محمدعلی مهدوی‌راد در شهر قم منتشر شد. امروز بیستم اسفندماه 1393، مراسم «گرامیداشت بیست و پنج سال آینه پژوهش» در پژوهشگاه فرهنگ و هنر و معماری جهاد دانشگاهی برگزار خواهد شد. رونمایی از مجموعه کتاب‌های «عیار گفتار» شامل 150 شماره مجله آیینه پژوهش، یکی دیگر از برنامه‌های این مراسم است.

در آستانه برگزاری این مراسم، حجت‌الاسلام مهدوی‌راد میهمان اتاق گفت‌وگوی خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بود. سردبیر این نشریه سخنش را با ورق زدن نخستین روزهای «آینه پژوهش» آغاز کرد و مروری بر روزهای این 25 سال داشت.

آنچه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفته‌های سردبیر «آینه پژوهش» از تلخ و شیرین و چالش‌ها و فرازهای این نشریه است.

ـ شما مؤسس و بینانگذار «آینه پژوهش» هستید. لطفاً گزارشی تاریخی درباره فعالیت‌های این نشریه بفرمایید.
مجله «آینه پژوهش» برآمده از دغدغه‌ها و حساسیت‌های بنده درباره کتاب و کتاب دینی بود و هست. از نخستین سال‌های طلبگی‌ام با ‌آثار استاد محمدرضا حکیمی آشنا شدم و الان که کتاب «سرود جهش‌ها» را نگاه می‌کنم، هشتادمین کتابی است که خریده‌ام. هنگامی که از مشهد فرار کردم، در حجره‌ام نزدیک به 10 کارتن کتاب داشتم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا مانند خیلی‌های دیگر وارد کارهای اجرایی شدم. سال 1362 که کارهای اجرایی را کنار گذاشتم، با جمعی از دوستان به هدایت استاد حکیمی، مجله «حوزه» را در شهر قم راه‌اندازی کردیم. همه مطالب من در شماره‌های این مجله، درباره کتاب بود که بیشتر متون کهن و بررسی و شناسایی کتاب‌های درسی حوزه را شامل می‌شد. تقریباً در زمانی که سال ششم مجله «حوزه» منتشر می‌شد، به دوستان پیشنهاد دادم که صفحه‌هایی از نشریه را به کتابخانه حوزه اختصاص دهیم و کتاب‌های تازه را معرفی کنیم. همچنین اگر امکانش به وجود آمد، بعضی کتاب‌ها را نقد کنیم. این کار انجام شد. اگر شماره 30 به بعد «حوزه» را نگاه کنید، این بخش در آن دیده می‌شود.

این دغدغه همچنان همراه من بود تا این که در سال 1368 به بعضی دوستانم که در آن زمان «کیهان فرهنگی» را منتشر می‌کردند، پیشنهاد دادم چهار صفحه در اختیار ما قرار دهند تا اخبار کتاب حوزه را به صورت گزارشی تحلیلی در آن پوشش دهیم. گفتم در ازای آن هم چیزی از شما نمی‌خواهیم. اما این گفت‌وگوها حاصلی نداشت تا این‌ که موضوع را با وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کردم. پژوهشگاه کنونی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در آن زمان «مرکز مطالعات و تحقیقات» نام داشت. آقای مصطفی درایتی که مسئول این مرکز بودند، مرا همراهی کردند. با هم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که حجت‌الاسلام خاتمی وزارت آن را برعهده داشت، رفتیم و از آنها خواستیم امکانات مالی در اختیار ما قرار دهند؛ بقیه کارها را خودمان انجام می‌دهیم. شرط آنها این بود که در تهران فعالیت کنیم اما ما نپذیرفتیم زیرا می‌خواستیم این کار در قم انجام شود. در آن جلسه چندان به جایی نرسیدیم. در مسیر برگشت، دقیقاً روی پل خیابان سعدی که بودیم، آقای درایتی گفتند که خودمان این کار را انجام می‌دهیم. گفتم با کدام امکانات و با کدام پول؟! ایشان دفتر تبلیغات را پیشنهاد داد. فردای روزی که به قم بازگشتیم، آقای درایتی بنده را دیدند و گفتند که برای مجله می‌خواهی چه‌کار کنی؟ من هم جواب دادم که یک سال فرصت می‌خواهم تا مجله را طراحی و راه‌اندازی کنم. بعد از آن‌که به جایی رسید، از سال دوم خودتان برای آن سردبیر انتخاب کنید. من هم حداکثر در بخش تحریریه فعالیت خواهم کرد.

دو روز بعد در دفتر تبلیغات، اتاقی را با متراژ دو در سه متر در اختیار ما قرار دادند. در اتاق برایمان میز،‌ قلم،‌ کاغذ و ... گذاشته بودند. گفتند که این دفتر مجله. شروع به کار کنید.

ـ گام‌های آغاز به کار را چگونه برداشتید؟
پیش از هر چیز آقایان محمدعلی سلطانی، شیخ ابوالفضل شکوری،‌ محمد اسفندیاری،‌ رضا مختاری و محمدجواد صاحبی را دعوت به کار کردم. آقای صاحبی فقط یک جلسه با ما همکاری داشتند.

در شروع کار، روشمان را طراحی کردیم. نام آن را «نامه پژوهش» گذاشتیم اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با این عنوان مخالفت کرد. دلیلشان این بود که این نام، مشابه دارد. هنگامی که نامه رد این نام از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمد، من بلافاصله گفتم که اسم آن را «آینه پژوهش» بگذاریم.
 
