بیگدلو، پژوهشگر و ایرانشناس:
ایرانشناسی بریتانیایی سهم بسیاری در جهانی ساختن ادبیات ایران داشت/ ماموریت دنیس رایت در ایران چه بود؟
رضا بیگدلو، پژوهشگر و ایرانشناس در نشست «ایرانشناسی در بریتانیا» گفت: ایرانشناسی بریتانیایی طی پژوهشها و مطالعات خود سهم بسیاری از جهانیساختن ادبیات فارسی و ادبیات ایران داشته است.
بیگدلو در تشریح مقاله پژوهشی خود در این باره گفت: در پژوهشهای ایرانشناسی در بریتانیا رویکرد انتقادی داشتهام و ابتدا به کارکردهای مثبت ایرانشناسی در بریتانیا میپردازم. جهانی ساختن ادبیات فارسی یکی از این کارکردهاست. واقعیت این است که ایرانشناسی بریتانیایی در طی پژوهشها و مطالعات خود سهم زیادی از جهانیساختن ادبیات فارسی و ادبیات ایران داشته است. بسیاری از آثار ادبی و تاریخی ایران از این راه ترجمه و در اختیار جهانیان، بهویژه اروپاییان قرار گرفته است.
این پژوهشگر شناخته شدن بسیاری از زوایای تاریخ ایران را دیگر کارکرد مثبت ایرانشناسی دانست و عنوان کرد: پیش از این، بسیاری از ابعاد تاریخی ایران دچار غبار فراموشی شده و حتی از حافظه ایرانیان پاک شده بود. شناخت زوایای بسیاری از دوران ایران باستان مدیون ایرانشناسی انگلیسی است.
وی افزود: همچنین ایرانشناسی سهم زیادی در متحول کردن روششناسی پژوهش در تاریخ ادبیات ایران داشته است. بسیاری از منابع تاریخ و ادبیات فارسی ما توسط شرقشناسان و ایرانشناسان تصحیح شد و به چاپ رسید. باید ابعاد مختلف ایرانشناسی را دید و انصاف را در این باره به خرج داد.
بیگدلو در ادامه به ویژگی ایرانشناسی انگلیسی پرداخت و گفت: شرقشناسی و به ویژه ایرانشناسی انگلیسی را به مثابه سازه استعماری در نظر میگیریم. ادوارد سعید بر وجود این رابطه استعماری میان ایرانشناسی و شرقشناسی تاکید دارد. این مساله در ایرانشناسی انگلیسی هم از نظر من صادق است و مطابقت بسیاری دارد. واقعیت این است که از اوایل قرن 18 و 19 ایران برای انگلیسیها از اهمیت بیشتری برخوردار بود. با افزایش این اهمیت، ایرنشناسی هم پررنگتر میشود.
این پژوهشگر در بیان دلایل اهمیت ایران برای بریتانیا به موقعیت ویژه جغرافیایی کشورمان اشاره کرد و گفت: ایران برای بریتانیا، پل یا دروازهای برای ورود به کشور هند و آسیای میانه بود. چنانچه امروزه هم این اهمیت وجود دارد. اگر به جغرافیای ایران نگاه کنیم هم این اهمیت را در مییابیم. افزون بر این، فرانسه و روسیه هم در پی یافتن راهی برای ورود به هند از طریق ایران بودند. از این رو ایرانشناسی برای انگلستان اهمیت ویژهای مییافت.
اهمیت آثار «رایت» در ایرانشناسی
وی با معرفی دو کتاب «انگلیسیها در میان ایرانیان» و «انگلیسیها در ایران» نوشته دنیس رایت، دیپلمات برجسته انگلستان افزود: با توجه به دسترسی این شخص به اسناد فراوان و آثار و منابع ایرانشناسی، این کتابها از اهمیت بسیاری برخوردارند و بیشتر ارجاعهای من در این مقاله به آثار رایت است. وی در کتاب خود به نظرات ناپلئون اشاره کرده و ایران را یک منطقه حائل بین هندوستان و انگلستان میداند و بر این اساس باید از ورود دشمنان به خاک ایران برای جلوگیری از تجاوز به خاک انگلستان پیشگیری شود. خط تلگرافی هند به لندن در قرن 19 میلادی، بازرگانی و تجارت، منابع نفتی ایران که در قرن 20 کشف شد، از دیگر دلایل اهمیت ایران برای انگلستان بود.
بیگدلو با بیان اینکه بیشتر ایرانشناسان انگلیسی وابستگی سیاسی و نظامی داشتند، گفت: رمزگشای خطوط میخی، یک افسر انگلیسی بود و جالب آنکه نگارش کتاب درباره ایرانشناسی، از ماموریتهای آنان محسوب میشد. آنها میکوشیدند اطلاعات جغرافیایی، سیاسی و حتی اقتصادی کسب کنند. انجمن جغرافیای سلطنتی انگلستان و وزارت امور خارجه انگلستان مراکزی بود که وظیفه جمعآوری این اطلاعات را داشت.
وی ادامه داد: یکی از ویژگیهای ایرانشناسی انگلیسی این است که روشی برای ایجاد رمانتیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی است. جنبش رمانتیسم در پاسخ به گرایشهای صرفا عقلانی و مکانیکی بود که سعی داشت به سمت گرایشهای عاطفی و حسی انسان متمایل شود. از ویژگیهای آن هم شرقیگرایی بود که سبب شد ایرانشناسی هم رونق بگیرد. از این رو شاهد سبک رمانتیسم در آثار ایرانشناسی بریتانیایی هستیم.
