قدمعلی سرامی، شاهنامه پژوه پیشکسوت در نشست «مبانی فرهنگ پهلوانی در شاهنامه» گفت که واژه پهلوان به معنای نگهبان مرزهاست و فردوسی در شاهنامه از واژه پهلوان برای کسانی چون رستم، استفاده میکند که نگهبان مرزهای ایران بوده و برای حفظ وطن، فرزندش را نیز قربانی میکند. دیگر سخنرانان این نشست با توجه به ابیات فردوسی در منقبت امام علی(ع) شاهنامه را محل پیوند دین اسلام و وطن پرستی معرفی کرد.
پهلوان در شاهنامه چه کسی است؟
قدمعلی سرامی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد زنجان و عضو هیات امنای بنیاد فردوسی در این نشست گفت: واژه پهلوان از دو بخش «پهلو» و «وان»، «پان» یا «بان» تشکیل شده است. پهلو به معنای کنار یا مرز و کرانه است و وان یا پان نیز به معنای پاییدن و حراست به کار میرود. بنابراین نخستین معنایی که از واژه پهلوان به ذهن میرسد، نگهبان مرزهاست و در واقع پهلوان کسی است که مرزهای کشور را از شر و گزند دشمنان مصون نگاه میدارد.
وی افزود: از قدیم زورِ تنی و بدنی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است، به همین دلیل همیشه کسانی را به عنوان پهلوان و نگهبان مرزها انتخاب میکردند که از زور بازوی بسیاری برخوردار باشد. اهمیت جنگ تن به تن در ابتدای جنگهای بزرگ نیز به دلیل نبرد همین پهلوانان با زور بازوی بسیار بوده و در واقع جنگ دو تن از نگهبانان مرزهای دو کشور متخاصم بوده است.
زور بدنی در کنار توانایی روحی اهمیت داشته است
این شاهنامه پژوه در ادامه با اشاره به دیگر ویژگی مهم پهلوانان گفت: زور بدنی و تنی پهلوانان باید همطراز با زور روانی آنان شده تا آنها بتوانند شایستگی حراست از مرزهای کشور را پیدا کنند. هر پهلوانی باید یکسری اصول روانی و روحی را رعایت کند که نخستین اصل مهم از این اصول دلبستگی کامل به آب و خاک است.
نویسنده کتاب «از رنگ گل تا رنج خار: شکلشناسی داستانهای شاهنامه» همچنین اظهار کرد: بنابراین میهن پرستی رکن رکین و اصل اساسی پهلوانی است. لازم است در اینجا نکته مهمی را بیان کنم. از قرن پنجم هجری به بعد واژه پرستیدن صرفا معادل خداپرستی گرفته شده است. به عبارتی اگر به کسی میهن پرست میگفتند به معنای آن بود که آن شخص میهن را جای خدا گرفته و بهجای خداوند، وطنش را میپرستد، در صورتی که چنین چیزی نیست و به عبارتی این مساله تهمتی بود از طرف دیگران که برخی اعراب در زمره آنها بودند به ایرانیانی که وطنشان را دوست میداشتند. پرستیدن ریشهای کهن و اوستایی دارد و به معنای پیرامون چیزی ایستادن است، به عنوان مثال وطنپرست کسی است که به وطن خود تعصب میورزد و تمام فکر و ذکرش حفظ و حراست از میهن است.
بزرگی نام ویژگی پهلوانان است
سرامی در بخش دیگری از سخنرانی خود به مساله «حفظ نام» در میان پهلوانان نیز اشاره کرد و گفت: بزرگی نام نیز یکی دیگر از ویژگیهای مهم پهلوانان و نگهبانان مرزها بوده است. این بزرگی نام به گونهای بود که اگر آن نام و اسم در جایی مطرح میشد خود به خود آن پهلوان را به اذهان متبادر میکرد. به عبارتی اگر در جایی صرفا اسم «رستم» به کار برده میشد، همه از کوچک و بزرگ میدانستند که رستم کیست و چه ویژگیهایی دارد.
این مدرس دانشگاه در ادامه با اشاره به ماجرای درگیری بین رستم و اسفندیار، گفت: بزرگی نام به شرف، محصول همین پهلوانانی است که برای حراست از میهن حتی از خون پسر خود نیز میگذرند. همه شما داستان رستم و اسفندیار را شنیدهاید. گشتاسب به پسر خود اسفندیار میگوید که شرط بر تخت نشستنش به جای پدر، یعنی همان گشتاسب، آوردن رستم با دستان بسته به دربار است.