ـ «آینه» یا «آیینه»؟
مرحوم مشایخ فریدنی هنگامی که به دیدنش رفتم و مصاحبه مفصلی هم با وی چاپ کردیم، به من گفت که باز هم همین آخوندها! تلفط و املای درست این واژه «آینه» است. در گذشته، آهن را صیقل می‌دادند و خودشان را در آن می‌دیدند. سپس این کلمه به «آهنه» و بعد از آن به «آینه» تبدیل شد. «آیینه» اشتباه است. ایشان گفتند که شما درست نوشته‌اید و معمولاً همه اشتباه می‌نویسند. با مراجعه به کتاب لغت هم ملاحظه کردیم که درست این واژه، «آینه» است.

ـ بخش‌های نشریه را با چه سیاستی طراحی کردید؟
در اولین طراحی برنامه‌مان این بود که یک بخش با عنوان مقالات داشته باشیم که در آنجا بحث‌های کلان مرتبط با کتاب را رصد کنیم. مانند کتابشناسی، شیوه‌های نقد کتاب، کتاب‌‌پژوهی، ویرایش، نگارش، معرفی کتابخانه و در مجموع مطالبی که جنبه اطلاع‌رسانی نداشته باشد بلکه به مباحث کلان کتاب اختصاص یابد. بدنه اصلی مجله هم نقد کتاب باشد که کتاب را به نقد بگذاریم و اصلمان هم این باشد که کتاب در پنج سال اخیر منتشر شده باشد مگر آن که کتاب بااهمیتی باشد. برای مثال فلان متن کهن که 10 سال قبل چاپ شده است، از آن هم استفاده کنیم. عنوان بخشی را هم «نقد انتساب‌ها» به‌خصوص در متون کهن بگذاریم. اولین شماره «آینه پژوهش» در این بخش درباره «مقتل ابی‌مخنف» است.

ـ سیاست مصاحبه‌هایتان چه بود؟
اگر یادتان باشد از شماره 11 به بعد، در همه شماره‌های مجله «حوزه»، مصاحبه وجود داشت. ما در آنجا مصاحبه فیزیکی می‌کردیم. سؤال‌هایی از این قبیل: کجا به دنیا آمده‌اید؟ کجا رفته‌اید؟ استادانتان چه کسانی بودند؟ کی ازدواج کردید؟ و ... . در این مجله تصمیم گرفتیم که این تجربه را تکرار نکنیم و مصاحبه پژوهشی انجام دهیم. برای مثال بپرسیم: از نظر شما تحقیق چیست؟ چرا تحقیق کرده‌اید و به دنبال فلان کتاب رفته‌اید؟ و از همه مهم‌تر از مصاحبه‌شونده بپرسیم: چه چیزی در دلتان بود انجام دهید، که نشد و با خود می‌گفتید که ای کاش می‌شد من این کار را انجام می‌دادم یا شخص دیگری؟

برای مثال مرحوم علی‌اکبر غفاری پاسخ دادند که من دلم می‌خواست «الطراز» را انجام دهم که الحمدلله بعداً کار شد و یا مرحوم مشایخ فریدنی گفتند که از نظر بین‌المللی، فارسی شبه‌قاره برای ما خیلی مهم است، ما باید یک دایرة‌المعارف شبه قاره درست کنیم. طرح این کار را هم خودش نوشت که آن هم به لطف خداوند اجرا شد.

ـ بخش خبر را چگونه سیاستگذاری کردید؟
قرار شد اخبار علمی مانند این نمونه که کجا مؤسسه‌ای شروع به فعالیت کرده است و ... را هم در نشریه بیاوریم. اما مهم‌تر از آن خبرهایی درباره این موضوع بود که کتاب‌های در حال تحقیق یا ترجمه را معرفی کنیم تا دوباره کاری نشود. خود من در شماره 5 «آینه پژوهش» سرمقاله‌ای با عنوان «تکرار مکررات چرا؟» نوشتم.

ـ شما توزیع ارتباطی و رایگان هم داشتید؟
در مشورت‌هایمان پیش از آن‌ که اولین شماره را منتشر کنیم، آقای محمدرضا حکیمی فهرستی از اسامی 20 شخصیت دادند و درخواست کردند که شماره‌های نشریه را برای این افراد ارسال کنیم. گفتند این افراد شاید نشریه را از گیشه خریداری نکنند اما اگر به دستشان برسد حتما آن را می‌خوانند. اولین اسم در این فهرست، مرحوم ایرج افشار بود.

ـ بازتابی هم داشت؟
هنگامی‌که اولین شماره را برای آقای افشار فرستادیم، یک روز حدود ساعت 2 بعدازظهر، صدای زنگ تلفن خانه‌مان به صدا درآمد. تا آن زمان به یاد ندارم که تلفنی با مرحوم افشار صحبت کرده باشم. گوشی را که برداشتم، گفتند که «من افشارم. از انتشار این مجله شادمانم.» و ادامه دادند: «حوزه باید این مجله را 50 سال پیش منتشر می‌کرد. دیر است اما خوب است.» سپس به بنده چند پیشنهاد دادند. یکی این‌ که «تلاش کنید تا آنجا که امکان دارد، کتاب‌های دینی را حتی به اندازه سه یا چهار خط، معرفی کنید. الان اگر کسی بخواهد میراث مکتوب حوزه 60 سال قبل را بنویسد باید چه کار کند؟ باید برود کتابخانه‌ها را یکی یکی بگردد که از حوصله افراد خارج است. این نشریه منبع 50 سال آینده می‌شود. دوم این‌ که شرح حال محققان به‌ویژه حوزویان را که زندگی را بدرود گفته‌اند، بنویسد زیرا این اطلاعات در جای دیگری نوشته نمی‌شود؛ مانند «وفیات المعاصرین» مرحوم قزوینی در مجله اقبال. مراکز تحقیق حوزه و غیر حوزه را هم معرفی کنید.»

