نگاهی کوتاه به رمان «دشمن» اثر «جی.ام.کوتسی»
بازآفرینی پسامدرنیستی «رابینسن کروزو»/تقابل و تداخل تمدن و توحش
«جی.ام. کوتسی» در رمان «دشمن» با به کار بستن ساختاری نو و پسامدرنیستی، قدرت و نفوذ تردیدناپذیر زایندگی داستان، دگرگونیهای رو به تکامل درون ساخت و برون ساخت و برگزیدن مجموعهای هماهنگ از جزییترین مصالح هر عنصر داستانی را با درکی شاعرانه و توانایی آفرینشگرانه به اثبات رسانده است.
از سوی دیگر و به عبارتی تفسیری، کوتسی رمان «دشمن» را با تلاش موفق در واکاوی و بازنگری مفهوم عمیق و چند سویه «قدرت» در برابر ما به ازای به ظاهر مبهم اما یگانه آن، یعنی «نویسندگی»، به داستانی چندلایه تبدیل کرده است. خود او در این باره میگوید: «رمان من ـ دشمن ـ اگر یک موضوع داشته باشد این موضوع نویسندگی است؛ درباره معنای نویسنده بودن، هم از دید حرفهای و هم از این لحاظ که به آفرینش پهلو میزند، نویسنده آفریننده است.
در داستان «دشمن» میخوانیم که زنی جوان به نام سوزان بارتن (Sosan Barton) که از پدری فرانسوی و مادری انگلیسی در انگلستان زاده شده، پس از پشت سرگذاشتن ماجراها و اتفاقهایی تلخ و غمبار، سر از جزیرهای پرت و دور افتاده در میآورد. او که دو سال پیش باربری انگلیسی تنها دختر نوجوانش را میرباید و برای فروش، به دنیای نو ـ آمریکای شمالی و جنوبی ـ میفرستد، در تلاش و جستوجویی شکست خورده، از برزیل سر در میآورد ولی هنگامی که ناگزیر با کشتی تجاری عازم لیسبون است، ملوانهای شورشی ناخدای کشتی را میکشند و سوزان را همراه با جسد ناخدا به درون قایقی میاندازند و در دریا رها میکنند.
آغاز رمان با رانده شدن این زن جوان که با دیدن ساحل جزیره، قایق را رها میکند و شناکنان و از پای افتاده خود را به جزیره میرساند شکل میگیرد. سراسر رمان، به استثنای بخش کوتاه پایانی آن، از نظرگاه (زاویه دید) اولشخص یعنی سوزان بارتن، روایت میشود.
سوزان تشنه و گرسنه و نفس بریده وارد جزیرهای کوچک میشود که به «رابینسن کروزو» تعلق دارد؛ البته کروزویی که حالا دیگر از مرز شصت سالگی گذشته و سروشکل و حالتهایی غریب دارد. کروزو همراه مردی کوچک اندام سیاه و لال به نام جمعه (Fridy) تنها ساکنان آن جزیرهاند.
داستان از زبان سوزان بارتن این گونه شروع میشود: «دیگر نای پارو زدن نداشتم. دستهام تاول زده بود، پشتم میسوخت و بدنم درد میکرد. آهی کشیدم. از قایق بیرون سریدم و رفتم تو آب که بیصدا پشنگکی زد. آهسته به سوی جزیره عجیب شنا میکردم و موهای بلندم بر آب شناور بود، مثل گلهای دریا، مثل شقایق دریایی، مثل عروس دریایی آبهای برزیل. مدتی مثل وقتی پارو میزدم خلاف جریان شنا کردم. بعد ناگهان از گیر جریان آب آزاد شدم و موج مرا به خلیج بر دو لب ساحل رساند...»
مرد کوچک اندام سیاه ـ بگذاریم برده ـ که او را دیده است، آرام و خاموش میآید و سوزان از پاافتاده را بر دوش میکشد و به محل اتراق و کلبه کروزو میرساند. پس از گذشت سوزان که از بدو ورود به جزیره در اندیشه نجات یافتن و رسیدن به انگلستان است میفهمد که «جمعه» یک سیاه زبان بریده است که فقط میتواند علامتهای محدود سرودست را بفهمد. به گفته کروزو، زبان او را بردهفروشان در کودکی بریدهاند. همچنین در مییابد که کروزوی پیر تمایلی به ترک جزیره ندارد و به تعبیری، گفته و ناگفته، خود را سلطان و حتی امپراتور آن جزیره کوچک میداند.
بالاخره پس از سپری کردن ماهها و تحمل زندگی دشوار و بدوی، با رسیدن کشتی، او، کروزو که سخت بیمار شده و جمعه ـ از جزیره بیرون کشانده میشوند. کروزو که قبلا هم سخت بیمار شده بوده، میمیرد و سوزان و جمعه به انگلستان میرسند.
سوزان بارتن که انگیزه و اشتیاقی نیرومند برای بازگو کردن و نوشتن داستان جزیره کروزو را ـ عیناً همانطور که بوده ـ دارد، به سراغ «فو» ـ همان «دانیل دفو»! نویسنده «رابینسن کروزو» ـ میرود و تقاضا میکند که داستان او و جزیره را بنویسد.
