کتابسازی در حوزه آثار دفاع مقدس/ 3
کورش علیانی: مقابله با کتابسازیهای حوزه دفاع مقدس راهی جز مسیر حقوقی ندارد
کورش علیانی از نویسندگان و پژوهشگران حوزه دفاع مقدس معتقد است: حوزه دفاع مقدس در برابر آفت کتابسازی و دزدی و انتحال همان قدر آسیبپذیر است که حوزههای دیگر. صرفا با تعلیمات اخلاقی نمیتوان جلوی خلافکاری و سرقت آدمها را گرفت و اختلافات آنها را حل کرد. من راهکاری جز مقابله حقوقی با این مساله نمیشناسم.
آقای علیانی از نظر شما کتابسازی در حوزه کتابهای دفاع مقدس، مفهوم ویژهای را در بر میگیرد؟
مردم معمولا اصطلاح کتابسازی را به دو شکل به کار میبرند؛ اغلب به معنی تقلب در پدید آوردن کتاب، و البته گاهی هم به معنی مراحل فنی آمادهسازی کتاب از متن تا صحافی. گمان کنم منظور شما اولی باشد. که در این صورت فرقی نمیکند موضوع چه باشد، دفاع مقدس یا پزشکی یا رمان، این آفت همه جا هست.
اما توجیهی که برای برخی آثار کتابسازی شده در حوزه دفاع مقدس وجود دارد، نشر ارزشها و آرمانهای آن دوران به نسل حاضر است.
مگر در باقی حوزهها ارزش و آرمان در کار نیست؟ چند روز پیش گزارش یک کتاب دزدی دیدم، که موضوع کتاب اخلاق از منظر عرفان یا چنین چیزی بود. چه چیز از اخلاق و عرفان ارزشیتر و آرمانیتر؟ ارزشها و آرمانهای موضوع کار آدم، نه آن آدم را از خطا مصون میکند و در او معصومیت به وجود میآورد، نه خطای او را نبخشیدنیتر میکند.
شما از داوران بخش خاطره شانزدهمین جایزه کتاب سال دفاع مقدس بودید، چه میزان از این آثار کتابسازی بودند؟
من در مرحله نخست داوری حضور نداشتم. از مرحله دوم به گروه پیوستم. اما تجربه شخصی من به عنوان کسی که تجربه نویسندگی و دبیری مجموعه در نگارش کتابهای مختلف را داشته است، میگوید در حوزهی دفاع مقدس هم سرقت ادبی بسیار زیاد است.
این مساله به دلیل تعدد افرادی است که خاطرهنگاری در حوزه دفاع مقدس را در دست تدوین دارند یا دلایل دیگری دارد؟
دلایلش مختلف است. یکی از مهمترین دلایل هم این است که به ما برای درست رفتار کردن با محصولات فرهنگی آموزش ندادهاند. نمیدانیم بیاجازه برداشتن متن کتاب یه نفر دیگر دزدی است. فکر میکنیم اگر متن خوبی است و ما دوستش داشتهایم، پس لابد حق داریم هر طور و هر جا دلمان خواست منتشرش کنیم. گاهی هم میدانیم این کار دزدی است؛ اهمیتی نمیدهیم. یاد داستانی از کتاب «داستان راستان» شهید مرتضی مطهری میافتم. به امام صادق (ع) میگویند فلانی آدم خیلی خوبی است. امام میرود ببیند این خوبی چیست، میبیند طرف دارد چیزهایی میدزدد. دنبالش میرود. میبیند چیزهایی را که دزدیده بود به فقیران داد. از طرف میپرسد این چه کاری است؟ او هم به امام میگوید شما ریاضیاتت خوب نیست. من اینها را میدزدم، یک سیئه، به فقیران میدهم ده حسنه برایم ثبت میشود. هر بار ۹ حسنه برایم میماند. امام میگوید ریاضیات تو خوب نیست. یک بار میدزدی، یک سیئه، یک بار مال دزدی را به فقیران میخورانی دو سیئه. حسنهای هم در کار نیست. بعضی از این دوستان هم ریاضیاتشان خوب نیست. گمان میکنند با دزدی ۱۰ بر ۱ میبرند، در حالی که ۲ بر ۰ میبازند.
مدیران جشنوارههای ادبی معتقدند که جشنوارههای ادبی دفاع مقدس در کاستن از پدیده کتابسازی موثر است. به نظر شما آیا جشنوارههای ادبی میتوانند در این فرهنگسازی که اشاره کردید نقش داشته باشند؟
میتوانند. اما نه آن قدر که در نظر اول گمان میکنیم. آدمی که سرقت ادبی میکند گاه آن قدر از مرحله پرت است که حتی نمیفهمد جشنوارهای برگزار شده است. اگر هم بفهمد هنوز چند مرحله مانده تا اثر بگیرد. او اول باید بفهمد کتابها را با ملاکهای از پیش تعیین شده قضاوت میکنند نه با سلیقه شخصی. و بعد برود و این ملاکها را پیدا کند و بخواند و ببیند اصیل بودن جزو این ملاکها است و بعد هم بفهمد این اصیل بودن جزئیاتی دارد که یکیش هم دزدی نبودن است.