ما از شماره دوم به صورت خیلی لاغر این کارها را انجام دادیم. بعد از انتشار شماره چهارم، مرحوم افشار نامه‌ای نوشتند (متأسفانه آن زمان نامه را چاپ نکردیم و در تغییر و تحولات دفتر نشریه گم شد) با این مضمون که شما دیر شروع کردید ولی خوب شروع کردید. اما من بعید می‌دانم ادامه پیدا کند. اگر بتوانید 10 سال پیش بروید، می‌توانید ادامه دهید. من در شماره اول سال هجدهم نوشتم که آن نادره دوران بدانند که اکنون ما در هجدهمین سال هستیم.

از شماره 5 و 6 به بعد پیشنهادهای مرحوم افشار برای ما جدی شد. در ادامه، بخش «پژوهش‌های در آستانه نشر» (که برای جلوگیری از تکرار فعالیت‌های نگارشی بود) لاغر شد و بعد از مدتی آن را به همراه مصاحبه‌ها از نشریه حذف کردیم.
 
ـ چرا این بخش‌ها را حذف کردید؟
زیرا بخش قابل توجهی از پرسش‌شوندگان درباره فعالیت‌های دردست اجرا، اطلاعاتشان را در اختیار ما قرار نمی‌دادند. استدلالشان این بود که طرح ما لو می‌رود و ... . در بخش مصاحبه‌ها هم، بنده و آقای سلطانی شخصاً با افراد گفت‌وگو می‌کردیم و بعد از پیاده‌سازی و ویرایش، آن را به مصاحبه‌شونده نشان می‌دادیم. بعد از مصاحبه‌ها فکری به ذهنم رسید این که سه موضوع پژوهش، ویرایش و نگارش را به صورت جداگانه به اقتراح بگذاریم. سؤال‌هایی را مطرح کنیم و در مقابل هر پرسش، پاسخ مصاحبه‌شوندگان را بگذاریم. برای این طرح، چهار نفر دانشگاهی و چهار نفر حوزوی را پیشنهاد کردیم. یک شخصیت دانشگاهی و دو شخصیت حوزوی با ما همکاری کردند، در اجرا هم با مشکلاتی روبه‌رو شدیم و متأسفانه این بخش را کنار گذاشتیم.

ارتباط با مراکز مختلف، دستاوردهایی هم به همراه داشت. برای نمونه مؤسسه «آل البیت» تحقیق کتاب «تذکرة الفقها» را آغاز کرد. گزارش این تحقیق و سبک آن در نشریه ما منتشر شد. بنده خدایی از استادان رشته حقوق،  از تهران با من تماس گرفت و پرسید که آیا این مؤسسه واقعاَ این کار را انجام می‌دهد! من هم گفتم که دلیلی برای دروغ گفتن وجود ندارد. هنگامی‌که درصدی از یک کار انجام شده باشد، گزارش آن را بیان می‌کنیم. از من درخواست کرد که به قم بیایند و کار را از نزدیک ببینند. بعد از آن‌که به قم آمدند، اظهار کرد که ما به هدایت دکتر گرجی، فکری در ذهنمان بود؛ تشکیلات و امکانات ما قابل مقایسه با مؤسسه «آل البیت» نیست، در نهایت دو استاد شاید بتوانند در طول چهار سال، یک جلد از کتاب را تمام کنند، تازه شاید امکان چاپ هم نداشته باشد. تقریباً نزدیک به 50 صفحه از کار را با هدایت دکتر گرجی انجام داده‌ایم اما حالا که این محققان مشغول به فعالیت هستند، ما از ادامه کار روی این کتاب صرفنظر می‌کنیم.

 ـ بودجه نشریه از کجا تأمین می‌شد؟
مرحوم آیت‌الله عبایی که در آن زمان رئیس دفتر تبلیغات اسلامی بود و بعد از وی آقای جعفری، با رویی گشاده هزینه‌های این نشریه را پذیرفتند و پرداخت کردند. این مجله در عمل به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم وابسته است که آن زمان در مرکز تحقیقات و مطالعات منتشر می‌شد. این مرکز در حال حاضر «پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی» نام دارد.
 
ـ شمارگان کنونی مجله چند نسخه است؟
تا سه سال اخیر که مشکل بودجه و کاغذ به وجود آمد، آخرین شمارگان نشریه، دو هزار نسخه بود. بعد از آن دفتر تبلیغات تصمیم گرفت شمارگان همه مجله‌هایی را که منتشر می‌کنند (حدود 18 مجله) به حسب درخواست نشریه به 500، 600 و 800 نسخه برساند. البته نسخه الکترونیکی آن پیش از نسخه کاغذی باید منتشر شود. مجله «پژوهش‌های قرآنی» که در مشهد تدوین و در قم چاپ می‌شود، درخواست بیشتری دارد. در حال حاضر، دقیقاً روزی که «آینه پژوهش» می‌خواهد چاپ شود، دو روز قبل، نسخه الکترونیکی آن منتشر می‌شود.
 
ـ آیا در حال‌حاضر توزیع ارتباطی و رایگان هم دارید؟
خیر.
 
