«دوئل دو صندلی خالی» در بیستمین نشست «یک مؤلف، یک کتاب»
گروس عبدالملکیان: شاعر نباید مثل جهان امروز، فستفودی شود
گروس عبدالملکیان در نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «دوئل دو صندلی خالی» گفت: جهان امروز فستفودی شده و مردم فرصت زیادی ندارند و باید به سرعت معنا را به آنها منتقل کرد.
شعر در سایهها رخ میدهد
گروس عبدالملکیان در این نشست، به دیدگاههای شاعر مجموعه «دوئل دو صندلی خالی» اشاره کرد و گفت: رفعتی در یک مصاحبه گفته «بین شعر و فلسفه، مرز قاطعی نمیبینم» و این سخن، ارتباط زیادی با جهان شاعرانه او دارد.
وی افزود: یک فیلسوف، جامعهشناس و یا روانشناس، چیزی را که پیدا میکند، تلاش میکند تا آن را شفاف و روشن نشان دهد، اما شاعر چیزی را که پیدا کرده، پنهان میکند.
عبدالملکیان با بیان اینکه شاید این موضوع عجیب، پرسشبرانگیز و حتی مضحک باشد، بیان کرد: شاعر گنجی را که پیدا میکند، با ساختار و فرمهای صوری زبان به نوعی زیر خاک پنهان میکند و سپس مخاطب با خواندن شعر، این خاک را کنار میزند و جالب اینجاست که گاهی اوقات به گنجی بیشتر و حتی متفاوتتر از آنچه شاعر پنهان کرده، میرسد.
شاعر «پرنده پنهان» افزود: فلسفه، زیر نور آفتاب و صریح اتفاق میافتد، اما شعر در سایهها رخ میدهد.
عبدالملکیان، رفعتی را شاعری دانست که عجلهای ندارد خیلی زود مطرح شود، و بیان کرد: حرکت گامبهگام، یکی از ویژگیهای مهم یک شاعر است و رفعتی، شاعری اهل تأمل و حرکتِ قدمبهقدم است. بهطور کلی هنرمند حتی اگر فضایی برایش پیش آمد که مسیر را با سرعت طی کند، نباید این کار را انجام بدهد؛ چراکه بعدها با فضاهای خالی در طول مسیر روبهرو میشود که نمیداند با آنها چهکار کند.
وی برخی شاعران را در عرصه ادبیات اهل انقلاب و برخی دیگر را اهل اصلاحات دانست و گفت: بهطور مثال، شاملو شاعری اهل انقلاب در عرصه ادبیات است؛ او پس از مجموعه «آهنگهای فراموششده»، علیه آن انقلاب میکند و در مجموعه بعدی در ابتدای شعر «قطعنامه»، کتاب «آهنگهای فراموششده» را میکشد و مینویسد: «نه آبش دادم/ نه دعایی خواندم/ خنجر به گلوگاهش نهادم/ و در انتظار طولانی او را کشتم».
عبدالملکیان افزود: شاعرانی که اهل اصلاحات هستند، چیزهایی از مجموعههای قبلی خود را حفظ و برخی چیزها را حذف میکنند و من مجید رفعتی را در عرصه ادبیات، شاعری اهل اصلاحات میدانم. رفعتی، از صراحت فلسفی در شعرهایش بهویژه در اشعار ابتدایی مجموعه، به سمت عینیتِ بیشتر و سوژههای اجراییتر حرکت میکند.
این شاعر یادآور شد: رفعتی در دفتر جدید، به سمت فرمهای بلندتر، هم از منظر بیرونی و هم از منظر درونی رفته و در برخی شعرها، طول اشعار افزایش پیدا کرده و به خلق آثار بلندتر دست زده است.