نویسنده کتاب «چراغ خدا همیشه روشن است» همچنین اضافه کرد: گشتاسب به خوبی میدانست که بستن دست باعث بیآبرو شدن و کوچک شدن نام بزرگ رستم شده و این پهلوان هیچگاه اجازه نخواهد داد که این اتفاق رخ دهد. بنابراین برای آنکه چند صباحی بیشتر پادشاه بماند و جای خود را به پسرش ندهد، این کار را از اسفندیار درخواست میکند. رستم نیز با وجودیکه از رویارویی و کشتن ولیعهد ایران اکراه دارد، اما به خاطر ناماش رودروی اسفندیار میایستد.
رستم همان انسان برتر است
سرامی در بخش دیگری از سخنرانی خود به مقوله انسان برتر در شاهنامه اشاره کرد و گفت: فردوسی در شاهنامه ویژگیهای بسیاری را برای «انسان برتر» میشمارد که همه آنها در شخصیت رستم خلاصه میشوند. البته این بدان معنا نیست که انسان برتر هیچ نقطه ضعفی ندارد.
وی افزود: آزادی و آزادگی نیز یکی از ویژگیهای شخصی رستم و البته انسان برتر است. رستم حتی ندای کمک غیرایرانیان را میشنود و برای آزادی آنها و پاسداشت نام خودش، کوشش میکند. یک مثال مهم در این راستا کشته شدن و از بین رفتن شخصیت «کافور» به دست رستم است. کافور پادشاهی انسانخوار بود و طایفه او که غیر ایرانی بودند از رستم تقاضای کمک میکنند و رستم برای آزادی آنها «کافور» را میکشد.
پیروی سعدی از رستم شاهنامه
قدمعلی سرامی در ادامه سخنرانی خود درباره مبانی فرهنگ پهلوانی در شاهنامه، به پیروی سعدی از خصلتهای نیک رستم اشاره کرد و گفت: گهگاهی پهلوان وظیفه دارد که به خاطر حفظ ناماش از زور و توانایی بدنی و تنانی خود دست بکشد. سعدی شیرازی در چند قرن بعد از فردوسی به تاسی از شخصیت رستم میگوید که افتخار من این است که زور و توانایی مردم آزاری ندارم.
این شاهنامه پژوه همچنین تاکید کرد: این کلام سعدی نشان میدهد که زور بازوی پهلوانان ایران زمین برای کمک و دستگیری از مردم بوده است و نه آزار و اذیت آنها. سعدی حتی شرط انسانیت را در کمک به مردم و غم آنها را خوردن میداند و میسراید که «تو کز محنت دیگران بیغمی / نشاید که نامت نهند آدمی».
شاهنامه محل تلاقی دین اسلام و سنت ایران باستان است
احمد معین سلوکی، شاهنامه خوان نیز در این نشست گفت: شخصیت رستم در شاهنامه هرگاه در جنگی پیروز میشود، سر و دست از آبِ روشن شسته و یزدان را سپاس میگوید. نظافت و نیایش دو کار مهم یک پهلوان است.
وی افزود: توکل به خدا را در مبارزات پهلوانان ایرانی بسیار میبینیم. فردوسی در بیتی از زبان رستم سراییده است که «ز من جنگ و پیروزی از پروردگار». بر این اساس باید گفت که «شاهنامه» نقطه تلاقی دین اسلام و سنت ایران باستان است.
علی بن ابیطالب و رستم دستان
سید احمد کازرونی، شاهنامه پژوه و مدرس ادبیات نیز یکی دیگر از سخنرانان این برنامه بود. وی در بخشی از سخنان خود گفت: فردوسی همانند مولانا به دنبال انسان کامل گشته و در نهایت آن را هیات رستم دستان در شاهنامه معرفی میکند. فردوسی دو ابر مرد را در زمینه پهلوانی ستوده است: در دین و مذهب حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب و در زمینه ملی و وطنپرستی رستم دستان.
در انتهای این برنامه پارمیس مقیسه، دختر 10 ساله شاهنامه خوان داستانهایی از شاهنامه را برای حاضران اجرا کرد.
نظر شما