ـ یعنی این نشریه به دست مراجع و علمای تراز اول نمی‌رسد؟
دفتر تبلیغات اسلامی ارتباط‌هایی دارد و یک زمانی تا 500 نسخه هر شماره را به صورت رایگان توزیع می‌کردیم که الان به زیر 100 نسخه رسیده و این غیر از نسخه‌های رایگان برای نویسندگانی است که با ما ارتباط دارند. امیدوارم سال 94 به بخشی از برنامه گذشته‌مان بازگردیم. تا چند سال قبل دفتر مجله نسخه‌های اهدایی شخصیتی و نویسندگان همکار با مجله را توزیع می‌کرد اما الان که مرکز توزیع دفتر تبلیغات اسلامی، نشریه ما را توزیع می‌کند، کمی مشکل پیدا کرده است.
 
ـ الان شما پژوهش‌هایی را انجام می‌دهید اما بین کار شما و گروه‌های اثرگذار و مرجع جامعه و حوزه پلی ایجاد نمی‌شود. یعنی نتیجه کار شما باید به کسانی منتقل شود که تغییر ذهنیت و نگرش آنها می‌تواند بر حوزه و جامعه اثر بگذارد. اما در حال حاضر نشریه به دست اغلب این افراد نمی‌رسد و کسانی مجله را دریافت می‌کنند که آن تأثیر گسترده، عمیق و ملموس را ندارند. آیا برای این موضوع فکری دارید؟
توزیع ما به‌ویژه در زمینه کتاب‌ها و پژوهش‌های دینی، بسیار نابهنجار است و عجیب است که نمی‌توانیم برایند پژوهش را به آن کسی که نیاز دارد، برسانیم. بزرگواری که نویسنده مطرحی هم هستند، زمانی در یزد بودند. ما 25 نسخه «آینه پژوهش» را برایشان می‌فرستادیم و ایشان مجله را در آنجا توزیع می‌کردند. ایشان که به تهران منتقل شدند، این 25 نسخه هم حذف شد. اما آن افرادی که نسخه‌ها را در یزد دریافت می‌کردند که نیازشان تمام نشده است! مطمئن باشید اگر شخصی جای ایشان می‌نشست، آن نسخه‌ها باز به دست آن افراد می‌رسید. حالا اگر مثلا 20 نفر در کرمان باشند، 10 نفر در همدان و ... چه اتفاقی می‌افتد؟

ـ توزیع نشریه شما توسط کتابفروشی‌ها رضایت‌بخش است؟
در شهر مشهد دفتر تبلیغات اسلامی شعبه فعالی دارد اما استادان دانشگاه‌های مشهد نالان هستند و می‌گویند که این نشریه به دفتر تبلیغات می‌آید اما در مراکز مختلف مشهد توزیع نمی‌شود. یا مثلاً در شهر مشهد یک کتابفروشی به نام «امام» وجود دارد که تقریباً پاتوق اهل فکر مشهد است. آقای رضازاده ــ مسئول کتابفروشی ــ می‌گفتند که این مجله به اندازه‌ای نامرتب به دست ما می‌رسید که از دریافت آن انصراف دادم.

در شهر تهران، انتشارات «توس»، تعدادی از شماره‌های نشریه را می‌آورد و هیچ‌گاه نسخه‌ای را بر نمی‌گرداند. انتشارات «صفی علیشاه» که بسته شد، تعدادی از نسخه‌ها را به خارج از کشور می‌فرستاد. «طهوری» هم خلاصه‌ای از آن را پشت شیشه می‌چسباند.

ما بارها پیشنهاد داده‌ایم که برای پخش هجده مجله دفتر تبلیغات اسلامی، سازمانی ایجاد شود که متأسفانه تاکنون این اتفاق نیفتاده است.
 
ـ این نشریه در خارج از کشور هم توزیع می‌شود؟
«توس» و «صفی علیشاه» ــ که الان نمی‌دانم کجا هستند ــ 12 نسخه از ما دریافت و در خارج از کشور توزیع می‌کنند. خود ما هم به عده‌ای از شخصیت‌های حقیقی مانند آقای مهدوی دامغانی در آمریکا نسخه‌های نشریه را می‌فرستادیم اما الان وضعیت پست این‌گونه نیست.
 
ـ در حال حاضر همه شماره‌های منتشر شده این مجله در اینترنت قابل دسترس است؟
بله. تقریبا تا سال هشتم، از آنجایی که فایل‌های قبلی نشریه را نداشتیم و با مشکلاتی روبه‌رو بودیم، همه شماره‌ها دوباره حروفچینی و مرتب شد و در «نورمگز» و دو مرکز دیگر، از شماره اول تا 150 قابل دسترسی است.
 