رُز را به اندازه سرو بزرگ نکنیم
عبدالملکیان با بیان اینکه جهان امروز فستفودی شده و مردم فرصت زیادی ندارند و باید به سرعت معنا را به آنها منتقل کرد، گفت: در بیشتر تعریفهایی که از قرون گذشته، از شعر به دست ما رسیده، درباره شعر از خرق عادت سخن به میان آوردهاند. در قرن بیستم با آشناییزدایی و در ادامه با مفهوم برجستهسازی مواجه میشویم و هرچه که همه ریشه در این دارند که شعر اتفاقی است که در زبان میافتد.
وی افزود: شعر «نه»ای است که به زبان معمول گفته میشود و بین لایههای حکمت، تخیل، عناصر صوری زبان و مؤلفههایی مثل فرم قرار میگیرد؛ بنابراین، شاعر نباید مثل جهان معمول امروز، فستفودی شود؛ باید شعر بلند هم نوشته شود، اما این شعر باید برای مخاطب پذیرفتنی باشد تا مخاطب برای آن، وقت بگذارد.
عبدالملکیان ادامه داد: در پاسخ به این پرسش که «آیا شعر بلند باید نوشته شود؟» باید گفت که این پرسش اصلاً درست نیست؛ بلکه شاعر حرفهای باید بداند چه گیاهی در دست دارد؛ اگر گل «رُز» دارد، آن را به اندازه «سرو» بزرگ نکند و برعکس؛ چراکه اگر این اتفاق بیفتد، وضعیت مضحکی بهوجود میآید.
شاعر «حفرهها» بیان کرد: رفعتی نیز به این نتیجه رسیده که برخی ایدهها باید بسط پیدا کنند؛ مثلاً در شعر صفحه 19 مجموعه «دوئل دو صندلی خالی»، «قالی کوچکم را میگذارم در سایه کلوتهای کویر و منتظر میمانم تا آسمان ستارههایش را پایین آورد ...» که یکی از بهترین شعرهای این مجموعه است، شعر را براساس نشانههای کتاب قبلیاش نوشته، اما ایده را بسط داده و مؤلفههای عینی بیشتری به آن بخشیده است.
گاهی دست شاعر در جنون بسته میشود
عبدالملکیان همچنین شعر را تلفیق خودآگاه و ناخودآگاه شاعر دانست و تاکید کرد: جنون و دیوانگی لازمه شعر است اما همواره باید خردی وجود داشته باشد تا شعر را کنترل کند و شعر رفعتی، خودآگاه قویتری دارد، ولی دیوانگی آن کم است و باید جنون آن بیشتر شود.
وی افزود: رفعتی، مثل پرندهای است که از لب ایوان بلند شده و میداند به لبه کدام بام بنشیند که البته این موضوع گاهیاوقات مثبت است، اما گاهی دست شاعر را در جنون میبندد.
عبدالملکیان با اشاره به ایده و اجرا در شعر گفت: ایدهها میتواند مشترک باشد، اما برای اینکه به شعر بدل شود، باید به اجرای شاعرانه برسد و در شعر رفعتی، هم در آثار تکبندی و هم چندبندی، ایدههای خوب و کشف وجود دارد؛ اما علیرغم خوب اجرا شدن، ایدهها عریان و لخت هستند و آنطور که باید، شاعرانه اجرا نشدهاند.
وی افزود: خیال باید بیاید، به شعر جنون ببخشد و آنچه را که شاعر پیدا کرده، پنهان کند، اما برخی از شعرهای رفعتی، صراحت زیادی دارد.
وجودِ «فقدان» در شعرها
وی «فقدان» را یکی از مهمترین مسایل این مجموعه و شاعر آن دانست و گفت: به گمان من، در تمام شعرهای رفعتی، «فقدان» وجود دارد و همواره یک چیزی نیست و اگر برگردیم به شعر صفحه 36 این مجموعه میبینیم «آزادی»، «صلح»، «عدالت» و در ناخودآگاه فردی، حتی «معشوق» نیست و باید بگوییم که شاعر غمگین است؛ چون آرمانها نیستند.