به گفته بیگدلو در این فضا بود که آثاری مثل هزار و یک شب یا رباعیات خیام در اروپا ترجمه و با استقبال روبهرو شد. نمیتوان مغایرتی بین ترجمه و پدید آوردن آثار در راستای منافع استعماری و تحت تاثیر بودن آن از مکتب رمانتیسم قائل شد. بسیاری از رمانهای نوشته شده در این عرصه، مانند رمان حاجیبابای اصفهانی نوشته جیمز موریه با آنکه رمانی استعماری هست، از ویژگی رمانتیسم هم برخوردار است. این رمان تصویری کاملا مبتنی بر مکتب رمانتیسم ارایه میدهد. جالب اینجاست که آثاری چون کتاب جیمز موریه به عنوان آثار ایرانشناسی شناخته میشوند.
ترفندی برای هویتسازی
وی اضافه کرد: یکی دیگر از ویژگیهای ایرانشناسی بریتانیایی، ایرانشناسی به عنوان سازهای هویتساز است. یعنی کشورهای اروپایی از ایرانشناسی برای ارایه هویت خودشان و ترسیم یک هویت اصیل برای خودشان استفاده کردهاند. وقتی قصد معرفی یک هویت را داشته باشیم، مقایسه از اهمیت بالایی برخوردار است. کشورهای اروپایی برای نمایش هویت تازه خود در عصر روشنگری، خود را با شرق مقایسه میکنند و در بین شرق، جهان اسلام در نزد اروپاییان از اهمیت بالاتری برخوردار است. در این فرایند است که اروپا از خود یک هویت اصیل به نمایش میگذارد و با مقایسه کردن خود با جوامع اسلامی میکوشند نمایی نابهنجار و پست از جهان اسلام نشان دهند. البته میتوان استثناهایی هم در میان آثار منتشر شده یافت.
بیگدلو تاکید کرد: بسیاری از نظریهپردازان مطرح اروپایی چون مارکس، هگل و ماکس وبر در دیدگاههای شرقشناسانه خود، وقتی جوامع شرقی و اسلامی را بررسی و آن را با جوامع غربی مقایسه میکنند، چنین نگاهی را میتوان دنبال کرد. در دیدگاه هگل اشاره میشود که در کشورهای شرقی چون ایران و چین، جامعهای ایستا داریم که روح نمیتواند آزادی خود را بیابد.
وی کلیسازی را از دیگر ویژگیهای ایرانشناسی انگلیسی دانست و گفت: کافی است به یک یا دو مورد مشابه بر بخورند تا آن مورد را به همه جامعه و فرهنگ ایرانی تعمیم دهند. از سوی دیگر میتوان ایرانشناسی بریتانیایی را سازهای شبه ایدئولوژیک در نظر گرفت. این آثار از دیدگاه اروپا محور و بر اساس معیارهای اروپایی نوشته شده است.
این پژوهشگر حوزه تاریخ با اشاره به یافتههای تازه پژوهشگران حوزه شرقشناسی گفت: امروزه پژوهشگران دریافتهاند که هر جامعه باید بر پایه ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی خودش مورد مطالعه قرار گیرد و نباید آن را تعمیم داد. ایرانشناسی بریتانیایی میتوانست تفاوت فرهنگی را بپذیرد و برای آنها احترام قایل شود. پژوهشگران شبه ایدئولوژیک این داعیه را دارند که کشورهای دیگر وحشی و بربر هستند و رسالتی با عنوان متمدنسازی جوامع دیگر برای خود و کشورشان تعریف میکنند. ادامه این مساله به استعمار انگلستان در کشورهای دیگر مشروعیت میبخشید. این نکته در آثار ایرانشناسی انگلیسی به وضوح دیده میشود.
بستری برای نژادگرایی و اسلامستیزی
وی ادامه داد: ایرانشناسی و شرقشناسی بریتانیایی بستر نظریههای نژادگرایی است. این نظریات در قرن 17 و 18 به شدت مطرح بود. البته فرانسویها هم سابقهای در این امر داشتند. نخستین کسی که واژه آریا را کشف کرد، پژوهشگری فرانسوی بود که آن را از متن اوستا در هند کشف کرد. این اصطلاحات با آنکه حقیقی است اما منشاء نژادی نداشت بلکه تنها منشاء جغرافیایی داشت. ایران به معنای سرزمین ایرانیها بود. این اصطلاح به ویژه در آلمان برای طبقهبندی نژادهای بشری به کار رفت که آثار فاجعهبارش را در دو جنگ جهانی دیدیم. ایرانشناسی انگلیسی نقش زیادی در گسترش این نظریههای نژادی در ایران داشت. بخش عظیمی از آریاگرایی مدیون ایرانشناسی انگلیسی است.
بیگدلو «سازهای اسلام ستیز» را دیگر ویژگی ایرانشناسی بریتانیایی معرفی کرد و گفت: دشمنی با اسلام را در بسیاری از این آثار میبینیم. علت این امر را باید در دشمنی تاریخی اسلام و مسیحیت و تفکرات دینگریز قرن 19 جستجو کرد. همچنین ایرانشناسی انگلیسی ابزاری برای باستانگرایی بود. بسیاری از الگوهای شرقشناسی و ایرانشناسی انگلیسی بر علوم اجتماعی و نظریات تاریخی ما حاکمیت دارد و پژوهشگران تحت تاثیر آن هستند و فکر میکنم فرصت نقد این الگوهای شرقشناختی وجود دارد.
نظر شما