با این چرخش و تقلا، رمان «دشمن» به محور و مفهوم چندگانهاش نزدیک میشود. در این محور است که «نوشتن» به گونهای زیر جلدی «هدف» میشود و مخاطب و خواننده کم و بیش درمییابد که کوتسی در بازآفرینی داستان قدیمی و بحث برانگیز «رابینسن کروزو» اثر «دانیل دفو»، دغدغهها، اندیشهها و دلمشغولیهایش را در یک جهان داستانی خاص خود دنبال کرده است.
در خلال تلاش سوزان بارتن برای ترغیب «فو» به نوشتن کتاب «جزیره» ـ آنچنان که او دیده و میخواهد ـ وجود و نقش بیرنگ «جمعه» از یاد نمیرود. سوزان با اراده و کوششی شگفت سعی میکند به جمعه حرف زدن را ـ در حد ادای اصواتی گنگ و در حد توان و فهم وی ـ بیاموزد که البته کاری است عبث.
جمعه فقط میتواند با یک نی کوچک، آهنگی ساده را بنوازد و مدام همان را تکرار کند. سوزان بارتن میاندیشد که روح و درون جمعه به سوی سرزمین و خاستگاهش آفریقا کشانده میشود. عزم میکند و با تحمل رنج و تحقیر و عذابهای روحی، پای پیاده جمعه را به بندر «بریستول» میرساند.
با ناخدای چند کشتی صحبت میکند و با پرسوجو از این و آن سعی میکند یک کشتی را که ممکن است تا سواحل آفریقا راه میپیماید و پیدا کند و جمعه را به ناخدای آن بسپارد تا وی را در یکی از بندرهای آفریقایی پیاده کند. همه هم و غمش این است که جمعه را به وطنش بازگرداند. اما میفهمد که همه ناخداها دروغ میگویند و اگر وانمود میکنند که مسیرشان مثلاً از دماغه امید نیک میگذرد، هدفشان فقط این است که این سیاه ریز جثه و لال را ببرند و بفروشند. نومیدانه برمیگردند.
از آغاز فصل دوم رمان، زندگی و هستی سوزان بارتن، در نامهها و تکگوییهایش برای «فو» ـ دفوی نویسنده! ـ به سوی تلاشی متمرکز و بیوقفه برای برانگیختن نویسنده به نوشتن داستان «جزیره» شکل و جهت میگیرد؛ البته «جزیره«ای با کروزوی متوفی و جمعه، نه جزیرهای که «فو» میخواهد فقط یک فصل از رمانی جعلی و پرحاشیه و مثلاً پرماجرا باشد.
در واقع حرفها و نامههای سوزان بارتن امکان و حال و هوای تازهای برای ایجاد دگرگونی در نوع ادبی داستانی پسامدرنیستی فراهم میسازد. سوزان در گفتوگویی پرتنش با آقای «فو» به تأکید و با اصرار و صراحت درباره اهمیت روایت و کلام خود حول اهمیت داستان جزیره، میگوید: «قصهای که دوست دارم همه با آن بشناسندم قصّه جزیره است. تو آن را یک فصل [از یک رمان پُرحادثه] مینامی اما من آن را داستانی کامل و مستقل میدانم؛ داستانی که با رانده شدن من به جزیره و با مرگ کروزو و بازگشت پرامید جمعه و من به انگلستان پایان مییابند».
در این بخش تعریض ضمنی و شاید زیرپوستی کوتسی را نسبت به کار و ذهنیت و بخشی از جعلیات سلطهطلبانه ـ استعماری ـ «دانیل دفو» در مییابیم. این گونه است که ـ بدون نفی و رد کردن متن کهن ـ کار کوتسی از هرگونه داوری و حتی شهادت دادن و حتی طعنهآمیز بودن مبرا میشود.
این رهایی به درک و هوش و وسعت دیدگاه «جی.ام. کوتسی» و درخشش و ارزش رمان «دشمن» بازمیگردد چرا که نویسنده فقط به بازآفرینی متنی متعارف و عادی در قالبی پیچیده، چند ساحتی و تأویلپذیر اکتفا نمیکند. این داستاننویس یگانه به لطف اندیشه پخته و مخیل، با وارد ساختن رونوشتی برابر اصل از زندگی عاری از شفقت انسانی «دانیل دفو» و دوران و تاریخ نیمه تاریک و آمیخته به توحش پنهانیای که او شاید به جبر و شاید ناخواسته نادیدهاش انگاشته، بخشی از طرح خود را، به مثابه گوشهای از جانمایه حیاتی ادبیات نو، با مهارت و سنجیدگی به کار میگیرد.
«جی.ام. کوتسی» نویسنده اهل آفریقای جنوبی و ساکن استرالیا که چند رمان او، از جمله «روزگار مایکل کی» به فارسی برگردانده شده در سال 2003 جایزه نوبل ادبی را برده است.
رمان «دشمن» با ترجمه ونداد جلیلی با شمارگان هزار نسخه و به قیمت 9 هزار تومان زمستان سال گذشته از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
نظر شما