«تهران شبيه هر شب ديگر سياه بود» مجموعه شعري از آرش شفاعي از سوي انتشارات سوره مهر منتشر شد. اين مجموعه از شعرهايي در قالب غزل، سپيد، نيمايي، رباعي و دوبيتي تشكيل شده است./
از نمونههاي غزل در اين مجموعه، ميتوان به غزل «آن ماهي مليح» اشاره كرد كه در بيت چهارم با ايجاد تضاد بين ماهي و دريا از سويي و شاعر و بيابان از سوي ديگر، اوج ميگيرد؛ اوجي حاصل از يكسو شدن ماهي با شاعر و منزل در بيابان گرفتن ماهي. اگر به دلالتهاي عرفاني و ديگر كلاسيك شده واژه "ماهي" در ادب فارسي هم توجه داشته باشيم، كه بنا به آن دلالتها، ماهي رمز انسان كامل است، ميتوانيم يكسو شدن ماهي و شاعر را از دريچه بياباننشين شدن هر دو آنها، به حساب تطهير شاعر بگذاريم. استفادهاي به جا و تاثيرگذار، كه خواه ناخواه اثر خود را در ذهن هر فارسيزبان ايجاد ميكند.
اما نكته اصلي اينها نيست. نكته اين است كه اين جا بر خلاف سنت، اين شاعر نيست كه در پي ماهي(انسان كامل) به جستوجوي دريا ميرود و در آرزوي دريا كه همان مقام فنا باشد، ميسوزد. بلكه "ماهي"ست كه با شاعر، به گستره بيابان زندگي مدرن او كشيده ميشود. "انسان كامل" انسان مدرن، در زبان آرش شفاعي، جزيي ميشود از زندگي بياباني خود فرد؛ و ديگر شناگر قهار درياهاي دوردست و گسترده نيست. بلكه در گستردگي بياباني كه همان فضاي مدرن زندگي شاعر است، همراه با او تف و گرما را تاب ميآرد و هر دو با هم ميسوزند.
همچنين استفاده از فعل "لب گزيدن به دندان" به صورت "لب گزيدن با دندان" در بيت دوم، دليلي جز حفظ وزن ندارد و كمي آزار دهنده است:
خنديد، گريه كرد پس از آن شبيه من
مانند خنده گريه مستان، شبيه من
در اشتياق لحظه شيرين بوسهاي
لب را گزيد با سر دندان شبيه من
ديگر كم است طاقت اين دل شبيه او
بر آن لب است شكوه فراوان شبيه من
آن ماهي مليح كه همزاد آبهاست
منزل گرفته بين بيابان شبيه من
*
دين دادهام به بوسهاي و دل به خندهاي
يارب مباد هيچ مسلمان شبيه من
والبته اين غزلها از ضعف تاليف هم خالي نيستند. نمونه آن، مصرع دوم بيت مطلع غزل «شقايق شدن» است: بعيد است از من شقايق شدن/ به داغي كه در سينه لايق شدن...
مشخص است كه حذف فعل "است" در اين مصرع بي هيچ قرينهاي صورت گرفته و از مصاديق ضعف تاليف به شمار ميآيد. در واقع يا بايد حرف ربط "كه" حذف يا فعل "است" اضافه شود كه هر دو اينها رخ نداده، تنها به ضرورت حفظ وزن. اگرچه رواني و سلاست بيت بعدي همين غزل، كه باز هم از صنعت تضاد بارور شده، اين نقيصه را تا حدي ميپوشاند: خوشا در سياه شب، اين كذب محض/ به ناگاه يك صبح صادق شدن..
و باز در بيت بعد، با نمونه ديگري از ضعف تاليف مواجه ميشويم كه به راحتي ميشد از آن اجتناب كرد: من و عشق؟ باور نميكرد كس/ كه اين گونه آن روح سابق شدن...
واضح است كه در آغاز مصرع دوم، باز هم حرف ربط "كه" هيچ گونه جايگاه معنايي ندارد و تنها به دليل و در ادامه فعل "باور نميكرد" در مصرع قبل آمده، در حالي كه در مصرع دوم نقشي ندارد و بايد جاي خود را به "ب" بسپارد و اين مصرع به اين شكل درآيد: "...بدين گونه آن روح سابق شدن...".
در واقع "كه" در صورتي ميتوانست جايگاهي در اين بيت داشته باشد كه فعل در مصرع دوم، به صورت صرفي خود ميآمد، نه به شكل مصدري "شدن"، كه ضرورت حفظ قافيه اين امكان را از شاعر گرفته است.
«تهران شبيه هر شب ديگر سياه بود»، سروده آرش شفاعي با طرح جلدي از مهيار عليزاده آيخان، از سوي موسسه انتشاراتي سوره مهر در شمارگان 2200 نسخه منتشر شده است.
نظر شما