اما شاید در جریان باشید که اتفاقا در برخی جشنوارههای درون سازمانی حوزه دفاع مقدس، آثار کتابسازی شده حائز رتبههای برتر هم میشوند!
من هیچ وقت خارج از ایران زندگی نکردهام و نمیدانم بیرون از مرزها چه خبر است. اما میدانم ما در ایران دچار نوعی بیماری ظاهرزدگی هستیم. میبینیم کسی کاری میکند و به نظرمان کارش خوب یا جالب میآید، سعی میکنیم با بازتولید ظاهر کارش، کار او را مال خود کنیم. یک نمونهاش هم جشنوارهها است. با خودمان میگوییم اگر جشنواره خوب است چرا ما توی ادارهمان یکیش را راه نیندازیم. خب جشنواره داوران کارکشته و ملاکهای جدی میخواهد. وقتی نباشد متوجه هم نمیشوند که کتابی بی ارزش است. خود من ممکن است در این زمینه خیلی راحت گول بخورم. یعنی اگر داوران دیگر در کنار من نباشند، ممکن است من مسروقه بودن اثر را تشخیص ندهم.
برخی کتابهای حوزه دفاع مقدس برگرفته از زندگینامه شهیدان هستند و در قالب مجلدات لاغر و جیبی به چاپ میرسند. آیا این آثار هم نمونهای از کتابسازی هستند؟
نمیدانم این تصور که میگوید کتاب خوب یعنی کتاب حجیم از کجا میآید. من اصلا گمان نمیکنم که با توجه به حجم کتاب بتوان کتابی را ارزیابی کرد. کتاب کم حجم میتواند خوب یا بد باشد، کتاب حجیم هم همینطور. بگذریم که سلیقه شخصی من میگوید احتمال این که کتاب حجیم شامل قسمتهای حذفکردنی باشد خیلی بیشتر است و به همین دلیل تقریبا هیچ وقت کتاب حجیم نمیخوانم.
از آن طرف، میتوانم بگویم سالها در انتشارات روایت فتح دبیر مجموعههایی بودم که کتابهاشان اغلب کمحجم بودند و اتفاقا نه تنها جزو پرمخاطبترین کتابها بودند که بارها در جشنوارهها هم مقام آوردند. کتابهایی که شاید خواندن یکی از آنها که شامل ۱۰۰ خاطره کوتاه چند خطی است از شما دو ساعت زمان بگیرد، اما برای نوشتنش بیش از چند ماه زمان صرف میکردند. و این جدا از زمانی بود که برای تحقیقش و بعد برای مراحل آمادهسازیش لازم بود.
این روزها بیشتر آثاری را که در حوزه دفاع مقدس منتشر میشود کتابهایی در قالب تاریخ شفاهی تشکیل میدهند. آیا این کتابها سهمی در کتابسازی دارند؟
آن ماجرای ظاهرزدگی را که گفتم خاطرتان هست؟ الان در مورد تاریخ شفاهی هم دچار همین ظاهرزدگی شدهایم. همه دوست دارند تاریخ شفاهی داشته باشند. و گمان میکنند راهش را بلد هستند. یک بودجه قابل توجه از جایی فراهم میکنند. یک رکوردر یا دوربین فیلمبرداری برمیدارند و میروند سراغ آدمها. سلام و علیک سلام و شما بفرمایید و طرف هر چه گفت ضبط میکنند. بعد پیاده میکنند و نهایتا چند پاورقی شیک توضیحی اضافه میکنند و این میشود تاریخ شفاهی.
خب این طور نیست. تاریخ شفاهی کاری تخصصی است و متدولوژی نسبتا دقیق خودش را دارد. شما باید بیش از این که مصاحبهکننده یا مجری خوبی باشید، متخصص در مورد موضوع صحبت باشید. قبل از شروع مصاحبه باید جزئیات زیادی در مورد فردی که طرف صحبتتان است و نیز موضوع بحثتان خوانده باشید و بدانید. سوالهای خوب طرح کنید. در جلسههای متعدد مصاحبه کنید و در ابتدای هر جلسه به مرور جلسه قبل بپردازید و سوالهای دقیقی را در مورد آنچه او در جلسه گذشته مدعی شده بوده از او بپرسید.
وقتی این کارها را نمیکنند، یعنی در عمل دارند حجم زیادی حرف بیارزش را از روی فایل صوتی پیاده و منتشر میکنند. مردم هم از این کتابها به خاطر نثر روایی آنها خوششان میآید و مدام به این متنها استناد میکنند و در واقع محتوای کتاب را که راستیآزمایی نشده بازنشر میکنند. خب بله. این مصداق کامل کتابسازی است و البته خیلی هم رایج است.