ـ برای آینده چه طرح و فکری دارید؟ قرار است تحولی ایجاد شود یا همین مسیر ادامه پیدا می‌کند؟
به لحاظ محتوا بنده فکرهایی دارم که برخی از آنها در حال انجام شدن است و برخی دیگر نمی‌دانم چه زمانی نهایی می‌شوند. ما گفته‌ایم که نشریه ما، نشریه اطلاع‌رسانی هم هست. از طریق این اطلاع‌رسانی محقق می‌داند که در ایران و جهان چه کتابی منتشر شده است. آن‌چه برای من اهمیت دارد، تقویت  این بخش است. برای مثال، «عبدالکریم زیدان» کتابی با عنوان «احکام المرأة و البیت المسلم» دارد که یازده‌جلدی است. مقام معظم رهبری از کسانی هستند که به‌ صورت مرتب کتاب مطالعه می‌کنند. تحقیقاً هیچ دیداری نبوده است که بنده به خدمت ایشان برسم و از «آینه پژوهش» نپرسند. یکی از دوستان ما مقاله‌ای درباره کتاب عبدالکریم زیدان نوشته بود. ما خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم که یکی از بزرگان این موضوع را مطرح کرد که اهل سنت الان در فقه‌های گوناگون کارهای مهمی انجام می‌دهند و به این کتاب هم اشاره کرد اما اسم دقیق کتاب یادش نبود. من اسم کتاب را گفتم و آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که من خیلی به فکر بودم که این کتاب را پیدا کنم. سپس خطاب به آقای مروی گفتند من به شما گفتم که این کتاب را پیدا کنید. ایشان هم گفتند کتاب موجود نیست. از آنجایی که اسم دقیق کتاب را آن بزرگوار نتوانست بگوید، من گفتم که عبدالکریم زیدان، از فقها و حقوقدان‌های عراق است و فقه شیعه در حد «شرایع»، «لمعه» و «جواهر» را دیده است.

آقای پورجوادی هم یک بار با من تماس گرفتند که فلان کتاب را شما معرفی کرده‌اید اما من در تهران آن را پیدا نمی‌کنم.

یکی از معضلات ما این است که کتابی که در قم چاپ می‌شود، در تهران قابل دسترس نیست. باید برای این مشکل فکری بکنیم.

ما ادعای زیادی نداریم. اگرچه دلمان می‌خواهد معرفی کتاب‌های تازه منتشر شده کل جهان را داشته باشیم. الان در حدودی، این کار را انجام می‌دهیم. پاره‌های اسلام‌شناسی یا دیگر نگاشته‌ها، بخشی از طرح‌های ماست که در آن مقاله‌ها و پژوهش‌های کتابی در حوزه اسلام و دین به زبان لاتین معرفی می‌شوند. اما حداقل این است که در حوزه زبان‌ عربی باید این آثار را پوشش بدهیم. ما اطراف خود این همه کشور عربی داریم، باید آثار آنها را هم معرفی کنیم.

این کارها اثرگذار است. هیچ شماره‌ای نیست که ما بعضی از این کتاب‌ها را معرفی کرده باشیم و چندین تماس با ما نگرفته باشند که این آثار را از کجا پیدا کنیم.
 
ـ این تماس‌ها از کجا بوده است؟ از بیوت مراجع که نبوده است؟
فضلا، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها با ما تماس گرفته‌اند. اتفاقاً ارتباط دانشگاه‌ها نسبت به حوزه‌ها با ما بیشتر است.
 
ـ این نشان می‌دهد که به‌جز موارد استثنا، نشریه شما را مراجع عظام نمی‌خوانند!
آیت‌الله صافی گلپایگانی به جد مطالعه می‌کنند اما دیگر مراجع را نمی‌دانم. گاهی که به دیدار آیت‌الله صافی می‌روم، متوجه می‌شوم که این نشریه را با جدیت و کلمه به کلمه می‌خوانند. یادم می‌آید روزی به آقای سید حسن اسلامی گفتم که نمی‌دانم محمد عابد الجابری آیا حرف‌هایی را که می‌زند، خودش هم فهمیده است یا خیر! از ایشان خواستم مقاله بلندی در  معرفی کتاب «نقد العقل العربی» الجابری بنویسند و کلیدواژه‌های اصلی آن را مشخص کنند. ایشان مقاله مفصلی در این باره نوشتند. دو روز بعد از آن‌که شماره اول این مقاله منتشر شد، آقای معراجی از قول آیت‌الله صافی به من گفتند که این نویسنده (آقای اسلامی) را تکریم کنید. این کتاب را بسیار خوب گزارش کرده است.

 
ـ فکر می‌کنید بعد از 25 سال به اهدافتان رسیده‌اید؟
به 100درصد اهدافمان نرسیده‌ایم اما به نظر بنده «آینه پژوهش» راه بزرگی را در حوزه باز کرد و من می‌خواستم این اتفاق بیفتد. حوزه نه‌ این که نقد را نمی‌شناخت بلکه با نقد همسو نبود. به عبارت دیگر نقد را هضم نمی‌کرد. عالمان بزرگی بودند که به‌شدت این مجله را می‌نواختند اما تا اثر خودشان نقد شد، نگاهشان به «آینه پژوهش» تغییر یافت. اما در حال حاضر وضعیت به‌گونه‌ای است که آقایان یادداشت فراوان می‌نویسند و به من تلفن می‌زنند که کتاب مرا، هم معرفی و هم نقد کنید. این موضوع اتفاق جالبی است.

ـ می‌توانید نمونه‌هایی از بازتاب نقدها و مقالات منتشرشده در  «آینه پژوهش» را بگویید؟
آقای اسفندیاری مقاله‌ای با نام «آیین انتخاب عنوان کتاب» نوشتند. موضوع این بود که عالم بزرگواری کتابی را نوشته و در نیمی از موضوع آن به بحث پرداخته و عنوان آن را «تحقیقی عمیق پیرامون ...» گذاشته بود. آقای محمد اسفندیاری در نقد این کتاب نوشتند که این عنوان اولاً کمی ستایشگرانه است؛ ثانیاً در صورت «عمیق» بودن، چرا «پیرامون» است. آن عالم مرا دید و نصحیتم کرد و گفت: «بعضی از مقاله‌هایتان تند است؛ جلو تندی آنها را بگیرید. زمانی در حوزه پنج نویسنده و به لحاظ دینی هم یک مجله «مکتب الاسلام» بیشتر نبود. حالا نویسندگان زیاد شده‌اند. کاری نکنید که نوشته‌های شما کسی را دلزده کند ولی حتما نقد بکنید. نقدی که بر کتاب من نوشتید باعث شد که عنوان کتابم را عوض کنم. نصف دیگر موضوع را هم به آن اضافه کردم.»