عبدالملکیان افزود: اگر دغدغه شاعر فقط مسایل ناخودآگاه جمعی بود، خیلی غمگینتر از این بود و در خیلی از شعرها از پا درمیآمد؛ شاعر در مقابل فقدان آزادی، صلح و عدالت مبارزه میکند؛ اما چیزی که او را زنده نگه داشته است، فقدان معشوق است.
وی ادامه داد: نبود معشوق، به معنی نبود عشق نیست و شعرهای رفعتی را فقدان معشوق زنده نگه داشته است.
عشق؛ بستری مناسب برای بیان مسایل اجتماعی
عبدالملکیان به ساحتهای مختلف عشق هم اشاره کرد و در خصوص شعرهای عاشقانه رفعتی گفت: آنچه باید در شعرهای عاشقانه رفعتی، در آن تأمل کرد، ساحت عشق رمانتیک است که در این ساحت، معشوق چندان مهم نیست؛ بلکه هدف عاشق، عشقورزی است.
این شاعر و منتقد، عشق را بستر مناسبی برای بیان مسایل اجتماعی دانست و گفت: شعرهای عاشقانه رفعتی، غالباً فقط عاشقانهاند، اما این شاعر میتواند شعر عاشقانه را با مسایل اجتماعی، سیاسی و... بیامیزد.
حرکت از بیان ایده به سمت بیان اجرایی
در ادامه بیستمین نشست «یک مؤلف، یک کتاب»، رضا شمسی معنی نقد را خوانش جدی اثر و خوانش جدی را ارزش گذاشتن به یک اثر دانست و گفت: خوانش جدی اثر، چه از نگاه منتقدانه و چه تحسینگر، هر دو قابل توجه و ارزشمند هستند.
این شاعر و منتقد کرمانی، خاستگاه شعر مجید رفعتی را منحصربهفرد خواند و بیان کرد: او بیاعتنا به جریانات شعری و بهطور مسلط کار خود را آغاز کرد و قطعاً چنین شاعری با نگاه خودبنیادی که دارد، به دستآوردهای منحصر به خود هم خواهد رسید.
شمسی در عین حال، رفعتی را شاعری دانست که به «چگونه گفتن» کمتر اهمیت میدهد و به «چهگفتن» وفاداری بیشتری دارد و گفت: اما من شعر را اجرا میدانم و به شعر بهعنوان یک فن بیان، بیشتر معتقدم.
وی ادامه داد: «چگونه گفتن» یعنی اجرای زبانی، و وقتی شعری میخوانیم، صرفاً با بیان یک مفهوم، ایده و یا یک تصویر سروکار نداریم و در واقع با وجهی از زبان روبهرو هستیم که چیزی را هم به ما میگوید، اما انتظار داریم وقتی تصویر، ایده و مفهوم را به ما نشان میدهد، مقداری هم آن را اجرا کند.
شمسی با اشاره به دو کتاب رفعتی و مقایسه آن دو، بیان کرد: وقتی دو مجموعه رفعتی را کنار هم قرار میدهیم و مقایسه میکنیم، متوجه میشویم اشعار مجموعه دوم اجراییتر هستند و سلوک شعری در این دو دفتر، از سمت بیان ایده به سمت بیان اجرایی حرکت کرده است.
زبان شعر؛ تلاقی جهان، انسان و زبان
این شاعر و منتقد، با اشاره به برخی شعرهای مجموعه «همهچیز عادی است» اثر مجید رفعتی گفت: در مجموعه اول او، شاهد یک زبان لخت هستیم و اشعار وجه رسانهای قویتری دارند. در این دفتر اشعار با نحو ساده سروده شدهاند، آنچنان که در زبان روزمره استفاده میکنیم، اما نحو شعر باید به سمتی پویاتر و غیررسانهایتر حرکت کند.
