در بسیاری از کتابهای مهم متعلق به میراث مکتوب فرهنگ و ادب ایران، نویسندگان بزرگ، نوشتهها و نظرات مطرح شده در کتابهای دیگران را بدون این که اشارهای به نویسنده یا منبع آن داشته باشند، میآوردهاند! بر اساس معیارها و شیوههای دنیای معاصر، آیا این کار قدما را باید «انتحال» یا «بیاخلاقیهای علمی» تلقی کرد؟ دکتر اکبر ایرانی، پژوهشگر و رییس موسسه میراث مکتوب، در یادداشتی که در فیسبوک خود منتشر کرده، درباره این موضوع و نوع مواجهه و داوری درباره آثار قدما، به نکته ظریفی اشاره کردهاست که در ادامه میخوانید.
همچنین میبدی قسمت «النوبه الثالثه» کتاب خود را عینا از روی «روح الارواح» سمعانی رونویسی کرده و دست به انتحالی برزگ زده است. گرچه خود سمعانی هم از روی منع دیگری رونویسی کرده است.
به نظر میرسد در گذشته تاریخ تالیف کتب تصریح به ذکر منبع مرسوم نبوده و چنین منشی، بر اهل دانش و کتاب قبلی شناخته شده بودهاست زیرا کار استنساخ دشوار و نقل مطالب به طور شفاهی متعارف بوده وگرنه بسیاری از اهل علم مثل غزالی که «مقاصد الفلاسفه» را عینا از روی «دانشنامه علایی» رونویسی کرده و ... مرتکب چنین کارهایی میشدند و گویا مفروضشان این بودهاست که مخاطبانشان به این منابع دسترسی دارند. بنابراین، در بررسی و نقد آثار گذشتگان باید به این نکته توجه داشته باشیم که حساسیتی که اینک در مورد انتحال ایجاد شده بیشتر بهخاطر امکان سریع دسترسی به همه کارها و موضوع رعایت حقوقی معنوی است و البته چنین حساسیتی در گذشته وجود نداشتهاست!
از این رو، بر بررگان علم و ادب لازم است در داوری کارهای گذشتگان جانب احتیاط را نگهدارند و به راحتی با چوب انتخال عرض آنان را نبرند که گر حکم کنند که مست گیرند خواهد شد. این است که «بروکلمان»، خاورشناس آلمانی و از بزرگترین سامیشناسان ، هم همین ثعلبی کثیرالتالیف را شاید با همین نگاه، منتحل آثار قدما میداند؛ آنوقت خود که چنین گوییم چه توقع از بیگانگانی چون بروکلمان؟!
نظر شما