اما دست ما آن گونه که باید، باز نیست زیرا ما ملاحظاتی داریم. برخی مسائل بسیار ناراحت کننده است. آقای محمد اسفندیاری در مقاله دیگری به این موضوع پرداخته‌اند که چرا باید «باری‌به‌هرجهت‌نویسی» کنیم! آقایی کتاب بنده خدایی را که سال‌ها تحقیق کرده است ــ تقریباً همه تحقیق، تصحیح ، مقدمه، ردیابی روایات و اقوال او را ــ به نام خود کرده و از کتاب اصلی اسمی هم نبرده است. از همه بدتر نویسنده اصلی در جایی از کتاب نوشته است که خواننده‌ای که بیشتر از این درباره این روایت می‌خواهد جست‌وجو کند، نگارنده، تفسیر بیشتری را در فلان کتاب آورده است. حتی آن را هم حذف نکرده است. این کپی کردن‌ها بسیار بد است.

یا بزرگواری باسواد، اهل قلم و متفکر، یک کتاب را از اولین تا آخرین حرف به نام خود کرده بود. پیش از آن این کار را برای حدود پنج کتاب دیگر هم ــ البته نه به صورت کامل ــ‌  انجام داده بود. وقتی که ما این مطلب را نوشتیم، دست از کارش برداشت.

بنابراین اثرگذاری این مجله را نمی‌توان انکار کرد. هنگامی‌که آقای رضا مختاری مقاله «غنای دانش و روش» را برای تصحیح آقای گرجی از «جوامع الجامع» نوشتند، چهار تن از علمای بزرگ حوزه به من گفتند که ما نمی‌دانستیم این کار به این اندازه دقیق است!

ما مطالبی را چاپ کرده‌ایم که خطاهای خیلی مهم را نشان داده است. برای نمونه، آقای سید محمد راستگو از فضلای تراز اول کاشان، در نقدی، حافظ مرحوم ریاحی و حافظ مرحوم زریاب را با یکدیگر نقد کرد و نام آن را «گلگشتی در آینه جام» گذاشت. من خودم به محضر مرحوم زریاب رسیدم و به ایشان عرض کردم که حضرت استاد! اگر ملاحظاتی دارید، بفرمایید تا آنها را چاپ کنیم. ایشان با همان لهجه شیرین آذری گفت: «نه آقا! من ملاحظاتی ندارم. همه وارد و درست بود.»

رسالت شما به عنوان «خبرگزاری کتاب ایران» هم سنگین است. یکی از نقدهای ما را که منتشر کردید، انعکاس عجیبی پیدا کرد. من که درحوزه و خیلی جاهای دیگر هستم می‌دانم که بعضی‌ها را به اصلاح خود وادار می‌کند. در یکی از دانشگاه‌ها، استادی رساله چهار دانشجو را به کتاب تبدیل کرده است. او مقدمه یکی از رساله‌ها را هم به عنوان مقدمه آورده اما اسم هیچ‌کدام از دانشجویان را نیاورده است. البته وزارت علوم دستگاهی را آورده است که این موضوع را می‌تواند ردیابی کند و ما باید به این نقطه برسیم.

ـ آیا در این مدت، فشارهایی هم به شما وارد شده است که قابل ذکر باشد؟
سال‌های اول فشار بسیاری به ما وارد شد و مرحوم آیت‌الله عبایی و حجت‌الاسلام جعفری از ما پشتیبانی‌ کردند. حتی رسما در مجلس بزرگی (به لحاظ شخصیت‌های بزرگی که در آن حضور داشتند)، بحث کرده بودند که نقد کتاب از این باب که «غیبت مکتوب» است، به مانند غیبت، حرام است. عالمی گفته بود که اتفاقاً این حق جامعه است. هنگامی که شخصی کتابی می‌نویسد و 500 غلط را به خورد جامعه می‌دهد، درست است که شخص دیگری غلط‌های او را بیان کند.

ما سختی‌ها را تحمل کردیم اما واقعاً فضلا به ما کمک کردند. قم همچنان قم است و پرداختی‌های ما 60 یا 65 درصد تهران است اما می‌نویسند؛ نه دنبال نامند و نه دنبال نان. اگر الان مقاله‌های بعضی نویسندگان ما در «آینه پژوهش» جمع‌آوری شود، شاید به دو ـ سه جلد کتاب برسد. الحمدلله الان به جای خوبی رسیده‌ایم و امیدوارم که ادامه پیدا کند.
 
ـ صحبت از پرداختی‌ها کردید. گاهی اوقات بعضی از نقدهایی که چاپ می‌شود، ممکن است دست کم یک هفته زمان منتقد را بگیرد. پرداختی و حق‌التحریر شما متناسب با این موضوع هست یا خیر؟
قطعاً نیست. حتی شما برای جایی مقاله هم که می‌نویسید حتی اگر علمی ــ پژوهشی باشد، متناسب با آ‌ن حق‌الزحمه دریافت نمی‌کنید. امکانات ما هم محدود است. نویسنده یکی از نقدهایی که من آن را چاپ نکردم و «جهان کتاب» آن را منتشر ساخت، می‌گفت که دو ماه و 10 روز روی این مقاله کار کرده است. اگر ما آن را چاپ می‌کردیم مگر چقدر می‌توانستیم به او پرداخت کنیم! نویسندگان ما دقیقاً از سر صدق و صفا و برای کمک به علم و نشر می‌نویسند.
 