شمسی افزود: در برخی شعرهای رفعتی، ایده زیبا و فوقالعادهای وجود دارد، اما افق معنایی آن محدود است و ابهام چندانی در آن نیست، اما شاعر در دفتر دوم میسراید: «خودش را آزاد میکند/ از نتوانستن و حبس ابد»، که در این اثر با نحوی روبهرو هستیم که در زبان عادی کمتر میشنویم و شاعر در این اثر، مقداری معنا را به پشت سرش پرتاب میکند.
شمسی با طرح این پرسش که «چرا درحالی که به آسانی میتوانیم با زبان ساده ارتباط بگیریم، تاکید بر اجرا داریم؟» خاطرنشان کرد: در اینجا انتظار شعر خواندن داریم و زبان شعر، تلاقی بین جهان، انسان و زبان است و وقتی این سه با هم تلاقی میکنند و چیزی را بیان میکنند، شعر بهوجود میآید.
وی افزود: در مصاحبه، تمام سعی ما بر این است که پرسش و پاسخ واضح نشان داده شود، اما در شعر نباید با بیان صاف، ساده و عریان یک ایده روبهرو شویم. شعر، جهانی است مخصوص بهخود و قرار است لذتی که از شعر میبریم، از بخشهای دیگر زبان نبریم.
هیچوقت نمیتوانی بگویی معنایش چه بود
شمسی به مقاله یاکوبسن، متفکر و منتقد روسی در خصوص زبانشناسی و شعرشناسی اشاره کرد و گفت: این متفکر روسی، 6 نقش را برای زبان قائل شده که یکی از آنها نقش شعری زبان است و معتقد است حرکت به سمت زبان شاعرانه جایی صورت میگیرد که کلمات در جایگاه عادی، روزمره و همیشگی خودشان نیستند و در واقع کلمات بهجای همدیگر مینشینند.
وی افزود: در مجموعه «دوئل دو صندلی خالی»، شعرهای بلندتر قویترند و با زبان فنیتر و اجراییتری سروده شدهاند.
شمسی به شعر صفحه 24 این مجموعه اشاره کرد و گفت: در این شعر میخوانیم: «اگر اسکندر/ سربازانش را از تاریخ بیرون بیاورد/ و خونهای ریخته/ به رگهای صاحبانشان برگردند/ من هم دستوپای گمشدهام را پیدا میکنم/ برای بغلکردنت» و میبینیم که این شعر چهقدر به سمت اجرا حرکت کرده و چندین حوزه تخیل را با هم درآمیخته است.
این شاعر و منتقد ادامه داد: وقتی یک اثر موسیقیایی را میشنوید، نمیتوانید آن را معنا کنید و با القائات احساسی روبهرو هستید؛ نوع مطلوب بیان در شعر نیز چنین است.
شمسی در پایان گفت: در این نشست، از گفتن این جمله نمیگذرم که آن چیزی که اکنون بهعنوان شعر کوتاه رواج پیدا کرده، به کلیت شعر فارسی لطمه میزند. ایدههای ناب و ظرفیتهای زیادی که میشد شکل بگیرند و به آنها پرداخته شود، با ورود شعر کوتاه موجب شده همانجا بمانند و آنها را به شکل یک سکانس از یک شعر بلند بخوانیم.
بیستمین نشست «یک مؤلف، یک کتاب» با شعرخوانی مجید رفعتی شاعر مجموعهشعر «دوئل دو صندلی خالی» به پایان رسید.
مجید رفعتی، متولد 1342 در سیرجان، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرمان در رشته معماری و دانشجوی دکتری فلسفه هنر در دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است. کتاب «دوئل دو صندلی خالی» در زمستان سال 1393 از سوی «نشر چشمه» و در قالب مجموعه «جهان تازهی شعر» با شمارگان هزار نسخه منتشر شد. پیش از این، از او مجموعهشعر «همهچیز عادیست» نیز، از سوی «نشر چشمه» منتشر شده است.
سلسله نشستهای «یک مؤلف، یک کتاب» که از سوی روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه برگزار میشود، به نقد و بررسی آثار شاعران و نویسندگان اختصاص دارد.
نظر شما