در چنین فضایی خاطرهگوها هم کمکم هرز میروند. خاطرات هم را میخوانند و میبینند دیگران با داستان گفتن چه قدر جذاب شدهاند، اینها هم تلاش میکنند داستانهای عجیب و غریبتر و محیرالعقولتر تعریف کنند. حالا چه داستانهایی که شاخ و برگش را اضافه میکنند و چه داستانهایی که اصلا از بنیان ساختگی هستند. به عنوان یک نمونه مشهور، آن «استادزاده»ی نامدار هنوز دارد داستانهای سراسر جعلی و دروغ خودش را دربارهی پدرش در رسانههای این کشور منتشر میکند.
بگذریم که خاطره گفتن صادقانه هم کممشکل نیست. من اگر بخواهم سریع مرور کنم، این مشکلات را برای کار با خاطره نام میبرم: 1. جعل خاطره 2. بازپردازی آگاهانه خاطره 3. بازپردازی ناخودآگاه خاطره. تحقیقات علمی نشان داده که ذهن در گذر زمان اطلاعات فضای پیرامونی را جذب میکند و از آن خود میکند و نیز حفرههای اطلاعاتی موجود در خاطره را پر میکند و این کار را چنان آرام و ظریف انجام میدهد که خود صاحب خاطره متوجه نمیشود. 4. مخدوش بودن خاطره حتی در لحظه رخ دادن به دلیل شرایط محیطی نامانوس و غیر طبیعی.
همه اینها به ما میگوید ما باید خاطره را – مخصوصا اگر بخواهد ماده خام تاریخنگاری بشود – با دقت زیاد و روشهای گوناگون پژوهش کنیم. شما فکر میکنید در چند درصد از خاطرهها این اتفاق میافتد؟
راهکار شما برای جلوگیری از گسترش کتابسازی در حوزه دفاع مقدس چیست؟
من باز تاکید میکنم که این حوزه در برابر آفت کتابسازی و دزدی و انتحال همان قدر آسیبپذیر است که حوزههای دیگر. و نه راه حل مجزایی برایش داریم و نه نیازی به راه حل مجزا دارد. اما در کل چه باید کرد؟ باید قبول کنیم که در زندگی اجتماعی همیشه خطا و خطاکار هم هست و جدیترین بازدارندهها بازدارندههای حقوقی و قانونی هستند. احتمالا اخلاق و رفتار انسانی چیزهای خوبی هستند، اما تضمین ندارند. تنها چیزی که تا حدی تضمینی است قانون است.
برای همین ما برای مقابله با سرقت ادبی یا انتحال یا کتابسازی سه نوع نیاز داریم. نوع اول نیازهای قانونی. ما نیاز داریم که آقایان و خانمهایی که در مجلس شورای اسلامی نشستهاند قوانین موجود را بررسی کنند. بخشهای ضعیف و مبهم را پیدا کنند و قوانین خوبتر و قویتر و واضحتر بنویسند و تصویب کنند.
دوم نیازهای حمایتی. نویسندهها آدمها سر به زیری هستند. بسیاری از آنها تا به حال پایشان به کلانتری هم باز نشده. بلد نیستند و حتی جرات ندارند بروند دادگاه و از کسی که حاصل کارشان را سرقت کرده شکایت کنند. چه اشکالی دارد که نهادهایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دفترهایی را به این کار اختصاص بدهند که به نویسندهها و ناشرها کمک کنند، مشاوره بدهند، و حتی مراحل قانونی را برایشان پیگیری کنند؟
سومین نیاز، نیاز به نیروی انسانی متخصص و مجرب در قوه قضائیه است. خیلی خوب خواهد شد اگر قوه قضائیه بتواند قضات و وکلا و دادستانها و دیگرانی را که با کار کتاب و نشر سر و کار دارند در قالب برنامههای آموزش ضمن خدمت یا قالبهای مناسبی که خودشان سراغ دارند به محیطهای واقعی نشر بفرستند. روند کار را با چشمهای خودشان ببینند. در آرشیوهاشان ویدئوهایی داشته باشند که از مذاکرهی بین یک ناشر و یک نویسنده ضبط شده باشد و آنها را ببینند. نمونه قراردادها را داشته باشند. اینها کمک میکند که قاضی حکمی نه تنها عادلانه و قانونی، که مرتبط صادر کند.
فقط راهکار حقوقی را موثر میدانید؟
من اصلا راهی جز این نمیشناسم. یعنی صرفا با تعلیمات اخلاقی نمیتوان جلوی خلافکاری و سرقت آدمها را گرفت و اختلافات آنها را حل کرد. اگر واقعبینتر باشیم، این اتفاقات حتی با وجود قانون هم رخ خواهند داد، خوبی قانون و اجرای دقیق و جدی قانون این است که حجم این اتفاقات را کم میکند و تضمین میکند در بسیاری از موارد حق دوباره به صاحبش برگردد. اخلاق قطعا چنین تضمینهای حداقلیای هم به ما نمیدهد.
* در این باره بیشتر بخوانید:
نصرتالله محمودزاده: ورود حرفهای به ساحت ادبیات دفاع مقدس در ساختار اداری نمیگنجد/ اغلب سفارشینویسیها به کتابسازی میانجامد
مجید مختاری: کتابسازی به دروغپردازی در حوزه دفاع مقدس دامن میزند/ برخی از تاریخ شفاهیها مصداق کتابسازی است
نظر شما