ـ افرادی که در حال حاضر به صورت ثابت با شما همکاری می‌کنند، چند نفرند؟
مرحوم افشار از من پرسید که مجله را با چند نفر آماده می‌کنی؟ گفتم: دو نفر. او تعجب کرد. گفت که زیر این آسمان فقط «آینه پژوهش» این گونه چاپ می‌شود و «آینده».

البته نویسندگانی که از بیرون مقاله برای ما می‌فرستند زیادند و به تعدادشان افزوده می‌شود. اما آن‌هایی که از اول بوده‌اند و همچنان با ما همکاری دارند، شاید پنج ـ شش نفر باشند.
 
ـ خودتان همه مطالب را می‌خوانید؟
گاهی پیش می‌آید که یک مطلب را سه مرتبه می‌خوانم زیرا روی این موضوع حساسیت زیادی دارم. اولاً می‌خوانم تا تصمیم بگیرم که مطلب را به هیئت تحریریه بدهم یا ندهم زیرا هنوز هم  بعضی فضلا مقاله‌های خوبی می‌نویسند اما در چارچوب نشریه ما نیست و توجه نمی‌کنند که این نشریه نقد کتاب است. عالم بسیار بزرگی می‌گفت: «یعنی مقاله ما ارزش چاپ کردن ندارد؟!» به او گفتم: «اگر من مجله‌ای داشتم که مقاله شما در چارچوب آن قرار می‌گرفت، اشکالی نداشت اما این مجله «نقد کتاب» است و شما یک «موضوع» را بحث کرده‌اید. بخشی از وقتی که از ما گرفته می‌شود، همین موضوع است.

بعد از آن که مطلب را به هیئت تحریریه فرستادم، بعد از صفحه‌آرایی، گاهی قبل و گاهی بعد از ویرایش یک‌ بار دیگر مطلب را می‌خوانم. بعد از چاپ هم یک بار دیگر آن را مطالعه می‌کنم.
 
ـ شما فعالیت‌ها و مسئولیت‌های متعددی دارید. واقعاَ فرصت می‌کنید که همه مطالب را این‌گونه بخوانید؟ اولویت کارهایتان کدام است؟
من به آموزش و تدریس علاقه دارم و آموزش را اثرگذار می‌دانم. اگر فکر کنم الان دیگر نباید در حوزه آموزش و تدریس حضور داشته باشم، مهمترین اولویتم، نشستن و نوشتن آن چیزی است که در این بیست و چند سال درباره بحث‌های علوم قرآنی و علوم حدیثی به آنها فکر کرده‌ام.
 
ـ «آینه پژوهش» اولویت چندم شماست؟
این مجله الان اولویت دوم من است. من بعد از آموزش و تدریس، همه زمان اضافه‌ام را به «آینه پژوهش» می‌پردازم. و اگر فرصت نکنم از دوستانم به‌خصوص آقای سلطانی کمک می‌گیرم. بعضی از مطالب قبل از آن که به نشر برسد و دلم بخواهد آن را بخوانم، ایشان می‌خواند. این مطالب حساس است، البته گاهی از دستمان در می‌رود و الحمدلله کسی متوجه نمی‌‌شود.

ـ موردی از خطا داشته‌اید که شما را خیلی ناراحت کرده باشد؟
گاهی موردی بوده که دلم را به درد آورده است. برای مثال، بزرگواری کار بدی در نوشته‌ای انجام داده و سرقت در سرقت در سرقت کرده بود. لحن ناقد هم خیلی تند بود. من بعد از ویرایش و قبل از چاپ، حدود 6 مورد را خط قرمز کشیدم و جمله جایگزین را پیشنهاد کردم. بعد از چاپ دیدم که ویراستار به توصیه من عمل نکرده است. برای من خیلی سخت بود. درست است که نویسنده‌ای اشتباه علمی کرده است اما در نقد نباید توهین کنیم. بر همین اساس من خیلی حساسم که قبل از چاپ، اگر خودم نرسم، حتما شخص قابل اعتمادی آن را مطالعه کند. گاهی اوقات هم که به بعضی از شماره‌ها انتقاد می‌کنند که چرا فلان مطلب چاپ شده است، چون دستم در کار است، می‌دانم که این موارد، طبیعی است.
 
ـ آیا موردی پیش آمده است که با اعمال نفوذ از شما بخواهند فلان نقد را چاپ نکنید؟
خیر. دو ـ سه مورد به ما فشار آوردند اما قبول نکردیم. البته گاهی اوقات مصلحت‌اندیشی کرده‌ام. همان روز اول در دفتر تبلیغات به آقای جعفری گفتم که من خط قرمزهای انقلاب، دین و جامعه را می‌دانم، ورای آن هرچه بگویید، مجله را زمین می‌گذارم و می‌روم. ما اینجا با علم سروکار داریم.
 
ـ آیا پیش آمده است که نقد و نقدِ نقد را با هم چاپ کنید؟ مثلاً به نویسنده اطلاع دهید که کتابت نقد شده است و به آن جواب بده؟ هر دو هم در یک شماره چاپ شده باشد؟
به گمانم یک مورد اتفاق افتاد. ما نقدی را چاپ کردیم و نویسنده جواب داد. پاسخش آنچنانی نبود. با او تماس گرفتم و گفتم که نقد تو به جای جواب خراب‌تر کرده است. شما به منتقد بد و بیراه گفته‌اید. آن نویسنده قبول نکرد. نوشته‌اش را به ناقد دادم و بسیار مؤدبانه به نقدِ نقد پاسخ داد. بعدها خودش می‌گفت که ای کاش جواب او را به من نشان می‌دادی، تا من صرف نظر می کردم و جور دیگر می‌نوشتم.

با توجه به تجربه این ربع قرن، اثرگذاری یک نقد عالمانه را در چه دیده‌اید؟
لحن نقد بسیار مهم است. من کتابی در علوم قرآن اثر دکتر علی‌اصغر حلبی را خودم نقد کردم. ایشان در قم تدریس می‌کردند و یکی از دانشجویانشان نقد را نشانشان داده بود. به شاگردشان گفته بودند که عده‌ای اینجا بیکار نشسته‌اند و هرکس هم که کاری می‌کند لگدی به او می‌زنند. شاگردشان گفته بود که ایشان (یعنی بنده) از این قبیل افراد نیست و دقیق نوشته است. من خیلی با احترام این کتاب را نقد کرده بودم. در آخر هم مواردی را گفته بودم که اگر دکتر حلبی کمی بیشتر تحقیق می‌کردند، متوجه می‌شدند. ایشان بعد از یک ماه از طریق دانشجویش از من تشکر کرد. گفته بود که من ایشان را نمی‌شناسم اما سلام مرا به ایشان برسانید. در چاپ دوم کتاب، مقدمه کوچکی نوشته است که وقتی کتاب منتشر شد، در فاصله دو چاپ نقدی نوشتند که متأسفانه چون ناشر مجال اعمال آنها در متن را نمی‌دهد، اصلاح را به مجالی دیگر موکول کرده‌ام. اما باید بگویم که در اکثر قریب به اتفاق موارد حق به دست ایشان است.

اگر ما بد و بیراه می‌گفتیم آقای حلبی در مقدمه‌شان نهایتاً می‌گفتند کسی چیزهایی نوشته است. این مسائل مؤثر است.
 
ـ از به یادماندنی‌ترین خاطرات تلخ و شیرینتان در این 25 سال بگویید.
از خاطرات تلخ این‌ که، مقاله‌ای برای یک مورد بسیار مهمی به دفتر نشریه رسید به دلیل مصلحتی، آن را به چاپ نسپردم. بسیار دلم به درد آمد که چرا چنین چیزهایی اتفاق می‌افتد که بدون آن‌ که چهره‌ای منور خبر داشته‌ باشد، به اسم او مسائلی اتفاق می‌افتد که نباید اتفاق بیفتد و ما نتوانیم به وظیفه رسانه‌ای خود عمل کنیم.

اما خاطرات شیرین زیاد است. برای مثال اولین باری که مقام معظم رهبری را دیدم، فرمودند: «یک مجله نقد، کم است. ما باید به جایی برسیم که برای هر موضوع، یک نشریه نقد داشته باشیم. اما کار شما خیلی خوب است.» ایشان اهل کتاب هستند و از قدیم نقد را می‌شناسند و همیشه می‌گفتند که نقدهای قبل از انقلاب نوعاَ بیمار بودند. این مسائل برایم خیلی جالب است.

یا مثلاَ متوجه شدم که یکی از استادان دانشگاه طرحی را در دست اجرا دارد که به صورت بسیار گسترده‌تر، دقیق‌تر، عمیق‌تر و سریع‌تر در دست اجرای مؤسسه «آل البیت» نیز هست. من آن استاد را به این مؤسسه بردم. او وقتی چنین دید طرح خود را کنار گذاشت و با این کار از هدر رفتن انبوهی از مال و فرصت جلوگیری شد. در مورد مشابه دیگر، حرف ما را نپذیرفتند و اموال و امکانات بسیاری هدر رفت. ما کتاب «مختلف‌الشیعه» را معرفی کردیم و بزرگواری که مسئولیت مؤسسه‌ای را برعهده داشت، با این که سه جلد بیشتر از کتاب منتشر نشده بود، نپذیرفت و چاپ کردند. هزینه آن از بیت‌المال بود و بعد از چاپ، شخصی در مقاله‌ای این دو را باهم مقایسه کرد که نشان داد چاپ دفتر تبلیغات قابل قیاس با آن یکی نیست.

یا در جامعه مدرسین تصحیح و چاپ جدید کتاب «جواهر» را آغاز کردند. دفتر تبلیغات اسلامی مطالعات بسیار گسترده‌ای درباره این کتاب انجام داد. حتی نسخه‌های آن را یافتند و کتابشناسی کردند تا منابع آن را شناسایی کنند. هنگامی‌که با جامعه مدرسین صحبت کردیم و مطلب و نسخه‌ها را از نظر گذراندیم و فضلایی را هم که روی آن کار می‌کردند، دیدیدم، در این باره یادداشتی نوشتیم. بعد از آن، دفتر تبلیغات از پژوهش خود دست برداشت و فقط مطالعات کتابشناسی را با عنوان «کتابشناسی جواهر» به یک کتاب تبدیل کردند. می‌دانید اگر آنها کله‌شقی می‌کردند و به کار خود ادامه می‌دادند، چه اتفاقی می‌افتاد! این خاطره‌ها شیرین است ولی متأسفانه همیشه اتفاق نمی‌افتد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها